سخی ارزگانی

01.01.08

 

تهمت به ملا فیض محمد کاتب هزاره به معنای

 تهمت به مؤرخین و فرهنگیان مستقل ملی و بین المللی

قسمت دوم:

محقق و نویسنده معاصر کشور ما آقای محمد عوض نبی زاده در مورد کاتب هزاره چنین می نگارد:

 « کارکرد قلمی مورخی چون ملا فیض محمد کاتب هزاره که در زير سايه استبداد  و سانسور می نوشت، آن همچنان استبدادی که شخص امير عبدالرحمن خودکامه خط به خط اثر او را ملاحظه ميکرد؛ و در کار زحمت و نوشت، هنرمندانه، درنده خويی ها و بی دادگری ها را تصوير ميکرد؛ و با قرار داشتن در محدودهً امکانات و اسنادی که فراوان نبوده است ، دقت نظر و امانت داری را رعايت کرد. باری بدون ترديد ، شکوه و نام آوری ، جلوه های تابنده و ديرپای می يابد. سبک روان و سليس نگارش، بهره گيری از مطالعات و ذخاير ادبی و لفظی چاشنی دل انگيز تر به کار کرد قلمی او می بخشد. وقتی چنين انسانی، مکونات  و گفته نشده های عرصه قلم را به قدم های خجستهً استبداد ستيزان آزاديخواه، پيوند داد و در واقع سرعزيز را هردم آمادهً فدای شريفترين آرزوها در کف نهاد ؛ بعد نام آوری و تحسين شخصيت اش در تاريخ برای آنانی که در پی دريافت چنان ارزش ها هستند مسلم است که فزونی می يابد. بزرگداشت از کاتب هزاره، بزرگداشت از حقيقت، آزادی و تاريخ است و کسانی که ياد او را زنده ميدارند، ياران راستين حقيقت و آزاده گی اند....

كاتب هزاره  نيز به فرمايش اميرى به نوشتن تأريخ ميپردازد؛ اما به اين تفاوت كه او چون گل كوهى از درز سنگ سر ميافرازد تا به جهان و مردم خودش ببيند. او نميتواند دل سنگ را بشگافد، اما از انچه در زير سينهء سنگ خرد شده اند به پرستو ها حكايت ميكند تا انها از شاخى به شاخ ديگر پيام واقعيت را ببرند.  کاتب هزاره در واقع كسى است كه شرايط و اوضاع زمان خود را به طور مشروح بيان ميكند و تنها به شرح زندگى امير و خوانين دور و برش اكتفا نيمكند و براى همين منظور مورد انتقاد مردمان صاحب نفوذ قرار ميگيرد و به خیانت متهم ميگردد. اما او شايد آگاه از اين امر بود كه روزگارى بعد مستشرقين و مورخين طراز اول او را به عنوان مآخذ صاحب اعتبار انتخاب خواهند کرد. مردمان صاحب صلاحيتى چون غلام محمد غبار، لودويگ ادمك  و باز لويى دوپرى بار ها از اين موخذ سود جسته اند.

وظیفهء ملا فیض محمد کاتب هزاره نوشتن واقعيت های تاريخی است. اين که می گويم واقعيت های تاريخی به اين دليل است که منصب و موقعيت او ايجاب می کرد که وارونگی های تاريخی يا تاريخ های وارونه را در خدمت سلطان مستبد و سنگين چشم و زهرافشان دلی چون امير عبدالرحمن خان بنويسد. اما او هيچ گاه رسالت عظيم قلم و مسوليت بزرگ وجدانی خود را در برابر عصر ها و نسل های آينده به موقعيت و منصب خود نفروخت. ملتی که تاريخ واقعی خود را گم کند به سوی آينده تاريک حرکت می کند از همين رو کاتب نام کتابش را سراج گذاشت تا بفهماند که اين است چراغ خانه تاريک تاريخ تان. شما اين چراغ را بگيرید و در سياه خانه تاريخ به ديدن عقرب ها و مار ها و مورها بياييد. بنابراين يکی از اهميت های ويژه کاتب در واقعه نگاری تاريخ است که علی رغم سعی و تلاش وارونه خواهان و بدسگالان به همت کاتب مکتوب شده است. يکی ديگر از شاخصه های کار کاتب خصم ستيزی او از جبهه درون دشمن است. او می دانست که امير آتش دهن و کاخ نشين، دشمن او و مردمش هست اما او نه در جبهه مخالف که در جبهه درون دربارش راه يافت و با مهارت بی نظيرش چهره سياه و تباه روزگار و امير آدمکشش را مکتوب کرد. او به ما فهماند که راه شکست دشمن تنها از جبهه مستقيم و مقابل نيست بلکه راه شکست دشمن از درون چهار ديواری کاخش هم پيدا می شود.» ( 1)

از آنجائیکه آگاهان سیاسی، دانشمندان، کاوشگران، مؤرخین و فرهنگیان دقیقا می دانند که شبکه های جاسوسی دستگاه جلادانه امیر عبدالرحمن در تمام مناسبات جامعه و کشور مسلط بودند که همه روزه حتا از گوشه و اطراف کشور گذارشات را به دربار امیر وقت می رساندند. کاتب هزاره که از این امر آگاه بود حتا با چنان «ستایش ظاهری» سلطان جابر وقت و دولت خون آشامش می پرداخت و به دولت شکل «عادلانه» داده و اذهان آنها را مجذوب القاب توصیفی، میان تهی و تجملی قلمی خویش می نمود و بعد به کشف اسرار جنایات دولت اقدام می نمود.

و مضاف برآن کاتب هزاره ماهیئت استبدادی و جنایات روزمره دولتمداران را در قالب حتا گاهی چندین «کنایه ها» بیان می کرد که «درک و فهم» آن برای دولت و حامیانش ممکن نبود. با این ترتیب، کاتب هزاره هم خود را از زیر تیغ دولتمداران نجات بخشید و همچنان با افشاء گری اعمال ضد انسانی دولت و حامیان شان یکی از «بزرگ ترین» خدمت را برای تاریخ واقعی کشور و نسل های آینده نمود که امروز نه تنها باعث افتخار تمام مردم افغانستان می باشد، بلکه جهان متمدن نیز با شیوه تاریخ نگاری بینظیر کاتب هزاره مباهات می ورزد.

حال مطلب اینست که آقای عارف ذره بین، همدستان و برخی از منابع دیداری، شنیداری، تصویری، تحریری که با الهام گیری از کتاب «سقوی دوم» و «میراث های ناقضین حقوق بشر»  سه دههء  اخیر به ویژه با طرز شؤنیستی، سکتاریستی و ضد انسانی می اندیشند و مطابق آن برخی از آنها در خارج و اکثریت آنان در درون و برون دولت جمهوری اسلامی افغانستان عمل می نماییند؛ گاهی کاتب هزاره را متهم به خیانت و جاسوسی می کنند، زمانی هم ضدیت خود را علیه عامه پشتون نشان می دهند، وقتی هم خصومت را بر ضد تاجیک ها تبارز می دهند، گاهی هم دشمنی را بر ضد مردم هزاره از طریق فلم کابل اکسپرس، روزنامه اراده، مقاله : « جنگ اقتدار بر علیه اراده بر سر مقایسه هرات با فلسطین» و گاهی همه شیعیان افغانستان را جاسوس ایران می نامنند، مادامی هم به کشتار مظاهره کنند مردم شبرغان دست می برند، زمانی هم به قتل هیأت پارلمانی و شاگردان مکاتب در بغلان مبادرت می ورزند و طالبان هم با شدت تمام به عملیات انتحاری ادامه می دهند و... که فقط آب را به آسیاب دشمنان مردم افغانستان می رسانند. و همچنان فرصت ها را در جهت ترقی، بازسازی، نوسازی، ایجاد پایه های وحدت ملی، فقرزدایی، شکوهمندی اقتصادی، حل بحران کشور و به ویژه مبارزه علیه تروریزم، مواد مخدر، قاچاق و... در افغانستان دفن گورستان می نمایند.

