بنام خدا

بد آموزي رسانه ها در افغانستان

 

آزادي بيان از اولين حقوقي است كه انسان ها در برخورد با يكديگر دارند ، آزادي اظهار عقيده علاوه بر اينكه حق طبيعي هرانسان است برخورد آراء از مجراي درست آن باعث رشد باورهاي علمي و تصحيح عقائد نيزمي گردد ، در غير آن آزادي بيان لجام گسيخته و يكجانبه موجب فتنه وفساد درجامعه ميشود.

 رسالت رسانه هاي واقعي و ماندگارآنست كه بيانگر افكار عمومي جامعه اي باشند كه به آن تعلق دارند نه تريبون گروه ودسته اي خاص  وياحتي دربعضي موارد يك فرد. رسانه هاي جمعي مانند راديو، تلويزيون ، روزنامه  ، مجله ، كتاب ، سايت  اينترنتي ، سينما، تياتروغيره نقش اساسي  در جامعه دارند و مانند زبان در انسان ايفاي وظيفه ميكنند، بنابراين بهترآنست كه شيرين ، رسا وملايم باشند اما متاسفانه در كشور جنگ زده ما رسانه ها نيزآسيب ديده اند ، نابسامان شده اند و گويي  راه گم كرده اند. بعد از حضور تحميلي جامعه بين المللي  به رهبري امريكا در افغانستان و درراستاي تامين منافع آنها ، آزادي وارداتي منطبق با الگوي  غــربي  كه اساساً با عنعنات مردم و پيشينه ي فرهنگي  وطن هيچگونه  سنخيتي  نداشت  در زميــــن  خاره ي ( = زميني كه درآن قبلاً زرع ميشده ومدتي لازرع مانده باشد )  آبايي ما كه تعدادي  از دهاقينش بجاي گندم  كوكنار مي كارند، بعضي از رسانه ها نيز بجاي پيام اتحاد ، برادري ، ميهن دوستي و همدلي، تخم نفاق ، كينه توزي ، برتري طلبي و امثالهم  را در دل مردم معصوم ما مي كارند كه مانند كودكان نو آموز پاي تخته سياه به اٌميد آينده بهتر روي گليم كهنه وپاره پاره شده ي  موروثي روزگار تلخ كش مكش هاي  پدرانشان  نشسته اند و غافل از اينكه  تنوع و تركيب رنگ ها و نقش هاي آن بيانگر همزيستي اقوام مختلف اين سرزمين  كهن در دوران هاي پر نشيب و فراز آن است.

در زير به ذكر شواهدي  خواهم پرداخت كه مؤيد موضوعات مطرح شده فوق خواهد بود:

1- تلويزيون آريانا افغانستان كه از امريكا پخش مي شود و صاحب امتياز آن از فرط تكبر وخود خواهي، در فضاي غبار الود افغانستان خود را بين طبقا ت ششم وهفتم آسمان تصور مي كند  ودر پائين نيز جز كرزي واطرافيانش البته بعنوان رقيب ومانع چيز ديگري را نمي بيند . هنگامي كه در مقابل دور بين خود قرار مي گيرد چنان از خود بي خود گرديده به تحليل و پيشداوري مي پردازد وبه افراد واشخاص قابل احترام ديگراقوام  تاخت وتاز مي نمايد كه جز از منظر عناد ودشمني خصوصي با آن ها تعبير ديگري  به دست نمي دهد، بعنوان مثال چند ين بار با كمال وقاحت  گفته كه فلان گروه ازقربانيان فلان قوم  ديگر در درگيري هاي به اصطلاح تنظيمي در كابل رقص مرده  براه انداخته  ويا به سر فلان ميخ كوبيده اند ، اگر اين آقا كه مدعي روزنامه نگاري است اندكي از تاريخ  اطلاع مي داشت كه اين مقوله در حمله مغول به خراسان بزرگ مطرح شده و در كتب تاريخي مندرج است ، با الهام از شعر مولانا كه از ديو ودد ملولم و انسانم آرزوست ...رقصي چنين ميانه ي ميدانم آرزوست  ويا دلايل نامبرده در تأييد هشدار روزنامه ي اراده در باب تشريح  مداخلات ايران در افغانستان كه سياه پوش شدن سال گذشته ي شهر كابل در ايام دهه ي محرم  است ؟؟؟ در صورتي كه هرطفل افغانستاني مكتب ناخوانده نيز مي داند كه سوگواري مسلمانان در اين ايام اختصاص به هيچ قوم ويا مذهب مشخص در افغانستان ندارد ومدعي در صورت بي اطلاعي مي تواند به استاد سيرت مراجعه نموده ودر اين باب تلمّذ نمايد. در ساير برنامه هايش هم جز تبادل فحش وناسزا  بين مجريان وبينندگان ويا ازطريق همين تلويزيون بين بينندگان كه همديگررا نه ديده و نه مي شناسند  نبوده ،كه هر همزباني ازشرم عرق خجالت ريخته  و در مقابل اعضاي جوان فاميل كه بيشتر آنها هنوز جز نامي ازوطن نشنيدند سردر گريبان مي اندازد .

