معارف عصری  

 در افغانستان

          - 7 - 

                       نویسنده: محمداکرام اندیشمند

معارف در سالهای جمهوریت محمدداود:

وقتی سردارمحمدداود در هفدهم جولای 1973(26 سرطان 1352خورشیدی) با کودتای بدون خون ریزی به سلطنت پسر کاکایش محمدظاهرشاه پایان داد و با اعلان نظام جمهوریت زمام قدرت را در کشور بدست گرفت، در نخستین خط مشی خود از اصلاح معارف سخن گفت. او در بیست و سوم آگست 1979(اول سنبلۀ 1352) در بیانیۀ خطاب به مردم در مورد معارف اظهارداشت:«دولت جمهوری افغانستان برپروگرام های معارف تجدید نظر نموده و آنها را اصلاح خواهد کرد. برای امحای بیسوادی عمومی و ایجاد تحول فرهنگی در مملکت، بر اساس فرهنگ ملی و مترقی مبارزه خواهد نمود و نسل جوان را با تقوا و با روحیۀ وطنپرستی و خدمت بمردم پرورش خواهد داد.

دولت تعلیمات ابتدایی عمومی و مجانی را برای تمام کودکان اعم از دختر و پسر از طریق بسط و توسعۀ مکاتب دولتی تأمین خواهد کرد. همچنان، زمینه های تعلیمات متوسطه و عالی را بمنظور پرورش کادر علمی آماده خواهد ساخت.»(123)

سردارمحمدداود بر خلاف دوران صدارت خویش که پلان های پنج سالۀ انکشافی را در عرصه های مختلف از جمله در عرصه ی انکشاف معارف مورد توجه و عمل قرار داد، پس از کودتا و احراز قدرت پلان پنج سالۀ چهارم انکشافی را که در سال 1971 در دهۀ دموکراسی طرح و تصویب شده بود، کنار گذاشت. او نخست در جهت برنامه های انکشافی دولت خویش پلانهای یکسالۀ انکشافی را ایجاد کرد و سپس در سال 1975 پلان هفت سالۀ انکشافی را برای سالهای 1976 تا 1983 اعلان نمود.

تجدید نظر و اصلاحات در پروگرام های معارف که محمدداودخان در نخستین خط مشی خود از آن سخن گفته بود در سال 1974 رویدست گرفته شد. این اصلاحات شامل تغیراتی در سیستم معارف کشور در دوره های مختلف تعلیمی به شرح زیر بود:
«دورۀ ابتدایی:

1- به تأمین بهتر سواد دایمی و به خاطر آماده ساختن فارغان دورۀ ابتدایی از نگاه قدرت جسمانی برای تعقیب تعلیمات ثانوی و با فراگرفتن کورسهای حرفوی و یا انتخاب شغل آزاد دورۀ ابتدایی از شش سال به هشت سال ازتقاء میابد.

2- به منظور استفاده از تعلیم و تربیۀ متکی به اصل کیفیت، سنین شش و هفت بحیث سنین شمول(به مکتب) تعیین شده است.

3- دورۀ متوسطه مورد تجزیه قرار گرفته صنوف هفتم و هشتم آن به دورۀ ابتدایی که هشت سال را دربر می گیرد افزود گردیده است.

4- در صنوف 7 و 8 دورۀ ابتدایی برعلاوه مضامین مربوط معلومات محیطی و حرفوی از نگاه نظر و عمل در نصاب تعلیمی گنجانیده میشود تا سویۀ آموزش آمیخته با کیفیت ارتقاء یابد.

5- فارغان دورۀ ابتدایی مطابق شرایط شمول ضرورت و سنجش قوای بشری از نگاه تعلیمات ثانوی عمومی مسلکی به اساس کانکور انتخاب می گردند.

6- یک تعداد شاگردان از جمله کاندیدهایی که در امتحان کانکور مؤفق نمی گردند نظر به ضرورت تابع کورس های حرفوی قصیرالمدت گردیده و متباقی شغل آزاد را اختیار خواهند نمود. که این هردو کتگوری قشر پر ارزش کارگر با سواد ماهر و نیمه ماهر را تشکیل خواهند داد.

