تقديم به عقابان كشورم كه در مبارزه و پيكار بر عليه روس هاي متجاوز و عمال خلقى و پرچمى اش ودر سنگر دفاع ازاسقلال وازادى وطن تا بلندترين قله هاي آزادى و آزادگى پرواز کردند و سرانجام همچون آذرخشى سقوط نمودند.  هنوز كه هنوز است انها با افتخار و سر بلندى از ان بلنداى زمان بر ما مينگرند و دشمنانشان اين ادمكشان بى رحم با سر افگندگى , پستى و زبونى در انتظار محاكمه اى عدل مردم شب و روز را مى گذرانند.

 ياد شهداى راه آزادى - اين عقابان بلند پرواز - گرامى باد.

 

 

 

عقاب                     شعرى از    Alfred Tennyson       

 

تخته سنگى بزرگى را

در پنجه هايش محكم ميگيرد

و تا فاصله هاى دور

فاصله هاى نزديك به خورشيد

در سرزمين هاي نا شناخته

در حصار دنياي لاجوردين

مى ايستد

درياي مواج در زير بال هاى تنومندش

مى خزد

 

او از قلل شامخ وسر به فلك كشيده

انچه را در زير است

به تماشا مى نشيند

و به سان يك آذرخشى

پائين مى آيد

(به پائين سقوط مى نمايد)

 

 

ترجمه اى شعر توسط:

 

انجنير احمد شاه ستيز

لاس انجلس  دسامبر 2007