مرمر ناتور رحمانی

 20.03.06

بابه نوروزی !

 

او بابه نوروزی !

به هوش باش که باز

اندر ديار ما

براين بهار ما

آ تش نيافروزی

او بابه نوروزی !

ميخواهم که بردشت

برباغ و راغ ما

برسبزه های نو

بربرگ و شاخ ما

با رحمت بهار

گلخنده بکاری

او بابه نوروزی !

نوروز شده باز

سال ديگر آغاز

ميخواهم که برکوه و کمر دامن صحرا

آنجا که دهقان و زمين دوست ميشوند

آنجا شگوفه ها

آنجا پروانه ها

خيل پرنده ها

سرمست ميشوند ز نسيم بهار نو

ا ز لاله های سرخ

چراغ بيافروزی

اوبابه نوروزی !

من خوش بحال خود

بيرون ميروم به چمن ها و لاله زا ر

با دختران شوخ

همسن و سال خود

تا با کمان رستم جادويی بهار

ريسمان کنيم تيار

ريسمان بازی ها کنيم با تار های نور

بوی بهار و خواندن پرنده بشنويم

ا ز راه های دور

ديگر به هوش باش

دل ما را در غم بهار نسوزی

او بابه نوروزی .

سلام دوستان ! نوروز تان مبارک .

 

من ( مرمر ناتور رحمانی ) استم  اين شعر را بخاطر بهار به کومک پدر جانم ساخته ام .

من بهاروطن را نديده ام . مگر با افغانستان پيوند دارم چون افغان استم . زبان مادری و ادبيات دری را در اسلام آباد در ليسه عالی خراسان خوانده و فراگرفته ام . حالا در ايالت هانتاريو زنده گی ميکنم . صنف هفتم استم . همچنان شاگرد بالاترين صنف ( مکتب اميد افغان ) هر روز شنبه برای آموختن زبان و فرهنگ افغانی به مکتب اميد افغان ميروم . دختران و پسران زياد افغان با علاقه مندی آنجا ميروند . من به هنرو ادبيات علاقه زياد دارم . در نمايشنامه ها و برنامه های زياد ادبی و هنری چه در پاکستان و چه در اينجا اشتراک نموده ام . يگان چيز به کومک پدر جانم نوشته ميکنم . سال گذشته يک نمايشنامه کوتاه بنام ( دوستی ) نوشته کردم که توسط شاگردان مکتب اميد افغان نمايش داده شد . پدر جانم هم در ليسه خراسان معلم هنرو ادبيات ما بود هم در اينجا است . ا و هميشه رهنما و معلم من است .

اگر اجازه داشته باشم گاهی برای گفتمان چيزی نوشته ميکنم .

به اميد خوشبختی همه افغانها در هر جای که استند .  هر روز تان نوروز . نوروز تان پيروز .

 

ما دست اندرکاران سايت گفتمان در حاليکه قريحه سرشار و احساس و عشق و علايقه پاک  مرمر جان نسبت به ديار آبايیش را می ستائيم از ارسال شعر مقبول او تشکر می کنيم و برايش در اين راه پيروزی های بيشتری را خواهانيم.