دورۀ ثانوی:

1- چون یک دورۀ ثانوی چهارساله نسبت به یک دورۀ سه ساله چه ازنگاه کیفیت و چه از نگاه رسانیدن شاگردان به منظور کسب و فراگرفتن تعلیمات عمومی و مسلکی متوازن با نیازمندی قوای بشری در ساحات سکتور دولتی و خصوصی امر لازمی میباشد، بنااً دورۀ ثانوی سه سال به یک دورۀ چهارسالۀ با کیفیت ارتقاء می نماید.

2- در دورۀ ثانوی چهارساله اقلاً سال اخیر یعنی صنف 12 منحیث سال آمادگی به رشته های ساینس و اجتماعیات و به غرض تقویۀ مسلک در سراسر کشور تدریجاً منشعب میگردد.

3- برای رفع نیازمندی های کشور ازنگاه قوای بشری مثمریک تعدادلیسه های عمومی بعد از سروی و مطالعه به صورت تدریجی به مکاتب مسلکی تعدیل می گردد.

4- دورۀ ثانوی مسلکی به صورت وسطی چهارسال را دربرمی گیرد، این دورۀ چهار ساله نظر به نوعیت و پروگرام و رشته های مسلکی زیاد و کم شده می تواند.. . .  . 

بعد از دورۀ ثانوی عمومی گذشتاندن امتحان کانکور پوهنتون فارغان به دو دسته تقسیم می شود، یک تعداد آن به غرض تحصیلات عالی شامل پوهنتون و تعداد دیگر آن در مؤسسات عالی تربیۀ معلم جذب می گردند. همچنان فارغان مکاتب مسلکی بعد از تابع شدن به کانکور اختصاصی مسلکی یک تعداد آنها شامل پوهنزی(فاکولته) مسلکی شده و متباقی داخل کار می شوند. . . .  »(124)

در حالیکه معارف افغانستان در دورۀ ریاست جمهوری محمدداود از لحاظ کمیت سیر رو به رشد داشت، اما اثرگذاری و نقش اصلاحات فوق الذکر در عرصۀ کیفیت معارف کشور از نکات قابل بحث و مورد اختلاف تحلیلگران و نویسندگان است. مؤلف افغانستان در پنج قرن اخیر جمهوریت محمدداود را از نظر پیشرفت از دوره های عقیم و کم ثمر تلقی می کند:«درتاریخ معاصر افغانستان دورۀ پنجسالۀ جمهوری محمدداود خان ازنظر پیشرفت و ترقی کشور یکی از دوره های عقیم و کم ثمر به شمار می رود. اگر تبدیل عنوان شاهی را به جمهوری که می توان از آن به تبدیل نظام مشروطه به نظام خودکامه نیز تعبیر کرد- کنار بگذاریم، در این دوره هیچگونه دگرگونی مثبتی در اوضاع کشور جلب توجه نمی نماید.»(125)

هرچند در جمهوریت محمدداود به دموکراسی نوپا نقطۀ پایان گذاشته شد اما به نا آرامی و تظاهرات مزمن شاگردان و محصلان معارف به خصوص در پایتخت نیز پایان داده شد. در حالیکه این نآرامی ها و تظاهرات در دهۀ دموکراسی معارف کشور را به ویژه در عرصۀ رشد کیفیت و ارتقای سویۀ تعلیم و تحصیل به موانع و چالش های عمده کشانده بود. محمدداودخان از دموکراسی دیدگاه و تلقی متفاوت و جداگانه داشت. او به یکی از افسران کودتاچی هوادار خود قبل از براندازی نظام سلطنت گفت:

«دموکراسی به معنی تطبیق واقعی قانون در جامعه است.»(126)

