ناتور رحمانی

20.11.07

 

لالايی برای خواب ملت ....

 

رژيم در حالت استحاله و نزع در محراب دروغ و ترفند چسناله های فريبکارانه سر داده و با اعتراف به گناهان کبيره آرزو دارد برای دور بدی انتخابات رياستی مردم را اغوا نمايد .

ريس کرزی با سرودن لالايی ميخواهد مردم را خواب کند ، يا به تعبير دگر تمنا دارد در دل و دماغ ملت جای بگيرد که گويا او هيچ مقصر نيست ، دراصل هيچکاره است ، اين برادران کرام و رفقای گرام استند که به ملت خيانت و جفا مينمايند ؟!

صدای ريس کرزی از سرد خانه های ميايد که برای نگهداری اجساد مثله شده مردم بازسازی شده است ، پژواک صدای شان در اهتزار باد های بنياد کن آنطرف محراب و صليب روی سنکفرش جاده های خون آلود می چسپد .

ريس ارگ جمهوری افغانستان زارناله ميکند و خطاب به برادران صليبی و رفقای دراکولايی اش آنهای که در خوان طرارت و شرارت سهيم استند ميگويد : ای خطا کاران جفاکار ! شما مطمين باشيد که روزی روزگاری دور ما به آخر ميرسد و اين همه فر وشکوه ، جلال و جبروت نخواهد ماند ، مگر اين ملت خواهد بود ، همين ملت که ما اعتماد شانرا سلاخی کرديم و اميد شانرا ببام فلک ميخ نموديم ، همين ملت که خون شانرا به پای گوساله زر ريختيم و استخوان شانرا در آسياب ستم آرد کرديم ، همين ملتی را که بارها با تيغ گرايش های زبانی ، قبيلوی ، تباری ، سمتی و مذهبی گردن زديم ... ريس کرزی در حاليکه تمساح گونه اشک ميريخت با گلوی بغض کرده خطاب به همکيشان از دين بريده خويش افزود : بخاطر داشته باشيد همانگونه که در روزگار بد و فشار سياست های خارجی فرمانبرداران و گروهک های وابسته بعد آن همه بربادی و نابودی که درحق ملت کردند به شرق و غرب تا آخرين مُلک خدا فرار نمودند و تن بی خاصيت شانرا آسوده ساختند ، اگر به همان منوال روزگار بد بيايد ما ويرانگران عدالت و انصاف راه برای فرار نخواهيم داشت ، زود باشد که دست مردم به گريبان آلوده ما برسد ، آنوقت رستاخيز واقعی خواهد بود ، روز انتقام و قصاص ، آنوقت هيچ کسی را مجال فرار نخواهد بود و هرآنکو به حق اين مردم جنايت کرده و خيانت روا داشته است به کيفر اعمال خويش خواهد رسيد .

ميدانيد وزراء عزيز و عزيزکش ، وکلای جانگير و بجان برابر ، کارمندان بلند رتبه لشکری و کشوری مست از باده جفا و بی خبری ، مافيای تفنگ و ترياک برخاسته از داخل و يا پارسل شده از خارج ! ما همه مصدر خيانت ، منبع قباحت ، بانی شرارت و ناجی جنايت استيم ، ما به اين ملت ستم ميکنيم ، نان شانرا چور ، آرامش شانرا سلب و خون شانرا به شيشه ميکشيم ، ما واضع و روشن دروغ ميگوييم ، دروغ های بيشرمانه و بزرگ ، ما خودرا خدمتگار مردم و صادق به آرمان شان نشان ميدهيم ، درحاليکه اينطور نيست ، ما خودرا سردار و بادار آنها پنداشته و بيداد نمودن را حق مشروع خود ميدانيم ، ما هيچ وقت به درد و ناله ملت توجه نکرده ايم ، بخدا باورکنيد اگر کدام نيمه شبی ميرويس جان عزيزم نارام ميگردد و گريه ميکند ، سراسيمه ميشوم ، سودايی  شده جگرم پاره پاره ميگردد و دلم ميخواهد به قيمت گريه های تمام کودکان اين مُلک و خون گريه های همه مادران اين سرزمين ميرويس جان يگانه فرزند و دلبندم را آرام بسازم ، آخر من انسان استم و احساس دارم ، وشما نکنيد به لحاظ خدا و پيغمبر کسی را گريان و پريشان نسازيد ....

صداقت لازم است صداقت ، اول که ما صداقت نداريم ، بازهم در کلام اگر صادقانه اعتراف نماييم ما درين مدت شش سال حتا ده فيصد برای رفاه و آسايش مردم کار نکرده ايم ، ما حتا نيازمندی های اوليه آنها را مرفوع ننموده ايم ، آنها همچنان برق ، آب ، کار ، دارو و درمان ، مکتب و صنف درسی ندارند ، درحاليکه اولاد های ما در بهترين آموزشگاه های دنيا درس ميخوانند و پول های ما از تاراج دارايی های مردم و کارسازی های غير مشروع اعتبار بزرگترين بانکهای را در سراسر دنيا افزون ساخته است ، ما درپرتو قنديل ها و چلچراغ های قصر های مجلل خويش آرام در پناه محافظين شرقی و غربی خود شير و شربت و شراب مينوشيم ، اما مردم ....

