سخی ارزگانی

09.01.08

 

تهمت به ملا فیض محمد کاتب هزاره به معنای

 تهمت به مؤرخین و فرهنگیان مستقل ملی و بین المللی

قسمت سوم:

 

فعالیت سیاسی کاتب هزاره:

کاتب هزاره که به صورت عینی در جریان عملکردهای استبدادی و ضد انسانی دولت و زمامداران وقت قرار داشت. او با وجدان انسانی، علمی، نگارشی و ملی اش از یک طرف با بسیار ظرافت فکری در لفافه ها و طنزها به معرفی مستبدین و کارکردهای ضد انسانی آنها می پرداخت. و از جانب هم بنا بر خصوصیات شایسته انسانی، اسلامی، ملی و مدنی خویش جایگاه خاص را در بین مردم و به خصوص در قطار عناصر مستقل ملی، آزادیخواه، تمدن طلب و ترقیخواه حاصل نمود که بالاخیره جزء از بانیان و عضو جنبش مشروطه خواهان اول  نیز گردید.

شاد روان حسین نایل چنین شرح می دهد:

« در خور توجه دیگر از زنده گی کاتب این است که او از جمله مشروط خواهان اول بود و بدین جهت چند ماه به زندان افتاد ولی در قبال خدمات فراوان فرهنگی اش رها گردید.» ( 1)

اگر شاه و دولتمدارانش می خواست که از لیاقت، قلم شکوهمند و قدم های برومند انسانی و ملی کاتب هزاره به نفع تداوم حاکمیت استبداد قبیلوی وشؤنیستی خویش استفاده نمانید؛ اما برعکس مشروطه خواهان اول از دانش اسلامی، علمی، فرهنگی و آزمون های اجتماعی کاتب هزاره به نفع مصالح طبقات محکوم و منافع ملی کشور بهره می بردند که حق با این سیاست اعضای مشروطه خواهان در مورد کاتب هزاره بود. حقا که کاتب هزاره هم اندوخته های خویش را صادقانه در خدمت جنبش مشروطیت وقت قرار داد و در همین رابطه هم بود که بالاخیره کاتب هزاره مانند هر آزادیخواه و شخصیت های مستقل ملی و مبارز کشور توسط  دولت وقت به زندان برده شد که در این زمینه آقای پوهاند رسول رهین چنین می نگارد:

« فیض محمد کاتب در حالیکه قلم بدست توانا و مورخ شهیر بود، بحکم وجدان و بامشاهده دردهای ملی و میهنی درمیان نهضت طلبان کابل جای گرفت و به مشروطه خواهان کابل پیوست. او در گروپ مشروطه خواهان اول زندانی شد و مدتی در زندان شیرپور گذرانید.» (2)

در « یادنامه کاتب» در این مورد چنین نوشته شده است:

« یکی از موارد اهمیت سراج التواریخ این است که مولف، با شهامت زیاد و بدون هراس و بطور زیرکانه درهر جای اثر خود گاهی به صراحت و زمانی در لفافهء الفاظ و عبارت- رشوت خواری، جور و ستم و دیگر بدکاری های کارداران وقت را در هر موقف و مقامی که بوده اند مورد نکوهش و انتقاد قرار داده و افشا کرده است و از همین جاست که گویند بارها مورد عتاب و سرزنش واقع گردیده است.» ( 3)

از آنجائیکه شاه با قلت اشخاص شایسته، مبتکر، صادق، بصیرت و دانشمند در کشور مواجه بود؛ لذا ناگذیر شد که کاتب هزاره را که دارای ویژگی های فوق بود، از زندان آزاد کند و تصور می کیرد که اینبار از او به نفع تداوم استبداد قبیلوی، طبقاتی، دولتی و خاندانی خویش درست استفاده نماید. اما کاتب هزاره با هر پیمانهء که شاهد زجر، اسارت و کشتارهای مردمش از سوی شاه و دولتش بود و همچنین در ارتباط فعالیت خویش در جنبش مشروطیت مورد توهین، شکنجه، لت و زندانی شدن هم قرار گرفت؛ بازهم «وجدان» انسانی، طبقاتی مردم تحت ستم، منافع انسانی و ملی مردمان کشور را «قربانی» آزمندی های خودکامگان و سیاست های فاشیستان زمان نکرد و بازهم هرچه بیشتر خود را در خدمت دین، وطن، آزادی، تمدن، مصالح میهن و مردمش قرار داد که مثل آفتاب روشن است. از همین جاست که علم برداران دولت های شؤنیستی تک قبیلوی و یا اجیران جدید آنها در نقاب های یکی از نویسندگان روزنامه اراده در کابل، عارف ذره بین و .... با حامیان پشت پردهء شان، ملا فیض محمد کاتب هزاره را خایین و جاسوس می نامند و اگر توانایی پیدا کنند حتا تمام آثارش را نیز بکلی نابود خواهند نمود. چنانچه طالبان با ماهیئت تمدن ستیزی، هزاره ستیزی، زن ستیزی و تعصبات مذهبی و سیاسی خویش 9 سال قبل «مجسمه های بودای» شهر باستانی بامیان را با تمام افتخار ضد انسانی خودها  نابود ساختند و مردم عامه را در مرکز شهر بامیان  و یکاولنگ قصدا قتل عام نمودند. همچنان طالبان در شمال کتاب های تاریخی فارسی دری را در کتاب خانه ها با آتش کشانید و آثار تاریخی را به غارت بردند و نسل کشی اقوام تحت ستم اوزبیک، هزاره، تاجیک، تورکمن و سایرین را به راه انداختند. حال که اندیشه شؤنیستی در نقاب های گوناگون، یا یک سازمان و یا چند جمع دیگری که علیه کاتب هزاره و دست آوردهای علمی و فرهنگی او قرار گرفته اند، جای تعجب هم نمی باشد.

 

کاتب هزاره بنا بر جو استبداد حاکم برخی از آثارش را نجات داد:

وقتی که شیوه رمز، لفافه، طنز، توصیف از شاه، ناسزا به هزاره ها و... در تایخ نگاری کاتب هزاره بیشتر کار برد نداشت و از انظار استبدادیان وقت پوشیده مانده نمی توانست و از اینکه نبشته های افشاگرانه و انتقادی اش توسط دولت جابر وقت تلف نگردد؛ آنگاه از جمله کتاب «فیضی از فیوضات» را مخفیانه تحویل مهدی فرخ سفیر وقت ایران نمود تا در آینده چاپ گردد. در این زمینه روانشاد حسین نایل می نگارد:

« فیضی از فیوضات این کتاب را کاتب هنگامیکه با رسمیات کمتر ارتباط داشته و مانند گذشته ملکف به رعایت بعضی از مسایل نبوده است، نوشته و در آن از چشمدید ها و استدراکات خود مطالب انتقادآمیز نسبت به کارداران بزرگ وقت جا داده است نسخهء یگانه ای این اثر گویا به خط خود مولف در خانوادهء مهدی فرخ موجود است.» ( 4)