اما نکتۀ قابل بحث در اصلاحات معارف در دورۀ جمهوریت سردارمحمدداود سیستم تعلیمات ابتدایی بود. تغیر در تعلیمات ابتدایی مبتنی بر ازدیاد سالهای تعلیمی از شش به هشت سال و ملزم بودن فارغان این دوره به امتحان کانکور، به نتایج ناگوار در سرنوشت آتیۀ شاگردان انجامید. در نتیجۀ این تغیر بسیاری از شاگردانی که امتحان کانکور را با مؤفقیت پشت سر نمیگذاشتند از ادامۀ تعلیم و تحصیل در دوره های بعدی مکتب و در مؤسسات تعلیمی و تحصیلی محروم می شدند. شمولیت این شاگردان در کورس های کوتاه مدت حرفوی که در این تغیر پیشبینی گردیده بود، برنامۀ مؤثر و کارساز در مورد فارغان دوران ابتدایی هشت صنفه محسوب نمی شد. در واقع نه از موجودیت چنین کورس های کوتاه مدت حرفوی خبری بود که ظرفیت جذب شاگردان نامؤفق در کانکور دوران ابتدایی را داشته باشد و نه زمینه های جذب فارغان کورس ها در جامعه و در نهاد ها و ادارات دولتی برای کار وجود داشت. هرچند طرح تغیر در سیستم تعلیمات ابتدایی با ازدیاد دوسال تعلیمی و دوصنف و اخذ امتحان کانکور ازفارغان دورۀ ابتدایی برای ادامۀ تعلیم، طرح بسیار عالی در معارف کشور محسوب می شد. از یکسو دوران ابتدایی مکتب به عنوان دورۀ تعلیمات اجباری برای اطفال از شش سال به هشت سال ارتقا میافت که که این امر در بهتر شدن سویۀ سواد مؤثر بود. از جانب دیگر در صورت موجودیت زمینه و امکانات تعلیم و تحصیل برای تمام فارغان صنوف هشتم بر مبنای نتایج امتحان کانکور و توانایی ذکاوت و قدرت آموزش آنها در سالهای دوران ابتدایی، معارف افغانستان بگونۀ اساسی و بنیادین از لحاظ کیفی متحول میگردید. ضعف و نادرستی در اصلاح و تغیر سیستم تعلیمات ابتدایی دورۀ جمهوریت محمددادود خان این بود که طراحان آن، سرنوشت و تکلیف شاگردان ناکام در امتحان کانکور فارغان دورۀ ابتدایی را در تداوم تعلیم و تحصیل که شمار شان به مراتب بیشتر از شاگردان مؤفق کانکور می بود، مورد عنایت جدی و دقیق قرار نداده بودند. سیستم تعلیمات ابتدایی هشت ساله و اخذ امتحان کانکور از فارغان این دوره برای ادامۀ تعلیم وتحصیل اکنون دربرخی از کشورهای غربی به عنوان یک سیستم مؤفق و علمی مروج است. معارف هالند از کشورهای اروپای غربی از بهترین کشورهای مشمول این سیستم محسوب می شود. فارغان دوران ابتدایی مکاتب که هشت سال آموزش و تعلیم را هرچند از چهار سالگی پشت سر میگذارند، پس از سپری کردن امتحان شبیه به امتحان کانکور دورۀ جمهوریت محمدداود وارد دورۀ ثانوی تعلیم می شوند. این امتحان در معارف هالند به "سیتو تیست" معروف است. اما تفاوت عمده و بزرگ میان سیستم تعلیمات ابتدایی جمهوریت محمدداود و چنین سیستمی در هالند این بودکه: در هالند فارغان دوران ابتدایی پس از سپری کردن "سیتو تیست" یا امتحان شبیه به امتحان کانکور صنوف هشتم دورۀ جمهوریت محمدداود با هرگونه نمره و نتیجه ای وارد دوران تعلیمات ثانوی در انواع مختلف مکاتب می شوند. این انواع مختلف مکاتب ثانوی شامل مکاتب متعدد و متفاوتی می شود که شاگردان فارغ دوران ابتدایی را برای مقاصد و اهداف مختلف از تعلیمات حرفوی و مسلکی تا تحصیلات عالی و تخصصی جذب و آماده می کنند. امتحان سیتو تیست دوران ابتدایی مکاتب هالند برخلاف امتحان کانکور مکاتب ابتدایی دورۀ جمهوریت محمدداود خان کامیابی و ناکامی ندارد. از یکطرف انواع مکاتب مختلف برای شاگردان فارغ دوران ابتدایی با هر سطح و سویۀ تعلیم و استعداد موجود است و از سوی دیگر ادامۀ تعلیم برای شاگردان تا سن هژده سالگی در کشور هالند اجباری میباشد که در واقع تمام سالهای دوران ثانوی مکتب را در بر می گیرد. در حالیکه در سیستم ابتدایی معارف در جمهوریت محمدداود خان هیچگاه چنین زمینه ای برای شاگردان فارغ دوران ابتدایی به خصوص شاگردان نامؤفق در امتحان کانکور صنوف هشتم وجود نداشت. بنا براین، تغیر در سیستم تعلیمات ابتدایی و به ویژه استمرار تعلیم برای فارغان دوران ابتدایی مشروط به نتیجۀ امتحان کانکور این دوران آثار ناگوار و منفی را در معارف کشور  بجا گذاشت. علی رغم تأثیر ناگوار این سیستم در دورۀ جمهورریت محمدداود، ایجاد چنین نظام تعلیمی  که معارف کشور را بصورت سیستماتیک و بنیادین مسلکی و تخصصی بسازد و زمینه برای تعلیمات و تحصیلات برای تمام شاگردان در انواع مختلف مکاتب دوران ثانونی و بالاتر از آن مساعد شود، یک نیاز اساسی در جهت تحول کیفی معارف افغانستان است.

