باقی سمندر

12 میزان 1386

کابل افغانستان

 

 

نیم نگاهی به محیط زیست در کابلستان

 

وقتی بخواهی در مورد محیط زیست خودت در کابلستان نیم نگاهی داشته باشی ؛ نخست چشمانت به در ودیوار خانه و منزل پدری ات می افتد، آنهم  خانه ای که در جنگ های سی ساله بطور عام و  جنگ های دوران تنظیم ها بطور خاص  آثار صد ها گلوله را به رنگ ورخ خود دارد . خانه های گلی و کاه گلی و گاهگاهی هم به روی دیوار ها  آثار چونه وریگ و سمنت وسیم گل وگلوله های رنگارنگ و.. را میبینی..اگر خانه پدری نداشته باشی به سراغ خانه ای کرایی ای میروی که در آنجا شب و روز را میگذراندی. اگر عمرت از سی سال کمتر باشد وخانه هانه بلکه خرابه هارا ببینی چه خواهی گفت؟

اگر خانه پدری ات در خطوط اول جنگ های براداران و رفقای تنظیمی وحزبی قرار داشته بوده باشدو درمیان جنگ های آنهابا هزار ها انسان و حیوان ونبات به خاک و خون برابر شده باشد ویا در جنگ های تصفیوی قومی ومذهبی آثاری از آن باقی نمانده باشد ، میتوانی تصور نمائی که چه به سرت خواهد آمد و درمورد محیط زیست گذشته ، حال وآینده ات چه فکر خواهی کرد ؟

بهرصورت همین اکنون :

البته وقتی در گرداگرد خودت نگاه نمائی هنوز آثار جنگ هارا به چشمت میبینی.وقتی از خانه و کاشانه پدری یا کرایی قدمی دور تر بگذاری ، به کوچه وگذر یا محله بود وباش ات نگاه مینمائی و به همینترتیب چشم ات به قریه ها و دهکده ها و روستا های دور و نزدیک شهر می افتد.اگر قصد شناسائی سرسری کابل را پیدا نمائی ، بعد از اندکی تجسس در می یابی که:

در وادی کابل امروزی کم از کم هجده ناحیه بلدیه یا شهرداری و یا شاروالی وجود دارد و به همین ترتیب وادی کابل دارای کم از کم هجده حوزه پلیس میباشد.

 همین وادی کابل محیط زیست یا زندگی بیشتر از سه ملیون نفر است.

در گوشه ای از همین کابل هنوز خانه های خرد و بزرگ ای وجود دارند که بیشتر از صد سال پیش ساخته شده اند و کوچه های وجود دارند که اقلا سه صد سال عمر دارند.خانه های خراب و نیمه خراب و یا رو به نابودی را هم میبینی که هر یک جز اصلی شهر کابل و محیط زیست ات بوده و نیاز به نگهداری به مثابه جز اصلی شهر کهن کابل دارند.این بخش کابل جز داشته های تاریخی این شهر بلا دیده است.

خانه هائی وجود دارند که عمر شان به پنجاه سال و اندی میرسد وهمچنان ساختمانهائی وجود دارند که چند طبقه بوده و عمر شان به چهل سال و کمتر ازآن میرسد.

البته کوچه و پس کوچه و محلی را سراغ ندارم که در جنگهای بین سالهای 1992 تا 1996 آسیب ندیده باشند.

منازل که شامل مکروریان ها یا محله های خرد میشوند؛ مکروریان یک، دو، سه و چهار و ساختمانهائی به همین شکل و قواره اند که گویا ساختمانهای مدرن از شکل روسی آن میباشند.

وقتی در همین محل مدرن یا عصری گام میگذاری، سیستم آب و برق و سرسبزی آن و محل کثافات و یا زباله دانها و بازار هایش برایت سوال برانگیز میگردند.

