پیکار پامیر - تورنتو
13.12.07
انتخابات روسیه و تآثیرات آن بالای افغانستان
طوریکه خواننده گان گرامی مطلع هستند ، انتخابات پارلمانی روسیه بتاریخ دوم ماه دسامبر پس از یکسلسله تلاشها و تبلیغات معمول انتخاباتی به جریان افتید و باساس گزارشات منابع رسمی ، طرفداران حزب " روسیه ی متحد " که ولادیمیر پوتین در راس آن قرار دارد ، موفق شد شصت و سه فیصد مجموع آرای مردم یا 222 کرسی از زمره ی 450 کرسی پارلمان را حاصل کند . البته دو حزب دیگر مانند حزب کمونیست فدراسیون روسیه و حزب لیبرال دموکرات بالنوبه 12 فیصد و 11 اعشاریه چهل وشش فیصد آرا را بدست آوردند.
باید بیفزاییم که همین حا لا در روسیه هفت حزب سیاسی شناخته شده داخل فعالیت هستند مانند حزب روسیه ی متحد به رهبری پوتین ، حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری گنادی ژیوگانوف ، حزب لیبرال دموکرات به رهبری ولادیمیر جرینوفسکی ، حزب روسیه ی عادل به رهبری سرگی میرونوف ، حزب دموکراتیک روسیه به رهبری ایاولنیسکی و حزب روسیه ی دیگر تحت رهبری ادوارد لیمونوف.
البته هریک از احزاب اخیر الذکر نیز در انتخابات اخیر پارلمانی فیصد ی هایی از آرا را بدست آوردند ، ولی در مقایسه با سه حزب اول الذکر ، هنوز در سطح نازل و نا چیزی قرار دارند . اگر از چگونه گی پروسه ی تشکلات حزبی ، ترکیب حزبی ، گرایشات فکری و تاریخچه ی وجودی هرکدام آنها صرف نظر کنیم که شرح و بست آن ایجاب فرصت بیشتر را مینماید ، در عین حال نمیتوانیم از پرداختن به حزب " روسیه ی متحد " آقای پوتین وتحولات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی آن کشور ، بخصوص پس از سقوط نظام شوروی در سال 1991 منصرف شویم ، چون بدون پرداختن ولو مختصر به پس منظر موضوع ، به مشکل میتوان به ایده ها و برنامه های ولادیمیر پوتین رییس جمهور کنونی روسیه و حزب وی پی برد . بخصوص که قرار است وی در اثر انتخابات ریاست جمهوری در ماه مارچ سال آینده بازهم بر کرسی کرملین ابقا شود .
هموطنان عزیز ما میدانند که بوریس یلسن در آستانه ی سقوط نظام شوراها در روسیه و پس از زعامت گرباچوف ، به رهبری آن کشور نایل شد و باساس دو دلیل عمده ، روسیه را به پرتگاه انارشیسم و بی ثباتی و رسوایی قرین ساخت : غلیان نا گهانی اجتماعی ناشی از درهم ریزی یک نظام دیرینه ، کنترول کننده و سختگیر ازیکطرف و بی کفایتی یلسن و رهبری ابلهانه ی وی از سوی دیگر .
در همین دوران بود که پروسه ی خصوصی سازی سرمایه بگونه ی علنی ورسمی ، شکل گیری باند های ما فیایی درغیاب نظام قبلی ، گشایش درب زراد خانه ی نظامی (بشمول مواد اتمی ) به روی خریداران جهانی و باند های تروریستی و مافیایی ، نا امنی اجتماعی ، صعود گراف فقر و ناتوانی عمومی و بالاخره نفوذ سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و استخباراتی جهان غرب در درون روسیه و اقمار آن فزونی گرفت و پسانها این عوامل حتا منجر به راه اندازی انقلابات به اصطلاح رنگارنگ و سریع در گرجستان و اوکرایین و خیزش های اسلامی در تاجکستان و ازبکستان و چچن گردید .
