آب ندیده، موزه را از پا کشیدن
02.10.07
اقتباس از روزنامه هشت صبح
در حالیکه ملل متحد از مذاکره با طالبان و حکمتیار وسایر مخالفین مسلح جانبداری نموده وبه آقای کرزی ريیس دولت افغانستان اطمینان داده است که دراین جهت اورایاری می کند و اگر لازم باشد نقش وا سطه و میانجی را بر عهده میگیرد، شورا ی امنیت سازمان ملل متحد، با محکوم کردن حملهي انتحاری روز شنبه در کابل، خواستار به محاکمه کشیدن عاملان آن از جانب دولت افغانستان شده است. اگر منظور از عاملان این عملیات فجیع همان فردی باشد که خودش را منفجر نمود تا بیشتر از سی نفر دیگر را به کام مرگ بفرستد، دولت افغانستان امکان و توان آن را ندارد که فرد مذکور را به پای میز محاكمه کشاند. بگذریم از اینکه تمایلی برای این کارهم ندارد و از همین سبب خیل کثیری از جانیان و قاتلان را آزاد گذاشته است و حتا برخی را منصب ولایت عطا کرده است. اما اگر منظور رهبران و طراحان و فرماندهان این عملیات باشد، درآن صورت سرنوشت مذاکره با گلبدين و ملا عمر و سایر رهبران، چه خواهد شد؟ عجیب تر اینکه نیروهای ايتلاف تحت فرمان امریکا در افغانستان برای گرفتاری ویا کشتن برخی از فرماندهان طالبان جایزه ای در حدود دو صد هزار دالر امریکایی تعیین کردهاند. اگر قبل از این خبر نمیداشتیم که جورج بوش رييس جمهور امریکا حمایت بی قید و شرط از دولت آقای کرزی و مذاکره اش با طالبان را عهده دار شده است حق داشتیم آنرا نوعی سبوتاژ علیه مذاکرات کرزی با طالبان پنداریم، اما قطعا چنین نیست، بلکه این "هم به نعل و هم به میخ زدن "دلایل و عوامل دیگری باید داشته باشد. در شمار کسانی که در لیست سیاه نیروهای ايتلاف تحت فرمان امریکا فهرست شده اند جز طاهر یولداش، چهرهي نامدار دیگری وجود ندارد، بلکه اغلبا کسانی هستند که شاید در مناطق تحت فعالیت شان شناخته شده باشند. یک احتمال اینست که این افراد بر اساس تيوری " طالبان بد وطالبان خوب" به دستهي طالبان بد تعلق داشته باشند. یعنی بر خلاف ملاعمر وحکمتیار که ظاهرا در جرگهي خوبان شامل هستند و از همین سبب آقای کرزی حاضر است با تواضع ویژه به دیدار شان برود و از آنها بخواهد که باپیوستن به جبههي صلح و دموکراسی و قانونیت، خوب بودن شان را برای مردمان بدگمان وبد بین به اثبات رسانند. احتمال دوم هم اینست که فهرست فوق الذکر بر اساس تيوری جدید الولادهي "تفکیک میان طالبان و القاعده" شکل گرفته باشد یعنی آنانی که وابسته به القاعده هستند، مورد تعقیب و پیگرد قرار میگيرند ولی آنانی که عضو القاعده نیستند یا به عنوان طالبان خوب، یا طالبان داخلی، یا طالبان میانه رو فعاليت ميكنند میتوانند مورد مذاکره و سپس عفو و بعدا استمالت و دلجویی قرار گرفته و در آخربه قول ريیس دولت به اعطای هر مقام و منصبی که خواسته باشند نایل آیند. در اینجا چند مشکل نظری وعملی وجود دارد که شاید بزرگان ثواب ندیدهاند به حل آن بپردازند. یکی اینکه طالبان، به دعوت آقای کرزی صریحا نه گفتند و در برابر شرط ایشان مبنی بر پذیرش قانون اساسی افغانستان قانون اساسی خویش را نشر کردند وفردی یا گروهی به عنوان طالبان خوب، به تکذیب شان نپرداختند. طالبان هکذا با اعدام یک نوجوان پانزده ساله به عنوان جاسوس دولت، قاطعیتشان را در اطاعت از رهبر و قانون اساسی شان نشان دادند. همانگونه که مسوولیت عملیات انتحار ی را پذیرفتند. از طرف دیگر دلیل و قرینهای که حكایتگر دوگانگی طالبان و القاعده باشد وجود ندارد. حکمتیار چندی قبل القاعده را به عنوان پیشوا و پیشگام خود معرفی کرد و طالبان، هیچ یک از نظریات و اعتقادات و عملکردهای القاعده را رد نکرده اند. شکست سیاست تفرقهاندازانهي مشرف در وزیرستان نشان داد که تصور و پندار جدایی میان القاعده و طالبان جز توهم و خیال بافی چیزی نیست. وانگهی طالبان، القاعده، حکمتیار وسایر بنیاد گرایان، با اشتراکات ایديولوژیک واستراتیژیکی که دارند و بالاتر از آن منابع تمویل کنندهي مشترک و حامیان مشترکی که آنان را تجهیز و تمویل میکنند، فقط در شرایطی از هم خواهند برید که خود را در حال شکست و زوال ببینند.
در هر حال ابهامات و نیز چندگانه و چندگونه سخن گفتن و موضع گیری های متناقض، و کاسهاي زير نیم کاسه داشتن و کوشش در جهت پنهانکاری و زدو بند های مخفی توسط همهي جناح های موثر و ذیدخل در مسایل افغانستان، عامل اساسی به نتیجه نرسیدن همهي کوششها بوده است. ابهام آفرینی جز آنکه همهي جوانب را به فریبکاری، نیرنگ بازی و سو استفاده وادارد، عایدی در پی نخواهد داشت.