رفیق راه
تو از تباری دیگری
تو از شماری دلیران
تو از قبیله شیران
تو ای رونده ای راه نجات و ازادی
تو ای شرافتمند
طلوع سرخ تو در اسمان خاطر من
همیشه تابان است
سرودی رزم تو پایاست
تو ای عقاب که اهنگ فتح میخوانی
تو ای ستاره که شب را به رزم می طلبی
سرود دلکش تو فصل نو بهار من است
صفای قلب تو هر لحظه در کنار من است
انجنير احمد شاه ستیز
پاکستان 1984
نیمه شب ها
من هر شب نیمه شب ها سگریتی را می نما یم دود
که چشم من به دودی وی مسیر مار پیچ وی
بماند خیره و حیران
چسان این مرغک اندیشه ای من
گشته سرگردان
انجنير احمد شاه ستیز
کابل 1978
ارزوی دل
دلم خواهد که قفل این دهان همچو زندان را
به زیری سخره های کوه بنمایم
زبانم را
زبان سرخ همچون لاله های وحشئ صحرا
کنم ازاد
که رازی مرغکان داده برباد اشیان خویش
که راز پیر جنگلبان
که بر پیشانیش صد ها هزاران داغ خنجر هاست
کنم عریان
دلم خواهد که این صندوق یخبندان قلبم را
بروی تابه اتش
میان کوره اتش فشان سرخ بگذارم
و قلبم را بگیرم رو بروی افتاب روشن فردا
دلم خواهد ولی افسوس
دلم خواهد ولی اما...
انجنير احمد شاه ستیز
کابل دسمبر 1978
بهار خونین
بهار فصل شگوفایئ و بلوغ و طراوت
بهار مژده ای سبزی بهار مژده ای گل
بهار فصل حیات
بهار خنده ای گل در صحاری و بستان
بهار قهقه ای بلبل
بهار فصل سرود و ترانه ها و غزل
بهار فصل خوش و جوش ابر و باران ها
ولی کجاست وطن
کجاست پیک بهار و ترانه و غزلت
کجاست رویش گل ها و ناله ای بلبل
کجاست چشمه ای اب روان و سایه بید
کجاست چهچه ای مرغان
کجاست ریزش باران
به جای گل همه جا دود و اتش و باروت
به جای لاله هزاران شهید غرقه به خون
به جای ناله ای بلبل
نوای کودک و فریاد و اشک و شورو نوا
به جای سبزه
هزاران هزار سرب مذاب
به بال غچی پیک بهار تیر زدند
به کوه و دشت و دمن ریختند اتش و باروت
پناه قمری معصوم را ز ریشه بریدند
بهار تو وطنم فصل جوشش لاله است
صدای بلبل تو نعره ای رهايی توست
الا وطن الا مادرم الا میهن
ایا بهار ایا فصل رویش و رستن
انجنير احمد شاه ستیز
پاکستان 1984
سرودی رهایئ
تفسیر کن برادر همرزمم
تفسیر کن سرود رهائئ را
اواز هایئ در گلو مرده
قربانیان جنگ تجاوز را
تفسیر کن برادر همرزمم
با اتش بلند تفنگ ات
در کوه پایه ها
در دشت ها و کوچه و برزن
بغض گلوی مادر میهن را
تفسیر کن برادر همرزمم
تفسیر کن سرود رهائی را
تفسیر کن صلابت انسان را
تفسیر کن شعار زمان را
انجنیر احمد شاه ستیز
پاکستان 1984
ترانه
بیا بیا به غم و دردی من ترانه بخوان
سرود عشق و غم دل به نای وناله بخوان
تو ای پرنده ای غمگین اشیان برباد
سرود هجرت من را ز اشیانه بخوان
صدای گرم تو اید سحر به گوش دلم
به رنگ لاله و با نای عاشقانه بخوان
دلم به ناله ای تو هر سحر به جوش اید
خروش سینه ای من را به هر کرانه بخوان
تو ای پرنده ای غمگین ای پرنده ای دور
نوای درد خود و درد من به ناله بخوان
تو همزبان من و درد مند و تنهائی
ترانه ای دل تنها به گوش لاله بخوان
صدای گرم تو در کوچه باغ های دلم
همیشه می شنوم با نئ د وباره بخوان
انجنیر احمد شاه ستیز
لاس انجلس 1986
مادر
ناله میدارم ز درد و ناله هایم گوش کن
رنج ایام و فراق یار و هجران گوش کن
مرگ مادر طاقت و صبر و قرار از من ربود
نا توان گشتم زرنج روزگاران گوش کن
مادر محبوب من دردت بسی جانسوز بود
سوز دارد ناله ها و گریه هایم گوش کن
اشک مروارید بر روی مزارت می چکم
داغ ها دارم به دل از درد هجران گوش کن
مام میهن زیر اتش مادر من زیر خاک
لحظه ای اخر ز درد جانگدازم گوش کن
صد هزاران مرد و زن اوره ای هر مرز و بوم
قصه ای اوره گان قوم افغان گوش کن
کابل زیبای من غرق است در خون اینزمان
ناله ای زار یتیمان وطن را گوش کن
ای ستیز جای ندارد ناله ات در ملک غیر
کشور افغان بیا و رنج افغان گوش کن
انجنیر احمد شاه ستیز
لاس انجلس 1992
نوت: اين شعر زماني سروده شده است كه مادرم به علت داشتن مرض سرطان بعد از دو سا ل تحمل درد در غربت و دوري از وطن در گذشت و در عين زمان مادر-وطن(مخصوصاء شهر كابل) زير رگبار موشك هاي گلبدين و شركاى جرمش قرار داشت