 اما علی رغم دیدگاه های متفاوت درمورد انکشاف عرصه های مختلف حیات اجتماعی افغانستان در دورۀ جمهوریت محمدداود و با وجود ضعف ها و کمبود های که در معارف این دوره وجود داشت، معارف از لحاظ کیفیت در مسیری بهتر از گذشته قرار گرفت. روند توسعۀ معارف در ولایات ادامه یافت.  به شاگردان ممتاز و لایق مکاتب ولایات فرصت مساعد بمیان آمد تا برای آموزش و تحصیل به پایتخت و مراکز عالی تحصیلی جذب شوند. در این دوره به تخصصی و مسلکی ساختن معارف توجه گردید. مکاتب و مؤسسات آموزشی در جهت تربیۀ شاگردان معارف بصورت مسلکی و تخصصی در بخش های مختلف تخنیکم و زراعت ایجاد شد. بر مبنای گزارش وزارت معارف در سال1974 لیسۀ زراعت ولایت فراه با ظرفیت سیصد شاگرد و مکتب تخنیک عالی کابل به ظرفیت  هفتصد شاگرد تشکیل گردید. دراین سال لیسۀ موزیک و  انستیتوت  تربیۀ معاون انجنیر به سویۀ صنف 14 در کابل ایجادشد. همچنان در این سال نود باب مکتب دهاتی، 25 باب مکتب ابتدایی تأسیس گردید و 97 باب مکتب دهاتی به ابتدایی، 116 باب مکتب دهاتی یک معلمه به دو معلمه و 25 باب مکتب دهاتی دو معلمه به سه معلمه ارتقاء داده شد. شمار محصلین پوهنتون کابل در سال متذکره به 7798 تن می رسید که 742 تن آنان را دختران تشکیل می دادند. تعداد استادان در پوهنتون به 639 نفر اعم از استادان داخلی و خارجی بود.(127)

