کاغذپران باز را مثله نکنید

 

نویسنده: قاری عتیق الله ساکت

18.10.07

 

درکشورما هرگاهیکه حقیقتی تازه برملا میشود جلادان خنجربدستی پیش ازپیش آماده اند وبرای پیشبرد مقاصد خاص گروهی و شؤنیستی خود وادامهء وضع موجود شعارهای فریبنده یی را مثل وفاق ملی، اعتماد بین الاقوامی وغیره سرمیدهند وبدنهء آن حقیقت را بند ازبند جدا کرده سپس یا مدفونش میسازند ویاهم کالبد مثله شده اش را که نه چشم دارد ونه بینی برای مردم ما اتحاف میکنند. همینگونه است داستان "کاغذپران باز" اثرخالد حسینی که درین رمان جلوه های ازحقایق وضعیت سیاسی وفرهنگی  مردم  افغانستان  طور واقعبینانه با کاربرد روشهای شگرف داستان نویسی انعکاس یافته است. ولی متأسفانه که بازهم یکعده افراد ساطوربدست پیش ازپیش تیغ های خودرا خوب تیزکرده وآماده بریدن، قطع کردن ومثله کردن این اثرهنری تاریخی  استند.

 

هرگاه داستان "کاغذپران باز" را نقادانه مورد مطالعه قرار دهیم درخواهیم یافت که اساسأ این رمان چیزی بسیار خارق العاده  ویاهم جدا وبالا ازمردم افغانستان وسایر آثارنویسندگان  ادبی این کشور چون اکرم عثمان، رهنورد زریاب، نعمت حسینی وغیره  نیست بلکه "کاغذپران باز"  یک رمان تازه ایست با یک ویژگی خاص که یکتن ازکرکترهای مرکزی  آن بنام امیر که روایت کننده داستان است،  با احساس همدردی ودلسوزی  با قهرمان اصلی این داستان  " حسن هزاره"،  چهارجوب تنگ همه تبعیضات نژادی، مذهبی، وقبیلوی را میشکند وبسیار پوست کنده حقایق را ولو اینکه برنسل وتبارخودش (پشتونها) برمیخورد، بیان میکند. درحقیقت تشریح وضعیت فرهنگی واجتماعی افغانستان بوده که این داستان را برای خارجی ها بسیار جالب ساخته زیرا همچو موضوعات برای ایشان خیلیها تازگی دارد.  ازین لحاظ این داستان برای اولین بار که به زبان انگلیسی نوشته شد درمیان آمریکاییان واروپاییان هنگامه یی خاصی را برپا  کرد زیرا  برای اولین بار  بود که ایشان از طریق این داستان متوجه بعضی حقایق درخصوص  فرهنگ افغانها، ترکیب وبافت قومی  میان ایشان، حق تلفی ها، زورگویی ها، انحصارگریها، تبعیضات قومی، مذهبی ولسانی، سیادت وباداری یک قوم بالای قوم دیگر، مفکورهء قوم برتر وقوم فروتر وسایر تعاملات  که همه مظاهر وضعیت سیاسی وفرهنگی مردم ما در دهه های اخیر بوده بخوبی مطلع شدند وخاصتأ که ایشان اینهمه را درلابلای یک داستان دلچسپ،  وبا نثر ادبی وهنری که آنهم بگونهء بسیار شیوا نوشته شده و برای هرکس قابل فهم  است، دریافتند. چه بسیار اند کتاب های تأریخی ویاهم  سیاسی که برای توضیح رویدادهای آن  زمان پرداخته اند ولی ازانجاییکه مضامین سیاسی وتأریخی طبیعتأ پیچیده، بیروح، خشک وعاری از لطافت های هنری اند، معمولأ کمتر طرف توجه همگان وقشر عوام قرار میگیرند جز یکعده افراد که مشغله ویاهم علاقهءایشان به سیاست وتأریخ است. ازین جهت داستان "کاغذپران باز"  با ویژگیهای یادشده بعنوان پرفروش ترین کتاب داستانی درمیان  مردم خاصتأ آمریکاییان واروپاییان واخیرأ ایرانیان طور باور نکردنی پخش ونشر شد،  تاجایی که حتی سینمای هالیود آمریکا  که بحق خودرا خداوندگار یکتای دنیای سینما درحال حاضر میشمارد، مشتاقانه به دنبال آن  شتافت  وایشان تازه فلمی را  درین اواخر براساس این داستان قشنگ تولید وبسر رسانیدند.  طبق گزارش رسانه های بین المللی  فلم مذکور قرار است درماهء نوامبر سال جاری نخست در نیویارک آمریکا به نمایش گذاشته شود که پس ازان  تکثیر آنرا  دردیگر کشورها به شمول  افغانستان  شاهد خواهیم بود.

