استاد محمد کریم خلیلی و بحران رهبری در جامعه هزاره  قسمت دوم

 

هادی میران : کارشناس ارشد مدیریت ورهبری

24.10.07

 

همان طوری که درآغاز این مبحث اشاره رفت، مدیریت ورهبری یک بحث دراز دامن و

پیچیده است که از مناظر متفاوت قابل نگرش و پرداخت می باشد. درمورد رهبری ومدیریت ، در قسمت اول این نبشته اختصارا اشاره رفت. اما بد نیست که برای درک و فهم بهتر این موضوع، به نکات بیشتری پرداخته شود.  در زمینه ی مدیرت ورهبری، دو دیدگاه وی ا دوشیوه  متفاوت از همدیگر، بیشتر از همه مطرح بوده و از تیئوری در عمل تجربه شده اند. این دو شیوه عبارت اند از اتو کراسی و دموکراسی.

از چشم انداز اتوکراسی، یابه تعریف دگر، اخیتار باوری، شخص رهبر یا مدیر باتوجه به استعداد ذاتی، دانش، تجارب و شناختی که از شرایط متفاوت زیستی دارد، اهداف و استرارتیژی سازمان را طرح، تعریف و تدوین نموده  خصلت ها، کارکترها و ارزشهای درونی سازمان را نیز تعریف می نماید. اما رهبری با شیوه ونمادهای دموکراتیک، درتقابل با معیارهای اتوکراسی قرار دارد. رهبری و مدیریت بر مبنای ارزشها ونمادهای دموکراتیک، قبل از همه چیز دربستر تعامل واندیشه های مردم سالاری قابل تحلیل وتفسیراند. مدیرت و رهبری به شیوه دموکراتیک، شرایطی را فراهم می آورد که درآن تمام اعضای یک سازمان حق اعمال نظر دارند و اهداف واستراتیژی سازمان با استفاده از دانش و تجارب تمام اعضاء تعریف وتدوین میگردد(1). اما فراتر از این دوشیوه، یک سلسله خوصوصیات و وِیژه گیهای مهمی نیز هستند که  دانستن و داشتن آن برای یک رهبر، الزامی دانسته میشود. این ویژه گیها ضمن اینکه امکان اعمال نفوذ را چند برابرمی سازد، درتامین اهداف و تعمیل برنامه های سازمان سهم دینامیک دارند.

فشرده ی این خصوصیات عبارت اند از:

یک رهبر باید فعال وانگیزنده باشد

یک رهبر باید شهامت و صداقت داشته باشد

یک رهبر باید پابند اصول و معیارهای ارزشی باشد

یک رهبر باید عنصر اعتماد را در خود پرورش داده باشد

یک رهبر باید آشنا با منافع سازمان باشد

یک رهبر باید استعداد شناخت و کنترول تنش را داشته باشد

 

علاوه براینها،و خیلی خصلت ها و کاراکترهای دگری که ذکر آنها در این مبحث نمی گنجد، از ویژه گیهای مهمی اند که داشتن و تسلط برآنها، موفقیت و محبوبیت یک رهبر را تامین وتضمین می نماید. این ویژه گیها یک رهبر را قادر می سازد که سازمان را درمسیر تعین شده وتعریف شده هدایت نموده واعضای سازمان را وابسته ودلبسته به اهداف وآرمانهای آن نهگدارد(2).

باتوجه به این تعریف و وِیژه گیها که می بایست شخصیت والگوهای رفتاری یک رهبر با آن آراسته و پیراسته باشد، آقای خلیلی هیچ کدام از این معیارها و ویژه گیها را نتوانسته است که در هنجار، کردار و الگوهای رفتاری خود، درمعرض دید بگذارد. اما آنچه را که ایشان تا هنوز درمعرض دید وقضاوت همه گان قرار داده اند دقیقا خلاف این وِِِیژه گیهای بوده اند که به آنها اشاره شد. صداقت وتعهد به عنوان دوعنصر مهم درشخصیت و رفتار یک رهبر ، هیچ گاهی درشخصیت و رفتار آقای خلیلی تبلور و تجلی نداشته اند. اما به جای این دو عنصر، دروغ و فریب دو عنصر بسیار فعال وبرجسته ای اند که بخشی از الگوهای رفتاری وکاراکترهای اخلاقی ایشان را شکل می بخشند. به همین دلیل است که ایشان بیشترینه درکسوت یک دلال هوسهای شخصی از دروغ بازار سیاست سر بیرون آورده و ازاین بازار مبالغ هنگفتی را نیز کمایی کرده است. حضور تصادفی ایشان درهرم رهبری هزاره ها، فرصتی مناسبی را برای ایشان فراهم آورد که با استفاده از آن به سرمایه های باد آورده و غیر قابل باور دست یابد. سوای از آثار گرانبهای عتیقه که ایشان درمدت حضور خود دربامیان، از آنجا بدست آورد، (دراین مورد بعدا پرداخته میشود) سرمایه نقدینگی ایشان را بالغ بر یک هزار میلیون دالر امریکایی تخمین زده اند؛ مبلغی که از آدرس فقیر ترین مردم به جیب ایشان ریخته و به حساب ایشان وارز شده اند. این پول کلان، درکابل، اروپا و دوبی درگردش اند. اما اینکه درامد حاصل از گردش این پول چه مقدار است هنوز مشخص نیست(3).