اما اینکه توسط طالبان صوبه سرحد، طالبان نیکتایی دار، طالبان دموکرات مأب وطنی ما تمام مقامات کلیدی دولتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را انحصار نموده و غرق در فساد اداری هستند و خیلی از اتباع پاکستانی را به نام «آوارگان» پشتون ما در افغانستان بنام بومی مسکن گزین می نمایند، مهر سکوت بر لب های کسانی دیده می شود که آنها کاتب هزاره را جاسوس ایران می نمامند. وقتی که پاکستان با همکاری حلقات خاص شؤنیستی در دولت کابل با طالبان افغان خود مناطق جنوب، جنوب غرب و شرق کشور ما را اشغال می نمایند، کشت کوکنار را گسترش می دهند و از حمایت علنی قوای انگلیسی و سایرین عملا مستفید می شوند؛ بازهم زبان های حامیان آنها از ابراز حقایق بریده می شوند و در عوض آقای عارف ذره بین هزاره ها در جنگ داخلی متهم به انسان کشی می نماید. ایامیکه طالبان اسلحه های ایرانی  و چینایی را بدست می آورند و به ناامنی و انسان کشی در کشور ادامه می دهند؛ آنگاه آقای عارف ذره بین و طرفداران شان طالبان را جاسوسان چندین جانبه کشورهای خارجی نمی دانند و آقای ذره بین با تشویق همراهان شان با اشتیاق تمام می نویسند که : «جنایات هزاره ها در دوران جنگ های داخلی را نیز مردم ما از یاد نبرده اند و برای سالیان متمادی قساوت و سفاکی شان را بیاد خواهند داشت» و همچنان  کاتب هزاره را جاسوس ایران معرفی می کند.

آیا کدام عقل سلیم حکم می نماید که  یا پشتون ها، یا تاجیک ها، یا هزاره ها، اوزبیک ها و... در جنگ های داخلی به عنوان جمع بست قوم شان دست به کشتار زده و جنایت کرده باشند؟ آیا غارت، شکنجه و قتل های که توسط برخی از تفنگ سالاران هر حزب قومی صورت گرفته اند؛ آن گناه قوم یا پشتون، یا قوم تاجیک، یا قوم هزاره، یا قوم اوزبیک و... می باشد؟ آیا این تهمت بالا نسبت به مردم هزاره بیانگر اغراض سیاسی و باور «هزاره ستیزی» جناب عارف ذره بین و یاران چپ و راست شان نسبت به قوم هزاره نمی باشد؟ آیا دشمنی علیه هزاره ها یا هر قوم دیگر به معنای دشمنی بر ضد پشتون ها، تاجیک ها، اوزبیک ها و سایر اقوام و مردمان کشور نمی باشد؟ آیا دشمنی علیه اقوام و تمام مردم افغانستان به معنای دشمنی بر ضد تمام خلق های جهان نمی باشد؟

 

کاتب هزاره در ادارهء دولت شاهی امیر حبیب الله خان:

هرچند ماهیئت سیاست ها و میراث های عبدالرحمن خانی هم در عصر پسرش امیر حبیب الله خان تغییر نکرد؛ ولی با آنهم شاهد نطفه های مدنی که از قبل به صورت خیلی زیر زمینی آغاز شده بودند، از جمله ظهور مشروطه خواهان اول در بطن حاکمیت استبدادی این عصر هستیم که نمی توان آنرا نادیده گرفت و ملا فیض محمد کاتب هزاره یکی از بانیان و عضو فعال جنبش مشروطه خواهان اول بود. گرچه گوهر انسانی، مدنی، استبداد ستیزی و مستقل ملی کاتب هزاره در عصر خون آشام عبدالرحمن خان نیز قسما پوشیده نماند و بعدا نقش وی در جنبش مشروطیت نیز برازنده گردیده، در سراج التواریخ ماهئیت مستبدین و خائنین ملی را برملا ساخت که بالاخیره توسط دولت پادشاهی امیر حبیب الله خان نیز مدتی سنگ سیاه چال و زندان خون آشامان وقت را نیز بوسه زد.

آثار تحقیقی، علمی و افشاگرانه کاتب هزاره از ساختار و خصوصیات ضد انسانی و ضد ملی دولت ها و و به ویژه زمامداران وقت محمد زایی پرده برداشته اند؛ بر زعم بعضی از نگارشهای روزنامه اراده در کابل، افغان رساله در کانادا، سایت انترنتی افغان- جرمن، نوشته ج. بامی، معروفی، آقای عارف ذره بین و حامیان سازمانی و شخصی شان مغایر منافع ملی و مصالح افغانستان بوده و می باشد.

 اما امیر وقت بنا بر ضرورت خویش ناگزیرا بار دیگر کاتب هزاره را با پادرمیانی ملا محمد سرور اسحق زایی به کارهای اداری و تاریخ نگاری استخدام نمود. در این مورد مرحوم حسن نایل مؤرخ و نویسنده شهیر کشور ما چنین می نگارد:

«با توجه بسوابق درخشان تعلیمی کاتب و آگاهی او از تاریخ و ادب دیگر علوم متداول اسلامی زمانی بود که ملا محمد سرور اسحق زایی( استاد کاتب)  پیشنهاد شمول او را به عضویت دارالانشا و مجلس تالیف رائه داشت.» ( 2)

بازهم در «یادنامه کاتب» چنین می خوانیم:

« همین ملا محمد سرور بود که با درک فراست و شایسته گی شاگرد خود کاتب، موجبات معرفی و شمول او را به امر نویسنده گی در دفتر خاص حبیب الله خان فراهم گردانید.» ( 3)

پژوهشگر معاصر ما آقای محمد عوض نبی زاده کاتب هزاره اینگونه ابراز نظر می کند:

او يکی از پيشگامان نهضت مشروطه خواهی افغانستان هم بود و دين بزرگی بر گردن نوانديشان و آزاديخواهان وطن ما دارد.» ( 4)

وقتی که کاتب هزاره به صورت رسمی عضویت دارالانشای دربار سلطنت حبیب الله خان را حاصل نمود؛ آنگاه از دست رسی به منابع دست اول توانست که به آثارش اساس و صبغهء علمی و ماندگار بدهد تا اینکه به حق «افتخار بیهقی ثانی» را با صحه گذاری بزرگترین دانمشندان و مورخین ملی و بین المللی بدست آورد که جهان بشریت بدان مباهات می نماید.

هرچند در بعضی  نوشته ها شیوهء رمزها و کنایه های کاتب هزاره قسما نمایان شده بودند که همواره شخص امیر حبیب الله خان نبشته های اورا ملاحظه و مورد سانسور نیز قرار می داد. با آنهم کاتب هزاره از جمله هر سه جلد کتاب سراج التواریخ با نهایت دقت نوشت و از زیر نظر شاه و درباریانش گذشتاند تا اینکه به چاپ رسید. امیر حبیب الله خان هم نکات ظریف و باریکی را که کاتب هزاره با غور لازم درج تاریخ نموده بود، پی نبرد و از ملاحظه خویش گذشتاند.