اینکه کتاب فیضی از فیوضات بدور از نظارت درباریان و دولت به صورت آزاد نگاشته شد و کاتب هزاره به خاطر اینکه این اثر مهمش تلف نگردد، آنگاه آنرا به طور پنهانی تحویل مهدی فرخ سفیر وقت ایران نمود. آیا این عمل کاتب هزاره دلالت به جاسوسی وی برای ایران می کرد؟ کتاب که کاتب هزاره در آن استبداد دولتمداران را بدون لفافه  و به صورت عریان درج تاریخ و به نسل آینده تحویل داده است و آیا این عمل خیانت به مردم کشور و جاسوسی برای ایران به حساب می  آید؟ با منطق غرض آلود سیاسی آقای عارف ذره بین و همفکران شان بودن اثر کاتب هزاره در کتابخانه ایران جاسوسی دانسته می شود. در حالیکه کاتب هزاره کتاب «فیضی ای فیوضات» را دور از سانسور دولتمداران و به صورت آزادانه تألیف نموده که ارزش نهایت نغز تاریخی داشته و دارد. اگر محتوای این کتاب در نزد دولت وقت افشاء می شد، آنگاه شخص کاتب هزاره با کتابش از سوی دولتمداران به کام مرگ می رفتند. چرا آقای ذره بین و همفکران شان، کتب سایران نویسندگان به قوم خود شان و برخی دیگری از اقوام کشور ما که به خارج به مشاهده می رسند، آنها را به جاسوسی متهم نکرده که صرفا کاتب هزاره را به جاسوی متهم می سازد؟

 کاتب هزاره یک بخش از ماهیئت دولت های چند قرنه تک قومی- قبیلوی و خاندانی را با شیوه های ویژه یی در «سراج التواریخ» گنجانید و بعد هم متباقی بیدادگری، ددمنشی ها و کنش های ضد انسانی شاهان و زمامداران وقت را از جمله در کتاب : «فیضی از فیوضات» وغیره درج و برای نسل های آینده به داوری تاریخ گذاشت تا یکی از معتبرترین و مؤثق ترین منبع علمی برای تاریخ نگاران، دانشمندان و مردم نیز باشد. اما داشته های علمی، مدنی، دینی، فرهنگی و اجتماعی ملا فیض محمد کاتب هزاره برای شؤنیستان پیشین و رنگارنگ کنونی خیانت به شاهان و زمامداران وقت می باشد که کاملا حق به جانب هستند.

آقای یزدانی در مورد سپردن کتاب فیضی از فیوضات چنین می نگارد:

« مؤلف بعد از اتمام، در حدود سال 1306 این اثر گرانبها را به سید مهدی فرخ که در آن زمان سفیر ایران در کابل بوده، سپرده است تا از دستبرد رژیم افغانستان محفوظ بماند، زیرا که هر آن احتمال می رفته که عمال رژیم به خانهء ملا ریخته تمام کتب و نوشته های اورا ضبط و خودش را دستگیر و مجازات نمایند. سید مهدی فرخ آن کتاب را از افغانستان خارج نموده و صفحاتی از آن را در کتاب خویش آورده است.» ( 5)

به این صورت که آثار گرانبهای کاتب هزاره چه توسط خودش و یا ذریعه کسانی دیگری به خارج انتقال داده شده اند، این بدان معنا نیست که آنها جاسوس خارجی بودند. کسانی که میراثدار عبدالرحمن خانی و فایشستان تازه به دوران رسیده از هویت دیگر در کشور هستند؛ چنین تهمت را به ملا فیض محمد کاتب هزاره می نمایند و با تعقیب اهداف سیاسی و فاشیستی خودها بر ضد منافع ملی مردم افغانستان با هر گونه ذلت، غمازی، نفاق افگنی، نوکرمنشی وغیره دست می برند که عملکردهای آنان در داخل و خارج کاملا هویدا اند.

مرحوم حسین نایل چنین نوشته است:

«این نکته قابل یادآوری است که عبدالمحمد مؤدب السلطان مولف امان التوارخ، جلد پنجم این اثر خود را دوبار تحریر کرده  است، بار اول با معلومات قلیل و دست دوم در 225 صفحه و بار دیگر پس از مسافرت به افغانستان در (397) صفحه. او درین سفر خود مواد و مدارک دست اول چاپ نشده را از نزد کاتب به دست آورده و آنرا عینا یا با کمی تعدیل در بخش یکم کتاب خود جا داده است.

خود مولف امان التواریخ درین باره می نویسد:

« .... در سنه 1340 قمری که به افغانستان مسافرت نمودم .... و جناب فضایل مآب و معارف نصاف ملافیض محمد کاتب که جامع کمالات عالیه و معلومات مفیده بوده به تدوین و تحریر.... نگارنده را مرهون کلک هنر سلک خویش فرمود.»

و در پایان بحث گوید:

«این بود ذکر قبایل و طوایف و اقوام افغانستان که به اهتمام عالم مدقق فرزانه ملا فیض محمد خان، صاحب سراج التواریخ به دست نگارنده ای این سطور حاجی میرزا عبدالمحمد خان اصفهانی ایرانی ملقب به مودب السطان، صاحب جریدهء چهره نما رسید و نگارش شد....» (6)

مدارک را که کاتب هزاره به شخص حاجی میرزا عبدالمحمد خان اصفهانی ایرانی سپرده است، آیا دلالت به جاسوسی ملا فیض محمد کاتب هزاره برای ایرانیان و کشور ایران می کرد؟

آقای یزدانی در مورد کتاب تحفه الحبیب می نویسد:

« طبق نوشتهء « سید عارف نوشاهی» یک نسخه از جلد دوم « تحفه الحبیب» با خط نستعلیق و زیبای مؤلف در 874 صفحه و با حواشی امیر حبیب الله  و سردار محمد یوسف خان « در موزهء ملی پاکستان در کراچی موجود است.» ( 7)

اثر دیگری مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره به نام تحفه الحبیب که حال در کتابخانه پاکستان به مشاهده رسیده است، آیا این بیانگر جاسوسی کاتب هزاره به پاکستان بوده است؟

از اینکه کتاب « تحفه الحبیب» اقبال چاپ را نیافت؛ به گمان اغلب یا این اثر توسط کاتب هزاره و یا کسانی دیگری به هند برتانوی فرستاده شده باشد تا از خطر محفوظ گردد. وقت که وجود این کتاب مهم در هند برتانوی ثابت می گردد؛ با منطق مغرضانهء آقای عارف ذره بین و همقطاران ایدولوژیک و قبیلوی شان، کاتب هزاره برای هند برتانوی جاسوسی کرده است.

