نویسنده: قاری عتیق الله ساکت

05.12.07

 

 

زبان دیپلماسی کرزی

مأخوذ ازکافی للی

انسانها در روابط شخصی وامور خودمانی باکرکترها، عادات وحرکات مخصوص بخود باهمدیگربرخورد کرده به حل مشکلات شان میپردازند، ولی با داخل شدن در دنیای سیاست خاصتأ زمانیکه نماینده گی ازموقف رسمی یک نهاد، حزب، سازمان ویاکشور مینمایند، دیگر آنهمه حرکات و شیوه های  فردی را کنار گذاشته حتی سبک زبان عامیانهء  گفتاری خودرا به زبان ادبی رسمی عوض میکنند ودیگر با آنهمه تکیه کلامها، اصطلاحات وجملات عامیانهء شخصی هیچگاه  درمحافل رسمی، گردهمایی ها، مذاکرات وغیره وارد صحبت با جوانب مخاطب مقابل  نمیشوند. زیرا درانصورت نه تنها که حیثیت وموقف شخص بلکه آبرو وعزت یک جمع مشتمل بر مردم یک کشور، یا نهاد ویا سازمان مطرح است.  

هرگاه یک رییس جمهور ویا یکی از اراکین مهم دولت بدون آماده گی وبا ذهن خالی درقبال موضوعات سرنوشت ساز ابراز نظر میکند، چه بسا  ممکن است که بعضأ دچار اشتباه شده نا آگاهانه حرف های را بزبان آوردکه بعدأ باعث ندامت وپشیمانی وی گردد.

مردم ما بیاد دارند، که سال پار هنگامیکه قوای پاکستانی بالای مناطق سرحدی ما تجاوز نموده یک قسمت خاک کشورمارا اشغال نموده بودند، جناب رییس جمهورفعلی "آقای حامد کرزی" طبق عادت همیشگی طی یک خطابهء بی سرو ته، با همان سر و وضع ساختگی وطنی، چپن سبز بتن وکلاهء قره قلی بسر  که  با این قیافه بیشتر به خوانین و وکیل های گذر شباهت دارند، تا یک رییس جمهور، دربرابر خبرنگاران، تلویزیونها ومردم سخنرانی بسیار گرم وآتشین برضد پاکستان نموده این شعر را هم درآخرکلام شان خواندند که:

گرندانی غیرت افغانیم           گر به میدان آمدی میدانیم

ولی متأسفانه درفاصله هجده ساعت پس ازاین سخنرانی داغ گویا رییس  جمهور دوباره هوش بسرش آمده ازهمه حرف ها وکلمات که برعلیه پاکستان زده بود، پشیمان شده ازیشان پوزش خواستند که این اقدام جناب رییس جمهور  سبب نارضایتی جمع کثیری ازتحلیلگران، ناظران سیاسی و همه مردم ما گردید. علت این پوزش خواهی وعذر طلبی رییس جمهور درینجا بودکه جناب شان همچو معمول بدون آمادگی قبلی وبدون سنجش ودرنظرداشت مقدمه ومؤخره وتفکیک میان احساسات شخصی خود وموقف رسمی شان درجمع کثیری ازمردم وخبرنگاران به عربده کردن  وفریاد زدن برضد پاکستان  پرداختند وپس ازینکه مردم  دراثر سخنان داغ ایشان احساساتی شده دربرابر سفارت پاکستان به مظاهره پرداختند، دراوج قهر وخشم مردم ناگهان از کشور متجاوز پاکستان  بخاطر حرفهای شب گذشته شان معذرت خواستند.

طرزسخنرانی رییس جمهور شایدبرای یکعده مردم عوام وقشر بیسواد ما درچایخانه ها، کافی ها ورستورانت ها بسیار جذاب وعام فهم باشد، ولی برای یک طبقهء دیگر خیلیها سؤال برانگیز، مبهم وگاهی هم مضحک بنظر میاید. طور مثال بخشی از سخنان ایشانرا که بعنوان بهترین چکیدهء از بیانات شان دربعضی ازتلویزیونها بخصوص تلویزیون ملی بار بار نشر میکنند اینست:  کله چی زمونز د وطن دشمنان شوونحی وران کری، مونزیی بیا جوروو، بیا جوروو، بیا جوروو، بیا جوروو، بیا جوروو، بیا جوروو، بیا جوروو،  بیا جوروو،  بیا جوروو، بیا جوروو،  بیا جوروو،  بیا جوروو،  بیا جوروو، ............... او بیا جوروو."