آقای سید قاسم رشتیا در مورد ملا فیض محمد کاتب هزاره چنین نگاشته است:

« ملا فیض محمد متخلص به کاتب نویسنده کتاب مشهور سراج التواریخ است که در عصر امیر حبیب الله خان و زیر نظر ایشان تألیف و جلد اول و دوم آن در سال 1912 و جلد سوم آن در سال 1915 در مطبعه حروفی کابل چاپ شده است و تا امروز به حیث یک مأخذ معتبر در باره تاریخ افغانستان بالخاصه دوره معاصر به شمار مرود.» ( 5)

هرچند شخصیت های تعلیم یافته دیگری هم در دربار کار می کردند و از جمله محمد سرور اسحق زایی که استاد ملا فیض محمد کاتب هزاره نیز بود، چرا با دست داشتن به آرشیف دولتی نتوانست که تاریخ آینده کشور را تحریر کند که از میان تنها کاتب هزاره آثار متعددی را بدون ترس از قین، فانه و «چوبه دار» برای اولاد وطن و آیندگان نوشت؟ بازهم با نگرش و نگارش شؤنیستان رنگارنگ کشور ما، کاتب هزاره خایین و جاسوس معرفی می گردند.

 

نقش کاتب هزاره در عصر شاه امان الله خان:

شادروان حسین نایل مؤرخ و نویسنده نامدارا کشور ما در مورد دانش، اهلیت، کارکرد و صداقت کاتب هزاره در دولت شاهی وقت اینگونه شرح داده است:

 «بعد از مرگ حبیب الله خان به سال 1347 هجری در جلال آباد بوظیفه ملا در دارالانشا و مجلس تالیف خاتمه داده شد و به دارالتالیف منتقل گردید تا در تهیه و تنظیم کتابهای درسی با دیگر اعضای دارالتالیف مساعی به خرج دهد. او در دارالتالیف افزون بر ابراز نظر  راجع به کتابهای درسی، آثار دیگری را که از آن اداره برای چاپ آماده ساخته می شد نیز از نظر اهمیت موضوع و شکل نوشته و مسایل دستوری و ادبی بر  رسی میکرد و خود نیز به نوشتن کتاب و مقالات می پرداخت، چنانکه کتاب « تاریخ حکمای متقدمین» را در جریان کار در همین اداره تالیف و چاپ کرد.

او چند گاهی در مکتب حبیبیه وقت به حیث معلم نیز انجام وظیفه می نمود و در تربیه فزندان وطن سهم خود را ایفا می کرد. اضافه بر آنچه گفته آمد، مقامات وقت به مناسبت های لازم اورا موظف به اجرات امری مینمودند چنانچه مکاتب نظارت خارجیه به امضای محمود طرزی، محفوظ در آرشیف ملی به این مطلب گواهند.

نامهء مورخ پنج دلو 1298 نظارت خارجه بیانگر این است که کاتب با هیاتی به غرض اجرای مسایلی به هزاره جات رفته و باید راپور اجراأت خود را به حضور امان الله خان تقدیم نماید.

در نامهء مورخ 13 دلو 1298 به امضای محمود طرزی از کاتب تقاضا شد که به روز پانزده دلو جهت مذاکره ای بعضی از مسایل به نظارت خارجیه حاضر شود.

در نامهء مورخ پانزده قوس 1299 به امضای محمد سرور یاور اعلیحضرت امان الله خان از کاتب خواسته شده که به گلخانه ارگ حضور یابد که از او و یکنفر معلم در باب مسأله کنیز استفسار به عمل می آید.» ( 6)

از این نامه های مقام وزارت خارجه دولت شاهی وقت چنین بر می آید که شاه حتا در امور سیاست خارجی، امور شرعی و جزایی نیز از دانش، صداقت و اهلیت کاتب هزاره طالب نظر و مشوره می گردید. اگر دولت وقت اعتماد کامل بر شایستگی، دانایی ، صداقت و نقش مثبت ملا فیض محمد کاتب هزاره نمی داشت، چگونه ممکن بود که از او در موارد سرنوشت ساز و مهم کشور مشوره می خواست! زمانیکه آقای عارف ذره بین و رفیق های سازمانی دیروز و امروز شان کاتب هزاره را به جاسوسی متهم می سازند؛ بدین معنا که شاه امان الله خان، محمود طرزی، محمد سرور یاور و سایر طرفداران میهن دوست و صادق دولت شاهی امان الله خان را نیز متهم به خیانت ملی و جاسوسی نموده اند.

تحت عنوان: «پژوهشی در بازنمایی و باز شناسی آثار کاتب» چنین می خوانیم:

«در آرشیف ملی، سواد فرمان تاریخی  شانزده ثور 1299 شمسی امان الله خان به عنوان ایشیک آقاسی نسبت به ادامه نگارش تاریخ وطن تا عصر امانیه مامور ساخته شده است قسمتی از متن فرمان چنین است:

« .... فضایل همراه ملا فیض محمد کاتب از حضور والای ما کمافی السابق به تاریخ نگاری مامور گردیده  که تتمه واقعات سراج التواریخ و واقعات عصر امانیه را همواره انشاالله تعالی تالیف و اجرا نماید... و ملا فیض محمد خان به درستی شاغل تالیف کتاب مذکور باشد، خاص احوالات ظاهر و علانیه را به قرار شرح مندرجه فرمان هذا برای کاتب مذکور سیاهه بدهند، فقرات سری و خفیه که به ذریعهء اوشان اجرا شده بیرون نویس کرده  از ملاحظات حضور بگذرانند. در هر کدام اجازت شد برای کاتب مذکور بدهند.» ( 7)

شاه امان الله خان بنا بر شناخت و اعتماد کامل که بالای کاتب هزاره داشت با صدور این فرمان بود که مدارک و منابع دست اول دولتی را در اختیار او گذاشت. کاتب هزاره در امتداد ده سال تمام «تاریخ عصر امانیه» را تألیف و در اختیار شاه امان الله قرار داد. با قول آقای پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی یک نسخه این کتاب را نزد عبدالغفور غرقه دیده است و پوهاند حبیبی نیز آنرا تأیید کرده است. متأسفانه که تا کنون نشانهء از تاریخ عصر امانیه در دست نیست.

در این مدرک مستند تاریخی چنین می خوانیم:

«نامه یی که تاریخ پانزده جوزای (1300) را دارد در آرشیف ملی موجود است. درین نامه به موجب هدایت امان الله خان، کاتب موظف ساخته شده که با نظریه ملا عبدالواسع آخند زاده کتاب فقرات شرعیه را تحریر نموده و تصدیق آخند زادهء مذکور را حاصل بدارد.

در ظهر این نامه نوشته شده: « روز سه شنبه هفت سرطان از کارمند مذکور فارغ شده به کار سوانح عمری ایشیک آقاسی صاحب پرداختم فقط 18 سنبله کار تاریخ عمومی و انقلاب افغانستان را به اسلوب درست که خودم حسب الامر اعلیحضرت به او مشوره میدادم موازی سیزده جزوه تحریر کرده است.» ( 8)

بدبختانه که کتاب« تاریخ عمومیه و انقلاب افغانستان» نیز دردست نیست که ممکن از سوی صاحبان غرض و تمدن ستیزان از بین برده شده باشند. به سبب ضایع شدن آثار قلمی کاتب هزاره بوده که او از جمله کتاب «فیضی از فیوضات» را مخفی نموده و شاید آنرا به مهدی فرخ سپرده باشد. در این صورت وقتی که آثار کاتب هزاره به دست شخص بیگانه می رسد با سلایق و علایق شخصی و سیاسی آقای عارف ذره بین و استادانش، کاتب هزاره به جاسوسی ایران متهم می گردد که چه اندازه مضحک می باشد.