 

داشته های معنوی ملا فیض محمد کاتب هزاره در خدمت مردم:

داشته های معنوی کاتب هزاره به کمک هیچ یک از منابع داخلی و خارجی صورت نگرفته، بل محصول تلاش خستگی ناپذیر و پیکار سرنوشت ساز شخص خود کاتب هزاره بود که با تمام ناتوانی اقتصادی وغیره خویش که در کسب رشته های علوم مختلف در درون و برون افغانستان همت گماشت و مدارک از دانش عصر را با خود در افغانستان آورد که در حدود ممکن آن داشته های علمی، فرهنگی و دینی را در خدمت مردم تشنه لبان کشور خویش قرار داد. در این راستا بازهم از به نگارش آقای پروفیسر رهین اتکاه می کنم که چنین می نویسند:

   ملا فیض محمد کاتب در دوره زمامداری شاه امان الله به عضویت دارالتالیف وزارت معارف پیوست. در عین حال به تدریس تاریخ و ادبیات در لیسه حبیبیه مصروف شد. او از طرف وزارت معارف وقت موظف گردیده بود تا کتب درسی مدارس جدید را تصحیح و تدوین نماید. کاتب علاوه از نگارنده گی و تاریخ نویسی در رشته های حکمت، کلام، ادبیات عرب، فقه، اصول، منطق، لغت، نجوم، جبر، جغرافیا و حتی علوم غربیه دسترسی داشت. چنانچه پروفیسور، ای. م ریستر روسی در ملاقات کوتاه اش در سال (1919) با کاتب می نویسد:« ملا فیض محمد کاتب از تبار هزاره در کابل به مثابه دانشمند علوم اساسی شریعت و ستاره شناسی شناخته می شد و پیشگویی هایی را به او نسبت می دهند. او به برکت داشتن تبحر، سیمای منحصر به فرد و جهانکرد سر زمینهای دور شخص خارق العاده کشور میباشد.» ( 8)

از نقل قول روانشاد حسین نایل چنین می خوانیم:

«فیض محمد کاتب یکی از پاسداران به نام فرهنگ سرزمین ما دانسته میشود که نزدیک به پنجاه سال از حیات خود را با پایمردی و امعان نظر در راه پژوهش و نگارش آثار به غایت بهامند در ارتباط به مسایل جامعه افغانستان صرف نمود.» ( 9)

باید گفت که هرچند سیاست ها، خصوصیات و عملکردهای ضد انسانی عبدالرحمن پدر کلان و امیر حبیب الله خان پدر شاه امان الله خان توسط مرحوم کاتب هزاره با رسالت دانش تاریخ نگاری کامل و امانت داری نگارشی نوین علمی ثبت تاریخ کشور گردید و جوهر استبدادیان وقت را افشاء کرد؛ ولی با آنهم شاه امان الله ترقی خواه، ملا فیض محمد کاتب هزاره را بنا نیازمندی زمان شامل کار های دولت نمود و از کاردانی، صداقت، دست آورهای معنوی و علمی او در خدمت فرزندان و مردمان کشور در حدود توان کار گرفت.

آقای سلیمان لایق وزیر اقوام و قبایل وقت پشتون تبار پرچمی با تمام وابستگی ایدولوژیکی که به کرملین داشت؛ در تجلیل از یکصدوبیت و پنچ سال تولد ملا فیض محمد کاتب هزاره، این حقیقت را چنین در میان گذاشته است:

«فیض محمد کاتب در عصر تاریکی ها روزگویی های سلاطین فیودال زیسته و در تحت فشار، تضییقات بی پایان همان وقت، با استفاده از هوش و ذکاوت بزرگ خود چراغی فروخته و به تتبع تاریخ و حوادث آن زمان بر آمده است.

در واقعیت امر فیض محمد کاتب جرقه یی از استعداد سرشار و نبوغ ملیتی است که بنا بر سیاست ظالمانه، خائنانه وغیر انسانی سلاطین فیودال، سالیان دراز از نعمت سواد و علم بدور نگهداشته شده و تحت ستم و فشار قرار داشته است.

خلق برادر هزاره زیر چکمه های ستمگران سلطنت فیودالی نمرد و چون خلق ها دیگر برادر در طرد و دفع استبداد و ستم جباران ستمگر به زنده گی و موجودیت خود ادامه داد.» ( 10)

آیا نگارش عادلانه این چنین دانشمندان، مؤرخین، کاوشگران، سرایشگران و... در مورد دانش، اهلیت، خدمت گذاری ملا فیض محمد هزاره برای مردم و میهن عزیز ما افغانستان از دیدهء تاریخ و مردم مخفی می ماند؟ در این عصر خرد جای نهایت شگفت انگیز است که شؤنیستان رنگارنگ استخدام شده به ملا فیض محمد کاتب هزاره اتهام ناروا بسته و آب را به آسیاب دشمنان تمام اقوام محبوب و مردمان تحت ستم افغانستان می ریزانند. و همچنان غافل از اینکه تروریستان طالب وطنی و دموکراتمآبان با انواع گوناگون از همچو مسایل به نفع شؤنیستی خودها حد اکثر بهره را می برند.

 

خدمات فرهنگی ملا فیض محمد کاتب هزاره:

آقای لطیف ناظمی شاعر، محقق و ناقد می نگارد:

« از خجستگی های صاحب اين قلم آنست که هنگام اشتغال خويش در رياست فرهنگ در اثر مفاهمه و گفتگو های پيهم با علی محمد فرزند کاتب فقيد، توانست موافقت وی را در فروش آثار پدرش به دست آورد و هفتاد و شش قلم از آثار کاتب را در ۳٢۶٧ صفه به بهای معتنابهی خريداری کند و به آرشيف ملی بسپارد تا باشد که اين گنجينه، چراغ فروزنده يی در عرصهء تاريخ نويسی و پژوهش، فراراه انديشمندان گردد.» ( 11)

خدمات عملی فرهنگی کاتب هزاره در عرصه ای تاریخ نگاری، دینی، ادارات دولتی، سیاسی، معارف و... به صورت مستند وجود دارند حتا بعضی از شاهدان عینی عصر کاتب هزاره که در قید حیات هستند از آنها یاددهانی می نمایند.

تألیف و نگارش های چاپ شده ای کاتب هزاره بیش از شش هزار ( 6000) صفحه می باشد. و آثاریکه به خط او بازنویسی شده است به تعداد زیادتر از ده هزار( 10000) صفحه است که در برخی از نشریات و کتب تا حال به ملاظه رسیده است.

دشمنان تمدن و مردم افغانستان این چنین خدمات کاتب هزاره را از روی اهداف شوم سیاسی، قومی، قبیلوی، ایدولوژیکی و شخصی خودها به صورت قصدی کتمان می نمایند و خودها را لحظه ای اقناع می بخشند.

 

آثار ملا فیض محمد کاتب هزاره:

نام های آثار گرانبهای کاتب هزاره که تا کنون در کتاب ها و رسانه ها نشر شده اند، قرار ذیل می باشند:

« الف- تألیفات:

1- تحفة الحبیب- جلد اول ( غیر مطبوع).

2- تحفة الحبیب- جلد دوم ( غیر مطبوع).

3- تحفة الحبیب- جلد سوم ( غیر مطبوع).

4- سراج التواریخ- جلد اول ( مطبوع).

5- سراج التواریخ- جلد دوم ( مطبوع).

6- سراج التواریخ- جلد سوم ( مطبوع).

7- سراج التواریخ- جلد چهارم ( فعلا در دست نیست).

8- تاریخ حکمای متقدمین ( مطبوع).

9- فیضی از فیوضات (غیر مطبوع).

10- تذکرالانقلاب (غیر مطبوع).

11- سراج التواریخ- بخش دوم از جلد سوم( غیر مطبوع).

12- امان الانشا (غیر مطبوع).

13- بخش یکم از جلد پنجم امان التواریخ (غیر مطبوع).

14- تاریخ عصرامانیه( فعلا در دست نیست).

15- فقرات شرعیه ( فعلا در دست نیست).

16- یادداشتهای و مقالات چاپ شده و چاپ نشده).

17- وقایع دارالسلطنه، هزاره جات و ترکستان یا سراج التواریخ خطی مطبوع).

