از: سيد نورالحق صبا

 31.07.08

 

مويه.

چه ميشد اگر غنچه پرپر نمى شد؟

و دلها ازآن غم مكدر نمى شد

 

شب لب به لب از سرود نيايش

پر از شيون وآه مادر نمى شد

 

به سوگ سپيدار سبز صدايت

الا باغ من! ديدهء تر نمى شد

 

ده ما چه مى شد  ز تيغ تها جم

تهى از صداى كبوتر نمى شد

 

كسى گرگ بى رسم بى آبرورا

پذيرا نمى گشت وياور نمى شد

 

برادر ، خلاف دعاى درختان

چه مى شد كه خصم برادر نمى شد

 

زمين پدر ، مسقط الراس گندم

كنام وكمينگاه خنجر نمى شد

 

مسلم ترين آيه هاى طراوت

به سردى وزردى برابر نمى شد

 

قنارى به دل مهر ماتم نمى زد

كلاغ سيه زوزه پرور نمى شد

 

شبيخون خونين ، چه مى شد اگر شب

نمى برد وسردار وسرور نمى شد

 

كسى قبله وكعبه را بد نمى گفت

و دلها پر از عشق آزر نمى شد

 

كسى دست يارى به وحشى نميداد

كسى داغدار ابوذر نمى شد

 

شغادى به چاهى زبونانه آنسان

پى كشتن آن دلاور نمى شد

 

زوسواس وسحر پلشت غنيمت

فراموش بعضى ، پيمبر نمى شد

 

ويا شيخ صنعان پر مدعاى

به پيرى وقيحانه كافر نمى شد

 

ملوث زخود گفتن وخود پرستى

چه مى شد كه محراب ومنبر نمى شد

 

چه مى شد اگر بزدل غرچه حتى

پى رهزنى ها دلاور نمى شد

 

          شبى شد چپاول اگر قريهء ما

          چه  مى شد اگر بار ديگر نمى شد؟