انتحار و یا انفجار بر قلب هدف؟

 

عبدالقدیر علم

07.11.07

انتحار ویا انفجار بغلان بر قلب ومرکز هدف اصابت کردوآنچه میخواست بدون کم وکاست گرفت.این حادثه بر خلاف حوادث دیگراثر خودرا بیشتر در بین حلقات سیاسی وروشنفکری افغانستان بجا گذاشت که گوئی این انتحار  یک انفجار سیاسی بوده است که بخاطر بر داشتن رقبائی سیاسی طرح ریزی شده بود.

حال سوال اینجاست که چرا حادثۀ بغلان مردم را بیشتر شوک زده ساخت ودر عالم مطبوعات باز تاب وسیع وگسترده یافت؟ آیا این حادثه به نوع خود اولین وآخرین واقعه در تاریخ کشور بوده است؟ و یا تعداد کشته ها ی این انفجار بیشتر از کشته شدگان انفجار سرویس حامل استادان پولیس ملی بود و قربانیان انفجار سرویس حامل افسران اردوی ملی بود که طی سال جاری اتفاق افتاد؟ و یا اینکه قربانیان این فاجعه نسبت به سائر شهدای حوادث انتحاری در بین ملت از أهمیت بیشتر بر خوردار بودند. وسوال های دیگر؟

 إعلامیه عاجل ریاست دولتدرین مورد، جلسۀ اظطراری ولسی جرگه، بحث های داغ مطبوعاتی در رسانه های صوتی وتصویری توجه افغانهای ساکن و داخل کشور را بیشتر بخود جلب کرد و این حادثه را از سائر حوادث خونین وغمبار کشور در عرصۀ سیاست متمائز ساخت. گرچه حوادث دلخراش زیاد در کشور صورت میگیرد که دلخراش و غم انگیز است ،در ولسوالی هائی که درین روز ها سقوط میکند تعداد زیاد کشته میشوند، از مقامات دولتی شروع تا مردم عکس العمل چندان از خود نشان نمیدهند چون قتل وکشتار مردم بدست طالبان دیگر یک امر عادی شده است و حتی قابل تبصره هم نیست،اما این حادثه بخاطر باز تاب بیشتر یافته که برخی از مردم آنرا به طالبان نسبت نمیدهند و طالبان هم هر نوع دست داشتن درین قضیه را رد کرده اند.

واما حادثۀ بغلان! حادثۀ بغلان از لحاظ هدف و شرائط زمان ومکان قدری استثنائی است. من آنرا مثتثنی نساخته ام بلکه.إعلامیه بی سر وپای ریاست جمهوری -جلسه اضطراری إعضای پارلمان- و مناظره ها و بحث ها تلویزیونی درین زمینه این حادثه را نسبت به حوادث دیگر بر جسته تر ساخته در حالیکه تعداد قربانی های دیگر هم کمتر ازین حادثه نبوده بخصوص حادثۀ انفجار سرویس حامل افسران اردوی ملی در کارتۀ پروان که فاصلۀ زمانی چندانی با این واقعه ندارد لذا لازم دانستم تا روی شبهات تردید ها وانگیزه های این حادثه قدری اشاره نمایم.

به نظر من اساسات اصلی و عناصر تشکیل دهندۀ شبهات و استثنائی بودن این حادثه قرار ذیل است.

1- وجود مرحوم مصطفی کاظمی بعنوان سخنگوئی جبهه ملی نه عضو ویا رئیس یکی از کمیسیون های پارلمان کشور.

2- انکار طالبان از دست داشتن درین قضیه.

3- وقوع انفجار ویا انتحار در قلب و مرکز هدف.

4- عدم نشر این خبر در سایت انتر نتی خبر رسانی باختر که نسبتا دولتی است.

5- وقوع انفجار در ولایتی که نسبتا آرام واز محل فعالیت طالبان به دور بوده است.

اول-.وجود مصطفی کاظمی سخنگوئی یکی از هسته های بزرگ مشهور به اپوزیسیون دولت  شبهات را بر انگیخته است که دست داشتن حلقات درون نظام را درین قضیه رد نمیکند. از انجائیکه مصطفی کاظمی با صراحت لهجه،منطق رسا وصدای گیرا واثر گذار شهرت یافته بود برای بر خی از رقبای سیاسی خود خار چشم بحساب میرفت. بناء برخی ناظرین اوضاع سیاسی افغانستان طرح توطئه و دسیسه را به مخا لفینش نسبت میدهند. از إعلامیه دفتر ریاست دولت نیز بر می آید که ریاست جمهوری نیز از اثر این حاثه شوک خورده است وخواسته با سراسیمگی و سرعت خود را ازین دائره و منجلاب بیرون بکشد. باز هم این مسئله به صداقت نیروهای امنیتی و کشفی مربوط است که عامل اصلی را ثابت سازند ومدارک قانغ کننده بدسترس مردم قرار دهند وحکومت را  دائرۀ اتهام بیرون بکشند والا حکومت چه بخواهد وچه نخواهد فعلا از نظر مردم متهم است. باید عرض شود که این نوشته یک تبصره است نه قضاوت وداوری.