ب- آثار تحریر شده به خط کاتب:

1- دستورالعمل آگهی

2- دیوان شهاب ترشیزی

3- در بیان فیوزهای ضربدار

4- تحفة الحبیب- جلد دوم

5- تحفة الحبیب- جلد سوم

6- سراج التواریخ- جلد 1-2

7- سراج التواریخ- جلد سوم ( بخش موجود 92 جزوهء 32 صفحه یی)

8- سراج التواریخ- جلد سوم ( به خط عادی مؤلف)

9- امان التواریخ- جلد اول

10- امان التواریخ- جلد سوم

11- امان التواریخ- جلد چهارم

12- امان التواریخ- جلد هفتم

13- تاریخ حکمای متقدم ( از روی خط مؤلف چاپ شده)

14- تذکر الانقلاب

15- فیضی از فیوضات

16- یادداشتهای وقایع مختلف افغانستان» ( 12)

همه اهل خرد و اربابان دانش با تمام معنا می دانند که تمدن ستیزان، شؤنیستان رنگارنگ و دشمنان مردم افغانستان از وجود و انتشار برخی از آثار کاتب هزاره سخت ناراحت هستند و با نام های گوناگون شادروان کاتب هزاره را تخریب می نمایند و نفاق را در جامعه دامن می زنند. آیا این چنین داشته ها و آثار گرانبهای کاتب هزاره ناب ترین و مؤثق ترین منبع علمی، تحقیقی، تاریخی، سیاسی و... برای مردمان داخل کشور ما و خارجیان نمی باشند؟

 

آثار ملا فیض محمد کاتب هزاره مآخذ تمام تاریج نگاران ملی و بین المللی:

یک دانشمند و کاوشگر هر قدر که مجرب و دارای معلومات وسیع مورد نظر خویش در موضوع مشخص باشد و چیزی را بدون مأخذ علمی و سازنده نگاشته باشد، فاقد ارزش علمی می باشد. پژوهش یک نویسنده زمان مورد اعتبار علمی قرار گرفته می تواند که نبشته هایش بر پایه منابع مؤثق، دست اول و معتبر تاریخی استوار باشد. در این زمینه استفاده از آثار کاتب هزاره لطفا عطف توجه گردد:

« یکی از مولفان معاصر کاتب، عبدالمحمد مودب السلطان نگارندهء کتاب هفت جدی « امان التواریخ» است که هم از افادت او و هم از نوشته های چاپ شده و چاپ نشده ای او به حیث مرجع دست اول سود جسته و این مطلب را در چند جا از کتاب خود به یاد داده است و از جمله در جایی گوید:

... در سنه 1340 قمری که به افغانستان مسافرت نمودم ... و جناب فضایل مأب و معارف نصاب ملا فیض محمد کاتب که جامع کمالات عالیه و معلومات مفید بوده به تدوین و تحریر.... نگارندهء را مرهون کلک هنر سلک خویش فرمود.» (13 )

جناب پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی که فعلا بحیث مهاجر در لندن بسر می برد، به دانشمندان شاره می کند که  از آثار کاتب هزاره به حیث مهم ترین منبع استفاده برده اند، او چنین می نگارد:

« همه مورخان کشورما، سيد قاسم ريشتيا، ميرغلام محمد غبار، محمد صديق فرهنگ، احمدعلی کهزاد و ديگران در وقت نبشتن تاريخ و آگاهی از رويداد های مهم در قرن بيستم به آثار او مراجعه و استفاده کرده اند. او در وقت نوشتن تاريخ بزرگ خود (سراج التواريخ) به ناملايمات و خشونتهای غير انسانانه مواجه گرديد.» ( 14)

 آقای لطیف ناظمی شاعر، ناقد و نویسنده کشور که هم اکنون آواره در آلمان است، اینگونه در مورد نظر اندازی نموده است:

« خامه يی توانا و خطی خوش داشت اما آنچه او را در فرهنگ مان يکه تاز و بلند آوازه ميگردانيد، تاريخ پردازی او بود که از وی سيمايی پرغرور و تابناک ميساخت و قلمزن فاضل و هوشمندی.

بيگمان پس از وی کمتر تاريخ نويسی را ميتوان ديد که از آثار بی بديل وی سود نجسته باشد و از پژوهشهای ژرف و ممتع وی در عرصه تاريخ نگاری بی نياز مانده باشد.» ( 15)

آقای بشیر سخاورز در این زمینه می نگارد:

« كاتب در واقع كسى است كه شرايط و اوضاع زمان خود را به طور مشرح بيان ميكند و تنها به شرح زندگى امير و خوانين دور و برش اكتفا نمیكند و براى همين منظور مورد انتقاد مردمان صاحب نفوذ قرار ميگيرد و به رعونت متهم ميگردد. اما او شايد آگاه از اين امر بود كه روزگارى بعد مستشرقين و مورخين طراز اول او را به عنوان موخذ صاحب اعتبار خواهند گزيد. مردمان صاحب صلاحيتى چون غلام محمد غبار، لودويگ ادمك  و باز لويى دوپرى بار ها از اين موخذ سود جسته اند.» ( 16)

این شخصیت های اکادمیک و فرهنگی مستقل ملی و بین المللی که با اعتماد کامل و افتخار تمام از آثار ملا فیض محمد کاتب هزاره به مثابه ناب ترین و مؤثق ترین مأخذ و منبع یاده نمود و بهره برده اند. با نگرش آقای عارف ذره بین و همفکرانش حتا این دانشمندان نیز به جرم حمایت از کاتب هزاره خائین به مردم افغانستان و همچنین جاسوس کشورهای خارجی می باشند.

 

کاتب هزاره لقب بیهقی ثانی را گرفت:

صبر بسیار بیاید پدر پیر فلک را     تا مگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

بیهقی در جهان و به خصوص در کشور های اسلامی از شهرت ویژه ای در نزد علمای مستقل، دانشمندان، مؤرخین، فرهنگیان، سیاسیون، آزاد اندیشان و اهل دانش و قلم بی ریا قرار داشت و هنوز هم دارد. بیهقی در نگارش تاریخ نویسی خویش «سرتاج» علمای تاریخ و فرهنگیان زمانش به حساب آمده و و تا حال شهره آفاق جهان دانش و خرد می باشد. هر چند بیهقی در زمانش از آزادی نسبی در نگارش خود بهره مند بود. اما ملا فیض محمد کاتب هزاره تألیفاتش را در زیر جلادترین «ساطور» استبداد به نگارش ویژه ای گرفت که علمای و دانشمندان طرازاول مستقل ملی و بین المللی  اورا «قافله سالار سرتاج تاریخ نویسان علمی» لقب بیهقی ثانی را داده اند.

از طرف این نهاد به زبان شیرین پشتو چنین آمده است:

«کاتب» داسې يو علمی شخصيت دی چی نشو کولای دی دافغانستان په ايکي يوه قوم يا يوه سيمه او منطقه پورې مربوط وګنو، بلکه دی په ټولو افغانانو پورې او په ګرد افغانستان پورې اړه لری.