 يكي از مجريانش چنا ن لفاظي مي نمايد كه اگر قدرت آن را داشته باشد نه تنها روي ملا عمر و حفيظ الله امين را بلكه چنگيز وهيتلر را هم سفيد خواهد كرد. يكي ديگر از مجريان  كه آنقدر" نمي دانم " مي گويد به صراحت ميتوان  گفتً كه با همه ي ناداني تنها اين امر را  خوب مي داند كه نادان است زيرا اگراز ميان تمام برنامه هايش كه تاحال   پخش گرديده يك جمله كامل را كسي پيدا نمايد قطعاً هنر كرده است .

2- تلويزيون آريانا يي  كه ظاهراً از داخل افغا نستان پحش مي شود كه رسانه اي تجارتي  آنهم از نوع بي رحم غربي آن است كه جز پول به چيز ديگري نمي انديشد و علاوه  بر برنامه هاي شلغم شوربا يش ،  گدا مشربي  را با كمال تأسف چنان در جامعه ي جنگ زده ي ما تبليغ مي نمايد كه گويا العياذ بالله  خداوند (ج) بنياد بيات را مأمور ارتزاق مردم فقير افغانستان نموده كه هر روز چند قوطي روغن وچند بوجي آرد را با كلاه هايي كه علامت بنياد  بيات نيز بدون استثنا بر آنها چاپ شده را در مقابل دوربين فيلمبرداري آنهم البته بيات سرشانه هاي مسئولينش به دهات وقصبات رسانيده تا نعوذ باللّه آن بندگان خدا از گرسنگي نمرده ونهايتاً درمساجدي كه همين بنياد آباد كرده  به عبادت وشكرگذاري بپردازند ، در صورتي كه در حديث شريف است كه مومن كسي است كه به برادر محتاجش   چنان كمك  كند  كه دست چپش از راست خبر نشود و هر انساني كه دلش به حال غرور فرزندان سرزمين ما كه روزگاري زبانزد بود  مي تپد، اين نگراني  موج مي زند كه چه اثرات مخرب روحي ورواني اين علايم بنياد در دراز مدت ببار خواهد آورد. پرسش اينجاست كه شركت افغان بي سيم كه به گفته ي مسئولين بنياد  حدود يك و نيم ميليون مشترك دارد  در آغاز با پنجاه 50ميليون دالر آمريكايي شروع به كار نموده بود كه اكنون سرمايه ي آن از جيب همان مردم ناچاري كه شايد  مهر بنياد بر كيف و كلاه اطفالشان به چشم مي خورد به كجا رسيده ؟ آيا همانطوريكه هر شركتي بر اساس مقرارت وزارت ماليه ملزم به  پرداخت ماليات بر درآمد است اين  شركت خيرخواه ! نيزكه بطور مسلم روزانه بالغ برچند مليون افغاني  درآمد دارد به دولت  پرداخت مي كند ؟ باز هم تكرار مي نمايم  اگرماليات بردرآمد را پرداخت مي كند در كجا مصرف مي شود؟

 3- سايت ها و وبلاگ ها كه بر هيچ خواننده اي  پوشيده نيست كه هر يك جهت سياسي خود را دنبال مي نمايند، اما انتظاري غير معقول نمي نمايد اگر از درج مطالب تفرقه انگيز ارسالي از سوي كساني كه تحت پوشش نام مستعار بي رحمانه به ارزش هاي ملي مردم از اقوام مختلف مي تازند خودداري ويا ممانعت نمايند .در آخرسخني كوتاه با نويسنده ي" رمان گودي پران باز" كه با خلق اين اثر نه تنها خدمتي به ادبيات داستاني  ننموده ،بلكه با زير پا گذاردن همان اصولي كه سالها در جامعه ي ما كه90في صد زنان آن هنوز تذكره ندارند وبيشتر مردم نام  مادرشان را نميدانند چرا كه ازاثر تعصب هيچگاه به نام خود خوانده نمي شوند يعني گاهي به نام همسر وگاهي به نام فرزند، باعث آن شده تا توجه سودجويان فرهنگ ستيز  به اين داستان جلب شده تا در نتيجه با به روي صحنه آوردن موضوع كتاب، آخرين سنگرهاي غرور فرهنگي شخصيتهاي تخيلي داستان را كه نماد مليت هاي افغانستان است را  پس از مقاومت و جهاد به استهزاء گرفته كه اين سناريو نيز متأسفانه لطمه ها ي خاص خود را در پي خواهد داشت. به اميد روزي كه از فرصت هايي كه خداوند به اصحاب زبان و قلم ارزاني داشته در راه خير وصلاح مردم و آباداني وطن استفاده بعمل آيد.

              هادي پــويان       

  24 عقرب 1386

    جرمـــني