 درست پانزده بار مسلسل وبیش ازحد  تنها جملهء "بیا جوروو" را تکرار میکند، درحالیکه اگر یکبار میگفت کاملأ کافی وشافی بود  ولی  این شیوهء سخنرانی جناب محترم درهیچ جای جهان معمول نبوده و نظیر آن تاحالا درهیچ جای جهان نه درشعر دیده شده است  ونه درنثر ونه درکلام شفاهی وعامیانه.

 همچنان در مراسم تجلیل از روز معلم درسال 2006 درحضور هزارها شاگردان  واستادان مکاتب درچمن حضوری کابل خطاب به شاگردان چنین فرمودند: "شما درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین، درس میخوانین  تا وطنه آباد کنین!.... بگویین به یک صدا درس میخوانین؟"  بعد شاگردان هم  با روشهای شوخی آمیز بچگانه صدا میزنند بلی ما همه درس میخوانیم درس میخوانیم درس میخوانیم......

درگردهمایی های مطبوعاتی زمانیکه جناب شان ازپاسخ دادن به سؤالات خبرنگاران میگریزند این جمله را تکرار کرده وبعد صحنه را ترک میکنند: ژورنالیست را که سلام دادی چند تنگه تاوان دادی! برین بخیر بس تان اس!!!

 

ازهمه جالبتر یکی ازقصه هاییست که رییس جمهور از همان آغازین روزهای ریاست جمهوری اش تا حالا تنها ازطریق رادیوتلویزیون ملی که من  شمرده ام درست هجده بارایشان به دفعات مختلف در هجده محفل گوناگون رسمی  بسیار با آب وتاب یکی ازخاطرات  خودرا در بدخشان با یک شخص دوکاندار خربوزه فروش حکایت میکنند که قصهء جالب ازینقرار است: "در بدخشان مه یک خربوزه فروشه گفتم خدا دکان خربوزهء تره کلان بسازه! او گفت که کرزی صاحب! تو دعا کو که خدا افغانستانه کلان بسازه..... که هردفعه افغانستان کلان شد، دکان خربوزهء مه هم کلان میشه."

 

 حالا نه تنها من  بلکه تعدادی زیادی از هموطنان تحصیلکردهء ما تا هنوز که هنوز است  هرچه فکر میکنیم به کنه و راز اصلی این قصه پی نمیبریم که چه معنای سر پوشیدهء درین دو جملهء ساده وعامیانهء شخص رییس جمهور با شخص خربوزه فروش بدخشانی بوده که جناب ایشان بار بار این قصه را درمحافل بسیار بزرگ رسمی یاد آوری مینمایند. آیا مراد ازکلان شدن افغانستان که شخص رییس جمهور ازین جواب عامیانه اینقدر به وجد آمده ودرهرجا بعنوان پاسخ حکیمانهء آن شخص یاد آوری میکنند،  کلان شدن ازنگاهء جغرافیایی است که درانصورت طبعأ هدف اشغال کشورهای همسایه است ویا کدام چیز دیگر. 

 

همینگونه برای بار اول زمانیکه سفری به اروپا داشتند ودرمیان جمعی ازمهاجرین افغان مقیم جرمنی سخن میگفتند، درقسمتی ازبیانات شان این جمله قابل یاد آوریست:

 "همینکه مه داخل افغانستان شدم هرروز ازهمه ولایات افغانستان مردم گروه گروه به دیدن مه آمدن. مه که با آنها ملاقات کدم دیدم که از بدخشان گرفته تا ارزگان، هلمند، چغچران، زابل، پروان وغیره  همهء شان عزت میخواهن، شرافت میخواهن، حیثیت میخواهن وترقی افغانستانه میخواهن، عجب اس والله!"  حالا معلوم نیست که عجب بودن این گپ درکجایش است وجناب رییس جمهور را چه چیزی در عزت خواستن وترقی کشور به تعجب وا داشته.

یک مورد دیگر هنگام نخستین دیدار ایشان طی دعوت رسمی وملاقات ایشان با رییس جمهور سابق ایران درسال

   2002  است که  درآغاز محفل نخست یکتعداد نوجوانان ایرانی یک ترانه را خواندند سپس زمانیکه نوبت به آقای کرزی رسید، سخنرانی  خودرا اینگونه آغاز کرد: خدا شما خواهرها وبرادرهای ایرانی ره خیر بته که ما ره یک خواندن شنواندین  ودل ماره زنده کدین.....خانهء تان آباد   و تخت وبخت تان برقرار!

