7نومبر2007     

محمداکرام اندیشمند

 

     دستان آلوده در انفجار خونین بغلان

   

جنایت هولناک آدم کشان و سفاکان در بغلان صنعتی در نیمۀ روز سه شنبه پانزدهم عقرب 1386 خورشیدی برابر با شششم نومبر 2007 میلادی یکی از خونین ترین جنایت در نوع خود بود. چگونگی وقوع این حمله نشان از سازمان یافتگی آن داشت. این حملۀ مرگبار از قبل برنامه ریزی شده بود و بگونۀ دقیق و به موقع عملی گردید. از این رو نکتۀ مهم و پرسش برانگیز در ماجرای خونین بغلان پی بردن به دستان آلوده دراین جنایت وحشتناک است. کدام دست و دستانی در پشت سر این حملۀ مرگبار قرار داشت؟ چه کسی فرمان این جنایت را صادر کرد؟

در حالیکه طالبان معمولاً از متهمان اصلی اینگونه حملات در کشور شناخته می شوند و در گام نخست انگشتان بسیاری بسوی آنها اشاره می کنند، اما اینبار کمتر کسی باور دارد که دست طالبان به این حملۀ خونین آلوده باشد. کسانیکه دست طالبان را در این حمله نمی بینند، از عدم نفوذ و حضور آنها در بغلان و منطقۀ محل حمله سخن میگویند. روند حملات خونین طالبان که عمدتاً علیه قوای خارجی و نیروهای مسلح دولت افغانستان میباشد نه برای قتل مقامات دولتی، بخشی دیگر از شواهد دست نداشتن طالبان دراین حمله وانمود می شود. تردید طالبان از انجام حملۀ مذکور به حدس و گمان ها در مورد عدم  دخالت آنها در این حمله، قوت بیشتر می بخشد.  نشان اصابت مرمی در بدن مصطفی کاظمی از قربانیان این حمله که امروز(7 نومبر 2007) برادران کاظمی در کابل آنرا اعلان کردند یکی دیگر از دلایل و شواهدی است که دخالت طالبان را در حمله ضعیف و کمرنگ میسازد.

برخی از دست داشتن حلقه های داخل دولت در این حمله سخن میگویند. بر مبنای این حدس و گمان، حمله به جان مصطفی کاظمی غرض تضعیف نقش و موقعیت مصطفی ظاهر نواسۀ محمدظاهر شاه متوفی در داخل جبهۀ متحد ملی عنوان می شود. کاظمی سخنگوی جبهۀ مذکور و از چهره های مشهور جبهه یکی از افرادی بود که از کاندیدای مصطفی ظاهر در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری حمایت میکرد و حتی یکی از طراحان این برنامه بود. بسیاری از آگاهان و تحلیلگران مصطفی ظاهر را رقیب مهم در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری تلقی میکنند. با توجه به این حدس و گمان ها است که حزب اقتدار ملی که رهبری آنرا مصطفی کاظمی به عهده داشت، و جبهۀ متحد ملی که کاظمی به عنوان سخنگوی جبهه قربانی این حمله گردید و همچنان برادران کاظمی هیئات دولت را برای تحقیق در مورد این حمله نپذیرفتند. آنها خواستار تشکیل یک هیئات بین المللی بیطرف گردیدند. حزب اقتدار ملی، قتل کاظمی رهبر حزب را یک امر برنامه ریزی شده خواند.

