مرزا رفعت

26.11.07

 

شخصیت پرستی وپیامد های آن

 

شخصیت پرستی واطاعت بی چون وچرا ازفرد ،اززمانه های دور ،در جوامع بشری مروج بوده است . این امر بیشتر در جوامع بدوی ، خصوصا در ایین مسیحیت وعصر استبداد فکری قرون وسطا معمول بوده وتاعصر حاضرنیز ادامه دارد .

د رباورهای مختلف به گونه های متفاوت ازشخصیتها اطاعت به عمل می اید ولی عمدتا این عمل رنگ وبوی مذهبی داشته وبه حاکم ویا شه منشاالهی وخداوندی قایل می شوند . دز چنین حالت ،اطاعت یک وجیبه عقیدتی پنداشته شده مردم خود را ملزم به اطاعت بی قید وشرط از حاکمان وشخصیتها می دانند . دراین حال شخص مورد اطاعت با عوام فریبی وتصمیمات نادرست اجتماعی اش فقط عطش اعتقادی وروانی شخصیت پرستان را فرو می نشاند .

شخصیت ها وافراد همواره با شیوه های گوناگون کوشیده اند تاخود را مقدس جلوه داده ، انسانهای زیردستش را به اطاعت وکرنش وادارند تا اراده های همگانی وارزشهای اجتماعی در گرو اراده او باشد وبس .

در جامعه یی که شخصیت پرستی جامه عمل بپوشد ، مطمینا ارزشهای جامعه مدنی مانند دموکراسی ، حقوق بشر ،تساند وتساهل اجتماعی ،اصول پلورالیزم قانونمندی ،آزادی ،مساوات نورمهای اساسی عدالت اجتماعی و... جایگاهی اصلی شان را نمی یابند وبدیل آن را مردم دریک جامعه غیر مدنی ،که به اصول ازادی ، مساوات وقانونیت ارزش داده نمیشود ،جستجو می کنند .

شخصیت پرستی ،زمینه های گروه بندی ودسته های متخاصم را در جامعه مساعد می کند .

در جامعه غیرمدنی شخصیت یک شخص در محراق تمام توجهات قرار دارد توده مردم در معرض بی توجهی ، استبداد وبیعدالتی قرار میگیرد . افراد اجتماع مسلوب الاراده شده تصمیمات در دست فردیست که  حتی به کیش تبدیل شده است .

در یک چنین جامعه بسیارمشکل است که در جهت مخالف اراده فرد مورد تقدیس حرف زد وازازادی بشری به عنوان یک ضرورت همگانی درکنار دیگر ضروریات دفاع کرد .

تنها چیزی که مقبول همگی خصوصا مورد تایید فرد مورد اطاعت است فرمانبرداری بی چون وچرا است .

شخص مورد اطاعت به خاطر بقای خود هیچگاه زمینه درک واقعیتها را در جامعه مساعد نمی سازد . چون درک واگاهی ازواقعیت ها اب دراتش هیولائی شخص سمبولیک میریزد وتمام سیاست های پشت پرده را بایک حرکت فکری واقعبینانه مثل روز افشا می کند.

تاوقتی که مرض مهلک شخصیت پرستی تداوی نشودمردم وجامعه ازدرک واقعیتها عاجز خواهند بود.

متاسفانه هنوز هم در برخی ازکشورها زمامداران وشاهان تقدیس می شوند ولو اگر شاه زمامدار، حاکم وامیر مستبد خاین وفاسد هم باشد . به شاهان وزمامداران القابی مانند :ظل الله خلیفه خدا در روی زمین ، ولی امرو... داده میشود .  

به گونه مثال تا چندی قبل  در کوریا و جاپان شخصیت پرستی جنبه مذهبی ورهبران دولتی بدون چون وچرا تقدیس می شدند ؛چنانچه درکوریای شمالی سریال که مدت یکسال میشود بنام جواهر درقصر از شبکه دو  سیما ایران هرهفته یکبارنشرمی شود مبین این واقعیت است که بعد ازوفات امپراطور  تمام ملت به سوگ او نشسته ،عزای عمومی اعلان شد وپسرش ،بدون انتخابات ،جانشین پدرگردیده زمام امور را در دست گرفت .

در کوریارهبردولتی را پدر ملت می خوانند . لقب افتخاری که خود نمونه شخصیت پرستی ،بدون توجه به شخصیت وکارکردهای رهبر دولتیست .

در چنین حالت انتخاب به اراده یک فرد است وشاه زمامدار می تواند با اراده خودش حتا پسر گهواره یی اش را به زمامداری امور بگمارد .

 شخصیت پرستی ؛زمینه ها وپیامدها:

جامعه غیرمدنی :

جامعه غیرمدنی ،مساعدترین زمینه بروز شخصیت پرستی است . در جامعه غیرمدنی به ارزشهای انسانی اصول مدنی ،ازادی ،دموکراسی ،موازین حقوق بشر ونورمهای قانونمند بها واهمیت داده نمی شود . مناسبات اجتماعی متکی به اشخاص بوده ، همه ارزشها ازعینک شخص قابل اطاعت مورد ارزیابی قرارمی گیرد .

 

عدم روحیه آزادمنشی ،آزاد اندیشی وآفرینش تفکرسالم :

درجامعه یی که تفکر خلق نشود ، روحیه زیست باهمی توام با ازادی زیر چتر قانونیت وجود نخواهد داشت . فرهنگ وسنت قشریگری حاکم خواهد بود . ناتوانیهای روانی ، مردم را رنج می دهد وبلاخره به اطاعت بی چون وچراازافراد پرداخته می شود واگر افراد آزاد اندیش بخواهد این زنجیر مصیبت بار را از پای مردم بگسلاند ، مرتد وباغی ویاغی خوانده شده کشته می شوند ویا پشت میله های زندان می پوسند .  