 

 فلم "کاغذپران باز" که تاحالا در پرده نمایش نیامده، بر سبیل مثال همچو  کودکی تولد ناشده ایست دربطن سینما که عنقریب پا به عرصهء ظهور خواهد گذاشت ولی متأسفانه که فعلأ یکعده جلادان ساطور بدست با اینکه تا هنوز سیمای آن کودک نازنین  را با چشم خود ندیده اند، ولی  پیش ازپیش بنا به  مقاصد خاص اندرونی،  دندانهای شانرا ازنهایت کدورت ودشمنی دیرینه  بر علیه ولادت آن خاییده هریک عضوی مخصوصی از وجود آن کودک معصوم را  نشانه گرفته اند.

 بسیار جالب است که میبینیم امروز یکعده افغانهای ما در داخل وخارج کشور برضد این  اثر بزرگ هنری که  میتوان گفت  افتخار آن برای تک تک ما افغانها تقسیم شدنی است، پیش ازپیش تبلیغات سؤ یی را بر ضد آن براه انداخته ضررهای رابدور از واقعیت دربارهء آن برمیشمارند  که هیچیک ازین نظریات وپیشنهادات بدبینانه ومنفی گرایانه معقول وقابل قبول بنظر نمیرسد. بعضی ها ازین حد هم پافراترگذاشته حتی پیشنهادات شانرا متوجه سازمان یونسکو نموده اند تا صحنه های از قبیل تجاوز جنسی به "حسن" (شخصیت کلیدی داستان) حذف گردد زیرا بنا به تعبیرهای جامعه شناسانهء ایشان، دراین واقعه کرکترهای که درمقابل هم قرار دارند،  به شکل نمادین نمایندگی از دو پایگاهء اجتماعی جامعهء افغانی مینمایند که این امر سبب بروز تنشها وعصبیتهای قومی وبدگمانی های کینه توزانه میان ملیتهای دوطرف خواهد شد، چنانچه  بعضی ها گمان خواهند کرد که گروهء قومی "آصف" همواره متجاوز، زورگو، فاسد وخطاکار بوده  وگروهء قومی "حسن" همیشه ستمکش ومحروم بوده اند.

 بعضی ها هم بدلیل محافظه کاری های سنتی ومذهبی وجود این صحنه را قابل حذف میدانند وبعضی ها هم میگویند که وجود این صحنه ممکن در زندگی واقعی پسر بچه یی که درنقش حسن ظاهر شده است، تأثیرات منفی را در پی داشته و ویرا درجامعهء افغانی انگشت نما ومورد استهزا قراردهد.  عدهء هم همچو طبیب حاذق در رشتهء جامعه شناسی درحالیکه سیما وقیافهء این فلم را تا هنوز ندیده اند، ولی اعراض وعلایم خطرناکی را در بدنهء آن تشخیص ونسخه های را هم بزعم خود برای اصلاح وتقطیع آن تجویز کرده تا مقامات ذیصلاح به بهانهء مقوله های پرجاذبهء  ازقبیل ملت، وحدت، یکپارچگی وهمبستگی اقوام وملیتها  بعضی ازقسمت های این فلم را حذف وپس ازمثله کردن وبریدن گوش وبینی وسایر اعضای آن  در پخش ونشر آن در داخل افغانستان  اقدام نمایند.

