از : عزت آهنگر

 

     های مردم!       

 

های مردم می شناسید جبهۀ چنگیز را

جبهۀ گرگان آدم خوار هول انگیز را

یک طرف بنشسته گرگ و حشی دیوانهء

سوی دیگر برۀ محکوم در ذولانۀ

مجمع خرس و پلنگ و اژدها  بار دگر

عهد و پیمان بسته اند با امر بادار دگر

تا کنند بر سرنوشت خلق بازیهای شوم

باز دریای ز خون سازند دراین زاد وبوم

کی کسی  زین قاتلان زشتخو پرسان کند ؟

رحم بر حال دل خونین هر افغان کند

بعد هر جنگی جنایتکار محکوم می شود

این چه رمزیست؟ خلق ما زین حق محروم می شود

گر جنایتکار در بغداد حلق  آویز شد

پس چرا اینجا سیاهکارانه رنگآمیز شد

آن دوصد جنگجوی کُرد را کُشت و سوی دار رفت

این دو میلیون کُشت  ، سوی چوکی ودربار رفت

صلح می خواهند به جنگل در میان گرگ و میش

این جنایت در جنایت تا بکی آید به پیش؟

در کجا حکم عدالت جانی ای آزاد کرد

کین چنین در میهن ما قاتلان را شاد کرد

گر دوای درد خویش جویید به علم و ابتکار

زخم دل را مرهم بیگانه کی آید بکار

گر بپای خود بایستید مردمی والاتبار

حکم تان قاطع بیاویزد ستمگر را بدار

باز تابد اشعۀ آزادی در سیمای تان

سر بلند و نورباران لاله در صحرای تان

 

2007-04-07