دغه لوړ علمی شخصيت که څه هم په قوم هزاره و او مورنۍ ژبه يی دری وه، خو دده پښتو زده وه له پښتو علماوو او پوهانو سره محشور و، تردې چی د «کاتب» استاد دخپل وخت يو ستر پښتون عالم «مولوی محمد سرور خان اسحاق زی» و او دا په خپله ښيی چی «ملا فيض محمد کاتب» ديوه خاص قوم او يا يوی خاصی سيمی او منطقی په تنګه کړۍ کې نه و را ايسار.

د «کاتب» ټول اثار او تاليفات قيمتی او ارزښتمن دي، خو دده «سراج التواريخ» زيات شهرت لری. که څه هم کاتب يو درباري مؤرخ و، خو دده په شان درباری مؤرخان به لږ پيدا شی چی دخپل وخت واقعيتونه يی هم په يوه خاص مهارت بيان کړي وي.

«فيض محمد کاتب» نه يوازی يو ستر علمی، بلکه يو لوی سياسي شخصيت هم ګنل کيږی او دلومړنيو مشروطه خواهانو په ډله کی راځی.» ( 17)

نویسنده و صاحب نظر دیگری کشور ما آقای رضا ضیایی در این قسمت می نگارد:

  «  نیلاب رحیمی در سیر تاریخی کتابخا نه ها، در افغانستان می گوید، یکی از کتا بخانه های شخصی در افغانستان، کتاب خانه ملا فیض محمد بوده است. این مرد فاضل دانشمند را که از فحول نو یسندگان و مور خان عصر خویش شمرده می شود بیهقی زمانش لقب داده اند، همان طور که بیهقی با قلم دانا ، اندیشه بارور و باریک بین روشنگرانه و خرد مندانه چهره وقایع مسعود غزنوی را در تاریخش ترسیم نمو ده است، ملا فیض محمد نیز با نو شتن کتاب بزرگ و ارزشمند سراح التواریخ رعب انگیز ترین و مستبدترین، فرمانده زمانش یعنی امیر عبد الرحمن را نشان داده است و چهره واقعی اورا در تمام وقایع و حوادث نمودار کرده است.» (18)

نظر نویسنده گرانمایه کشور ما آقای نصیر مهرین که در آلمان زندگی می کند، در این راستا چنین می باشد:

« بيش از هفت دهه ، از مرگ تاريخ نگار نستوه ، کاتب فيض محمد هزاره ميگذرد. با آنکه در طی گذشت اين زمان طولانی ، بسی کتاب ها در گستره تاريخ افغانستان انتشار يافته است ، اما به گواهی شواهد و اسناد در دست داشته ، ماحصل زحمات قلمی کاتب بزرگوار به ويژه اثر قابل دسترس برای مردمان بيشتر، يعنی سراج التواريخ شکوه و آوازه يی دارد که آنرا در صدر تاريخ های طرف رجوع به دوره طرف نظر می نشاند.» ( 19)

آقای لطیف ناظمی شاعر پرآوازهء کشور ما می نگارد:

« کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند که بازگويی حقيقت را در تاريخ، پيشه خويش ساخته بود و ازادگی را منش خويش و گويا پيمان بسته بود که خامه اش را هرگز با دورغ و گزافه و مسخ واقعيت نيالايد.

او حقايق ناگفته را با دليری و جريزه شگفتی انگيزی بازنوشت و چون تاريخ پردازان  بزدل و مزدور به معامله گری در اين امر شريف تن نداد.

هرچند کتاب ارجمند سراج التواريخ را در دربار و زير مميزی امير دورانش نوشت، اما هرگز به املای امير و پيرامونيان چاپلوس وی، کتابش را قلمی نکرد و زير ضرب و شتم و تازيانه و شلاق، آثاری بر جای نهاد که تابناکترين و شفاف ترين تصاويری از رخداد های روزگار اوست.

هر چند امير شکاک، صفحه صفحه، سطر سطر و واژه واژهء نبشته های او را بازنگری ميکرد، اما کاتب توانست گاهی صريح و عريان و زمانی با کنايه و با بهره گيری از شگرد های ادبی، آنچه را که حقيقت ميپنداشت، بازگويد و جعل و دروغ و گزاف را بر نتابد.

هواخواه آزادی و مشروطيت بود پشتيبان جنبشهای پيشرو زمانش و اگر به بهای هواداری آزادی و تجدد انديشه، به زندان هم ميافتاد باکی نداشت.» ( 20)

آیا این داوری بی ریا و عالمانه ای آقای ناظمی دلالت بر صداقت انسانی، ملی، میهنی، مدنی و علمی کاتب هزاره در قبال جامعه و خاک مقدس افغانستان نمی کرد؟ پس چرا برخی از قلم بدستان  افغانستان؛ میهن دوستی، صداقت و خدمات فراموش ناشدنی کاتب هزاره را در بدل نوکرمنشی خویش برای دشمنان مردم ما، کتمان می نمایند؟

ملا فیض محمد کاتب هزاره در تحت مستبد ترین نظام های شاهی و شؤنیست ترین زمامداران وقت زیسته و در جوار دربار بود. کاتب هزاره که هر لحظه شاهد حبس، زجر، شکنجه، تیل داغ، سربریدن، به دهن سنگ انداختن، رقص میری، اسارت، کنیزی، قتل های دسته جمعی، کله منارها و...کشتار های تمام اقوام و به خصوص نسل کشی های مردم هزاره توسط  عبدالرحمن و حکامش با شدید ترین شیوه در کشور بودند؛ خشم و احساساتش را از محضر مقامات دولتی وقت مخفی نگهداشت و حقایق را به صورت مستند و آنهم با چنان شیوه نوین نگارشی در قالب های تنزها، کنایه ها، توصیف های شاه و دولت، مذمت مخالفین و حتا دشنام به هزاره های عصیانگر علیه دولت و... به نگارش گرفت که حتا امیر عبدالرحمن، حکام، امیر حبیب الله خان و درباریانش را غافل نمود و با مهر و امضای آنها بر نبشته های خویش صحه گذاشت تا اینکه از سوی مطبعه دولتی به چاپ نیز رسید. این کارکرد علمی و فرهنگی زنده یاد کاتب هزاره در مرکز ثقل دربار دو شاه مطلق العنان و مستبد بود کشور ما که مؤثق ترین «سند رسوایی» ماهیئت، ساختار دولت و دولتمداران وقت را در آئینه تاریخ جامعه ما و جهان به نسل های آینده سپرد.

وقتی شاه امان الله خان ترقی خواه که آثار و کتاب سراج التوارخ کاتب هزاره را مطالعه نمود که حقایق را به صورت مستند در مورد خصوصیات و عملکردهای شؤنیستی پدرکلانش امیرعبدالرحمن خان، نظام استبدادی و پدرش امیر حبیب الله خان و دولتش نگاشته شده بود، آنگاه دستور به آتش کشیدن کتاب سراج التواریخ را داد و عمالش آنرا نیز عملی نمود.