از خود میپرسی که این همه آب مورد ضرورت این منازل از کجا تهیه میگردند و از چه نوع چاه ها ؟

نگاهی به دور و بر منازل ترا بر این باور میسازد که حتما چاه های عمیقی کنده اند و از آب های زیر زمینی استفاده میگردد. از خود میپرسم که آب هائی که در سطح بالائی زمین ها اند تا کدام ماه های سال مصارف نیازمندان را پوره یا کفایت میکند و آب های زیر زمینی که در عمق بیشتر قرار دارند  تا چه وقت مصارف را کفایت خواهند نمود ؟

آیا بارندگی برف و باران در چله اول سال تا چند سانتی متر مکعب بوده است و در چله دوم سال تا چه متر مکعب میرسیده است و تا چه حد در زیر زمین آب ذخیره خواهد گردید؟

آیا آبهای جمع یا ذخیره شده در زیر زمین در چله اول سال تا چه حد مصارف را پوره میکنند و آب چله دوم تا کدام وقت را؟

اگر باران و برف کم باشند و تولید آب طبیعی هم کمتر و مصارف آب زیاد تر ؟

 آیا این ثمرگیری و تجاوزی که به ذخایر آب میگردد تا چه حد زیانبخش خواهد بود؟

وقتی از این بخش به بخش دیگر توجه مینمایم و از خود میپرسم که این همه آب های مصرف شده توسط کدام نل ها یا جوی های زیر زمینی یا کانالیزاسیون به کجا و کدام ذخیره جمع میشوند و چگونه دو باره تصفیه شده و وارد نل های مصرفی میگردند؟

پرسشم بی جواب میماند .

اگر از شهرسازی دوران پیش مدرن و از کاه پل بگذریم و به کابل در پنجاه سال اخیر نگاه نمایم ، بنام های ریاست شهرسازی و وزارت شهر سازی و فواید عامه هم نا آشنا نمیباشم. از خودم میپرسم که آب های مصرف شده از مکرو ریان ها و نواحی کارته ها و منطقه وزیر اکبر خان و شهر نو و نواحی که اقلا چهل سال عمر دارند،توسط کدام کانالیزاسیون و در چند متری عمق زمین از کجا ها تا به کجا ها انتقال پیدا میکنند و در کجا ذخیره میشوندو دوباره تصفیه میگردند و چگونه از مصرف اضافی آب زلال از یکسو جلوگیری به عمل می آید و از طرف دیگر ذخایر زیر زمینی آب از تجاوز انسانی بدور می مانند و مورد استثمار بیش از حد قرار نمیگیرند؟ 

آب مورد ضرورت درخت ها و سبزه های از کجا تهیه میگردند ؟

از آب های دو باره تصفیه شده که یکبار مصرف شده بودند یا از آب های زلال زیر زمینی که روز بروز کمتر شده میروند ؟

اگر اندکی دور تر از خانه نو و یا کهنه و یا خراب شده یا ترمیم شده نگاهی نمائیم به افراد بیشماری بر میخوریم که در زیر خیمه های پلاستیکی زندگی مینمایند و در آرزوی یک سرپناه کاهگلی شب را به روز میسپارند.

برای من محیط زیست  یا زندگی ام همان سرپناه ام ، کوچه و پس کوچه های که از خانه تا جای کار هر روزه میبینم و سرک ها و خیابانها ی پر از کثافات و زباله هاو دریاهای خشک و پر از آلودگی و کثافات و کوه های خشک و غمزده و پر از مین های گرداگرد وادی کابلستان  که در سه وچهار سال اخیربخشهای از کوه آسمائی و شیر دروازه و نواحی دور و نزدیک آن به شکل بسیار ماهرانه به وسیله زور مندان اشغال شده و دوباره به قیمت گزاف بفروش رسیده است، میباشد.

 

فشرده اینکه :

از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب وادی کابل  محیط زیست به معنی اصلی کلمه آلوده و پر از کثافات و زباله ها است.

کانالیراسیون وجود ندارد و خانه ها و عمارات بلند منزل در هر گوشه  با نقشه های فیصل آبادی پاکستان خود نمائی مینمایند و در چند قدمی چاه های عمیق ، چاه های" سپتیک" برای بد رفت و فاضلاب ها ه را میتوان سراغ گرفت.