شاه امان الله خان نیز بنا بر ضرورت دولت و اعتمام کامل خویش ملا فیض محمد کاتب هزاره را به امور دیوان سالاری و تاریخ نگاری گماشت که در این زمینه آقای خالق بقایی پامیرزاد چنین می نگارد:

 « کاتب مدتی عضو دارالتاليف وزارت معارف امانيه بود و در عين حال به تدريس تاريخ و ادبيات در ليسهً حبيبيه می پرداخت و از طرف ديگر کتب مدارس جديد را تصحيح ميکرد. وی  در دوران سلطنت امان الله شاه بحيث مدعی العموم تعيين گرديد که به مخالفته تعدادی از قبيله سالاران از جمله عبدالغزيزخان وزير داخله مواجه گرديد.» ( 9)

اگر کاتب هزاره به نفع ایران جاسوسی می نمود، چطور امکان داشت که او در عصر عبدالرحمن خان، امیر حبیب الله خان و شاه امان الله خان به این جرم حد اقل بازداشت و مجازات نگردید؟

 

کاتب هزاره در عصر پادشاهی حبیب الله کلکانی:

در اثر کاتب نامه به نقل قول از شادروان سرمحقق حسین نایل چنین می خوانیم:

«در سال 1307 شمسی، حبیب الله بن هدایت الله کلکانی پادشاه وقت، فیض محمد کاتب را به همراهی عبدالرحمن خان کوهدامنی، نورالدین خان، آغامیر آغا و خلیفه غلام حسین که از رجال سر شناس وقت بودند، به مقصد گرفتن بیعت هزاره جات اعزام داشت. این هیات در بهسود با عدم موفقیت رو برو گردید و بدون نتیجه با کابل بازگشت و عبدالرحمن عضو هیأت نیز کشته شده بود.

مقامات وقت که در عدم بعیت، کاتب را موثر و محرک تصور میکردند به مجازات شدید مواجهش نمودند. در نتیجه کاتب نسبت تحمل لت و کوب زیاد که سلامت خود را از دست داده بود گوشهء انزوا اختیار کرد و به نوشتن رویدادهای دورهء سلطنت حبیب الله مذکور به صورت خصوصی توجه و رساله تذکرالانقلاب را تالیف کرد که نکته های انتقاد آمیز نسبت به حوادث آن روز دارد سفر کاتب به ایران به منظور معالجه نیز از همین سبب صورت گرفته است.» ( 10)

حبیب الله کلکانی که یک شخص بی سواد بود و دروازه های معارف را بست؛ در آن صورت از کاتب هزاره در ادارات دولتی کار نگرفت و موصوف به طور مخفیانه وقایع روز و تألیفات دیگری را می نمود. کاتب هزاره تمام داشته های مطبوع و غیر مطبوع خویش را از ترس دولت شاهی وقت پنهان نمود تا از خطر محفوظ بماند. وقتی که کاتب هزاره بعیت مردم هزاره را برای دولت شاهی حبیب الله کلکانی حاصل نکرد؛ آنگاه او مورد خصم، شکنجه و دشمنی دولت وقت قرار گرفت و حتا تا حال برخی از طرفداران حبیب الله کلکانی با دیده نفرت و دشمنی نسبت به کاتب هزاره می بیند. و همچنان یک بخش از عقده و دشمنی آقای عارف ذره بین و همفکران ایدولوژیک شان از همین نکته علیه کاتب هزاره و جامعه هزارستان ناشی می گردد که از فحوای کلامش هویدا است.

 

سانسور بر نوشته های کاتب هزاره:

هر زمامدار دولتی که افراد مورد نظر خویش را از پایین ترین تا بالاترین مقام در دستگاه دولتی مقرر می نماید، از آنها انتظار «بردگی» را دارد که مطابق « امر و نهی» دولت عمل نماید. دولت های وقت هم انتظار داشت که کاتب هزاره تمام فعالیت خود را در جهت تداوم انحصار حاکمیت میراثی و استبدادی متمرکز نماید. و از این سبب بود که تمام نوشته های کاتب هزاره به صورت دقیق از نظر زمامداران وقت می گذشت و پس از سانسور های مکرر و امضای شاهان وقت بالای نبشته های کاتب هزاره بود که آثارش اقبال چاپ را حاصل می نموند. هر بار که کاتب هزاره نبشته ها را به حضور شاه می برد، نه تنها مورد اهانت و سرزنش قرار می گرفت، بلکه او لت و کوب نیز می شد. بدین صورت چندین بار نوشته های کاتب هزاره سانسور می شدند. اما کاتب هزاره که از نیات شوم و ماهیئت شاهان و دولتمداران شان خوب آگاه بود با چنان موشکافی و ذره بینی های ظریفانه و لفافه دار اصل مطلب را در متن آثار خویش درج و اداء می کرد که درک آن از سویه مقامات دولت خیلی ها بلند بود.

آقای حاج کاظم یزدانی نوشته:

« نویسندهء این سطور در تاریخ 5/9/1362 در تهران نزد استاد علامه محیط طباطبایی بودم، سخن از ملافیض محمد و تالیف گران بهایش در میان آمد. ایشان فرمود که (در حدود پنجاه سال قبل که سردار عنایت الله برادر امان الله خان مخلوع از کشورش فراری و در تهران تبعید بود، با من ( طباطبایی) آشنا شد و این آشنایی تبدیل به دوستی گردیدو گاه گاهی به دیدنم می آمد و کتابهای مربوط به تاریخ افغانستان از آن جمله پنج جلد سراج التواریخ را برای مطالعه به عنوان امانت برایم آورد و مؤلف سراج با مهارت عجیبی جنایات رژیمهای افغانستان را در آن گنجانیده بود و عجیب است که شهزاده مذکور متوجه این نکته نشده بود.» ( 11)

وقتی که سردار عنایت الله خان به تعداد پنج جلد از آثار گرانسنگ کاتب هزاره را از کشور خارج و به این مقام ایرانی به امانت داده، باید با منطق عارف ذره بین و همفکرانش او هم خایین به مردم افغانستان و جاسوس ایران باشد. زیرا همان طوریکه کاتب هزاره به جرم دادن کتابش به مهدی فرخ سفیر آن وقت ایران در کابل ، از سوی عارف ذره بین به جاسوسی ایران متهم شده است.