در این مورد آقا پروفیسر رسول رهین چنین می نگارد:

«  و اما منابعی که درباره ملا کاتب هزاره نوشته اند می گویند در دوره زمامداری آل یحیی و حکمروایان محمد زایی تلاش میشده است تا نام و نشان این چهره تابناک تاریخ افغانستان در لای اوراق تاریخ محو و نشانی از آن باقی نماند. چنانچه مرحوم محمد حیدر ژوبل ستاره درخشان ادبیات معاصر افغانستان در کتاب «تاریخ ادبیات معاصر افغانستان» وقتی ناگزیر می شود سراج التواریخ را معرفی کند، بنابر استکبار اهل یحی و سانسور های قبل از چاپ آثار مولفان مجبور می شود نام مولف کتاب سراج التواریخ را بجای ملا فیض محمد هزاره « میرزا فیض محمد غوری» بنویسد. عده از اطرافیان نادر خان تالیف کتاب سراج التواریخ را باشتراک امیر حبیب الله خان ذکر میکنند و به این وسیله میخواهند نقش ملا کاتب هزاره مولف اصلی کتاب سراج التواریخ را ضعیف سازند.  بگفته مرحوم میر غلام محمد غبار بفرمان شاه امان الله جلدهای چهارم و پنحم سراج التواریخ که نا چاپ مانده بودند به آتش کشیده شدند. ملا طالب قندهاری می گوید بقیه آثار قلمی مرحوم کاتب هزاره در زمان نادر خان توسط محمد گل خان مومند نابود گردید. حسین علی یزدانی تحشیه و تعلیق نگار « نژادنامه افغان» از قول غلام حسین بهسودی ذکر می کند که بهسودی گفت من به چشم خود دیدم که روزی سردارمحمد نعیم خان برادر محمد داود خان به همراه چند محافظ به خانه محمد علی پسر ملا کاتب رفت. وقتی علت را جستجو نمودم معلوم شد که برای بدست آوردن آثار قلمی کاتب آمده بودند. اینکه چه مقدار آثار قلمی کاتب بدست محمد نعیم خان رسید و چه تعداد آن از او مخفی گردید اطلاع در دست نیست ولی آنچه مسلم است اینست که آن مقداریکه بدست سردار محمد نعیم خان رسیده بود معدوم کرده است.» ( 21)

رابرت مک چيسنی در ضمن سخنانش افزود:

 سراج‌التواريخ، تاريخ مستند هزاره‌های افغانستان است که می‌تواند يک منبع بسيار اصيل و قويی در ملت سازی در افغانستان به حساب آيد.

Robert Macchesney استاد دانشگاه نيويارک.

آقای پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی در این راستا می نگارد:

« او از دو حبيب الله: امير حبيب الله سراج الملته والدين و امير حبيب الله کلکانی اذيت و آزار بيسار ديد، مگر از نوشتن حقايق طوری که شايسته و بايسته بود، هرگز منصرف نگشت و با عبارت اديبانه و پر از صنايع لفظی، مطالب را بيان و ثبت کرد. و طوری که وجدان و عقل يک انسان سليم الفکر ايجاب مينمايد، تاريخ نوشت و اينک هر پژوهشگر و محقق در هنگام تحقيقات علمی بدو رجوع مينمايد. گويا او هم بيهقی بود که گفت: اگرچه پرورده دست خاندان غزنويم، مگر تاريخ راندن ايجاب ميکند و گريزی ندارم که حقايق را بنويسم.

فيض محمد کاتب را جدا مراقبت و نوشته هايش را بررسی مینمودند مگر او ماهرانه حقايق را می نوشت.» (22 )  

آقای حسین فرهمند می نگارد:

  « یکی از چهره های بر جسته و تایید شده فرهنگی در میهن و منطقه ما، روانشاد ملا فیض محمد کاتب است. که نو شته ها و اثار وزین و متینش، چون منبع وسر چشمه با ورین، مورد استفاده و توجه پژوهشگران و دانشیان ژرف اندیش قرار دارد. » ( 23)

به هر صورت، به قول مشهور که: « آفتاب به دو انگشت پنهان نمی گردد.» همان طورئیکه نه با سوزاندن سراج التواریخ و ناپدید نمودن جلد چهارم و پنجم آن، جنایات ضد انسانی زمامداران وقت و دولت های شان از انظار مردم و داوری تاریخ مخفی ماندند، نه با تغییر دادن هویت ملا فیض محمد کاتب هزاره به نام « میرزا فیض محمد غوری» و نه «گوهر» تاریخ نویسی بیهقی گونه، خدمات بشر دوستانه و مستقل ملی کاتب هزاره دفن گورستان ها گردید. در این زمینه آقای پروفیسر رسول رهین با بیطرفی خویش در مورد کاتب هزاره چنین می نگارد:

« ملا فیض محمد کاتب نویسنده پرکار، آگاه و متعهد و مورخ پر تلاش، امین و دقیق النظر بود. با آنکه در نوشته هایش از حقوق ضعفا دفاع کرده است اما واقعیت از همه چیز بیشتر برای او مهم بوده و تاریخ را بی غرضانه می نوشته است. حتی از ثبت جزئیات وقایع تاریخی هم چشم پوشی نکرده است. از همین جاست که محققان و مورخان معاصر او را «بیهقی ثانی» لقب داده اند. پروفیسور« مریم هارونوا» می گوید: امروز هیچ مورخ افغانستان شناس بدون مراجعه به کتب ملافیض محمد کاتب هزاره نمی تواند اثر خود را یک اثر تحقیقی درباره افغانستان محسوب نماید.» ( 24)

آیا تاریخ نگاری «بی غرضانه» ملا فیض محمدکاتب هزاره که بر پایهء اصول بیطرفانه منطق و رویش علمی تاریخ های معتبر دنیا استوارمی باشد، از انظار عامه جهان و داوری حقیقی تاریخ پوشیده مانده است؟

این بیناد در مورد ملا فیض محمد کاتب هزاره می نویسد:

« کاتب هزاره به باور بیشترین اندیشمندان وطن و آزاد اندیشان جهان، آغاز پر درخشش یک اندیشه و روش جدید در افغانستان و منطقه است. تفکر و راه که دران حقیقت و سلامت نفس، استواری و امانتداری نسبت به حفظ  حقوق و کرامت انسانها از یک طرف، ایستادگی در برابر حاکمان ستم پیشه و خلع سلاح کردن گشتار گران واز همه مهمتر اموزش راهها وشیوه های دفاع از حقیقت محکوم و رنج دیدگان مظلوم از طرف دیگر، ارزش ومعیار است.» ( 25)

دانشمند چیره دست و نویسنده دیگری کشور ما آقای دكتور شمس الحق آريانفردر مورد کاتب هزاره می نگارد:

"ملا فيض محمد كاتب، اين بيهقي شدة پسين، شاگر راستين و ادامه دهندة ابوالفضل بيهقي است. بدان سان كه ابوالفضل بيهقي، دانش، آزادگي و فضيلت را بندة درهم و دينار نساخت و جوهر حقيقت را گاهي به آشكار را نويسي و صراحت گرايي و گاهي به نيروي ابهام و الهام، طنز و كنايات در رگهاي تاريخ بزرگ آل ناصر جاري ساخت. فيض كاتب، نيز آگاهانه مسير بيهقي بزرگ را پيمود... توانست با بهره گيري از قريحة تواناي... هدف اساسي خويش را كه همانا ثبت واقعيت هاي تاريخي است، استادانه برآورده سازد. » ( 26)

بازهم جناب آریانفر در مورد ادامه می دهد:

« فيض محمد كاتب، هم در عرصة سياسي كشور، عملاً فعال بود وهم در زمينه هاي تاريخ و فرهنگ و بيداري اجتماعي، خردمندانه و با تدبير سياست مي كرد. در سخن ديگر آن گونه كه آثارش نشان مي دهد، حتي يك روزهم براي آسايش خودش، دور از درد و رنج مردم بسر نبرد.