از هر خانه و منزل و در هر گوشه شهر زباله ها به بیرون و در روی کوچه ها پرتاب میشوند و تعفن وبوی  مشمئز کننده آن سخت آزار دهنده بوده و تلاشهای پی در پی ریاست تنظیفات شهر کابل متاسفانه بجائی نمیرسد. هنوز در کابل محل تصفیه زباله ها وجود ندارد و کودکان از بام تا شام به روی زباله ها مشغول پالیدن قطی های المونیمی و پلاستیکی اند.چوپانها همه روزه رمه های بز و گوسفند را از کران تا کران وادی کابل در روی زباله دان ها میچرانند و خریطه های پلاستیکی را که پر از بقایای ترکاری یا میوه میباشند، با چاقو پاره نموده و آماده چریدن رمه گوسفندان میسازند. از خودم میپرسم که آیا گوسفندان که دیگر از خوردن سبزه ها و چریدن در علف زار ها محروم شده اند و کوه ها همه مین گذاری شده اند؛ خواهند توانست مواد خریطه هارا هزم نمایند و آیا گوشت های این گوسفند ها وبز ها صحی اند ؟

من به دم دکان چند قصاب رفتم و خواستار خریدن گرده ها و جگر و شش و دل و تلی گوسفند شدم، با تاسف که در گرده ها و جگر و شش و تلی و دل یا قلب گوسفند ها لکه های زیادی را دیدم و من کدام آزمایشگاهی را سراغ ندارم و اگر نه میخواستم بدانم که لکه ها چه نام داشتند.

از این گذشته در سر هر کوچه و پس کوچه به روی کراچی های عرابه دار هم گوشت و هم کله و پاچه و هم شکمبه و دل و جگر گوسفند ها و گاو و گوساله و اشتر و بز به فروش میرسند و هر روز ده ها بار خاک باد و گرد باد گرد وخاک را به روی آنها از سراسر کابل و اطرافش می ریزند.

 اینست گوشه ای از محیط زیست من در کابلستان.مشکل محیط زیست من را نمیتوانم با کدام گوشه وپر تال در المان یا اخن و یا برلین وهامبورگ یا پاریس مقایسه نمایم.

کثافت ومرداری و چتلی به معنی اصلی کلمه از سر و روی کابل می ریریزد.

مشکل دیگری که در محیط زیست من جلوه گری مینماید اینست که :

در بسیاری از گوشه ها و اطراف و در داخل شهر کابل در همه کناراب ها و یا بیت الخلا ها و یا مستراح ها گویا تغیرات ای مدرن را رو نما ساخته اند.

در گذ شته ها مصارف کلوخ در کنار آب ها زیاد بود. امروز گاهگاهی کاغذ های تشناب به رنگ های گلابی و خاکستری هم در برخی از کنار آب ها به چشم میخورند ولی جالب اینست که جای بد رفت ها  به دو قسمت تقسیم گردیده اند.

یک : یک سوراخ عمومی برای مواد غائطه وجود دارد  

دو: یک سوراخ و نل کوچک برای ادرار ساخته اند.

کدام شرکت یا ان جی او این نوع کناراب هارا گویا کشف کرده و جایگزین کناراب های سابقه و سنتی ساخته اند. این گذار از سنت دیرینه به کناراب مدرن در پیدایش امراض و کثافات و  بوی تعفن نقش به سزائی ایفا کرده است. در هر خانه و حویلی کم از کم ده تا پانزده و در برخی بیشتر از بیست نفر زندگی مینمایند و اینها روزانه اقلا دوبار برای رفع حاجت به کناراب میروند. از هر خانه و حویلی ودر هر کوچه روزانه بیشتر از ده لیتر ادرار به روی جویچه بروی کوچه روان میشود. خود تصور کن که در یک کوچه اگر پنجاه خانه و حویلی باشد ؛ چند لیتر ادرار روزانه در کوچه ها سرازیر میشوند و از ده کوچه و صد کوچه و هزار کوچه چند لیتر ادرار به روی جوی های پر از تعفن ایستاده اند و گندیده اند ؟

اکر صد ها بوتل پلاستیکی و خریطه ها پلاستیکی و پوست پیاز و ترکاری و یا میوه ها را هم در جویهای گندیده ببینی ؛چه حال خواهی داشت ؟

من هر روزه ار بام تا شام این کثافات را میبینم و بوی مشمئز کننده آن آزارم میدهد.

از خودم میپرسم که آیا نظافت جز ایمان است یا کثافت جز زندگی؟

در شهر کابل تا هنوز جاهای مخصوص تصفیه و جداسازی زباله ها وجود ندارد. در کابل از کوره های سوختاندن زباله ها و کوره های تولید برق حرارتی از حرارت و گرمای زباله ها وجود ندارد.