در سال بعدی 1975 (1354) تشکیل مکاتب و مؤسسات تعلیمی و تحصیلی جدید در کشور ادامه یافت. یک تعداد از لیسه ها به سه مکتب مسلکی تعدیل گردید. دراین سال انیستیتوت تربیت بدنی به سویۀ صنف 14 تشکیل یافت. در سال مذکور تعدادی از متعلمین و محصلین کشور برای ادامۀ تحصیلات با استفاده از بورس های تحصیلی به کشور های خارج اعزام شدند. جدول زیر تعداد مکاتب و سایر مؤسسات عالی آموزشی و تحصیلی، تعداد شاگردان و محصلین دختر و پسر و شمار معلمین و آموزگاران را در سومین سال جمهوریت محمد داود در سال 1975(1354) نشان میدهد:

                تعداد مکاتب                      تعداد شاگردان              تعداد معلمین

مجموع

اناث

ذکور

مجموع

اناث

ذکور

مجموع

اناث

ذکور

نوع مکتب

2730

25

2705

141986

17753

124233

  1875

228

1647

دهاتی

15832

3328

12504

642582

98042

544540

1496

191

1305

ابتدایی

 2335

   82

2253

28557

3546

25011

516

51

465

متوسطه

5090

  967

 4123

58980

 6308

 52672

 197

  30

  167

لیسه

 

  268

 

  -

 

  268

 

  2185

 

  -

 

 2185

 

  6

 

 -

 

6

مکاتب تخنیکی و میخانیکی

   56

  -

   56

 675

  -

   675

   3

  -

   3

زراعت

   148

  40

  108

  1763

   651

   1112

   7

  1

   6

                 سائرمسلکی

 

  258

 

  17

 

  241

 

  4033

 

   935

 

  3098

 

   10

 

  -

    10

 

مؤسسات تربیۀ معلم

    186

 -

  186

  3811

  -

  3811

   18

   -

  18

مدارس دینی

   756

   44

  712

  7849

  752

   7097

   12

  -

  12

پوهنتون

 

 

   39

  4

  35

  656

   120

  536

   5

  -

   5

سائرتعلیمات

عالی

27698

 4507

23191

893077

128107

764970

4145

501

 

3644 

مجموع

 

                                                                                                 (128)

در سال 1976 که پلان هفتسالۀ انکشافی را دولت جمهوری افغانستان طرح کرد، انکشاف معارف یکی از بخش های مهم در این پلان بود. پیش بینی سرمایه گذاری در این پلان به 207 ملیارد افغانی معادل چهار ملیارد و ششصد ملیون دالر می رسید. از مجموع بودجۀ انکشافی پیش بینی شده در پلان متذکره ده درصد بودجه برای رشد معارف اختصاص یافت. همچنان در این سال قانون اساسی جمهوری افغانستان تصویب گردید که در مادۀ دهم آن از توسعۀ معارف و اهداف آن در دوره های مختلف تعلیمی سخن رفته بود:« :«تأمین و تعمیم تعلیمات ابتدایی اجباری، توسعه و رشد تعلیمات ثانوی عمومی، مسلکی و عالی به صورت مجانی بمنظور پرورش و اکمال کادرهای علمی و فنی جهت خدمت به مردم.»(129)

بر مبنای پلان هفت سالۀ انکشافی در حالیکه به انکشاف مکاتب در کشور پرداخته شد تغیراتی در شمار مکاتب با ادغام و ارتقای مکاتب مختلف دهاتی، ابتدایی و متوسطه بمیان آمد. در سال 1976 تعداد مکاتب به 3804 باب می رسید. البته بیشترین تعداد مکاتب را در این رقم ، مکاتب دهاتی تشکیل میداد که 1255 باب از مکتب دهاتی یک معلمه و 87 باب از مکتب دهاتی دو معلمه و 384 باب از مکتب دهاتی سه معلمه تشکیل شده بود. باقی مکاتب شامل 1622 مکتب ابتدایی، 256 باب مکتب متوسطۀ مستقل و 198 باب لیسه می شدند. در سال 1356 (1977) تعداد مکاتب پسران به 3309، تعداد مکاتب دختران به 471 رسید در این مکاتب 847232 شاگرد پسر و 158846 شاگرد دختر تعلیم میکردند. تعداد معلمین در مکاتب پسران 25839 و در مکاتب دختران 4589 نفر بود. (130)

تقلیل شمار مکاتب نسبت به سال قبل به اصلاحاتی بر میگشت که در پلان هفت  ساله گنجانیده شده بود. بر مبنای این پلان یک تعداد مکاتب متوسطه با ابتدایی تعدیل یافت، تعدادی از مکاتب دهاتی با هم مدغم گردید و یا به ابتدایی ارتقا نمود.