كتاب "زمامداري و سياست كشور داري" را نوشت تا مردم را آگهي بخشد كه سعادت در خرد و حكومت قانوني است. "تذكرالانقلاب" را نوشت و چهرة زمامداران وقت را به تصوير آورد، "فيض از فيوضات" را تاليف كرد  و ناكارايي و جنايات" حكام دولت را به نمايش گذاشت. مقالاتي در بارة علم و سياست و زن نوشت. و بالآخره در "تحفة الحبيب" و "سراج التواريخ" دردهاي مردم را با صراحت و كفايت ثبت كرد.

غلام محمد غبار مي نويسد: "از ميان مردم برخاسته بود و بازگوينده رنج ها و آلام مردم ستمديده افغانستان بود» ( 27)

متفکر گرانقدر و دانشمند میهن عزیز ما آقای صبور سیاه سنگ در اینجاه چنین نوشته می کند:

« بدون شک، جاي پيکرۀ فيض محمد در ميان تنديسه هاي فرانتس فانون، امه سزر، پاتريس لوممبا و جميله بوپاشا در موزيم  Madame Tussaud خالي خواهد بود، ولي با شادماني ميتوان گفت که جايگاه اين سيماي پرافتخار تاريخ افغانستان در دل انديشمندان و دانشورزاني چون دست اندرکاران انجمن فرهنگ و هنر افغانهاي باشندۀ لندن که نشست امروزي را به پاس بزرگداشت کارنامه رخشندۀ وي راه اندازي کرده اند، خالي نيست.

سلام به کاتب، سلام به نامه و کارنامهء ماندگارش، سلام به آناني که کاتب را پاس ميدارند ...» (28 )

آقای پروفیسر رسول رهین در پيام شورای فرهنگی افغانستان بمناسبت سالروز درگذشت فيض محمد کاتب هزاره:

« واقعيت اينست که در طول تاريخ نگاری افغانستان اولين کسيکه دست به نوشتن تاريخ واقعی افغانستان زده، جناب مرحوم و مغفور فيض محمد کاتب هزاره بود. اين مورخ شهير افغانستان هرچند توظيف به نوشتن تاريخ سفارشی افغانستان شده بود ولی در لای جملات و عبارات توصيفی توانست مسئوليت تاريخ نگاری خود را ايفا کرده، حوادث و رويداد های واقعی جامعه را نيز در لای کلمات بياورد. تاريخ اين مورخ شهير بيشتر در اطراف زندگی مردم ، واقعه ها و پيش آمد های نا بهنگام دربار بشيوهً ماهرانه تاريخ نگاری دور می زند. هرچند اين مورخ از گزند دربار بکلی ايمن نماند ولی وظيفه خود را در نگارش وقايع دوره های تاريخی افغانستان مجدانه انجام داد.» ( 29)

دانشمند گرانمایه کشور ما آقای خالق بقايی پاميرزاد با نقل از این سروده، کاتب هزاره را از جمله نوابغ و ستارهء تابناک می داند:

هزاره پور خراسان باشـد       معتقد به شـــــــــاه مردان باشد

باميان مرکز شيران باشـد       نام « کاتب » ثبت دوران باشد

نسل بالنده و هم بارورش        دُر دری را نگهبــــــان باشــــد

در آسمان تاريخ معاصر کشور ما ، نام ملا فيض محمد هزاره در جملهً نوابغ نامی چون ستارهً تابناکی ميدرخشد.» ( 30)

آقای شریف سعیدی شاعر جوان، متفکر و نویسنده افغانستان عزیز که اکنون در سویدن مهاجر است، چنین می نگارد:

« يکی ديگر از شاخصه های کار کاتب خصم ستيزی او از جبهه درون دشمن است. او می دانست که امير آتش دهن و آهن پيکر کاخ نشين، دشمن او و مردمش هست؛ اما او نه در جبهه مخالف که در جبهه درون دربارش راه يافت و با مهارت بی نظيرش چهره سياه و تباه روزگار و اميرآدمکشش را مکتوب کرد. او به ما فهاند که راه شکست دشمن تنها از جبهه مستقيم و مقابل نيست بلکه راه شکست دشمن از درون چهار ديواری کاخش هم پيدا می شود.» ( 31)

شخصیت گرانمایه و دانشمند دیگر کشور ما آقای سخاورز در زمینه چنین نگاشته است:

« فرهيختهء ميهن پرستى به نام فيض محمد كاتب از غزنه كه چون گل كوهى دل صخره را شگافت تا نامش را به عنوان مورخ قهار، مدرس متبحر، مبارز نستوه درج صفحات تأريخ كند و روزى در جدال با ارتجاع با چماق خشم از پادرآيد تا كه به اسطوره بپيوندد. » ( 32)

آقای داکتر اکرم عثمان هرچند محمد زایی تبار نیز است؛ اما این شخصیت علمی میهن عزیز بدور از هرگونه تعصبات قومی، قبیلوی، خاندانی، مذهبی، سمتی، ایدولوژیکی، زبانی و... برخی از حقایق را در مورد شادروان کاتب هزاره و جامعه هزارستان به نگارش نهایت عادلانه و عالمانه گرفته است که اینک یک قسمت آنرا باهم به خوانش می گیریم :

« ملا فيض محمد کاتب هزاره از نوابغ و نوادر روزگار بود. او در زمان و مکان ناسزاوار چشم به جهان کشود. انگار پديده ای شاز و استثنايی بود که در شوره زار پرتاب شده بود. از همين سبب جان بيدارش را دو رنج جانکاه می آزرد يکی مزورع کردن شوره زار و ديگری دلبستگی به وطن مالوفش که او را در نمی يافت و قدرش را چنان که بايد نمی شناخت. بنابر آن در وطن خودش احساس غربت می کرد و درد تبعيد را تا مغز استخوانش حس می کرد.

 با قلم و خامهء بی نظيرش، امرای وقت، خود را ثبت تاريخ کردند در حاليکه او را به عنوان شهروند درجه آخر، در آخر صف نگهميداشتند و خارج از مدار تاريخ تصور می نمودند.

اما کاتب رسالتش را در کار واقعه نگاری نيک تشخيص می داد.  او تودهء بی شکل و درهم و برهم حوادث روزگارش را چنان تبويب، تنظيم و تأليف می کرد که گفتی ابوالفضل بيهقی مؤلف تاريخ مسعودی سر از خاک بلند کرده و شايست و ناشايست روزگارش را به داوری نشسته است. با آنکه سراج الملت والدين امير وقت افغانستان مراقب و ناظر تمام وقت کار های او بود مع الوصف او با استفاده از زبان ملفوف استعاره، تمثيل و اشاره هم فساد و فجايع دربار، بخصوص استبداد استخوانسوز دوران امارت ضياالملت والدين پدر امير حبيب الله خان را برملا ميکرد و هم فرمانروای حسابگير و سختگير را وادار به تجاهل و اغماض مينمود.

اين نکته ها می رسانند که کاتب نه تنها مؤرخی دقيق النظر و کم نظير بود بلکه روان امرا، درباری ها و صاحبان قدرت را نيک می شناخت و شنای سياسی در آن دريای توفانی را بلد بود.