اگر نقش طالبان به عنوان نیروی وحشت و ترور که بیشتر در جنوب کشور مصروف آدم کشی و مکتب سوزی هستند و دست حلقه هایی از درون دولت در حملۀ خونین بغلان منتفی به نظر برسد، برخی از تحلیلگران حزب اسلامی گلبدین حکمتیاررا در پشت سر این جنایت می بینند. بسیاری به این باور اند که حکمتیار و سربازان او در انجام چنین حملات سابقه دارند. اینگونه حملات بخشی از استراتیژی مبارزاتی حکمتیار را میسازد که در طول سال های گذشته همیشه و پیوسته به آن مبادرت ورزیده است. به عقیدۀ آنها رهبر حزب اسلامی شخصیتی است که در یک زمان واحد در نقش های متضاد  ظاهر می شود و با تناقض صحبت می کند. آنگونه که او در سالهای نخست دهۀ نود میلادی در چهار آسیاب کابل هم صدراعظم افغانستان بود و هم قوماندان شلیک راکت بروی شهرکابل. همین چند روز قبل در یک پیام ویدیویی از تلویزیون آریانا در کابل  ضمن آنکه مذاکره با دولت افغانستان را در پاسخ به تقاضای رئیس جمهور کرزی که خواستار دریافت آدرس او و ملاعمر شده بود تردید کرد، از عدم رابطۀ خود با طالبان و سازمان القاعده سخن گفت. در حالیکه گلبدین حکمتیار در اواخر سال گذشتۀ 1385 خورشیدی با صدای خودش اطاعت خویش را از القاعده در جنگ علیه دولت افغانستان و نیروهای خارجی اعلان کرد و گفت که قیادت القاعده را در این جهاد می پذیرد. آگاهان امور معتقد اند که  رهبر حزب اسلامی در جنگ با دولت و نیروهای خارجی حامی دولت نیز در یک بازی دو گانه قرار دارد. حزب او در داخل دولت از نفوذ زیاد برخوردار است. ده نفر والی، سه تن وزیر و ده ها تن رئیس و وزیر مشاور در بخش های مختلف اعضای حزب اسلامی حکمتیار میباشند و در داخل قصر ریاست جمهوری از نفوذ فوق العاده برخوردارهستند.  این افراد با رهبر حزب اسلامی ارتباط دایمی دارند. در حالیکه حکمتیار خودش به عنوان مخالف دولت در ولایات کنر و نورستان به سر میبرد و در این دو ولایت همراه با نیروهای عرب القاعده علیه دولت و نیروهای خارجی می جنگد. ذبیح الله مجاهد که در نخستین روز انفجار بغلان به عنوان سخنگوی طالبان دخالت طالبان را در این انفجار رد کرد، از افراد حکمتیار است که بصورت عمدی و برنامه ریزی شده خود را سخنگوی طالبان معرفی می کند.

از سوی دیگر حکمتیار با حلقات مختلف در پاکستان و کشور های دیگر که در جنگ علیه نیروهای خارجی علاقمند هستند و منافع خود را در تداوم این جنگ می بینند در ارتباط است. حکمتیار نه تنها از پاکستان کمک دریافت می کند بلکه همین اکنون از ایران نیز مقادر پول و اسلحه بدست می آورد. او در عقب  جنگ ها و نا آرامی های هرات قرار دارد و به شدت در تلاش آن است تا نا آرامی و جنگ را به ولایات نسبتاً آرام شمال افغانستان بکشاند.  او از طریق اعضای جناح خلق حزب دموکراتیک خلق با روسیه نیز در ارتباط است و از روس ها  کمک هایی را برای جنگ بدست می آورد.  این برای روس ها جالب است که حکمتیار در دهۀ هشتاد از امریکا کمک دریافت تا روس ها را بکشد اکنون از روس ها کمک می گیرد تا امریکایی ها را به قتل برساند. امریکایی ها نیز تا کنون چند بار با حکمتیار و نمایندگان او در ولایات شرقی و ریاض عربستان سعودی  به مذاکره پرداختند اما در این مذاکرات به نتیجه نرسیدند. امریکایی ها خواستار آمدن حکمتیار به کابل و سهم گیری او در کار سیاسی هستند اما حکمتیا ر نخست خواستار خروج قوای خارجی از افغانستان  است تا از راه نظامی به کابل دست یابد.  

صرف نظر از اینکه چه کسی در پشت سر حملۀ خونین بغلان قرار دارد، این جنایت خونین و هولناک زمینۀ نا هموار و نامساعد ثبات و اعتماد را در کشور بحران زده و ویران افغانستان نامساعد تر میسازد. این حادثه یکبار دیگر جامعۀ قبیلوی افغانستان را بسوی خشونت و جنگ های خونین انتقام جویانۀ قومی، قبیلوی، زبانی، گروهی و منطقوی میبرد. حملۀ خونین بغلان شاید سر آغاز دور جدید از خشونت و جنگی باشد که عناصر، حلقه ها و گروه های مختلف سیاسی و قومی راه حذف فزیکی رقیبان و مخالفان خود را بر گزینند. اگر چنین شود، آخرین میخ بر تابوت دموکراسی وارداتی کوبیده خواهد شد.