رخنه های عميق در اقدام صلح افغانستان

 

نويسنده: بهادراکمار

مترجم :اسد اله الم

 

ام . کی .بهادراکماراز29   سال بدینسو  ديپلومات حرفه ای در وزارت خارجه هند است،  از جمله  وی سفیرکشورش درازبکستان (1995-98) و ترکيه (1998-2001)  بوده است.

 

 

برای متن اصلی اينجا را کليک کنيد

 

یادداشت : خبر مذاکره با طالبان با احساسات مختلف و متضادی در حلقه های افغانی برگزارشده است. در عمل مذاکرات صلح هنگامی می تواند  به نتیجه مثبت برسد که امکانات داخلی و خارجی طرفهای متخاصم چنان ته کشیده باشد که دیگرمعتقد شده باشند از طریق جنگ به اهداف شان نمی رسند. حامیان خارجی و منطقوی نیروهای درگیر نیز باید مصمم به قطع کمکهای شان به این نیروهای متخاصم باشند و مصممانه از طرح صلح حمایت بکنند. اصول مشترکی مطرح باشد که هر دو جانب متحارب بدان تمسک جویند. مرجع میانجی ای باید وجود داشته باشد تا پیشرفت این مذاکرات را ترغیب و تسریع بکند. مقاله حاضر الزماً دیدگاههای مترجم را در این زمینه بازتاب نداده، بلکه بیشتر جهت فراهم ساختن مواد ممد و کمکی در شناخت از اوضاعی که مذاکرات در آن صورت می گیرد؛ ترجمه شده است . مترجم

 

 

شاید بهترین لحظات در تاریخ سیاست خارجی حکومت جورج واکربوش به نظر آید که مقامات واشنگتن در حياط پربرگ سفارت آمريکا در اسلام آباد ،در زير خيمه ای می کوشند تا باهم  يک ساختار جديد قدرت را  برای پاکستان تدوین بکنند. ديگر جامعه بین المللی کلمه ای در مورد "یک جانبه گرایی " . و يا قانون بين الملل و يا مداخله گری  نمی گويد. به مشکل می توان تصور کرد که ما در يک جهان "چند قطبی" زندگی می کنيم. چيزی که در پاکستان به نمايش گذاشته شد ممکن در هر يکی از "جمهوری های کيله"* (banana republic) به هنگامی که جان نيگروپونته معین وزارت خارجه امریکا درزمان جنگ سرد در آنجا سفیربود، صورت گيرد.

 

 يک نخست وزير سابق (نواز شريف) در روشنایی روز، درپایتخت کشور توسط مقامات ربوده شده ، به هواپیمایی انداخته می شود و به یک رژیم اقتدارگرای زبانزد خاص وعام ( عربستان سعودی ) که قانون شریعت را به اجرا درمی آورد ، سپرده می شود.

درعین زمان یک نخست وزیردیگر( بی نظیربهوتو)  دربیرون کشور  در صف ايستاده است، مصاحبات بی پايانی با تلويزيون انجام می دهد، منتظر سر تکان دادن مثبت واشنگتن برای اجازه برگشت به پاکستان است. وی می خواهد تا زمانی کارنماید که رایزن امریکایی آرزو داشته باشد. يک جنرال (پرويز مشرف) در دهلیز پیچ درپیچ خود آمادگی می گیرد که با یونیفورمش تن به یک ازدواج ملکی غیرعشقی در اسلام بدهد، زيرا واشنگتن آنرا می خواهد.

با اینهم قدرتهای منطقوی علاقه ای به حساب بردن از خیزش افکارعامه مردم پاکستان که نومیدانه آرزوی یک " تغییررژیم" را در کشور بد اقبال شان  دارند ، مبذول نمی دارند. قدرتهای منطقوی قبول کرده اند که  در اوضاع جاری دموکراسی باید یک کرسی عقبی را به نفع کلی "ثبات منطقوی " اشغال بکند . آنها نمی خواهند در برابر نقش بسیار ناخوانده ای که توسط ایالات متحده امریکا بازی می شود و دارای پیامدهای فاجعه بار بالقوه هست ؛ واکنش نشان بدهند.

 

طالبان برندگان اصلی

کوته بینی آنان درحدی است که نقطه عطف خطرناک  را درپاکستان و افغانستان در نمی یابند. تاثیر بحرانات پاکستان در افغانستان بسیار جدی خواهد بود. در نگاه اول ظاهراً چنین به نظرمی رسد که افغانستان از دوزخ هرج و مرجی که بر پاکستان مسلط هست  سود می برد. افغانستان به شکل اغفال کننده ای آرام به نظرمی رسد. فکر می شود که با دقت فراوانی به آهنگ شتابان حوادث در پاکستان نظاره می کند. قبلاً در افغانستان یک اندازه کاهش در حملات طالبان به وجود آمده است .