هنگامیکه آقای ولادیمیر پوتین اولا در اواخر سال 1999 از طرف بوریس یلسن بحیث صدراعظم روسیه تعیین شد و پس ازان درماه مارچ 2000 مقام ریاست جمهوری را تصاحب کرد ، روسیه دچار حالت بیمارگونه یی بود تا آنجا که حتا کمپنی های بزرگی مانند گاز پروم ، یو کوس و غیره از پرداخت مالیات به دولت فدرال علنا سر باز میزدند و کس نمیتوانست آنها را سر جایش شان بنشاند . این وضع ، اکثریت مردم روسیه را دچار وحشت ، سراسیمه گی ، نا امیدی و غمگینی وطنپرستانه ساخته بود . پوتین عمدتا با استفاده از همین دل شکسته گیها و نا رضایتی های عمومی بود که با دست زدن به یکسلسله اقدامات و اصلاحات باز دارنده و تا حدودی امید ساز مانند کنترول مجدد مواد اولیه ، باز سازی صنایع به شمول صنایع اسلحه سازی ، پیوند مجدد تار های گسسته میان حاکمیت فدرال و نهاد های محلی و ایالتی و احیای برخی از اعتبار از دست رفته ی بین المللی برای روسیه ، بر استحکام پایه های حاکمیت خویش افزود .
پوتین در همین راستا ، برخی از روسای سرکش کمپنی های بزرگ را دستگیر وزندانی نمود ، شورشهای مسلحانه ی چچن را بگونه ی بیرحمانه یی سرکوب کرد ، در برابر گروگانگیری ها و امتیاز طلبی های مخالفین با قاطعیت عمل نمود و ریفورم های اقتصادی را به راه انداخت . چنانکه تولید نا خالص داخلی روسیه برای اولین بار ظرف پانزده سال اخیر افزایش قابل توجهی را نشان داد و فروشات سلاح روسی در مارکیت جهانی رونق گرفت و بالاخره ، پوتین اتحادیه یی را در برابر پیشروی های امریکا در افغانستان و منطقه ایجاد نمود و قدم به قدم در صدد تهدید های جدید علیه رقبا و امتیاز طلبی از جهان غرب برآمد .
همینجاست که متوجه می شویم این اقدامات و سیاست های پوتین اگر نتایج رضاییت بخشی برای خود روسیه به بار آورده و یا می آورد ، متآسفانه بازتاب خطرناکتری در قبال اوضاع کشور جنگزده و زیان پذیر ما خواهد داشت . بدین معنا که وقتی اتحادیه ی شانگهای به اشتراک روسیه ، چین ، ایران ، ازبکستان ، قرغزستان و ترکمنستان ایجاد میشود تا نه تنها سهولت های اقتصادی و مبادلاتی میان اعضا را فراهم نمایند ، بلکه در برابر پیشروی های امریکا بسوی شمال نیز ایستاده گی بعمل آورند ، مسلما این اتحادیه تنها درچهارچوب کشور های عضو متمرکز نمانده ، بلکه همه فشار های ناشی از اقدامات آینده ی آن علیه امریکا و جهان غرب ، کلا در افغانستان و بالای مردم بینوای آن تراکم میکند . یعنی برای آنکه امریکا را نگذارند از افغانستان بسوی شمال ، شمالشرق و شمال غرب پیشتازی بیشتر کند ، با استفاده از ذرایع مختلف مالی ، انسانی ، سیاسی ، نظامی و استخباراتی میخواهند موانع موثر را در داخل افغانستان علیه امریکا و متحدین آن خلق نمایند که تهیه و تدارک سلاح و تسهیلات جنگی به جوانب جنگ ، بخصوص برای گروه های ناراض ( چه درشمال و چه در جنوب ) ، از زمره همین موانع خواهد بود . اینجاست که نا آرامی ها ، نا امنی ها ، انفجارات انتحاری و غیر انتحاری ، کارشکنی در قوای امنیتی ، اداری و ولایتی ، تداوم برخورد های مسلحانه زیر نام طالبان ، حزب اسلامی گلبدین و القاعده و نیز تقویت اندیشه های منحط " شمال و جنوب " و ایجاد اختلافات قومی و زبانی و امثالهم بازتاب برخی از همین تلاشها خواهد بود که در نهایت باز هم خون انسان افغانی در این را ستا به هدر خواهد رفت ، سر زمین ویران افغانستان ویرانه تر خواهد شد و فرزندان افغان گوشت دم توپ مغرضین سیاسی و تاریخی قرار خواهند گرفت .
بهمین دلیل است که ما ضمن آنکه نگران اوضاع داخلی کشور عزیز خویش هستیم ، در عین حال باید متوجه چر خش اوضاع در سایر کشور های اطراف افغانستان بوده و در برابر اثرات هر چرخش سیاسی – نظامی در ماورای مرز ها حساس باشیم تا به اصل و ریشه ی مصایب افغانستان بهتر و بیشتر از همه دست یافته و راه جلو گیری یا بیرون رفت ازان همه مصایب را دریابیم . (پایان )