دوم: انکار طالبان از دست داشتن درین قضیه شک وتردید ها را در بین حلقات سیاسی و روشنفکری جامعۀ افغانی تقویت بخشیده است. روشنفکر ها و سیاسیون افغانستان عمدتا خوش باور و ماجرا جو هستند،لذا با استناد ازین انکار غیر منتظرۀ طالبان تلاش میورزند قضیه را در لفافه درون نظام بپیچانند و داستان را دنباله دار سازند. در گذشته طالبان عملیات انتحای علیه شخصیت های سیاسی دولت چه وزیر، چه والی و چه قوماندان و حتی امامان مساجد را رد نکرده اند واما این انکار برمشکلات دولت می افزایند و اختلافات را در درون نظام عمیق و نیروهای کنار دولت را از وی دور تر میسازد. درین صورت هم بار مسئولیت های دولت در جهت بر رسی دقیق و قانع کننده جهت رفع ابهام زیاد تر خواهد شد.

سوم: حملات انتحاری طالبان معمولا در حاشیه و یا در نزدیکی هدف اصلی صورت گرفته. و اما درین نوبت قلب و مرکز هدف را نشانه گرفته اند طوریکه قربانیان حادثه اول کاظمی و سائر أعضای پارلمان اند و بعد مردم عادی. تحلیل گران و یا صاحب نظران به این عقیده اند که افراد مشکوک و مخصوصا طالبان و القاعده کمتر توفیق میابند تا در مر کز هدف راه یابند. حتی در انفجار مین از راه دور هم به هدف اصلی دست نیافته اند مثلا انفجار های مکرر علیه والی خوست  و والی سر پل وغیره. اما درین نوبت معلوم میشود که این انفجار در پیش قدم های کاظمی و همراهانش صورت گرفته و بعد به سائرین سرایت کرده و یا اینکه شخصی انتحاری دوشادوش ایشان در حرکت بوده است.

چهارم: آزانس خبر رسانی باختر که پالسی دولت را منعکس میسازد، خبر و یا حادثۀ  به این بزرگی را در سایت انتر نتی خود نشر نکرده است. از انجائیکه ولایت بغلان در گذشته مر کز فعالیت های حزب اسلامی بوده و حالا هم افراد مربوط به حکمتیار در ان ولایت فعال اند ،بناءٌ بی إعتنائی وزیر اطلاعات و فرهنگ این تردید را تقویت می بخشد، که ایشان با داشتن سابقۀ رابطه با حکمتیار شاید از قضیه واقف بوده باشد و حال میخواهند با بی إعتنائی این خبر را بی ارزش جلوه دهند. تمام رسانه های خبری چه صوتی چه تصویری وچه انتر نتی این خبر را درسطح منطقه و جهان به نشر رسانید اما وزارت بی اطلاع افغانستان تا هنوز از قضیه بی خبر است.

پنجم: وقوع انفجار ویا انتحار در ولایت نسبتا آرام و فارغ از فعالیت طالبان این قضیه را استثنائی ساخته که بازهم مایه شگفت وتعجب است. یک روز قبل ازین حادثه تلویزیون ها خبر کشف یک مین با قدرت زیاد را از مجاورت خانۀ والی بغلان به نشر رسانید. گمان میرود خبر روز قبل بخاطر توجیح این انفجار ویا خبر بد روز بعد به نشر رسیده باشد.اگر این مسئله درامه نبوده چرا مقام ولایت بغلان و نیروهای امنیتی بملاحظه حساسیت اوضاع و کشف شدن مین و یا بمب در نزدیکی خانه والی هنگام ورود هیئات به امنیت و کشف بیشتر توجه نکرده اند. این مسائل خیلی ها سوال بر انگیز است. امید اولیائی امور خسته نشوند. شاید این سفر به مشورۀ والی بغلان وحلقات در کابل سازماندهی شده باشد و یک روز قبل وجود مین جا سازی شده إعلان شد که وجود آن یک امر عادی معمولی و روز مره تلقی شود. خدا خودش میداند که توطئه نبوده باشد.