 

در عین زمان حالت  فوریت در واشنگتن طوری محسوس است که به هر طریقی که می شود ، راه حل سیاسی ای برای جنگ افغانستان جستجو شود.خستگی از جنگ در میان نیروهای ائتلاف در افغانستان پیدا شده است.این دیگرمسلم است که عملیات سازمان پیمان اتلانتیک شمالی به نتیجه نمی رسد.یاس ازاینکه صلحی درچشمرس قرارندارد افزایش می یابد.قطعات 50000 نفری ناتو درماموریت شان برای انهدام طالبان والقاعده ناکام اند. دربین نیروهای ائتلاف اختلافات نظر پیرامون تاکتیکها و توظیف نیروها در حال افزایش است.

 

حکومت جدید در بریتانیا مکرراً به حکومت ایالات متحده امریکا گفته است که نیروهای ائتلاف در افغانستان " محاربه را می برند اما جنگ را می بازند." در بین افغانها نیز احساس دلسردی  نسبت به استراتژی جنگی ناتو بیشتر می گردد.

 

عبدالله عبدالله وزیر خارجه پیشین افغانستان دیروز به آژانس فرانس پرس گفته است که فاصله بین حکومت افغانستان و مردم در حال گسترش است.رشد ناامنی ، ناتوانی و بی کفایتی حکومت  وفقدان هر گونه توسعه یکجا با هم یک حالت توهم زدایی را در مردم به وجود آورده است. عبدالله گفته است : " آنچه من از مردم امروز می شنوم، مثل آنست که امید خود را از دست می دهند."

 

هرگاه همه مسائل را در نظر گیریم به این نتیجه می رسیم که واشنگتن به سوی بازی نهایی راه حل سیاسی با طالبان به پیش می رود. کاملاً آشکار است، روندی  که در جرگه ماه گذشته در افغانستان در جهت شامل ساختن طالبان در پروسه سیاسی به حرکت درآمده است اکنون در حال شتاب گرفتن است.از همان آغاز روشن بود که این جرگه با حمایت کامل ایالات متحده امریکا به راه افتاده است .

 

مهمترين نکته اينست که به نظرمی رسد واشنگتن اين استدلال مشرف را که موافقت طالبان در زمان حاضر به نفع ثبات سياسی اش می باشد و باعث ثبات اوضاع در پاکستان می شود، پذیرفته است. قابل درک است که مشرف حدس می زند ؛ در صورت داشتن يک "دستاورد"؛ چيزی خواهد داشت که برای احزاب اسلامی در پاکستان نشان بدهد.

 طوری که معلوم می شود مولانا فضل الرحمان رهبر جمعيت العلمای اسلامی (حزب ديوبندی که در اوايل سال 1990 از جمله  طالبان  شمرده می شد )، در صحنه سیاسی پاکستان چیزی بیشتر از همکاری با مشرف می خواهد .مشرف به شدت به همکاری متحدان سیاسی ای چون او نیاز دارد. يک انشعاب در بين احزاب اسلامی  به نفع مشرف است، زیرا این امر موجب می گردد که طرفداران نواز شریف تجرید گردند.

 

قطع نظر از ملاحظات "تاکتيکی" (که یک حالت وسواسی هميشگی مشرف بوده است) ؛ جنرال شاید بگوید که برخورد حسنه با احزاب اسلامی دارای تاثیرات امنیتی نیز می باشد و اميد می رود که موافقت طالبان؛  مهار کردن و از بین بردن گروه های بين المللی جهادی را در مناطق قبيله ای پاکستان آسانتر سازد .

 

به نظرمی رسد که ایالات متحده امريکا مهمترين گروه ضد طالبان را نیز که در گذشته گروه های اتحاد شمال نامیده می شدند؛ کم و بیش  شامل صحنه کرده است و مشرف نيز به اين گروه دسترسی دارد. هفته گذشته برهان الدین ربانی ؛ رئیس جمهورپیشین، درسمیناری در پیشاور اشاره نمود که  درمذاکراتی که باید صورت بگیرد، همه جناحهای افغان  به شمول طالبان و حزب اسلامی حکمتیار شرکت ورزند. ربانی گفته است : " طالبان باید نماینده شان را به این نمایندگی جرگه که در انطباق  با اعلامیه جرگه صلح مشترک افغانستان – پاکستان در ماه گذشته تشکیل شده است، بفرستند." طرفه آنکه این چرخش قابل ملاحظه در ربانی تاجیک تبارمصادف با آستانه ششمین سالروز قتل احمد شاه مسعود، رئیس پیشین اتحاد شمال که ربانی نیز جزء آن بوده است، رونما می شود. اما ربانی در دمدمی مزاج بودنش ، به ویژه اینکه قدرت و یا یک نقش رهبر دیگری برایش مطرح باشد ، زبانزدخاص و عام است .

حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان بلا فاصله این پيشنهاد ربانی را جهت دعوت برای مذاکره از طالبان غنیمت شمرد. کرزی گفت که وی همچنان پیشنهاد می کند که عبدالله عبدالله وزیر خارجهء پیشن و دور شده از وی؛ که یکی از شخصیتهای کلیدی  دیگراتحاد شمال می باشد، دوباره به حکومت برگردد.  .

 

امکان یقین برانگیز

بنابراین يک سخنگوی طالبان به پيشنهاد کرزی پاسخ داده است. از وی  نقل قول شده است که می گويد "به خاطر منافع ملی ... ما کاملاً برای مذاکره با حکومت حاضریم.هر زمانی که حکومت رسماً تقاضای مذاکره بکند ما حاضريم". او پيشنهاد نمود که طالبان خواستار مذاکرات نمایندگان در سطح بالا می باشند. او از "پيش شرط های" حد اقل سخن به میان آورده است  که احتمالاً  مرتبط به ضمانت از جانب امريکا می باشد تا طالبانی را که از پناهگاه های شان برای مذاکرات در مورد آشتی بيرون می شوند، دستگير نکند و به خلیج گوانتانامو نفرستد.

 

بدين گونه يک سورياليست (کسی که به وقوع حوادث غیرمترقب و جدا از واقعیت اعتقاد دارد.م )؛ ممکن بگويد که امکان یقین برانگیز يک " گفتگوی بين الافغانی" سرانجام به راه افتاده است . يک نشانه مطمئن اين است که ملل متحد نيز به این مسئله پرداخته است.  تام کوینیگ نماينده خاص دبیرکل  سازمان ملل متحد نیز صدايش را به پشتيبانی از مذاکره با طالبان بلند کرده است . کوینيگ به يکی از روزنامه های آلمان گفته است  :"از آنجایی که بسياری گفته اند ما با تروريست ها ملاقات نمی کنيم اين به اين معنای آن فهمیده شده است که با طالبان نيزمذاکره نمی کنیم . به هر صورت جنبش طالبان چندين چهره دارد. شما نمی توانيد که در مورد آنها دربست قضاوت بکنيد."

 

در ماه گذشته توماس شتگ  يک سخنگوی حکومت آلمان اشاره به ملاقات ممکن با عناصر" معتدل و معقول" طالبان کرد. کوینيگ نیز تقاضا نموده است که به تاریخ 21 ام ماه سپتمبر که مصادف با روز بین المللی صلح است؛در سر تا سر افغانستان خشونتی صورت نگیرد. کوینیگ مدعی شده است که "واکنشهای (مثبت .م) گسترده بوده و در حال افزایش است. این به ما کمک می کند که صلح در افغانستان واقعیت یابد".

 

مادامی که  در سه شنبه گذشته ضمن کنفرانس مطبوعاتی ای از آقای نگرويونته در مورد اين تمايل سوال شد، وی نسبت به پيشنهاد طالبان بسیار با بی میلی برخورد نکرد. همچنان وی به این واقعیت که طالبان بر اساس قانون امريکا يک گروه "تروريستی"می باشند و واشنگتن با آنها ملاقات نمی کند، نيز اشاره ای نکرد. بجای آن او گفت " ما مايليم که نظر حکومت افغانستان را در اين مورد بدانيم. هر آنچه که اتفاق بيفتد اين مذاکره با طالبان به ترتیبی توسط دولت افغانستان صورت می گيرد که دستاورد های مهم سياسی، اجتماعی، اقتصادی در اين کشور متضرر نه شده و مورد قضاوت تعصب آلود قرارنگیرند.".

 

در اين گیر و دار؛ "گفتگو بين الافغانی" يک امر ضروری والزامی است. اما سوال در اينجا است که آیا چنین مذاکره ای می تواند در موقعیتی که اوضاع پاکستان در حال خارج شدن از کنترول هر کسی است، صورت بگیرد؟ بحران در پاکستان پیوسته در حال آشکار شدن است  و يک وضعیت بی ثباتی در حال پيشرفت است. از قرار معلوم ما فراموش می کنيم که پاکستان دارای اسلحه اتمی است و برای نخستین بار امکان آن به وجود آمده است که این اسلحه اتمی به دست جنگجویان اسلامی بیفتد .

 

یوگینی پریماکوف ؛ " خاورشناس " قدیمی و نخست وزیر پیشن روسیه، اخیراً در روزنامه " فوکس تودی " نوشته است : " از نظر من واشنگتن که در حال حاضر مصروف به کار گماشتن واحدهای نظامی و عناصری از موشکهای دفاعی اش در کشورهایی که تازه به عضویت ناتو در آمده اند می باشد؛ امکان دارد کشتی اش را در پاکستان از دست بدهد... آیا وقت آن فرا نرسیده است که ایالات متحده امریکا مشورتهایش را با روسیه ، هند و چین در رابطه با پاکستان شروع بکند؟".

