سوم وچهارم عقرب، افشا گر دموکراسی سلطنتی وانقلاب تقلبی

  

  

 

سوم عقرب 1344 هجري شمسي، روزی است که دموکراسی تا جدار ظاهر شاهی، حدود وشروط وسر انجام معنی ومفهوم آزادی و دموکراسی وپارلمان و قانون را در فرهنگ سرداران وسالاران خانواده حکمران و حاشیه نشینان در باری آنان، باخطی خونین برجاده ی مقابل پارلمان، (خیابانی که به دارالامان می انجامد) وثیقه کرد. در مقابل چهارم عقرب نیزیاد آور روزی است که رژیم دست نشانده وجبار و آزادی‌کش "دموکراتیک خلق، فهرست اسامی دوازه هزار قربانی بی دفاعی را که به فرمان رهبران سرخپوش وسیاه دل دولت از ترکی تا ببرک و امین واجرای اسدالله سروری ونجیب و سایراراذل و اوباش خدمت گذار آماتور حزب وابسته به شوروی بی هیچ دادگاه وفرصتی ربوده وبه قتل رسانیده بودند، اعلام نمودند. هرچند نور محمد تره کی، آنکه روح حزب و انقلاب و دولت شمرده می شد، فرمان این قتل عام را صادر کرده بود ولی بی تردید تمامی رهبران و اعضای حزب با سکوت شرم آور شان این فرمان ننگین را تأیید کرده بودند و به آن رضايت داده بودند. از همین سبب بود که اسدالله سروری، دکتر نجیب، قادر، گلاب زوی وببرک خان دیگران همچنان مورد تفقد و ذره نوازی ار بابان شوروی قرار گرفتند. بی تردید آنچه در سوم عقرب 1344 به وقوع پیوست وبنا بر شایعات آنروزی سردار ولی عامل اصلی آن بود ورهبران بعدی حزب خلق زمینه ساز آن، از لحاظ کمیت واندازه وعمق وگستردگی، هر گز به پایه ی آنچه توسط مدعیان دروغین دهقان و" کارگر" انجام پذیرفت نمی رسد، اما این نباید هواداران در بارومجریان امور سلطنت را دلخوش سازد. زیرا جنایت و نقض حقوق انسان را بر اساس کمیت آن تعریف نمی کنند. از همین سبب در کتاب مقدس ما کشتن عمدی یک انسان با کشتن همه انسان‌ها مرادف شمرده می‌شود. اینکه برخی از بقایای لشکر سرخ وطنی با استناد به جنایات وبی رحمی ها ووحشت وخشونت آفرینی های دوران پس از سقوط رژیم شان می خواهند خود را روسپید سازند و بد بختانه تا حدی نیز موفق بوده اند، هرگز نمی‌تواند مبنا و اساسی برای یک سنجش حقیقی باشد. بگذریم از این واقعیت تلخ که سهم رفقای سرخ و انقلابی در این دوران اخیر نا چیز نبوده است. زیرا آنان نه فقط در دوران حکومت جهادی ها، نقش خاص خود شان را داشتند، بلکه از حمایت وهمدلی وهمراهی با طالبان نیز پرهیز نداشته اند. گفته اند که گذشته چراغ راه آینده است ودرست گفته اند. از همین سبب است که فراموش کردن یا فراموشاندن عمدی گذشته وخاطره شویی بدتر از پول شویی به حساب می آید. وقتی جلاد و جنایتکاری مورد بازخواست قرار نگیرد و بر خلاف به عنوان وزیر و رييس و رهبر ومشاور عالی مقام، حقوق وامتیازات ویژه را نصیب گردد ویا به حیث وکیل، عنوان پر افتخار نماینده مردم را غصب کند، یا نماینده و سخنگوی منحصر به فرد دین وقرآن معرفی شود، در واقع نه فقط آن شخص بلکه روش و رفتار و شیوه عمل وکردار او مورد تاييد و ترغیب قرار گرفته است و این خود یک جنایت ضد انسانی و ضد اسلامی است، زیرا انتباه و نتیجه گیری زشت وبدی را برای دیگران به یادگار می ماند. مساله اساسی در این مورد ضرورت نقد و بررسی تاریخی منصفانه و عادلانه است، نه انتقام‌جویی از این یا آن فرد و حزب. هراس ازتکرارآنچه فاجعه کنونی مولود آنست هراسی بیجا نیست به ویژه اینکه نمایندگان و عاملان اصلی فاجعه را همچنان بر مسند اقتدار واعتبار ببینیم بی آنکه شاهدی برترک و طرد وندامت از آن فاجعه را بروز بدهد ویا محکوم نماید. این الگوی نادرست ونا شایست حداقل این آموزه شیطانی را مورد تاييد قرار می‌دهد که درستی کردار، لیاقت، خدمت به مردم، رعایت قانون، نیک نامی میهن دوستی و فدا کاری، نتیجه ای در بر ندارد. لازم نیست برای رسیدن به مقام ومنصبی راه صداقت و پاکیزگی و شرافت و مردم دوستی را که بی تحمل رنج و مرارت ممکن هم نیست در پیش گرفت. زیرا با دروغ وجنایت و تجاوز و آدم‌کشی و قانون شکنی ومعامله گری که کم هزینه تر و آسان تر است زود تر می‌توان به آن مقصد رسید. اگر باور ندارید، نمونه ی آنرا در افغانستان بجویید و بیابید. کشوریکه فرهنگ معافیت از بازخواست و مصوونيت از محکمه وگریز از قانون، کامل‌ترین نمونه خویش را در آن یافته است.

 

 

 

کاپی از 8 صبح