 

حاکمیت فرهنگ سنتی ،قبیله یی واتنیکی ،که خود ناشی ازعقب ماندگی فرهنگی است :

فرهنگ سنتی قشر یگری ، خود تبری بردرخت تحمل گرایی ،تساند، تساهل و یکدیگر پذیری است . شخصیت ها کوشش می نمایند تا از عقب ماندگی فرهنگی استفاده کرده افراد و مجموعه های خارج از تبارش را کم ارزش وحقیر جلوه دهند وخود را بالای مجموعه معینی ،که شخصیت پرست است ،بقبولانند . فرهنگ قبیله یی هیچگاه خارج از مجموعه معین رشد نمی کند وانچه که متعلق به قبیله معین است مقبول در غیر ان همه مذموم اند .

عقل ستیزی وتفکر زدایی یکی ازویژگیهای جامعه سنتی وقبیله یی است زیرا استبداد فکری زمینه حاکمیت فرهنگ غنی آزادمنشی را مساعد نمی کند .  

رجالی که تقدیس می شوند ،فضای کشنده تفکرونابودکننده همگرایی وآزاد اندیشی را ایجاد کرده ،حلقات آزادیخواه وعدالت پروررا سرکوب می کنند . انان جلو بروز ورشد استعدادها را گرفته ،به بیعدالتی اجتماعی که عامل اصلی ومانع بزرگ در روند پیشرفت وتکامل اجتماعی است ،نیرو می بخشند .

مساله مهم دیگری را نیز نباید نادیده گرفت ، که شخصیتها نقش ارزنده یی را در تسریع روند حرکتهای اجتماعی دارند ؛ ولی هیچگاه تعیین کننده وقاطع نیستند . شخصیت ها زمانی موثریت بهتر دارند که توده را دست کم نگرفته ،ارزشهای اجتماعی را احترام کنند وبه عنوان افراد عدالتخواه عمل نمایند .

درکشورما افغانستان شخصیت پرستی ،با تفوق طلبی اتنیکی ،مذهبی ،لسانی ،قومی ،منطقه یی و... همراهی می گردد.

 

درهرجامعه یی که تصمیمگیری های اجتماعی ،سیاسی و... در اختیار یک فرد باشد ،قهرمان میدان ،ملت نه ،بلکه فرد است وتمام اراده ها در برابر اراده او ضعیف جلوه داده می شوند . دراین معادله ودراین میان مردم وارزشهای اجتماعی ،مجهول می مانند .

حاکمیت چنین فرهنگ ،باارزشهای عقلانی در ستیز قرارگرفته ،هیچ فردی خود را از زنجیرجهل وتنگ نظری ، تملق وچاپلوسی آزاد نخواهدتوانست .

دریک چنین جامعه یی بیعدالتی ظلم ،وحشیگری ونقض حقوق وارزشهای انسانی ،نشانه قهرمانی وافتخار آفرینی بوده ،فتوا وفرمان حاکم وقهرمان وامیر باید تطبیق شود ؛ ولو بهای آن سیاست زمین سوخته قتل عام ،شکنجه واوارگی هزاران انسان بی گناه وغیر نظامی باشد . 

فرمانهای جلالتمابان باید جامه عمل بپوشند ؛ولو اگر میدانهای ورزشی به محل  دارآویختن افراد بی گناه تبدیل شود ویا هم نیمی ازنفوس اجتماع خانه نشین گردیده ،محروم از هرنوع حقوق وامتیازات طبیعی وقانون شان گردند.

لقب افتخاری به بی تفاوت ترین فرد جامعه داده شود ولو قانون اساسی کشور ازنگاه شکلی به چالش کشیده شود، برمرگش بیرق پرافتخار ما نیمه برافراشته گردد وعزای عمومی اعلان شود ولو اگر درطول حکومت 40 ساله اش زیربنائی اقتصادی ما ازهم پاشید.

 خطاب امیرالمومنین  ،بابا، قهرمان ملت درسه ضلع تاریخ بی عدالتی عدم ثبات سیاسی وانسان ستیزی کشورما جلوه درخشان از شخصیت پرستی است.

چرااین همه مصیبت ؟!علت واضح است :عدم حضورملت در تصمیمگیری های سیاسی اقتصادی ، اجتماعی و....

 

پس چه باید کرد؟

1- رشد وتقویه بنیادهای مدنی ورفع عقب ماندگی فرهنگی :

تحکیم تقویه وتعمیم اصول وارزشهای اساسی جامعه مدنی ورفع عقب ماندگی فرهنگ کمک می کند تا زنجیرجهل و وابستگیهای کورکورانه ازپای توده بگسلد . زمینه رشد استعدادها،شگوفایی فرهنگی ومردم محوری مساعد شود .

2- بازسازی مناسبات اجتماعی ورشد روحیه اتکا به نفس و ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و واقعیتهای عینی جامعه :

اساسی ترین راه زوال شخصیت پرستی ایجاد نظام مبتنی بر عدالت اجتماعی است ،که در ان تفوق طلبی مذهبی ،اتنیکی ،لسانی و...به سطح نازل برسد .محرومیتهای قومی ومذهبی احساس نشود . استبداد ودیکتاتوری فردی رخت بربندد . ارزشهای اساسی نظام وموازین حقوق بشراحترام شود . مفاهیم حق محوری مردمی وتکلیف به صورت واقعی درک شوند وبلاخره قهرمان واقعی ملت باشد نه شخص. 

به امید انروز!