انجینیر داوری

18.11.07

 

علامه گذاری یک جانبه سرحدی میان  افغانستان وایران

از نظر افغان ها  مردود است

 

درست دوصد و شصت سال قبل از امروز، ابر مردی به نام احمدخان ابدالی که بعد ها احمدشاه و احمدشاه بابای کبیر لقب گرفت؛  افغانستان معاصر را اساس گذاشت که حدود قلمرو  آن مشتمل میشد بر تمام سرزمین های افغانستان و پاکستان کنونی و بخش هایی از سرزمین هند، ایران و ترکمنستان امروزی.

بعد از فوت احمدشاه بابا و پسرش تیمورشاه نزاع بر سر قدرت پادشاهی میان پسران تیمورشاه و ضعیف شدن قدرت مرکزی حکومت های بعدی به مرور زمان بخش هایی از بدنه اصلی افغانستان  توسط اجانب جدا گردید. با ورود استعمار انگلیس به منطقه و هراس آن از قدرت استعماری دیگری قرن نزدهم یعنی امپراتوری تزاری روس در امر حمله به سرزمین هند توجهه خاص استعمار انگلیس به ارتفاعات طبیعی و استراتیژیک سلسه کوه های هندوکوه (هندوکش) ، ارتفاعات خیبر و سلیمان در داخل خاک افغانستان جلب گردید .

دو حمله انگلیس در خلال قرن نزدهم به خاک افغانستان جهت دستیابی به ارتفاعات مذکور با دفاع قهرمانانه مردم افغانستان مواجهه گردید؛ ولی بعد ها انگلیس ها توانستند با نیرنگ ، فریب و تطمیع تعدادی از حاکمان افغانستان ، معاهدات  گندمک و دیورند را بر افغان ها  تحمیل و بر قسمتی از خاک افغانستان دست یافته و کنترول بخشی از ارتفاعات سلیمان و خبیر را در داخل افغانستان به دست گیرند.

بعد از کودتای ننگین  ثور و دگرگون شدن اوضاع سیاسی منطقه و اشتباهات مکرر سردمداران هفت ثوری در امر رهبری کشور - آزار و اذیت بی موجب و گسترده مردم و سرازیر شدن میلون ها پناهنده افغان به  پاکستان و حمایت بی حد و حصر قدرت های غربی و کشورهای ثروتمند عرب از پاکستان در مقابله با خطر کمونیزم و ترس آنها از دستیبابی ابرقدرت شوروی به آبهای گرم ، پاکستانی ها را آنقدر مست ومغرور نمود که با استفاده از ثروتهای باد آورده و نیروی انسانی پناهنده گان افغان در ورأ دفاع از خطر کمونیزم ، پلان نابودی سرزمین و ملت افغانستان را هم طرح و به مرحله اجراگذارند. نابودی برنامه ریزی شدهء زیرساخت های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی افغانستان   و همزمان با آن  پیشروی های روباه مانند و مکارانه پاکستان  در داخل خاک افغانستان -چون اشغال قمرالدین کاریز، بخش های از ولسوالی لعل پور و قسمت هایی از ولسوالی سپین بولدک و پیش آوردن پاتک ها و برج های دیده بانی پاکستانی ها در نقاط متعدد  دیگر که در چند مورد موجب زدو خوردهای مسلحانهء سرحد داران دوکشور هم شده است، نشانه های روشن سیاست ضدافغانی حکومت پاکستان به شمار می روند ؛ بدون شک اصرار پاکستانی ها طی سال گذشته  در امر کشیدن سیم خاردار در امتداد سرحد میان دو کشور زیر بهانه جلوگیری از ورود طالبان به خاک افغانستان یکی از تلاش های محیلانه آنها درامروجهه وصبغه قانونی دادن به تجاوزات بی شرمانه شان به حریم مقدس ما بوده است.    ولی به نظر میرسد که استراتیِژی پاکستانی ها درمورد افغانستان درست همان پلانی است که نویسنده ، دانشمند وتحلیلگر گرامی افغان محترم محمد اکرام اندیشمند در یکی از مقالات شان تحت عنوان "پشتونستان سرچپه"آن را مفصلأ  تشریح و ارزیابی نموده اند. در واقع  پاکستانی ها قویأ در تلاش اند تا با استفاده از موقع ، شرایط را در افغانستان هر چه بیشتر و بیشتر بحرانی ساخته تا حد اقل بتوانند مناطق پشتون نشین افغانستان را به خاک پاکستان ادغام نمایند.  در همین راستا است که هر تلاشی که در امر احیا و دوباره سازی پروژه های عمرانی ، اقتصادی ، اجتماعی و صحی مناطق پشتون نشین صورت میگیرد توسط اعمال پاکستان در نطفه خاموش گردیده و در نتیجه باشنده گان این مناطق روز به روز بیچاره و بیچاره تر میگردند و همزمان با آن درمیان باشنده گان این مناطق اعمال جیره خوار پاکستان وسیعأ تبلیغ مینمایند که «تاسی د څه لپاره ناست یاستي ، راځی پاکستان سره یو شی ، د پاکستان پښتونخواه مناطقو ته وگوری ؟! پرمختگ ته وگوری ، ترقی ته وگوری ، بریښنا ته وگوری ، سورگیس ته وگوری ، ډمبر سرکونو ته وگوری  ، اوسایی ته وگوری  ؟! او تاسی له خاورو سره لوبی کوی».

