کشوری با تاریخی پر از سیاهی

 

  

  جمال

 

اگر به تقویم کشورها نگاه کنیم، می بینیم روزهایی که یاد آور خوشی ها و سر افرازیهای مردم آن کشور می باشند، نسبت به روزهای سیاه موجود در آن کشور، افزون تر بوده و یا حد اقل با آن همسری و برابری می کند. اما در افغانستان اگر قرار شود، از هر روزی یاد شود، دیده می شود که روزهای سیاه و خاطرات شوم در تقویم آن بیشتر بوده و بر روزهای خوش و خاطره آمیز آن می چربد. حتا اگر روزهایی وجهه های خوش بین المللی داشته باشد، هم دیده میشود که در کشور ما شرایط به گونه ای پیش رفته که روزهای ارج گذاری و تجلیل از مناسبت های نیک نیز توام با خاطره های تلخ میباشد.

اگر ما بخواهیم روز جهانی انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر را تجلیل کنیم، به جای این که به دستاورد های مثبت انتشار این اعلامیه در سطح جهان نظر کرده و به آن دلخوش باشیم، از این غمگین می شویم که دست ما در این عرصه خالی بوده و کدام دستاوردی برای ارایه کردن در این روز نداریم. شاید همین رمز و علت بوده که این روز حتا برای رییس جمهور کشور ما نیز چهره خوش و رنگ دل پذیر نداشته باشد. به یاد داریم که پارسال در روز ارزشمند تجلیل از انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر، رییس جمهور کشور ما اشک ریخت و امسال نیز در همان روز، با تاسف و تاثر اعلام کرد که کاری برای تامین حقوق بشر و برخورد با ناقضان آن از دستش برنمیآید. در حالی که این روز برای اتباع دیگر کشورها یک روز ارزشمند است و حتا اتباع کشورهای دیگر به فرانسوی ها به عنوان مردمی که در عرصه برجسته ساختن موضوعی بنام حقوق بشر پیشگام بوده اند و برای اولین بار این مقوله را در قانون اساسی خود گنجانیدهاند، با دیده قدر و احترام می نگرند.

اگر قرار شود روز زن، روز طفل، روز معلولان و مستمندان، روز مادر، روز کارگر، روز سیاستمدار، روز فرهنگیان، روز اقتصاد، یا هر روزی دیگر به هر مناسبتی در کشور ما تجلیل شود، دیده می شود تجلیل از این روزها صرفا میتواند مشکلاتی که در این عرصه ها و برای کسانی که روزهای شان تجلیل می شوند، وجود دارند، را یاد آوری کرده و به خاطر بیارود. در چنین وضعی هیچ فرصتی برنامه ریزی برای بهبود اوضاع اصناف و اقشاری که روزها بنام شان تجلیل می شوند، باقی نمی ماند و علاقه اجتماعی یا عمومی نیز برای آن ایجاد نمی گردد. حتا شاید این پرسش نیز در اذهان تداعی نشود که آیا ما استعداد بهره بری مناسب از این روزها را نداریم، یا عوامل دیگری ما را مانع شده، که باید شناخته شوند؟

متاسفانه در مناسبت های تاریخی نیز وضعیت به همین گونه است. ما اگر بخواهیم روز ششم جدی را به هر دلیل برجسته سازیم، باید چندین روز را که به نحوی با این روز مرتبط بوده و حوادث تاریخی سی سال اخیر را به وجود آورده است، نیز با آن به بررسی بگیریم. شش جدی ( روز اشغال افغانستان توسط اردوی سرخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق ) مرحلهای از فرایند هفت ثور (روز قبضه کردن قدرت توسط اعضای حزب خلق و پرچم بر اثر یک کودتای خونین ) بود. شش جدی، بیست و شش دلو ( روز خروج نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از افغانستان) را به دنبال داشت و این روز نیز هشت ثور ( روز سرنگونی رژیم تحت رهبری داکتر نجیب الله و دستیابی رهبران جهادی به قدرت ) را در پی آورد. چه این که بخواهیم این روزها را جدا از هم به بررسی بگیریم و یا به صورت کل مورد ارزیابی قرار دهیم، ثابت می شود که انتقادها نسبت به این روزها بیشتر یا برابر با دلخوشی هایی است که از این روزها برای تعدادی خاصی نصیب شده است و یا حداقل اعتراض و تفاوت نظر در مورد این روزها وجود دارد.

همین مساله باعث گردیده تا ما به یک توافق نظر نسبت به روزهای تاریخی و مناسبت های تاریخی خود، رسیده نتوانیم. هفت ثور برای عده ای روز شادی و برای تعدادی دیگر روز ماتم است. شش جدی برای تعدادی روز تثبیت حمایت بین المللی از حرکت اصلاح طلبانه است و برای تعدادی دیگر، روز سیاه اشغال نظامی است که سر آغاز بدبختی ها در کشور به حساب می آید. بیست و شش دلو برای تعدادی نشانه تثبیت استقلال و آزادگی و منتج شدن کوشش ها در قالب جهاد است و برای تعدادی دیگر پایان پذیری ناخوش یک حمایت بین المللی و ضربه پذیر شدن یک ساختار سیاسی و سرانجام هشت ثور قرار دارد که برای تعدادی یاد آور خاطره خوش حضور در کابل و دسترسی به قدرت، اما برای تعدادی دیگر رنگ باختن آرزوها و دلخوشی های رویایی و فرضی. همین مشکلات باعث گردیده تا ما در سطح ملی به همرایی نرسیم و بدون همرایی چگونه می توان از چیزی بنام وحدت آن هم با پسوند ملی سخن گفت؟

ما تنها در مورد یک روز اتفاق نظر داریم که یکی از روزهای شاد ملی ما است و آن بیست و هشتم اسد می باشد. نسبت به این روز در میان تمام اقشار و اصناف اتفاق نظر وجود دارد، که یکی از روزهای تاریخی افغانستان است که در آن غرور افغانستان به ثبت رسیده است. صرف در باره همین روز است که همه وحدت نظر دارند؛ هم سیاستمدار از آن تجلیل کرده و خود را رهرو راهی می دانند که در این روز گشوده شد؛ و نام جاده استقلال و خود ارادیت سیاسی را بخود گرفته است، هم مردمی که شاید چون نمی توانند بدون هیچ روز خوش و خوش یمن باشند، به آن دل بسته و خویشتن را با فرا رسیدن آن شاد میکنند. با چنین تاریخی که تا کنون دوام یافته این سوال بوجود می آید که آیا ما (شهروندان کشوری بنام افغانستان که لقب قلب آسیا را بخود گرفته است) قادر نیستیم برای خود و تاریخ خود روزهای خوش به یاد گار بگذاریم؟