اما به باور بنده داستان "کاغذپران باز" برعلاوهء اینکه یک سرگذشت شخصی با آمیزه های هنری است، بیشتر یک داستان واقعی  تأریخی مردم افغانستان نیز است که نگارندهء آن درین اثرسعی بلیغ بخرچ داده  تا درخلال آن از واقعات تأریخی، سیاسی، وضعیت فرهنگی واجتماعی و طرز برداشت مردم آن روزگار غافل نمانده روابط وطرز برداشتهای اقوام مختلف افغانستان را دربرابرهم بدرستی تصویر نماید. رمز وراز مؤفقیت این اثر ادبی فقط در پایبندی نویسندهء آن براصل صداقت، راستگویی و عدم تصرف در اظهار حقایق آنروزگار است تاجاییکه وی حتی علیه خود، قبیله،  خانواده  وفرهنگ خود نیز قیام میکند واز محکوم کردن خود و وابستگان قومی، لسانی وفرهنگی خود در محکمهء که او میان خود، کتاب وخواننده ایجاد کرده است،  نمیهراسد. بنأ حذف یک صحنهء یی  ولو کوچک درین فلم بمثابهء مثله کردن دست وپا، گوش وبینی وخلاصه معیوب کردن همه  آن است که طبعأ این اقدام نه تنها یک جنایت بزرگ نابخشودنی  دربرابریک اثر هنری است بلکه مسخ وتحریف سیمای تأریخ افغانستان نیز بحساب میاید واینکاریست که نهاد های ذیصلاح باید  جدأ ازان خودداری نمایند. از طرفی دیگر اتحاد، وفاق واتفاق ملی که بعضی ها ازان نام برده وبه این بهانه میخواهند فلم مذکور را درمعرض عملیات قصابی جرح وتعدیل، قطع و وصل، حذف ومحو قرار دهند، هیچگاه با این وسایل ودفن واقعیت های تأریخی بدست نمیاید که ما از ترس اینکه مبادا وحدت ملی ما خدشه دار شود، وبا مشاهدهء همچو فلم ها ممکن کینه وحقد زمانهای گذشته درمیان بعضی از طبقات اجتماعی دوباره احیا گردد، ما دربست از همه واقعات ویا هم جنایات  زمان گذشته که ثبت تأریخ اند، چشم پوشی نماییم و ازیادآوری آنها هراس نماییم. برعکس  یادآوری حوادث گذشته  دراصل بمعنای تأریخ بمنزلهء آیینهء تمام نمایی است که انسانها  با وقوف برگذشته آیندهء شانرا با احتراز از تکرار اشتباهات ماضی تنظیم میکنند. در تأریخ همه ملتها وکشور ها نابسامانیهای ناشی ازحاکمیت یک قوم، یک گروه، یک حزب ویا یک ملیت  ومظالم ایشان بالای طبقات دیگر وجود داشته ولی حالا آیا ممکن است که ما بخاطر وحدت، یکپارچگی و خراب نشدن روابط فرهنگی وسیاسی ایشان  همه کارکردهای مرتکبین جنایت پیشهء شان را به زباله دان تأریخ ریخته توصیه کنیم که هیچ یادی ازان روزگار سیاه نکرده ونه هم کوچکترین صحنه یی را که گویای یک واقعیت تلخ تأریخی است،  فلم سازان به نمایش بگذارند. هیتلر صدها هزار نفر یهودرا بقتل رسانید  و هزاران زن یهودی نیز مورد تجاوز جرمن های آنوقت قرارگرفتند مگر حالا معقول خواهد بود که ما بخاطر خراب نشدن روابط اسراییل با جرمنی ویاهم مختل نشدن روابط یهودها با مسیحیان همه آن واقعات را از کتب تأریخ و فلم های مستند وهنری حذف نماییم؟ و آیا ایشان اینکار را کردند؟ همینگونه قتل عام ارمنیها بوسیلهء ترکهای عثمانی  که  پارلمان آمریکا همین حالا روی آن قضاوت نموده درهفتهء که گذشت، آنرا یک جنایت تأریخی خواند. حالا سؤآل پیدا میشود که ضرورت بررسی اینهمه وقایع که ازانها صدسال، دوصدسال وسه صد سال گذشته است چیست؟  این جواب را از اقبال میشنویم:

چیست تأریخ ای زخود بیگانه یی            سرگذشتی، قصه یی، افسانه یی؟

این ترا ازخویشتن آگه کند                      آشنای کار و مرد ره کند

قوم روشن از سواد سرگذشت               خود شناس آمد زیاد سرگذشت

مردم روشن ضمیر از تأریخ خود می آموزند وازان پند میگیرند نه اینکه بهراسند ویا اینکه بعضی از واقعات تأریخی را بخاطر اینکه اهانتی برای خود وملیت خودمحسوب میکنند، دربرابر آن موضعگیری نموده داد بزنندکه این صفحه را ازهمه کتابهای تأریخ ویاهم حافظهء تان حذف کنید.