مشکل دیگر اینست که زمین های زراعتی در کابل به خانه ها ومنازل تبدیل شده است و در سابق کشتکاران پا روی کناراب ها را در مزارع استفاده میکردند و امروزه از دم هر کناراب گند و کثافات بروی کوچه ها سرازیر است و در تابستان  خیل مگس آن کثافات را با امراض به روی هر خانه و کاشانه انتقال میدهند و در زمستان ها لباس ها را بیشتر از پیشتر آلوده میسازند.

کابل زیبا نیست. در کابل درخت و سبزه بسیار کم به چشم میخورد اما از سر وروی آن گندیدگی و کثافات جلوه گری مینماید.

دریای کابل تقریبا مرده است. در هر گوشه آن از بام تا شام " رگ " می زنند یا " قضای حاجت " میکنند .

در گذشته ها یک بالای جوی و یک پایان جوی وجود داشت و بند بالا جوی در حصه چهل دختران بطرف چهار اسیاب بسته میشد و باغ بابر را آبیاری میکرد و آب اش به بالا حصار کابل میرفت و بعد از مصرف در نیزار ها سرازیر میشد.

بند پایان جوی هم در چهار آسیاب بسته میشد و تا زیر یخدان در حصه پل آرتل را آب یاری میکرد اما امروز جویها پر از گند و کثافت است.

از دریای چمچه مست آب به نهر در سن میرفت و در دامنه کوه از درمسال یا گلواره و از جوی شیر میگذشت و نو آباد ده افغانان را آبیاری کرده و یک بخش آن بطرف ولایت کابل  سرازیر میشد و بخش دیگرش به طرف سرای شمالی میرفت.

بند دیگری در میان دریای کابل وسط باغبان کوچه و اندارابی بسته میشد و معروف به بند کلاه دوز ها بود و آب این بند از اندرابی مقابل دکان کریم مارگیر میگذشت و تا منطقه زنده بانان و پوستین  دوزها و طرف قلعه زمان خان میرفت.

اما امروز آب این دریا در ماه های آب خیزی به پاکستان می رود و در وقت خشک آبی دریا از اونی تا پلچرخی و از لوگر تا زن آباد به یک محل بویناک و گندیده تبدیل شده است.

در کابل سخن از شهروندان بمیان می آورند ولی به نظر من انسانهای شهری شهر خود و کوچه و پس کوچه خود را دوست میداشته باشند و پاک نگه میدارند، حالانکه تمام کابل بدون استثنا پر از زباله و گند وکثافات است.

در اینجا مشکل اصلی خود مردم کابل اند و مشکل بعدی ریاست تنظیفات شهر کابل.محیط زیست من پاک و صاف نیست ولی عده ای هر روزه از شفافیت شهروندان گپ میزنند و گوشهایم را می آزارند.

گابل باید شهر گردد و شهر پاک و نظیف و صفا.محیط زیست ما بسیار الوده است و باید پاک گردد. بیشتر از صد هزار تاکسی رسمی و غیر رسمی و هزار ها جنریترهای خصوصی فضای کابل را زهر الود ساخته اند.

اگر به برگ هر درخت نگاه نمائی آثار مریضی را در آن میبینی و هر روزه از بام تاشام چند گرام گرد و خاک را نوش جان مینمائی.

ببخشید که برای شما در مورد محیط زیست از سوراخ شدن قشر اوزون و عدم تصفیه شدن نور ماورای بنفش و یا از آب شدن یخچال های قطب شمال و یا بریده شدن درختان جنگل آمازون در برازیل که شش کره زمین نامیده میشود ، گپ نزده ام. محیط زیست من در کابل نیاز به این دارد تا از حالت مرگ حتمی نجات بیابد و ما در کابل بدانیم که اگر میخواهیم خود ما زندگی نمائیم و فرزندان ونواسه ها وکواسه های زندگی نمایند ؛ بایست از همن حالا در هرجائی که استیم در مورد زنده ساختن محیط زیست خود بیاندیشیم.

گفتنی زیاد است ، من این سیاه مشق رابه شکل تند نویسی نوشتم تا کارشناسان دقیقتر وبهتر بنویسند و راه علاج را پیشنهاد کنند.اگر علاقه داشته باشید تا نقشه های کابل را از فضا و زمین ببنید به ادرس پایان در انترنت مراجعه کنید.

یار زنده و صحبت باقی.

                                  

Map of Cities

 

 

 

 

Map of Cities