ناتور رحمانی
11.11.07
همه کشور بغلان ... ؟!
__________________________
يک شعر به سبک تيغونيزم ....
_____________________________
يک مردک زبون ، کلاه پوستک بيمار
غلامک و سمبولک بی عرضه و بيکار
با کارد زبان دوستی و قبيله گرايی
بريده رگ گردن مظلوم به هزار بار
**********
اين مُهره بد ريخت ز جفا شد بما قالب
بازی سياسی چقدر ميشود جالب
اين مرغ کريز کرده چو روبا مکار است
داد ميزند ز طالب و خودش بود (طالب)
**********
خون آمده بالا تا سر کنگره ارگ
مرگ بارد به هرلحظه زهرسوی وطن مرگ
اين جوکک خونخور که همخوان خفاش است
راضی نبود ترک کند چوکی گک خود ترک
**********
اين آدم ترسو کند اعدام صد و يک را
اما نکند بسته به زنجير غل و تک (1) را
جمع کرده بدورش همه مجرمين جنگی
حمايه نمايد جانيان لک و پک ( 2 ) را
**********
دوستم و سياف است و گلاب زوی و ربانی
علومی و احدی و ثابت و خليلی
اين خاينان بی بديل اين فهيم و کلبی
نه بمب کشد شان نه کدام گوله ای غيبی
**********
مافيای دينی و نژادی کشد انسان
در کابل و هرات ، به هلمند و به بغلان
ايساف و ناتو ، هم کلاه پوستک و باندش
خود حامل بی امنی اند و زاده بحران
**********
گويند : اگر سازش نشود با قاتل مردم
در دجله از خون شود آحاد وطن گم
حالا مگر مردم گل و وطن گلستان است؟!!
کز خوشی و سر مستی زنند سر به سر خم
**********
اين بهانه و ترفند همه بازی بود جانم
تا چور نمايند به جفا گوشه نانم
يک دولت سهمدار و شريک دشمن جان است
گر گويم حقيقت زند با مرمی بدهانم
**********
يک راه بود آسايش مردم و وطن را
اينکه کنيد برون ز خطه زاغ و زغن را
ايجاد کنيد هم وحدت و همبستگی قوم
برون کشيد از جان غلامان چپن را
________________________________________
1 -- غل و تک – دزد و فريبکار .
2 – لک و پک – خرد و کلان ، از الف تا ی .