پس کاتب هم روانشناس، هم جامعه شناس و هم سياستگری ماهر بود ورنه ناممکن بود که به اصطلاح بگذارند از زير ريش سرکار اشتر را با پشتاره بگذراند!  و آن آثار انتقادی را قلمبند کند.

او پدر تاريخ نويسی مدرن افغانستان است و تاريخ نگاران مابعد از نوشته های او بهرهء فراوان برده اند.

او يکی از پيشگامان نهضت مشروطه خواهی افغانستان هم بود و دين بزرگی بر گردن نوانديشان و آزاديخواهان وطن ما دارد.

روانش جاودانه شاد باد! ( 33)

وقتی که ملا فیض محمد کاتب هزاره با لیاقت، صداقت، پیگیری در کار و پیکار خستگی ناپذیر خویش  لقب بیهقی ثانی را  در جهان دانش تاریخ نویسی، بصیرت جدید و... حاصل نموده است؛ بازهم ملا فیض محمد کاتب هزاره با نگارش آقای عارف ذره بین و همفکرانش خایین و جاسوس معرفی می گردد. یعنی بدین معنا از جمله این چنین دانشمندان که برای کاتب هزاره «لقب بیهقی ثانی» را داده اند؛ با قول عارف ذره بین وهمباورانش همه خایین و جاسوس هستند. و همچنان آن عده از فرهنگیان، علما و دانشمندان که بیطرفانه از ماهیئت میهن دوستانهء مستقل ملی، فرهنگی، علمی و آموزشی کاتب هزاره قدردانی می نمایند و از آثار او با اخلاصمندی، افتخار تمام و علاقه مندی خاص استفاده می کنند؛ با منطق عارف ذره بین و همفکران شان همه و همه خایین و جاسوس خارجی هستند.

مسلما، کسانی که مانند طالبان اجیر بیگانگان و تمدن ستیز باشند، آنان با ذره بینی فاشیستی خویش غبارها، فرهنگ ها، مبلغ ها، نایل ها، زهما ها، شهرانی ها، جاویدها، شهرستانی ها، رشتیاها، عثمان ها، کهزادها، رهین های، یزدانی ها، دای فولادی ها،  و همه علم برداران دانش مستقل ملی و بین المللی که از صداقت، اهلیت و خدمت گذاری کاتب هزاره حمایت نموده همهء آنها را نیز خایین و حتا جاسوس معرفی می دارند تا دشمنان مردم افغانستان را شاد کام سازند .

با آنهم من تمام قضاوت را در این زمینه به علاقه مندان بی غرض، هوشمند، مدنیت خواه، انسان دوست، دردمند و خوانندگان نکته فهم خویش می گذارم که  «خیانت و یا خدمت» ، «جاسوسی و یا میهن دوستی» شادروان ملا فیض محمد کاتب هزاره را از ورای نظریات و نگاشته های دانشمندان، مؤرخین، سرایشگران، کاوشگران، سیاسیون، روزنامه نگاران، جوانان عصر و... مردم تشخیص نمایند.

ادامه دارد

--------------------------------------------------------------------------------------------

مأخذ:

1- ص 25 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

2- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

3- ص 37 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

4- ص 38 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

5- ص 125 مجله سراج / سال اول- شمارهء دوم – زمستان 1373 شمسی.

6- ص 40 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

7- ص 121 مجله سراج- سال اول- شماره دوم- زمستان 1373 شمسی، « تحقیقی پیرامون زندگی دانشمند و مورخ مشهور  افغانستان ملا فیض محمد کاتب»، نوشته: حاج کاظم یزدانی.

8- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

9- ص 2 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

10- ص 6 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

11- لطيف ناظمی پیام تحت عنوان: «کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند»  عنوانی کنفرانس لندن، از فرانکفورت ٢۳ اگست ٢۰۰٤

12- صفحات244تا 246 مجله سراج « سایه روشنایی از زندگی فیض محمد کاتب»، نوشته: حسین نایل/ سراج- شماره دوازدهم، سال سوم، تابستان 1376 ش.

13- صفحات31 تا 32 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

14- شاه علی اکبر شهرستانی تحت عنوان: « فيض محمد کاتب مرجع بزرگ مورخين افغانستان» به مناسبت 75 سال وفات در کنفرانس لندن.

15- لطيف ناظمی پیام تحت عنوان: «کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند»  عنوانی کنفرانس لندن، از فرانکفورت ٢۳ اگست ٢۰۰٤

16- مقاله بشير سخاورز تحت نام:« قلم تاريخ در زير ساطور سانسور» کنفرانس لندن.

17- د افغانستان د بيا ودانولو مرستې ټولنه د مشرتابه جرګه په استريا کی د افغانستان دبيا ودانولو مرستې ټولنې پيغام.

18- مقاله رضا ضیایی زند گی نا مه شهید فیض محمد کاتب هزاره/ گاهنامه کاتب شماره ۴ سال اول، عقرب ۱۳۷۹، چاپ سوریه

19- نصير مهرين «کاتب فيض محمد هزاره ، بزرگواريست درخور احترام بسيار»  پيام به محفل هفتاد و پنجمين سال وفات کاتب در کنفران لندن/28 اسد 1383 خورشيدی / هامبورگ، جرمنی.

20- لطيف ناظمی پیام تحت عنوان: «کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند» عنوانی کنفرانس لندن، از فرانکفورت ٢۳ اگست ٢۰۰٤

21- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

22- شاه علی اکبر شهرستانی تحت عنوان: « فيض محمد کاتب مرجع بزرگ مورخين افغانستان» به مناسبت 75 سال وفات در کنفرانس لندن.

23- اسناد ارشیفی کاتب بازتابگر برشهایی از شخصیت او*   نوشته از حسین فرهمند .     

24- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

25- اعلامیه بنیاد رهبر شهید بابه مزاری/ بنیاد بابه مزاری در ارو پا و امریکا، ۲۴ ،۹، ۲۰۰۶

26- آشنايي با شخصيت هاي كلان افغانستان: «فيض محمد كاتب "هزاره" سياست مدار خبير و مورخ شهير» دكتور شمس الحق آريانفر.

27- آشنايي با شخصيت هاي كلان افغانستان: «فيض محمد كاتب "هزاره" سياست مدار خبير و مورخ شهير» دكتور شمس الحق آريانفر.

28 -* صبورالله سياه سنگ :«فيض محمد کاتب: تاريخنگاری در غبار تاريخ» پیام به 75 سال وقات کاتب هزاره در اولین کنفرانس لندن.

29- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

30- پیام: « بمناسب بزرگداشت از سالگرد خجسته ابر مرد کشور علامه ملافيض محمد کاتب هزاره» خالق بقایی پامیرزاد در کنفرانس لندن.

31- شريف سعيدی پیام زیر عنوان: « کاتب حقيقت تاريخ!» کنفرانس لندن.

32- مقاله بشير سخاورز تحت نام:« قلم تاريخ در زير ساطور سانسور» کنفرانس لندن.

32- داکتر اکرم عثمان پیامی  تحت عنوان:«ملا فيض محمد کاتب پدر تاريخ معاصر افغانستان» در کنفرانس لندن.

 

 

 

 

جمعه 14 جدی 1386 خورشيدی برابر با 4 جنوری 2008  ميلادی/ آلمان