 

شیوه خاص شگفت انگیز تاریخ نگاری کاتب هزاره:

به این نگارش ها عطف توجه گردد که گوهر تاریخ نگاری واقعی بازتاب می یابد:

« یکی از موارد اهمیت سراج التواریخ این است که مولف، با شهامت زیاد و بدون هراس و بطور زیرکانه و در هر جایی اثر خود گاهی به صراحت و زمانی در لفافه الفاظ و عبارات- رشوت خواری، جور و ستم و دیگر بدکاری های کارداران وقت را در هر موقف و مقامی که بوده اند مورد نکوهش و انتقاد قرار داده و افشا کرده است و از همین جاست که گویند بارها مورد عتاب و سرزنش واقع گردیده است.» ( 12)

شادروان حسین نایل شرح می دهد:

«کاتب که به «ملا» نیر شهرت دارد، رویدادها و حالات سیاسی و اجتماعی افغانستان را از سال 1160 تا 1347 قمری که نزدیک به دوصد سال میشود در نوشته های خود به صورت بسیار واقعبینانه و بدون مبالغه و فارغ از غرضمندی و متکی به مدارک موثق و دست اول بازتاب داده است. ...

آغازین سالهای رسالت کاتب به امر آفرینش تاریخ وطن، با پسین سالهای قدرت عبدالرحمن امیر جبار، مصادف بود و او مجبور بود تمام بیعدادلتیهای و مظالمی را که بر مردم تحمیل می شد، به دلخواه مقامات وقت در نوشته های خود جلوه دهد. با اینهم او به وجه نهایت زیرکانه، اعمال ناروا را در ورای الفاظ و کلمات و در لفافه طنز و کنایات جا به جا میکرد و در معرض بیان میگذاشت تا نسل های بعد از خود را از آن همه ناروایی ها آگاهی بخشد.

جلد سوم سراج را باید سند نامه رسوایی امیر عبدالرحمن و باقی خاندانش نامید. در کمتر صفحهء آنست که یکی و یا چند نوع خیانت این امیر غدار و حکام و عمالش درج نباشد.» (13)

این مؤرخ طرز دیگری از تاریخ نگاری کاتب هزاره را ترسیم نموده است که ذیلا تقدیم می گردد:

« از طرف دیگر آنچه که ارزش جلد سوم را بیش از حد بالا برده، یک نوع ابتکار است که مؤلف در تحریر آن به کار گرفته است و آن چنین است که «ملا»  در ضمن بیان مطالب، امیر عبدالرحمن و گاهی سرداران محمد زایی و وابستگان دولت را با سری اوصاف و القاب پرطمطراق و عبارات به ظاهر تجمید آمیز یاد می کند و جملاتی را در تعریف و ستایش دستگاه حاکه به کار می برد که اگر درون آن جملات شکافته شود جز یک مشت الفاظ و کلمات بی ارزش  و توخالی چیزی در آن مشاهده نخواهد شد و نیز مخالفین رژیم، از جمله مردم هزاره را که خود وی نیز از همین مردم است، در ظاهر به باد ناسزا می گیرد. اما در سایهء همین تعریف و تجلیل های میان تهی و ناسزاگویی توانسته است که با هوشیاری خاص، بسیاری از جنایات هولناک و خیانتها، ستمگری های امیر جلاد و دستگاه حاکمه را به طور مشروح و در عین حال ماهرانه بیان دارد و در لابلای نوشته هایش بگنجاند.» ( 14)

وقتی که کاتب هزاره همواره شاهد توهین، شکنجه، کنیزی، آوارگی، اسارت، بردگی، قتل ها و کله منارهای مردم کشور خویش توسط دولتمداران وقت به خصوص در مورد هزاره ها بود؛ آنگاه او هزاره های که در مقابل عبدالرحمن و دولتش می جنگیدند، آنها را ظاهرا «دشنام» می دادند و بدین وسیله خود را گویا پشتیبان دولت قلمداد می کرد تا ددمنشی و خودکامگی دولتمداران را با همین طرزالعمل برملا می ساخت. زمانیکه دولت از کشته های مردم هزاره پشته می ساخت؛ آن وقت کاتب هزاره در ظاهر با قهر و غضب به اجساد کشته شدگان هزاره خطاب می کرد و می گفت حال شما از این بدتر باشد که در مقابل امیرالمومنین ( امیرعبدالرحمن) و دولت شرارت و شورش می کنید، خوب شده که کشته شدید. و حتا گاهی کاتب هزاره، مقاومت گران برحق هزاره که در مقابل جلادیت دولتمداران وقت مبارزه می کردند، آنها را «کافر» نیز خطاب می کرد تا با این بهانه، آمار بیدادگری دولت و کشته شدگان مخالفین آنر به صورت مستند درج تاریخ نمود و بیگناه بودن مقاومت گران هزاره را با طنز واضح سازد.

در کتاب یادنامه کاتب آقای سرمحقق صدیق روهی چنین می نگارد:

« فیض محمد کاتب که منسوب به ملیت هزاره است، ستم ملی را که در نظامهای فیودالی و طایفه یی بر مردم و نجیب و زحمتکش هزاره به اشکال و بهانه های متنوعی اعمال گردیده بود بطرز ماهرانه و شیوه دپلوماتیک منعکس میسازد. اگرچه ظاهرا وی به جانبداری از دربار، مردم هزاره را به سبب سرکشی و فتنه جویی، به الفاظ رکیک و ناشایسته معاتب میسازد؛ ولی در پشت پردهء این الفاظ مظلومیت  حق به جانب بودن این قوم ستمدیده را برملا ساخته و قیام آنان را بر ضد عمال تجاوزکار و فتنه جوی واقعی توجیه می کند. فیض محمد کاتب میکوشید موضوع را به شکل کاملا طبیعی و بدون جلب توجه سفاکان و قهاران ادا نماید. برای تحقق این هدف اولا اعتماد سانسورچیان دربار و بالخاصه شخصی شخیص امیر حبیب الله را از طریق نثار کردن دشنامهای غلیظ به مردم خود به دست آورده،  بعد جسته و گریخته بعضی نکات و واقعات را در لفافه و توریه می پیچاند تا باشد که مورد توجه ارباب دانش و اصحاب بینش واقع گردد، آینده گان را از کنه حقایق ملطع سازد. در بارهء وضغ زنده گی ملیت هزاره به سه نکته اساسی اشاره میکند:

اول اینکه- مرد هزاره را در نظامهای فیودالی همواره به نظر استخفاف می نگریستند. وی این موضوع را در قرینه مناسبی بیان میکند: « مردم قزلباشیه و مغولیه معروف به هزاره که به دسته غلامان نامزد بودند معتمد علیهای اعلیحضرت تیمور شاه شدند.»( سراج التواریخ جلد اول صفحه 27)

دوم اینکه- مردم هزاره به میل و رغبت و از روی «شوق کشور کشایی» و (فتنه جویی) متوسل به جنگ نشده، بلکه هر با جنگ بر آنها تحمیل گردیده.

سوم اینکه – امرای وقت از اختلاف مذهب همواره استفادهء ناجایز نموده و ملانمایان تنگ نظر را تحریک میکردند تا بر ضد مردم هزاره  و قزلباش فتوای ( جهاد) صادر نمایند. بناء جنگ بر ضد مردم هزاره معمولا صبغهء مذهبی به خود میگرفت. بگفته فیض محمد کاتب آنرا به حیث جنگ ملیتی تعبیر نموده و قتل و غارت این ملیت ستم دیده را مستوجب ثواب و پاداش اخروی قلمداد میکردند.