جدول زیر احصائیۀ مؤسسات تعلیمی را در پایتخت و ولایات کشور در سال های 1355-1356 (1976-1977) نشان میدهد:

مسلکی

 

میخانیکی

مدارس دینی

دارالمعلمین

لیسه

متوسطۀ مستقل

ابتدایی مستقل

دهاتی

ولایات

 -

 -

 -

 -

3

6

45

65

ارزگان

 -

 -

 -

 -

5

7

22

68

بامیان

 -

 -

 -

 -

6

8

59

124

بدخشان

 1

 -

 -

 -

8

8

41

60

بغلان

 2

 -

 2

 1

8

12

54

111

بلخ

 -

 -

 -

 -

10

14

58

72

پروان

 -

 1

 2

1

13

23

55

61

پکتیا

 -

 -

 -

 -

5

3

43

58

تخار

 -

 -

 -

 -

5

10

47

59

جوزجان

 -

 -

 -

 -

2

4

20

34

نیمروز

 -

 -

 -

 -

2

6

16

32

زابل

 -

 -

 -

 -

4

6

23

64

سمنگان

 -

 -

 -

 -

9

14

68

77

غزنی

 -

 -

 -

 -

3

7

30

82

غورات

 1

 -

 3

 -

7

3

54

84

فاریاب

 1

 -

 -

 -

5

12

34

58

فراه

 -

 -

 -

 -

8

12

70

34

کابل

 11

 1

 3

 3

19

8

70

-

شهرکابل

 -

 -

 2

 1

8

4

46

52

کندز

 -

 1

 2

1

10

10

47

77

کندهار

 -

 -

 -

 -

5

8

28

33

لغمان

 -

 -

 -

 -

4

11

20

34

لوگر

 1

 -

 3

1

6

13

28

65

ننگرهار

 -

 -

 -

 -

5

12

25

37

وردگ

 1

 -

 3

 1

7

14

71

73

هرات

 1

 -

 -

 -

6

11

44

72

هلمند

 -

 -

 -

 -

7

19

43

82

کنرها

 19

 3

20

 9

180

265

1161

1668

مجموع

                                                                                         (131)

علی رغم آنکه به تعداد مکاتب در ولایت مختلف کشور افزوده شد و شمار بیشتر اطفال فرصت شمول در مکاتب را یافتند، اما انکشاف معارف همچنان انکشاف متوازن نبود؛ هرچند که گام های بلندی در این مورد برداشته شد.

جدول زیر تعداد مکاتب، شاگردان و معلمین را در سال 1357(1978) آخرین سال جمهوریت محمد داود نشان میدهد:

             تعداد مکاتب                  تعداد شاگردان                      تعداد معلمین

مجموع

زن

مرد

مجموع

دختر

پسر

مجموع

دختر

پسر

نوع مکاتب

1745

  14

1731

89320

11776

77544

 1253

159

1094

دهاتی

31103

5459

25644

853467

141017

 

712450

 2166

  284

 1882

ابتدایی

  415

50

 365

 6812

 378

6434

  119

  11

108

متوسطه

4115

732

3383

88195

13954

  74241

   207

  32

175

لیسه

37378

6255

31123

1037794

167125

870669

3746

486

3259

مجموع

                                                                                                     (132)