 

  ازان گذشته بارها دیده شده که  درچندین مجالس داخلی وخارجی زمانیکه جناب شان ازکشورهای کمک کننده  تشکر نموده ابراز امتنان مینماید، با این الفاظ ازیشان قدردانی کرده است:

" آباد باشین، زنده باشین، همیشه سیر باشین، خدا ماره هم مثل شما سیر بسازه!"

این طرز سپاسگزاری جناب کرزی که بیشتر هوا وفضای مجالس ختم وخیرات را پس از صرف طعام درذهن انسان مجسم میسازد، کاملأ با زبان دیپلماسی یک رییس جمهور تفاوت  دارد، و ازنگاهء دیپلماسی واقعأ  بسیار خنده آور خواهد بود که ما درهمچو موارد زبان رسمی را با زبان گفتاری عامیانه چنان مخلوط بسازیم  که پای اشکم سیری واشکم گرسنگی را درینگونه قراردادها و معاملات رسمی بکشانیم. اشکال این طرز سخنرانی شاید  برای یکعده مردم عوام ما چیز بسیارعجیب بنظر نرسد ولی معضلهء حقیقی آن وقتی معلوم میشودکه شخصی بخواهد بیانات ایشانرا به یکی ازلسانهای خارجی ترجمه نماید. آن وقت است که شخص مترجم حیران میماندکه آیا اصل صداقت را رعایت نموده  عین کلمات وجملات شخص رییس جمهور را ترجمه نماید وهمین جمله را انتقال دهد که خدا شکم مارا سیر بسازد، که درانصورت واضحأ  جملات ایشان خیلیها ساده وپیش پا افتاده بنظر میاید ویا اینکه مترجم  درترجمه دخل وصرف نموده جملهءایشانرا کمی آب ورنگ داده چنان ترجمه نمایدکه:  آرزومندیم  ما هم روزی مثل شما ملت خود کفا ومتکی بپای خود باشیم.

حالا سؤال پیدا میشودکه نقیصهء اصلی این معضله درارتباط رییس جمهور دانشمند ما درکجاست؟  

 