د- فیض محمد کاتب هزاره اگر چه ظاهرا مظالم و شکنجه های غیر انسانی زمامداران گذشته را رنگ عادلانه داده، و لی در حقیقت می خواهد بدین وسیله انواع عقوبت ها شکنجه های وحشیانه امرای وقت را افشا نماید، ...» ( 15)

 

انگیزه به آتش کشاندن سراج التواریخ:

آقای یزدانی علت به آتش کشاندن سراج التواریخ را از قول شادروان میر غلام محمد غبار می نگارد:

« چون شاه امان الله نواسهء امیر عبدالرحمن شرح اهداء لقبّ« رئیس دلاوری اعظم احترامی طبقهء اعلی ستارهء هند» از طرف ملکه «ویکتوریا» را به جد خود سرسپردگی اورا در مقابل بریتانیا در سراج مطالعه نمود، چنان از روش انگلیس و تحمل جد خود برافروخت که امر کرد تمام مجلدات این جلد ناتمام احراق و در عوض تاریخ واقعی افغانستان نوشته شود. در حالیکه مندرجات این کتاب خود جزیی از واقعات تاریخ دولت افغانستان بود و در عین حال ذخیره یک قسمت مهم از تاریخ قرن 19 افغانستان به شمار می رفت.

اما این کتاب ناتمام در سال 1333 هجری ق. در مطبعهء ماشین خانهء کابل طبع شد و بکلی از بین نرفت و نسخه های مطبوعهء آن به دست اشخاص رسید.»

و نیز غبار گوید: « جلد سوم و چهارم سراج در اغتشاش بچه سقو در سال 1308 هجری شمسی از بین رفت.

باری، سراج التواریخ سرنوشت غم انگیز دارد. وقت نادرخان به سلطنت رسید، یکی از سفارشهای پنهانی او به افراد مخصوص  مورد اعتمادش از بین بردن تعدادی از کتابهای تاریخی که وجود آنها برای خاندان محمد زایی و تاریخ شان مضر به شمار می آمدند، بود ن جلد سوم سراج التواریخ نیز در این لیست سیاه قرار داشت، هرچه از دستبرد امان الله  در امان مانده بود، توسط دژخیمان نادر از میان رفت.» ( 16)

شادروان دکتر سید علی رضوی غزنوی در این قسمت می نویسد:

« باری فیض محمد در دوران خود امیر حبیب الله که منشی حضور و مؤرخ دربارش بود، به اذیت و آزار گرفتار آمد که چرا گهگاهی چیزهایی به قلمش می آید که «شاه پسند»  «دربار پسند» نیست و گویا نشان خود خواهی و «رعونت» اوست یا اگر بهتر گفته شود تصور نابجای او که گویی نویسنده (آزاد) است.

در دورهء شاه امان الله غازی خشم شاهانه چنان آن قلمزن بیچاره را فرا گرفت که فرمان احراق سراج التواریخ را صادر فرمود.

در نه ماه ( سقوی) یا شاه کلکانی که کس نامی از سراج التواریخ یا کتابی از دورهء گذشته گرفته نمی توانست، فیض محمد در هیأت به هزاره جات فرستاده شده تا بعیت بیاورد و چون موفق نشد و متهم به همکاری با آنها گردید. به تعبیر حبیبی« بچه سقو بر ملا خشمگین شد، امر لت  کوب اورا داد. ملا از این ضرب موحش مریض گشت و از همین رنج جان سپرد.» ( 17)

شاه امان الله زمانیکه از محتوای سراج التواریخ آگاه گردید که ماهیئت استبدادی حاکمان قبلی، پدرکلانش امیر عبدالرحمن و پدرش امیر حبیب الله خان با شیوه خاص توسط کاتب هزاره تحریر شده و آنگاه به جمع آوری سراج التواریخ امر داد و همه را تعمه حریق نمود. برعلاوه آن، شاه امان الله خان از دانش ، اهلیت و صداقت کاتب همواره استفاده می نمود.

 

پایداری و صداقت کاتب هزاره نسبت به منافع ملی کشور:

شایستگی، صداقت، کاردانی، ابتکار و دانش کاتب هزاره به آن حد  پختگی و پویایی خود رسیده بود که توجه عامه را به خود جذب نمود. زمامداران ( بدون شاه امان الله خان) مستبد وقت به خاطر آن کاتب هزاره را به دربار آورد که از داشته های معنوی او جهت استحکام پایه های دولت قبیله گرا و خاندانی استفاده نمایند، نه اینکه از دانش کاتب هزاره در خدمت مردم، ترقی و منافع ملی کشور بهره گیری کنند. ولی کاتب نه تنها فریب دولت های ضد ملی و حکام مستبد وقت را نخورد، بلکه با هوشمندی تمام از منافع طبقات محکوم و اقوام تحت ستم افغانستان حتا با تحمیل اهانت، شکنجه، زجر و... زندان نیز دفاع کرد. در این زمینه آقای پروفیسر رسول رهین چنین می نگارد:

« جای شک نیست مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره از قشر عامه و مظلوم جامعه افغانی بود و قدرت قلمی و توان نویسندگی  او بود که او را به دربار راه داده بود. طبعا منشا طبقاتی او بر او حکم می کرد تا در لف کلام منشا طبقاتی خود را تسکین بخشد. درین آرمان مرحوم کاتب هزاره بارها مصیبتها و ضرب و شتم دید ولی از راهیکه انتخاب کرد ه بود برنگشت.» (18)

وقتی که کاتب هزاره با استفاده از آرشیف دولتی به «کشف» سیاست ها و جنایات بیشتری حکام خودکامه قبیلوی و ماهئیت دولت های قبیله گرای وقت نایل گردید و همه را با نگرش علمی و نگارش «بکر» خود در متن تاریخ دولتی مدون نمود. به قول دولتمداران میراثی این عمل کاتب هزاره یک خیانت به دولت بود که اسراسر بیدادگری آنها را به تاریخ و مردم معرفی نمود. مسلما  که درد شؤنیستان و همفکرانش از همین نقطه است که چرا کاتب هزاره در خدمت زمامداران نژاد پرست قرار نگرفت و همچنان با آنگونه طنزها و رمز ها جوهر استبدادی دولت و حکام را افشاء نمود که درک آن برای دولتمداران و درباریان آن وقت قبل درک نبودند.

کاتب هزاره بنا بر مسؤلیت های انسانی، اسلامی، مدنی، ملی، وجدانی، علمی خویش راهی را که جهت خدمت گذاری برای تمام اقوام و سرزمین مقدسش انتخاب نموده بود حتا با تحمل توهین، شکنجه، زندان و صدها رنج دگری تصمیمش را عوض نکرد و صادقانه در صف منافع ملی و کشور ایستادگی نمود.

کاتب هزاره خوب می دانست که اکثریت قاطع افراد جامعه را اعم از مسلمان و غیر مسلمان کشور طبقات بی  بضاعت و تحت ستم تشکیل می دهند که در زیر استبداد طبقاتی، دولتی، قبیلویري، اقتصادی، فرهنگی، روانی و فردی یک مشت ناچیز بیدادگر قرار دارند که تمام ابتاع کشور را به اسارت گرفته اند. کاتب هزاره به تحقق حقوق مدنی و دموکراتیک تمام افراد کشور توجه خاص داشت.

از دیدگاه شؤنیزم قبیلوی می باید که کاتب هزاره منافع طبقات ستمکش و ملی میهن را در پای تداوم قدرت ضد ملی زمامداران وقت و عمالش قربانی می کرد که با افتخار تمام نکرد.

