پاکستان آبستن تحولات خطرناک
بنفشه سرتيپی
20.10.07
بازگشت زن سیاستمدار
بازگشت بینظیر بوتو از تبعید، فضای سیاسی پاکستان را در آستانه تحولی تنشآفرین قرار داده است. بوتو، اولین زن سیاستمدار پاکستان بود که درسال 1988 از سوی رییسجمهور، غلام اسحاق خان به مقام صدراعظمی این کشور برگزیده و در سال 1996 به اتهام فساد اداری از مقام خود برکنار شد.
رقبای سیاسیاش معتقدند او دارای اصلیتی ایرانی و اجدادش از کردهای ساکن غرب ایران هستند. این در حالی است که سایر رقبای سیاسی نیز نواز شریف را به پنجابی بودن و مشرف را به اصلیتی ترک منتسب میکنند.
با این وجود بازگشت بوتو به پاکستان برای تقسیم قدرت با ژنرال مشرف مواضع متفاوتی را برانگیخته است. او در حالی امیدِ آینده دموکراسی پاکستان به شمار میرود که گذشته چندان درخشانی ندارد.
زمزمه بازگشت بوتو از تبعید زمانی آغاز شد که در آوریل سال جاری پرویز مشرف به طور ناگهانی دستور داد تا کمیته رسیدگی به تخلفات مالی او، کار خود را متوقف کنند. توقف رسیدگی به پرونده فعالیتهای اقتصادی بوتو در نهایت موجب شد دو رأس قدرت سیاسی - نظامی پاکستان برای آزمودن شانس خود برای کسب قدرت، پشت میز مذاکره و ائتلاف بنشینند.
برای بوتو چنین اقدامی، صدور حکم بازگشت به خانه بود تا در انتخابات پارلمانی پاکستان شرکت کند و برای پرویز مشرف، به توافق رسیدن با بوتو تنها راه خروج از بحران سیاسی دولتش؛ بحرانی که با برکناری دادستان کل کشور آغاز شد و با یورش خونین به مسجد لعل در اسلامآباد خاتمه یافت.
بحرانهای پیش رو
مواضع سیاسی مقامات پاکستان و متعاقب آن واکنشگروهها و احزاب سیاسی (به خصوص حزب مردم) به این اظهارات نشان میدهد دامنه چالش بر سر کسب و حفظ قدرت بین طرفداران مشرف و بوتو به شکل نگرانکنندهای افزایش یافته است، هرچند این چالش با توجه به واقعیتهای تاریخی پاکستان از سال ۱۹۴۷میلادی خیلی هم غیرمنتظره نبود.
بحران کنونی و پیش روی پاکستان از زمانی آغاز شد که بوتو اعلام کرد در هر شرایطی روز 18 اکتبر (26 مهرماه) از لندن عازم پاکستان خواهد شد و درخواست مشرف (رییسجمهور) و شوکت عزیز (نخستوزیر) برای به تعویق انداختن بازگشت و تأکید مجدد بینظیر مبنی بر عزیمت در تاریخ معین، باعث شد بار دیگر مخالفان و موافقان مشرف ـ بوتو در برابر هم صفآرایی کنند.
ورود بوتو به پاکستان در 18 اکتبر، بیتردید با مخالفتهایی از سوی احزاب رقیب مانند حزب «مسلم لیگ» شاخه نواز و یا احزاب سیاسی - مذهبی روبهرو خواهد شد که این امر آرزوها و آمال وی در خصوص ورود مجدد به حلقه قدرت را به چالش خواهد کشید.
حزب مسلم لیگ شاخه نواز از مذاکرات بینظیر بوتو رهبر حزب مردم با ژنرال پرویز مشرف ناخشنود است و بوتو را متهم کرده که توافقهای حزبی انجام گرفته جهت مبارزه مشترک سیاسی برای اعاده دموکراسی را مخدوش کرده است.
زمزمه بازگشت یکی از مهمترین رهبران اپوزیسیون و مخالفت ضمنی مقامات رسمی پاکستان، صحنه و معادلات سیاسی این کشور را طی چند روز گذشته به صورت جدی تحت تأثیر قرار داده است. مواضع معترضانه جریانها و احزاب سیاسی در انتقاد از رفتارهای دولت از یک سو و آرایش سیاسی نوین (ائتلاف اپوزیسیون و دولت) نشان از شکلگیری جریانی در راستای اهداف مشرف دارد.