از طرف دیگر همسایه غربی ما- کشورایران- هم با تعقیب سیاست دوپهلو و به ظاهر دوستانه درطی چند دهه اخیر پیوسته کوشیده است تا از اوضاع ناآرام و متشنج کشور ما به نفع خودش موذیانه بهره برداری نموده ، آشکار و پنهان علیه ثبات و استقرار در افغانستان توطئه و دسیسه نماید. به یاد بیآوریم که وقتی گلبدین حکمتیار صدراعظم انتصابی جلسه پیشاور در حکومات صبغت الله مجددی و برهان الدین ربانی زیر بهانه های مختلف چون موجودیت قوای دوستم و «گلم جم» در کابل و تاسیس حکومت سچه اسلامی شهریان کابل را بیرحمانه به راکت می بست ، دولت آن وقت ایران مسقیم وغیر و مستقیم از طریق حزب وحدت محمدعلی مزاری و درهمکاری حزب مذکور با گلبدین حکمتیار در راستای تضعیف دولت مرکزی افغانستان( ادارهء ربانی – مسعود) را پیهم می کوبید و در فردای سقوط رژیم ربانی به دست طالبان در سال 1996دولت ایران درپشتبانی از ربانی - مسعود علیه رژیم طالبان قرارگرفت.

البته که سیاست های فعلی دولت ایران در مقابل ملت و دولت افغانستان هم به همه گان آشکار و هویدا است ، کشف صد ها حلقه ماین ضد تانک پیشرفته و با قدرت تخریب فوق العلاده  بالا ساخت ایران و غیره اسلحه ایرانی در نقاط مختلف کشور ما از نظرهیچ کسی پوشیده نمانده است. ولی اخیرأ ایرنا سازمان خبرگزاری دولتی و رسمی ایران اعلام کرد که کار علامه گذاری سرحدی میان سرحد افغانستان-ایران آغاز شده است  در خبر چنین آمده است : بزرگترین و مهمترین طرح تعین خطوط سرحدی منطقوی میان کشورهای ایران و افغانستان اخیرأ آغاز گردیده است که اجرای آن از طرف وزارت دفاع ایران در همکاری با نیروهای مسلح ایران اجراگردیده و مصارف آن مبلغ سه ملیارد ریال( معادل  چهارملیون دالر آمریکایی ) برآورد گردیده است که از بودجه کمک های ایران به کشور افغانستان تمویل میگرد؛ درختم کار نتایج حاصله به ملل متحد راپور داده شده و دردفاتر ملل ثبت و راجستر میگردد.

مسلماً  که شنیدن این خبر برای تمام افغان های با درد و وطن پرست در سراسر دنیا احساس برانگیز است و خواهان توضیح رسمی دولت افغانستان در زمینه میباشند، زیرا خبر برای اولین بار از طرف یک آژانس خبرگزاری ایرانی در حالی پخش میشود که گویا کارعلامه گذاری سرحدی قبلأ آغاز گردیده است؛ و از طرف دیگر هم معلوم نیست که هیأت افغانی در این مورد متشکل بر چه کسانی میباشد و همچنان از موجودیت نماینده ملل متحد در این راستا نامی برده نشده است.

باید تذکرداد که سرحد میان کشورهای ایران و افغانستان که در حدود چهار صد کیلومتر تخمین میگردد با در نظرداشت پیشروی های غیرقانون و تجاوز آمیز ایرانی ها طی سی سال اخیر و تاثیرات اوضاع جوی در حالی دارای مختصات تشریحی افقی و عمودی شده است که خطوط علامه گذاری قبلی که بیشترین آن ها در نیمه اول دهه پنجاه هجری شمسی و در زمان جمهوری مرحوم محمد دأود صورت گرفته بود قبلأ توسط ایرانی ها نابود گردیده است. از طرف دیگر هم دریای هلمند که در ولایت زرنج قسمتی از سرحد میان ایران و افغانستان را تشکیل میدهد از غرب به شرق جریان داشته از اثر تند باد های موسمی تابستانی و زمین ریگی همیشه به طرف جنوب یعنی به طرف افغانستان ساحل را از بین برده و به طرف شمال یعنی ایران ساحل می سازد که متداومأ با گذشت هر سال دریا در حالی به طرف افغانستان چندین متر جلو میآید که به طرف ایران همان مقدار زمین ادغام میگردد؛ که کار تعین سرحد دراین قسمت با درنظر داشت تشریحات فوق باید دقیقأ مطالعه شده ومنصفانه انجام پذیرد.

گرچه در شرایط فعلی که مردم و حکومت افغانستان با مشکلات گوناگون و فراوانی دست و گریبان اند اجرای برنامهء علامه گذاری سرحدات افغانستان با کشورهای همسایه  کاری قبل از وقت به نظر میرسد؛ ولی، اگر دولت ایران برای اجرای برنامهء علامه گذاری سرحدی میان دو کشور در زمان کنونی اصرار بورزد، دولت افغانستان باید از طرق دیپلوماتیک  با مراجعه به جامعهء جهانی وتعین  نماینده گان وزارت ها و ادارت ذیربط بخصوص کارشناسان وزارت های دفاع ، خارجه، داخله وریاست جیولوجی وکارتوگرافی و  چند شخصیت مستقل ملی و شناخته شده  که هیچ گونه سابقه سؤ نداشته باشند ، و با حضورداشت نماینده گان ملل متحد  و هیئت ایرانی کار علامه گذاری سرحد میان دو کشور آغاز نماید . دولت افغانستان باید روشن بسازد که  هرگونه علامه گذاری و تعین خطوط مرزی میان افغانستان وایران بدون موجودیت هیأت با صلاحیت افغانی و نماینده گان ملل متحد از طرف افغانستان مردود وغیر قابل قبول شمرده میشود.