 

 دفاع انسانی و حقوقی کاتب هزاره از مصالح طبقاتی مردم تحت ستم:

این هم یکی از عملکردهای کم نظیر دیگری کاتب هزاره بود که با استفاده از ارشیف و موقعیت دولتی به صورت بسیار هوشمندانه و دوراندیشانه در خدمت مردم قرار گرفت که حتا از این جهت توسط حکام وقت نیز مجازات گردید و ولی تا آخرین سر حد به مردم و کشورش خیانت ننمود. برعکس خصوصیات و عملکردهای ضد انسان عبدلرحمن و حبیب الله ن و دولت های جابرشان را ا فشاء نمود که آقای عارف ذره بین که اینکار کاتب هزاره را خیانت به شاهان غدار و جلاد وقت نامیده که در صورت ذره بین به طرفداری از عبدالرحمن و دولت فاشیستی اش برخاسته که حق به جانب می باشد.

ای کاش پیش از این در دوران حاکمیت هر شاه کشور ما یک نفر تاریخ نویس ممتاز، صادق، میهن دوست و متعهد مثل کاتب هزاره پیدا می شد و آنگاه احوال و اوضاع آن عصر را با امانت داری می نوشت و به «شاه و دولتش» خیانت می کرد و به «مردم و کشورش» خدمت می نمود؛ حال مردم ما با چنین اسارت، سیه روزی، فقر، بی سرنوشتی و... مبتلا نمی بود.

 آقای پوهاند رسول رهین خدمت گذاری کاتب هزاره را نسبت به طبقات ستمکش و عامه مردم کشور اینگونه می نگارد:

 « ملا فیض محمد در جریان زنده گی درکابل با روشنفکران و نهضت طلبان کابل آشنایی و مصاحبت یافت. او کاتب دربار امیر حبیب الله خان شد و از طرف امیر موظف گردید تا سراج التواریخ را به رشته تحریر در آورد. کاتب در عین درباری بودن شخصیت ملی بود. او میخواست با استفاده از دربار از قشر عامه و زحمتکش افغانستان حمایه کند. در نوشته ها و مصاحبتهای خود موفق گردید تا در ذیل کلام و نوشته ها احوال ستمدیدگان را تمثیل و وجدان طبقاتی خود را قانع سازد. او در این راه بار ها ضرب و شتم دید و بارها مضروب گردید، ولی وجدان طبقاتی خود را فراموش نکرد و کتاب تحفته الحبیب را که ممثل درد های اجتماعی، رنجها و مصیبتهای عامه مردم افغانستان بود به خط خوش نوشت و به امیر تقدیم کرد. اما امیر آنرا نپذیرفت، شخصا اصلاح کرد و هدایت داد تا دوباره به شیو ه سراج التواریخ در آورده شود.» ( 19)

از این نگارش برحق آقای پوهاند رهین به خوبی درک که کاتب هزاره بنا بر لیاقت، صداقت و تبحر علمی خویش که محصول زحمات او بود به دربار راه یافت. حکام وقت هرچند که از نگاه قومی، قبیلوی، سیاسی و مذهبی با کاتب هزاره و تبارش موافقت نداشتند؛ ولی بر اساس ضرورت خویش خواستند که از شایستگی علمی، دینی، فرهنگی، تجربوی و... کاتب هزاره به سود دستگاه استبدادی، طبقاتی، قبیلوی و خاندانی استفاده جویند. اما، زمامداران وقت نمی دانست که کاتب هزاره با چنان شیوه های انسان دوستانه طراز نوین علمی، عقلانی، سیاسی و نگارشی مسلح است که نه تنها در خدمت صادقانه «طبقات» تحت ستم و محکوم مردم کشورش قرار گرفت، بلکه با چنان طرز جدید رازها ، سیاست ها، عملکردهای شؤنیستی و ضد انسانی شاهان و دولت های خودکامه شان را در «آئینه تاریخ» معرفی نمود که مردم و صاحبان خرد و اربابان دانش به وی مباهات می نمایند. لذا، آقای عارف ذره بین این چنین خصوصیات انسانی، مترقی، مدنی و میهنی کاتب هزاره را خیانت دانسته که به رغم مبلغین و طرفداران شؤنیزم عبدالرحمن خانی و ملا عمر خانی درست هم است.

هرچند که کاتب هزاره در این خدمت گذاری به مردم و عریان نمودن اعمال ضد انسانی شاهان و دولت ها از سوی زمامدارانش نهایت مورد توهین، زجر، ضرب و شتم فراوان قرار گرفت؛ با آنهم وظیفه دولتی اش را ترک نگفت و در جوار دولت فاشیستی و استبدادی باقی ماند تا بیشتر خیانات، جنایات ضد انسانی آنها را به صورت مستند و حتا با چشم دید خویش نشانی و ثبت تاریخ نمایند که چنین کرد. به قول عارف ذره بین نقابدار این یک خیانت بود که کاتب هزاره نسبت به شاه و دولتش انجام داد. اما در منطق، نگرش تاریخ نگاران صادق، مستقل ملی و بین المللی، ملا فیض محمد کاتب هزاره افتخار لقب بیهقی ثانی را در کاوش و تاریخ نگاری بی همتا و طراز نوین بدست آورده است که شاهان مستبد و عمکردهای ضد انسانی آنان را از جمله با شیوه های طنز، لفافه و... حتا توصیف شاهان نیز معرفی نمود.

مادامیکه کاتب هزاره با دست رسی از ارشیف دربار رمز عملکردهای ضد انسانی و ضد ملی شاهان و دولتمداران شؤنیستی را با صداقت و رسالت تاریخ نگاری طراز نوین «کشف» و به نگارش گرفته است. در همین رابطه است که عارف ذره بین با عقده ضد ملی، خصم قبیلوی و خشم ایدولوژیکی فردی و جمعی خویش؛ کاتب هزاره را خیانت کار به دولت و حکام وقت معرفی نموده است.

اگر کاتب هزاره توجیه گر اعمال ضد انسانی دولت ها و زمامداران فاشیستی، خاندانی و اجیران خارجی بر ضد منافع مردمان تحت ستم و منافع ملی و در جهت استحکام و تداوم دستگاه جبار وقت در افغانستان می بود؛ آنگاه کاتب هزاره در قلب و ذهن هر فاشیست، تمدن ستیز، زن ستیز، وطن فروش قبیله گرای آن روز و امروز قرار می گرفت و اورا هر گونه لقب در ظاهر ممتاز و قهرمان ملی نیز می دادند.

اگر ملا فیض محمد کاتب هزاره خائین بوده و آن عده از دانشمندان مثل طرزی،  غبار، فرهنگ، پروفسیر رهین، پوهاند حبیبی ، نایل وهزاران دانشمند مستقل ملی و همچنان تیمور خانوف ها، پروفسیر آدمک ها و... که بر اساس کتاب سراج التواریخ و سایر آثار کاتب هزاره تاریخ های خویش را نگاشته اند و اعتبار ملی و بین المللی را حاصل کرده اند؛ پس اینها نیز به زعم عارف ذره بین ها و همقطاران شان خایین ملی و جاسوس می باشند.

حال «خایین بودن» و یا «خادم بودن» کاتب هزاره و آن شخصیت علمی داخلی و خارجی که تألیفات شان را بر پایه محتوای علمی سراج التواریخ و سایر آثار کاتب هزاره نگاشته اند؛ به داوری مردم تمدن پرور کشور عزیز و به خصوص اهل با انصاف خبره، دانشمندان، علما، روشنفکران، شاگردان، دانشگایان، مدنیت خواهان، دیگر اندیشان و خلاصه تمام افراد و شخصیت های ملی و دموکراتیک افغانستان و جهان خارج می گذارم.