چنانچه همه میدانیم رؤسای جمهور واراکین بلند پایهء کشورهای دیگر هرچند که دردنیای سیاست وسخنوری دربالاترین مدارج رشد وترقی قرارداشته باشند، ولی بازهم بخاطر دقت واحتیاط لازم که درعرصهء سیاست واندیشه ازذهنیت عامه وتحلیل رسانه ها دارند، همواره درگردهمایی هاومجالس رسمی گفتارهای شانرا ذریعهء یک متن قبلأ نوشته شده قرایت میکنند وهیچگاه با چشمان بسته ودهان باز داد سخن نمیدهند. این متن توسط یکعده افراد کارشناس سیاسی، نویسندگان وسخنوران چیره دست پیرامون رییس جمهور تهیه میشود که ایشان دقیقأ مأموریت ومسؤلیت دارند تا  بیانات شخص رییس جمهور را با بهترین ادبیات وحسن کلام و با درنظرداشت روحیهءمجلس، خط مشی سیاسی وپالیسی های داخلی وخارجی کشور بگونهء خیلیها فصیح وشیوا ترتیب دهند. بنأ بیانیهء که با این دقت و ژرف نگری توسط یکعده اشخاص کارشناس  نوشته وبعد توسط رییس جمهور قرایت میشود، هرکلمهء آن باندازهء معنی دارد که درجاگزینی هرواژهء آن مفاهیم ومقاصد سیاسی، اقتصادی واجتماعی یک دولت تبلور مییابد ومردم  جابجایی کلمات  وجملات همچو یک بیانیه یی را صرفأ یک اظهار شفاهی،تصادفی، احساساتی و ذوق زدگی شخص رییس جمهور نمیدانند بلکه میدانند که وضع  هرکلمهء آن خیلیها آگاهانه  واز روی تعمق صورت گرفته و معنای خاصی ازان منظور  است.  ولی درافغانستان نمیدانم ازچه زمانی وشاید هم  از زمانی استاد ربانی ببعد که ایشان بیشتر برفراز منابر درخطبه ها وموعظه های دینی شرکت ورزیده عادت به سخنرانیهای بدون ورق وکاغذ داشتند،   تاحالا هم  این بی قاعدگی  وبی اعتنایی  در افغانستان رواج پیدا کرده است  و امروز مسؤلین ما هریک هنر وکمال خود را در برابر رقبای سیاسی درین میبینند که بدون ورق وکاغذ وبدون آمادگی قبلی طوطی وار سخنرانی نموده هرچرندیات که بدهانشان میاید بگویند بی آنکه بفهمند درجامعه کسانی استندکه روی هرواژه وکلمه ایشان حساب، مکث ودقت میکنند. امروز چنانچه دیده میشود قرایت بیانیه های تحریری یکنوع شرم تلقی شده چنان میپندارند که متکی بودن به ورق وکاغذ دلالت به سبک مغزی وبیسوادی شخص مینماید که او درذهن خود چیزی ندارد ازین لحاظ از روی ورق حرف میزند.  بر مبنای این طرز فکرغلط مقامات بلندپایهء ما همواره  کوشش میکنند تا بخاطر تظاهر وجلوه دادن کمال ودانش خود هرچه بیشتر خودرا از بیانیه های مکتوب وتحریرشده بی نیاز ومستغنی نشان دهند تا وانمود سازند که  عالی جنابان چنان بحری ازعلم را درخود جمع کرده اندکه هرچه بگویند، بازهم جاریست وادامه داردوهیچ چیزی ازان بحر کم نمیشود وایشان باندازهء عالم استندکه هیچ اتکایی به کاغذ وبیانیه های تحریری ندارند. با این طرز تلقی رییس جمهور فعلی ما هم با بی اعتنایی تمام درهر جا وکجا چنان خودمانی صحبت میکند که گویی همین حالا در یکی ازچایخانه ها ویا کافی للی نشسته یک پیاله چای هیل دار هم دربرابر شما و ایشان گذاشته شده بدون تشریفات ورسمیات خاص صمیمانه وبدون اندیشه صحبت  میکند بی آنکه متوجه اهمیت این موضوع باشدکه هرکلمه و واژهء که ازدهان ایشان میبرآید . ریشهء مشکل اینجاست که اطرافیان نزدیک رییس جمهور که بیشتر مناسب  مینماید ایشانرا مارهای زیر آستین آقای کرزی  بخوانیم، هیچگاه بفکر آبرو وحیثیت شخص رییس جمهور نیستند، واین نخست وظیفهء ایشان است که شخص رییس جمهور را نباید اینگونه بادستپاچگی و بدون آمادگی قبلی درمحافل بسیار مجلل وباشکوه رسمی با ذهن ودست خالی دربرابر مردم قراردهند که هرآنچه ازدهانشان بیرون میاید، بی محابا  بگویند. از طرف دیگر این افراد حلقه زده درآستین وپیرامون جناب رییس جمهور که بعضی ازیشان بزعم خود جامع الکمالات وابن سینای ارگ ریاست جمهوری استند، اساسأ اهلیت وظرفیت پیشبرد اینگونه کارها وفکر کردن به چنین مسایل را ندارند. طور مثال  یکتن ازین ابن سینا ها جناب "فاروق وردک" است که  با جان تک وتنهای خود  ده وظیفه را همزمان به پیش میبرد وبزرگترین افتخارش هم اینست که پیش ازین وظیفه قبلأ دریکی از دفاتر خیریهء کوچک بنام کمیتهء سویدن بحیث مأمور بخش صحی کار میکرده ودر توزیع دوا ها به کلینیک ها بسیار مؤفق بوده است.

 

فراموش نکنیم که سخنرانیهای ناسنجیده و شمرده نشده  ازدهان مسؤل بزرگ یک کشور این خطررا داردکه گاهی دراثراحساسات، هیجانات وابراز نظریات شخصی وی روابط ومیانهء کشورش با سایر کشورها  وملتهای دیگر دریک لحظه بهم بخورد وحیات سیاسی واقتصادی کشورش درمعرض خطر قرارگیرد. بنأ ازرییس جمهور واطرافیان محترم ایشان جدأ تقاضا داریم تا دولتداری وحکومتداری را همچومجالس چایخانه ها  ورستورانها تصور نکرده  آبرو وحیثیت افغانهارا درمجالس وملاقاتهای رسمی که رییس جمهور دران حضور مییابد، برباد ندهند.