 

ایشان به دلیل فقدان دانش، مهارت رهبری، وت عهد هیچ گاهی خصلت انگیزنده گی و رفتار آفریننده و هدایت کننده نداشته است. فراتر ازآن هیچ گاهی در راستای باورهای مردمی و منفعت مردم قدم برنداشته است که بتواند گره گشای معضلات و نابه هنجاریهای جامعه  باشد. اضرار وامراض را که رفتار وکردار ایشان بر جامعه هزاره تحمیل کرده اند، درواقع این جامعه را برای سالهای سال از روند تکامل وتحول مثبت باز داشته است. همانگونه که رهبران آگاه و دلسوز، درنگرش وباورهای مردم تغیر وتحول مثبت ایجاد می نمایند، به همان اندازه رهبران بی سواد و بی تعهد، استعداد تحول و تکامل جامعه را قربانی علایق شخصی و روسپیگریهای سیاسی خود می نمایند(4). کارشناسان امور و حتی کسانی که سالها در کنار ایشان به چتربانی پرداخته اند، معتقد اند که دست آورد آقای خلیلی درکسوت یک رهبر، چیزی جر تحقیر اراده مردم و پیش فروش فرصت های استراتیژیک این مردم نبوده اند. درحالیکه ایشان می توانست با استفاده از فرصت های پیش آمده و آدرس سیاسی این مردم، خدمات ارزنده وبزرگی را به انجام برساند که بستر بسیاری از تحولات مثبت درجامعه قرار گرفته و زمینه تکامل وتحول را درسطح ملی فراهم نماید. اضرار که از رفتار وکردار ایشان بر جامعه هزاره تحمیل شده اند درواقع کمتر از اضراری نیست که حکمتیار و ملا عمر بر جامعه پشتون تحمیل کرده اند. اما متاسفانه تحت تاثیر علایق و گرایشهای قومی، تاهنوز کسی حاضر نشده است که عمق وپنهای این اضرار را درجامعه پشتون، تحلیل وارزیابی نماید. همانگونه که ملا عمر و حکمتیار با توسل و استفاده از شگردها وترفند های متفاوت، توانستند از جامعه پشتون برای ویرانی وعقب گرایی آن جامعه سر باز بگیرند، استاد محمد کریم خلیلی با استفاده از شگردها و نمایش نامه های عاطفی، احساسات وعواطف مردم را برانگیخته و ازاین برانگیخته گی حضور نامبارکش را به عنوان رهبر تمدید کرده  و جامعه هزاره را درپریشانی روانی دچار کرده است. ملا عمر حد اقل این صفت برتر را دارد که از جنگ مایه های همرزمانش ثروت وسرمایه دست و پا نکرده است.

 

واقعیت این است که درحیات سیاسی هزاره ها، استاد محمد کریم خلیلی، ناگوارترین و فاجعه انگیزترین حادثه ای است که چرخش وارونه ی زمان برسرنوشت این مردم تحمیل کرده است. ظاهرا قیافه حق به جانب ایشان و ترفند وشگردهای که در تعامل بامردم ازآن استفاده میکند، ازایشان یک آدم آرام وظاهرا دلسوز به نمایش میگذارد. اما واقعیت این است که دوستی، رفاقت،  مردم و علایق مردم دربستر منافغ شخصی ایشان، مانند یک دستمال کاغذی میماند که کاربرد یک بار مصرف را دارد. به باور این قلم وخیلی کسانی که از ایشان شناخت دقیق دارند، تبعات اضرار  وصدمات جدی که ایشان بر منافغ وآرزوهای مردم وارد کرده اند، خیلی عمق وپهنای بیشتر از آن دارد که دراین مختصر ذکرش رفت. البته روشن ساختن این واقعیت با عمق وپهنای طبیعی اش مستلزم دقت و تحقیق و دست رسی به ا سناد و مدارک بیشتر است که بتواند ابعاد مختلف خیانت های ایشان را درمعرض دید مردم بگذارد. هزار میلیون دالر، مبلغی کمی نیست. اگر این مبلغ بصورت برنامه ریزی شده برای توسعه جامعه هزاره به مصرف می رسید، بدون تردید این جامعه امروز در وضعیت خیلی بهتری قرار میداشت و فرایند این وضعیت تاثیر مثبت درسرنوشت تمام افغانستان به جا میگذاشت. اقوام فغانستان علی الرغم تمام ازهم گریزی و جدا افتاده گیهایش، متاثر از سرنوشت همدیگر اند. به همان اندازه که جامعه باسواد، آگاه وعاری ازتعصب پشتون، برای توسعه  وتکامل افغانستان مهم است، به همان اندازه فرایند فقر زدایی و ایجاد اشتغال در جامعه هزاره ، روند تکامل وتحول را در سطح ملی درافغانستان سرعت می بخشد. ادامه دارد.........

 

منابع:

 

1-     Boethius, Siv Boalt (2003) Ledarskap, grupper och organisationer i ett psykoanalytiskt perspektiv I Ledning för alla? Scand Book AB, Smedjebaken.

2- Moqueist, Louise (2005). Ledarskap i vardagsarbetet. Filosofiska fakulteten Linköpings Universitet.

 

3ـ به نقل از منابع نزدیک به آقای خلیلی وهمچنان  صحبت خصوصی حاجی نبی برادر آقای خلیلی

 

4- Thylefors, Engela (2004) Ledarskap i vård och omsorg och utbildning. Falkenberg, Natur och kultur