 

نقش ملا فیض محمد کاتب هزاره در جهت همبستگی پیروان مذاهب سنی و شیعه:

گرچه مذهب مختلف شد هیچ کس بیگانه نیست    باغبان را در چمن هر گل به رنگی دیگریست

کاتب هزاره با تمام محرومیت ها و مشکلات دست و پنجه را نرم نموده و بعد از ختم تحصیلات وارد کشور شد و نتایج آنرا در خدمت مردم تشنهء آگاهی، علمی، دینی، مذهبی، اجتماعی و... گذاشت. اگر مبالغه نگردد، او نخستین شخص بود که در « همبستگی مذهبی» میان مردمان سنی و شیعه نقش قابل وصفی را بازی نمود و این یک خنجر بر سینه ای کسانی بود که همواره تعصبات، دشمنی ها و حتا جنگهای خونین را میان تمام اتباع کشور و به خصوص در بین سنی ها و شیعیان اهل یک قبله و یک کتاب در افغانستان خلق می کردند.

دانشمند گرانمایه کشور ما آقای پوهاند رسول رهین در مورد نقش کاتب هزاره در همسویی و هبستگی پیروان مذاهب سنی و شیعه مردمان مسلمان کشور ما چنین می نگارد:

 « فیض محمد مدت طولانی درمدرسه علمیه نجف اشرف درس خواند. استعداد نهفته و نا مکشوف فیض محمد رشد کرد و منحیث طالب علم متعهد و آگاه در بحر مواج علوم دینی غته خورد. فیض محمد از نجف اشرف راهی دیار هند گردید. در شهرهای لاهور و پشاور هم صحبت مدرسین و آخندهای جید آن عصر گردید. او نه تنها در علوم دینی بلکه در سایر رشته ها نیز طبع آزمایی کرد. او بعد از دوران طولانی دوری وطن به قندهار آمد و باعلمای جید سنی مذهب قندهار مسایل دینی اهل سنت و جماعت را به بحث گرفت و تا آنجا که مقدور بود اختلافات و نکات مورد مشاجره بین فرقه های اهل سنت وجماعت و اهل شیعه را روشن ساخت. تا آنجا که ملا فیض محمد نه تنها نزد فرق شیعه طرف احترام بود بلکه اهل سنت و جماعت نیز به دانش و فهم خدا داد او احترام عمیق می گذاشتند.» ( 20)

این را همه به خوبی می دانند که به ویژه افغانستان در جریان سه صد سال اخیر یکی از کانون تعصبات زیانبار  دینی- مذهبی در میان تمام اتباع مسلمان و غیر مسلمان کشور نیز بوده و تک تک افراد، پیروان ادیان و مذاهب میهن ما از این ناحیه از سوی عناصر جاهل از درون و حامیان خارجی شان صدمات جبران ناپذیر را متحمل شده اند. شادروان کاتب هزاره از آغاز روزگارش تا لب گور شاهد عصبیت ها، خصم ها، تعصبات و خشونت های فرسایشگر مذهبی در میان مردمان غیر سیاسی کشور و تعصبات دینی بین مسلمانان و غیر مسلمانان کشور بودند که باورهای دینی و مذهبی مردم از سوی اربابان تاریک نگر، جهل پروران، مستبدین داخلی و بیگانگان مغرض به بازی های سیاسی گرفته شده بودند.

وقتی که مرحوم کاتب هزاره خلاف اراده و خواست دشمنان مردم کشورش با اعتقادات دینی، باورهای انسانی، مدنی و ملی خویش به همدلی و همسویی بین سنی و شیعه مذهب برای اولین بار در تاریخ کشور پرداخت و در میان هردو فرقه مذهبی دین مبین اسلام یعنی سنی و شیعه از محبوبیت و احترام برخوردار شد.

 افزون برآن، کاتب هزاره برای نسختین بار «طرح کثرتگرایی» دینی- مذهبی را برای شاه امان الله خان در جلسه جرگه پغمان پیشکش نمود که متأسفانه از سوی ملاهای دیوبندی متعصب  و سیه دل نه تنها رد گردیدند، بلکه کاتب هزاره را نیز مورد لت و کوب قرار دادند. آیا این امر یکی از ویژگی های دینداری، انسان نگری، همبستگی مذهبی، صداقت، خردمندی، مردم داری و میهن دوستی کاتب هزاره را نسبت به جامعه و خاک مقدس افغانستان تشکیل نمی داد؟ پس آیا آقای عارف ذره بین کدام تاریخ را مطالعه نموده  که به صورت سازمان یافته با همکارانش از این خدمات انسانی، اسلامی، علمی، فرهنگی، مدنی و ملی روانشاد کاتب هزاره اطلاع نداشته و یا اینکه از عقب دیدگاه های تنک طایفوی، قبیلوی، سمتی، جزمگرایی ایدولوژیکی ویژه ای خویش به کاتب هزاره تهمت ناروا را بسته اند و همچنان آگاهانه و یا غیر شعوری در خدمت شؤنیستان حاکم در کشور قرار گرفته است؟

ادامه دارد

يکشنبه 9 جدی 1386 خورشيدی برابر با 30 دسمبر2007 ميلادی/ آلمان

-------------------------------------------------------------------------------------------

مآخذ:

( 1)- سایت کاتب هزاره، مقاله: « بمناسبت برزگداشت ازهفتادوهشتمین سال وفات معلم جاویدان وماندگـــــار تاریخ افغانســتان ملا فیض محمد کاتــــب هزاره»، نویسنده: محمد عوض نبی زاده.

( 2)- ص 22 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 3)- ص 21 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 4)- سایت کاتب هزاره، مقاله: « بمناسبت بزرگداشت ازهفتادوهشتمین سال وفات معلم جاویدان وماندگـــــار تاریخ افغانســتان ملا فیض محمد کاتــــب هزاره»، نویسنده: محمد عوض نبی زاده - هالند.

( 5)- ص 261 مجله سراج شماره دوازدهم، سال سوم، تابستان 1376 هجری ش. ایران.

( 6)- صفحات 23 و 24 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 7)- ص 40 تا 41 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 8)- ص 42 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 9)- پیام: « بمناسب بزرگداشت از سالگرد خجسته ابر مرد کشور علامه ملافيض محمد کاتب هزاره» توسط خالق بقایی پامیرزاد در کنفرانس لندن

 ( 10)- صفحات24- 25 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 11)- ص 123 « مجله سراج»، سال اول- شماره دوم- زمستان 1373 شمسی، نشریه مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان.

( 12)- ص 37 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 13)- صفحات 30 تا 31«یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 14)- ص 121 و 122 « مجله سراج»، سال اول- شماره دوم- زمستان 1373 شمسی، نشریه مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان.

( 15)- صفحات79 تا 81 «یادنامهء کاتب»، مجموعهء مقالات، فرازآورده حسین نایل، ناشر: وزارت امور اقوام و قبایل ریاست نشرات و امور فرهنگی، کابل: 1365

( 16)- ص 124 مجله سراج شماره دوازدهم، سال سوم، تابستان 1376 هجری ش. ایران.

( 17)- ص 264 مجله سراج شماره دوازدهم، سال سوم، تابستان 1376 هجری ش. ایران.

( 18)- « جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

( 19)- جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.

 ( 20)- « جایگاه مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در تاریخ نویسی معاصر افغانستان» مقاله پوهاند رسول رهین منتشره مناهنامه اندیشهء نوکانادا.