تقديم به: ملالی جويا, اسطورهً زمان, صدائ مليونها انسان بيصدا

آوائ گرم


آوای گرم تو، بارندهً اميد
در تار و پود وطندار خسته ات
خسته زجور, خسته زظلم
خسته زخود ستايئ ارباب اهريمن صفت
بار دگر شميم و مژدهً پندار ميدهد

آوای گرم تو, بارندهً اميد
يک شمه از شرار غم انگيز مادران
از مادر وطن که زبيداد ديو زشت
بس سالهاست که لب بسته در سکوت
بار دگر نويد دل انگيز ميدهد

آوای گرم تو, بارندهً اميد
بيدارئ صدای خواهر در خون  تپيده ات
ياد آور ندای هزاران "انجمن" (۱)
و آنان که آتش بيداد ديده اند ( ۲)
يا همچو "آمنه" (۳)
از دست اهريمنان سنگ خورده اند
 
آوای گرم تو, بارندهً اميد
در دره  درهً وطن, در مهد آريان
بر دشت و دامن و بر سبزه زار ها
تا شاخ شامخ هندوکش سترگ
تا "اوج قله هائ مه الود دور دست"
تا اخرين سيارهً  دنيائ بيکران
تا ژرفنای گوش فلک , با طنين خوش
 
صدها هزار مشعله برپا کرده است

زآندم که درد دلت باز کرده أی
در جرگهً بزرگ
 
هرچند افعیان سيه روئ زشتفام
آنان که رشته رشته هائ کابل زيبا بريده اند
آنان که پاره پاره هائ خاک وطن را دريده اند
آنان که جلوه جلوه های رزمئ مردم قپيده اند
از هرطرف چو کرکس و چون گرگ و چون شغال 
زوزه زنان, با تيروباکمان, با خنجر و سنان
تشنه تر از هميش, با ريش خونچکان
 
از بهر قطره قطرهً خونت نشسته اند 

اما, آنسوترک
زخمهائ خونچکان زن و مرد و پير و جوان
زخمهائ زخمخورده طفل ديار ما
از شرق تا به غرب و از جنوب تا شمال
دارد اميد بهبودی و بهروزی و شِفا

"
جويا"ئ نازنين
با خوش خط زرين, تا روز آخرين
تا آندمئ که مژده پيروزی و صفاست
در پرده پرده هائ دل هر وطنپرست
نام خوشت چون يکی نور دل فروز
خوش لانه کرده است و بصد بار کرده است


ف طاهری
 سرطان ۱۳۸۵ جولای ۲۰۰۶
 
کليفورنيا

( ا)  ناديه انجمن شاعرهً جوان  که يکسال قبل کشته شد
(۲) 
هر ماه يک تعداد زنان دست به خود سوزی ميزنند 
(۳) 
امنه در بدخشان سنگسار شد