تاریخ گردش قدرت
تاریخ تحولات سیاسی پاکستان گویای این واقعیت است که قدرت همواره بین سیاستمداران و نظامیان در گردش بوده است. به این ترتیب که معادلات قدرت در پاکستان از زمان استقلال تاکنون به دو صورت خود را نشان داده است:
1- هرگاه ساختار سیاسی دولتهای حاکم را فساد فرا گرفته و نظام اجتماعی و اقتصادی این کشور دستخوش اعتراضهای گسترده خیابانی شده است، زمان قدرتنمایی نظامیان و واگذاری قدرت به آنان میرسیده است.
و در روندی معکوس، هر گاه به علت نفوذ فساد، در بدنه حکومتِ نظامیان خللی وارد میشده سیاستمداران برای قبول امر قدرت پای در میدان گذاشته و صاحب قدرت میشدهاند.
2- نقش کودتاهای نظامی در تاریخ تحولات سیاسی پاکستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. منطق این کودتاها بیانگر این واقعیت است که با وقوع کودتا و دست یافتن کودتاچیان به قدرت، نه تنها حیات سیاسی نخبگان و احزاب سیاسی به پایان نرسیده؛ بلکه آنان خود را با اتخاذ رفتاری معنادار و با سیاستی مخفیانه برای به زیر کشیدن قدرت نظامی احیا کردهاند.
در ضمن یک نکته اساسی دیگر را تاریخ حکومتهایی که در پاکستان با کودتا قدرت را در دست گرفتهاند، نشان میدهد و آن این که تمام تدابیر نظامیان برای ساماندهی قدرت حزبی و سیاسی وفادار به خود با شکست روبهرو شده است.
باز زایی چنین گردشی را میتوان در حکومت نظامی مشرف مشاهده کرد و به همین خاطر است که او برای خروج از بحران، دست به دامن بوتوی سیاستمدار شده تا از این مهلکه به سلامت عبور کند.
تحلیل شرایط
تمایل حکومت نظامی مشرف برای مذاکره با مخالفان خود نشان میدهد که او برای رهایی از بحران سیاسی داخلی از یک سو و کاهش محبوبیتش در سوی دیگر، مجبور شده دست به تقسیم قدرت بزند. برای حفظ و بقای حکومت، مشرف در پی ایجاد موازنهای سیاسی نسبتا عادلانه بین پنج قطب سیاسی کشور، یعنی ارتش، حزب مردم، حزب مسلملیگ شاخه نواز، دیوان عالی و جناح اسلامی بر آمده است.
او به عنوان نماینده ارتش تلاش میکند با نزدیک و دور کردن هر کدام از این قطبها به حلقه اصلی قدرت یعنی ارتش، مانع از تضعیف این نهاد نظامی شود. ضمن آنکه طولانی شدن حاکمیت نظامیها ممکن است با آفتهایی همراه شود که به طور قطع خواست نظامیان و شخص مشرف نیست.
واقعیت امروز پاکستان این است که ارتش به دلیل فضای منفی موجود و تنشهای متعدد در وزیرستان شمالی و مناطق قبایلی دیگر نمیتواند بیش از این قدرت را در انحصار خود داشته باشد. به همین دلیل مشرف با توجه به این که در شرایط فعلی آماده واگذاری قدرت به جناح سیاسی - مذهبی نیست؛ با هدف ایجاد موازنه سیاسی، حاضر شده با برخی گروههای مخالف خود مذاکره کند.
همگرایی نسبی این گروهها نشاندهنده فرصتطلبی آنان در صحنه سیاسی است، به طوری که هروقت در محاسبات خود طرف پیروز را تشخیص دادهاند، در تغییر جبهه تردید نکردهاند.
توافقهای انجام شده دولت مشرف با بینظیربوتو رهبر حزب مردم (از ائتلاف موسوم به اعاده دموکراسی) و مذاکره با مولانا فضل الرحمان (دبیرکل ائتلاف ششگانه احزاب مذهبی - سیاسی موسوم به «مجلس متحده عمل» و رییس حزب جمعیتالعلمای اسلامی شاخه فضل) برای تقسیم قدرت، مؤید چنین برداشتی است.