 از زاویهء دیگربپاسخ کسانی که  در ارتباط تأثیرات منفی صحنهء تجاوز بالای زندگی واقعی پسربچهء ممثل نقش حسن اندیشه دارند،  باید گفت که قطع نظراز فلمهای مبتذل که قصدأ توسط حلقات خاصی برای انحراف اخلاقی جوانان ساخته میشود، مابقیه همه فلمهای داستانی هنری برای همگان معلوم است که ولو درفلمی صحنهء تجاوز جنسی نمایش داده میشود، در اصل هیچگاه فعل مذکور  بگونهء واقعی صورت نمیگیرد بلکه صرف یک تمثیل معهء تصویرپردازی هنری شخص کارگردان است که به شکلی میخواهد هدف خودرا برای بیننده بیان کندکه  این واقعیت ازچشم هیچکس پوشیده  نیست.  ازان گذشته  "ربکا یلدام"، تهیه کنندهء این فلم،  خود در این باره می گوید: "دران  صحنه که حسن مورد تجاوز جنسی توسط آصف قرار میگیرد،  باید گفت که  هیچکدام از کودکان دران صحنه عریان نمی شوند بلکه آن صحنه  بگونه یی تصویر پردازی شده  تا بیننده به شکلی ازاشکال بداند که درین صحنه  تجاوز جنسی به آن بچه در کوچه، صورت گرفته که این عمل یک تجاوز وحشیانه و هتک حرمت جنسی بود".

لازم بیادآوری میدانم  آنانیکه خواستار  حذف  وحتی ممنوعیت قطعی  پخش این فلم از مقامات ذیصلاح  در افغانستان شده اند، ایشان باید بدانند که  هرگاه هدف شان ازحذف این صحنه  بخاطر حفظ شخصیت" حسن" وجریحه دارنشدن احساسات قومی او است،  فراموش نکنیم که  علاوه براین صحنهء جنجال برانگیز ده ها صحنه یی غم انگیزدیگر نیز درین داستان وفلم آن موجود است که هرکدام بنوبهء خود نمایانگر مظلومیت ومحرومیت حسن وقوم او بشمار میرود. مثلأ زمانیکه داستان نویس روایت  میکند که وی برای رفتن به مدرسه آمادگی میگرفت  و حسن که ازیکطرف دوست همسن وسال وازطرف دیگر خدمتگار ونوکر وی است، بوتهای اشرا پاک میکرد. درجایی دیگری زمانیکه  این دو دوست"امیر" و"حسن"  راهی سینما استند درامتداد راه چند عسکر بادیدن حسن ایشانرا مورد تمسخر قرار داده از معاملهء جنسی شان با مادر حسن یاد میکنند ومیخندند و ازین بابت "حسن" با استفاده از فضای تاریک  سینما میگریدومانند این صد ها مورد دیگر.

حالا اگر قرار باشد یک یک ازین صحنه ها برداشته شوند،  و ما از سازمان یونسکو بخواهیم که این توته های تصویری را کاملأ  از فلم حذف کنند، درست کاری شبیه به  همان پهلوان قزوینی انجام داده ایم که نخست آرزوی خالکوبی نقش شیر را در بازوی خود داشت ولی زمانیکه شخص خالکوب سوزن زدن را در بازوی اش شروع کرد پهلوان طاقت درد را نیاورده فریاد برآورد که  این کدام قسمت بدن شیر است؟ خالکوب گفت، دم اش است، گفت از دم اش بگذر شیر بی دم میخواهم! سپس زمانیکه از یالش شروع کرد باز طاقت درد را نیاورده گفت از یالش بگذر شیری بی یال برایم نقش بزن. وبعد همینگونه هنگامیکه شخص خالکوب کلهء شیر را خالکوبی میکرد باز پهلوان تاب نیاورده گفت از کلهء شیر هم بگذر که زیاد درد دارد، شیر بی سر برایم نقش بزن. تا اینکه شخص خالکوب درجوابش گفت:

 شیر بی یال وسر و اشکم کی دید            این چنین شیری خدا کی آفرید

وباین صورت حذف اینهمه صحنه های که برای یکعده خطرناک وموجب پیدایش کینه وعداوت معلوم میشود، فلم را بکلی از سیمای اصلی اش انداخته، بگونهء شیر بی یال و سر اشکم و بگونهء عجیب وغریبی درخواهد آورد که هیچ مفهومی ازان بدست نیاید. در حالیکه این داستان اگر پیامی دارد، اعتراض وانتقادی  دارد، ویا هم درد وشکایتی دارد همه وهمه برمیگردد بر نحوهء ادارهء ظالمانهء خاندانهای سلطنتی و شاهی  که بنظر بنده این اهانت درحق ایشان است نه شخصیت های واقعی وغیر واقعی داستان ویاهم اقوام محروم وملیتهای محروم جامعه.  اصلأ داستان "کاغذپران باز" بمنظور حکایت از زمان تلخ وشرایط نابسامان افغانستان از همان دهه های نظام شاهی و سلطنتی که یکعده بعنوان قوم حاکم دیوانه وارهمه چیز را حتی هوا وفضای کشور را متعلق بخود دانسته دیگران را محکوم ومقهور خود میدانستند تا دوران سیاهء طالبان  نوشته شده  واینها همه واقعیتهای ایست که در تاریخ افغانستان وجود داشته و هیچکس نمیتواند ازان چشم پوشی نماید. حتی همین  حالا افرادی از قبیل  "آصف" در محیط وماحول ما زیست دارند و همینگونه افراد بودند که چند سال پیش سیاست زمین سوخته را در مناطق مختلف افغانستان بخصوص ساحات شمالی، هزاره جات وشمال کشور عملی نموده بهرجا که دست مییافتند با عزت وحیثیت ایشان بازی میکردند ومردم آنجاها را از خانه وکاشانه شان بزوراخراج کرده همه امکانات هستی و بودوباش ایشان را بخاکستر مبدل میساختند تا درصورت بازگشت احتمالی مردم آن مناطق نه آب داشته باشند، نه چشمه، نه چاه، نه کاریز، نه درخت وبته وحتی اگر به  تسخیر اکسیجن هم دران مناطق دست مییافتند به یقین میتوان گفت که آنرا هم قبض وخنثی میکردند. حالا اگر قرار باشد که داستانی ازجنایات اینعده افراد متجاوز برشتهء تحریر ویا فلم مستند یا هنری ساخته شود، نباید دربرابر آن موضعگیری کرده از سازمان یونسکو درخواست نماییم که پایگاهء قومی این قوم ویا آن قوم درمعرض توهین قرار میگیرد وشما همچو صحنه هارا کاملأ حذف نمایید. گیریم که اینگونه  صحنه های زننده بزعم شما به کمک یونسکو حذف هم گردید، مگر با هزاران هزار انسان دیگر که هرکدام  تأریخ زنده، فلم زنده وحسن های زنده استند، چه میکنید؟ آیا ایشانرا هم ازیونسکو میخواهیدتا از صحنهء زندگی  بردارند وحذف کنند؟

واقعیت اینست که   هرگاه از پیشداوریهای عجولانه بگذریم، باید بگوییم که آثار مانند رمان " کاغذپران باز"  بیش ازینکه درجامعهءما  تفرقه انداز باشند، برعکس  میتوانند برای ما افغانها خصوصأ درچنین شرایطی که بحث برسر بمیان آوردن جامعه مدنی است، کمک  نمایند. پس بیایید ازین فلم صمیمانه وبدون تعصب قومی ولسانی بگرمی استقبال نماییم واینرا هم بدانیم که هرگاه ما اصرار بیحد زیاد درجلوگیری وممنوعیت  امری میکنیم بهمان اندازه حس کنجکاوی وحرص  دیگران را برانگیخته توجهء ایشانرا بیشتر به آن جلب میکنیم. چنانچه گفته اند: الانسان حریص علی ما منع. یعنی انسان به هرآنچه ازان ممانعت میشود، حرص اش نسبت به آن قوت میگیرد.

پایان