دوستان رأی زنی و راهزنی ! يکبار دگر تاکيد ميکنم نيت تانرا پاک وانسانی بسازيد ، باور کنيد روزی خواهد رسيد که ما درين کشور دگر جای نخواهيم داشت ، ما نخواهيم بود مگر اين ملت خواهد بود ، دوستان خارجی امريکايی و اروپايی ما خواهند بود ، همسايه های بخون تشنه ما خواهند بود ، درين کشور ترقی خواهد آمد ، چنانچه هم اکنون به شگوفايی رسيده است .

ريس کرزی درختم لالای اش جهت خواب نمودن مردم با وجد کودکانه ای افزود : ببنيد من در جيب خود قلم آورده ام ، قلم های خودکاری که در افغانستان ساخته ميشود ، اين قلم ها خوب کار ميکند ، به شما کارمندان دولت هدايت داده ميشود ازين قلم ها بخريد « يقين کنيد برای ميرزا قلمی روزمره تان وسيله خوبی است ، و بويژه شما دو سه نسل بازمانده از سواد به دليل سی سال جنگ ، کتاب سوزی ها و مکتب سوزی ها وشما بصورت تقربی هشتاد فيصد بی سواد مُلک ازين قلم های خودکار ساخت افغانستان بخريد » واينه نمونه دگری از پيشرفت و ترقی درين مُلک ( سويچ های برق نگين ) ساخت افغانستان که خوب و راحت کار ميکند و هيچ خراب نميشود ، باور کنيد من هرگاه بيکار ميمانم که در واقع زيادتر وقت بيکار استم چون تمام کارهای مهم و مشکل کشور اعم از قانون نامه های عسکری ، مُلکی ، شرعی و مافيايی را رفقای امريکايی و برادران انگلسی ما تدوين ، توشيح و نافذ مينمايند ،  من بيکار استم و روز ده بار اين سويچ ها را خاموش و روشن ميکنم هيچ خراب نميشود ، « البته من در سويچ های بالا دست نميزنم ، آن کار را بادار های ما ميکنند » خلاصه من به تمام کسانی که از نعمت برق و روشنايی درين کشور محروم اند ، يعنی به هشتاد فيصد مردم توصيه ميکنم که سويچ های نگين ساخت افغانستان را بخرند ، حتا دوستان خارجی ما بايد ازين سويچ ها بخرند و به مُلک شان سوغات ببرند ، کارشان خواهد آمد ؟!

اما يک خواهش ، نکنيد به لحاظ خدا و قران ، گرچه هر دو را نمی شناسيد ، نکنيد ماشين آلات و فلزات اين فابريکه ها يا صنايع کوچک را مثل ماشين های فابريکه های چنی سازی ، گوگرد سازی ، نساجی ، سمنت ، جنگلک و دهها فابريکه دگر به کوره های ذوب آهن پاکستان نفروشيد .

باز عذر ميکنم ، به لحاظ خدا از زرع ، قاچاق و تجارت ترياک دست بکشيد ، آخر برای ما ، برای شما وزير صاحب ها و وکلای شورا ، يعنی همو کسانی که درين معامله ننگين دست دارند شرم است ، مارا پيش دنيا شرمنده ميسازيد ، باور کنيد برای ما آبرو نمانده است ، بخدا اگر خويش و تبار خودم و دوست های زورآورم در امر خريد و فروش ترياک دست نمی داشتند يا عضوی مافيای جهانی نمی بودند وقت جای شان در زندان پلچرخی بود ، اما افسوس که زورم به آنها نمی رسد ... درعوض مردم مظلوم و بيچاره يا طرفداران حقيقت ، عدالت و دموکراسی را به زندان پلچرخی محبوس ميسازم ، و امر اعدام يگان آفتابه دزد را هم ميدهم ، مگر با دزدان و قاتلان کلان مُلک و مردم کاری ندارم ، بخدا بيشتر زندانی های بی واسطه و بی وسيله دوسيه ندارند ، يا اگر دارند ساختگی است و سالهاست که هيچ ديوان و دفتری ، هيچ محکمه و مسندی دوسيه آنها را باز نکرده اند ، معلوم نيست کی تا کي بايد آنجا بماند ....

زارنالگی ها و لالايی خوانی های ريس کرزی برای خواب کردن ملت با يک عالم ناتوانی ها و ندانم کاری ها توأم بود ؟!

مگربسيار مردانه تر می بود که بجای اين همه اعترافات و ابراز ناتوانی ها ريس کرزی استعفاء ميدادند .

ما درين خصوص مقوله داريم که ميگويند : « سنگ که زورت نمی رسد آنرا بوسيده بجايش بگذار »