 در دورۀ جمهوریت زمینه برای تعلیم و تحصیل زنان بیشتر مساعد گردید. شمار شاگردان اناث در مکاتب ابتدایی و ثانوی که در سال 1970 90،893 تن بود تا سال 1978 به 120167 تن رسید. همچنان تعداد دانش آموزان و دانشجویان دختر در مؤسسات آموزشی مسلکی و تحصیلی به شمول تربیۀ معلم که در سال 1970 به 1،135 تن بالغ می گردید، در سال 1977 به 4،684 تن افزایش یافت.  البته این تعداد بیشتر در پایتخت کشور و  مراکز ولایات به خصوص مراکز چند ولایت معدود شامل مکاتب بودند در حالیکه دختران هنوز دربسیاری از مناطق اطراف و روستایی کشور از رفتن به مکتب در محرومیت به سر میبردند و توسعۀ مکاتب دخترانه در این مناطق بسیار بطی و آهسته صورت میگرفت.

جدول زیر رشد تعلیمات اناث را در تعلیمات عمومی و تعلیمات مسلکی و عالی در سالهای 1970، 1975 و 1980 نشان میدهد:

تعلیمات عالی

تربیۀ معلم

تعلیمات مسلکی

تعلیمات ثانوی

تعلیمات ابتدایی

سال

1،135

249

477

14،750

76،143

1970

1،681

826

651

19،870

115،795

1975

5،000

2،636

-

26،130

198،560

1980

7،816

3،702

1،128

60،750

390،499

مجموع

                                                                                  (133)

توجه به سواد آموزی و امور کودکستانها یکی دیگر از گام های دولت جمهوری در عرصۀ معارف بود. در حالیکه ادارۀ سواد حیاتی از قبل در چهار چوب وزارت معارف افغانستان ایجاد شده بود، اما در سالهای ریاست جمهوری محمدداود بیشتر از گذشته به فعالیت پرداخت. در این سالها ادارۀ مذکور در بسیاری از دوایر و دفاتر دولتی در پایتخت و ولایات اقدام به تدویر کورس های سوادآموزی کرد.

در سال 1976 تربیۀ معلمین مسلکی برای کودکستانها رویدست گرفته شد. به این منظور پروگرام تربیۀ معلمین کودکستان به سویۀ صنف 13 و 14 در اکادمی تربیۀ معلم دایر گردید.

تعلیمات مسلکی و تخنیکی در دورۀ جمهوریت محمدداود رشد و گسترش بیشتر یافت.

جدول زیر مکاتب مسلکی و تخنیکی کشور را با تعداد شاگردان پسر و دختر و معلمین آن مکاتب در سال 1357(1978) نشان میدهد:

        تعداد مکاتب                          تعداد شاگردان                 تعداد معلمین

مجموع

زن

مرد

مجموع

دختر

پسر

مجموع

دختر

پسر

نوعیت مکاتب

  202

  4

 198

1944

  1

1943

  3

   -

 3

مکاتب تخنیکی

 210

 -

 210

 1653

23

1630

  4

  -

 4

مکاتب میخانیکی

  190

  -

  190

 3649

  -

3649

  7

  -

 7

مکاتب زراعتی

 290

 126

  164

 4872

 2582

 2290

  12

  2

 10

سایرمکاتب مسلکی

  240

  -

240

4588

  -

4588

 20

  -

 20

مدارس دینی و دارلحفاظ ها

1132

130

1002

16706

2606

14100

 46

  2

 44

مجموع

                                                                                              (134)

تعلیمات عالی در سالهای جمهوریت نیز انکشاف بیشتر یافت. به ویژه پس از اصلاحات سال 1974 در سیستم معارف، شمار بیشتر فارغان دورۀ ثانوی به پوهنتون و سایر مراکز تحصیلات عالی جذب شدند. در حالیکه در سال 1970 مجموع محصلین ذکور و اناث در دانشگاه یا پوهنتون کابل و تمام مؤسسات عالی خارج از پوهنتون به 7،832 تن بالغ میگردید، این شمار در سال 1977 آخرین سال جمهوریت محمدداود به 16،147 تن رسید.(135)

                                ادامه دارد