 

بد گمانی در مسکو

مطمئناً در چنین موقعیتی، احیای مجدد سیاسی طالبان موجب اضطراب قدرتهای منطقوی می گردد. به نظر می رسد غلبه بر مقاومت ایران در برابر طالبان شاید مشکل ترین بخش کار باشد. همه چیز وابسته به مخاصمت ایالات متحده امریکا در برابر ایران است . هر گاه این عدم توافق ایالات متحده امریکا و ایران به یک تقابل نظامی منج رشود، با بازتابهایی در افغانستان می باشد.

 

رهبر جديد  سپاه پاسداران ايران جنرال محمد علی جعفری  در اين هفته گفت است : " سپاه پاسداران انقلاب تمام نقاط ضعف دشمن را در عراق و افغانستان شناسائی کرده است و بر اساس آن توانائی دفاعی کشورمان را استحکام می بخشیم . و اگر دشمن (امريکا) بخواهد کدام عمل گستاخانه ای از خود نشان بدهد، ايران مطمئناً  يک جواب قاطع و دندان شکن خواهد داد".

 

 روسيه و کشورهای آسيای میانه به طورخاصی نگران خواهند بود. آنها به طور قطعی يک رابطه بين افراطيون اسلامی در آسيای میانه و کشورهای حوزه قفقاز و طالبان می بينند. سايت انترنتی چيچين حتا تا امروز طالبان را ستايش می کند. اين يک واقعیت مسلم است که افراطيون ازبک در جنگ افغانستان دخيل اند.

 

روسيه و جمهوری های آسيای میانه به ویژه از این نگران اند ؛ همین که به جنبش تندرو ( طالبان ) اجازه داده شود به حیات سیاسی متعارف داخل گردد؛ افغانستان " طالبانی " می شود. واقعیات عملی نشان می دهند که طالبان به طور نسبی سازمانیافته ترین نیرو در افغانستان می باشند. اینها می توانند به سهولت سایر نیروها را تحت الشعاع قرار دهند و سلطه شان را به وجود آورند.

 

از ديدگاه مسکو ؛ چنین نگرانیهایی  مطمئناً روسيه و کشور های آسيای

میانه را باهم نزديکتر می سازد. آنها در جستجوی آن خواهند شد که "سازمان پیمان امنیت دستجمعی " ستراتژی دفاعی ای را علیه هرگونه تهدیدی که موجب گسترش "طالبانی سازی " از طریق دریای آمو باشد، به وجود آورند.اما در اساس آنها به وضعتیتی برخواهند گشت که بین سالهای 1989-2000 ، پس از بیرون رفت نیروهای شوروی از افغانستان، مستولی بود.

 

روسیه از تحمیل خود سرانه یک راه حل افغانستان بدون کدام مشورت با قدرتهای منطقوی ولو اینکه چنین تشبثات ایالات متحده امریکا (و ناتو) با برگه بی بهای فیصله های مناسب ملل متحد مسجل شده باشد، خشمگین است .در ماه مارچ  يک تفحص بزرگ وزارت خارجه روسيه در ساحه  سياست خارجی این طور نشانی کرده است: یک پایه عینی وجود دارد و آن اینکه:"برای رسیدن به یک گزینه مورد توافق ؛ به خاطر انحصار زدایی جهت راه حل در این کشور، شمولیت بدون استثنای همه همسایگان افغانستان "می باشد. 

 

این تفحص همچنان توصیه می نماید که :"سازمانهای منطقوی به شمول سازمان پیمان امنیت دستجمعی و سازمان همکاری شانگهای می توانند نقش مثبتی درثبیت اوضاع پیرامون افغانستان، در مبارزه علیه خطرات تروریسم و مواد مخدر، و در جهت برقراری همکاری واقعی با این کشور، بازی بکنند. ایجاد کنش متقابل آنها با سایر سازمانهای بین المللی ( بخوانید ناتو) ، به ویژه آن سازمانهایی که در بخش افغانستان فعال اند، مفید است ".

 

برای آنکه مطمئن بود ، شبح سلطه طالبان بر افغانستان چیزی است که ماسکو را به خود مشغول داشته است .مبصران روسی از عبث بودن برقراری مجدد سلطه پشتونها در افغانستان هشدار داده اند. از نگاه روسیه ؛ مسئله ملی غیرقابل حل نیست ، اما باید بدان وقت داده شود؛ زیرا اقلیتهای غیرپشتون که در سالهای اخیر مزه قدرت را چشیده اند، مایل نخواهند بود میدان را برای طالبان خالی بکنند.

 

الکساندر گروشکو، معین وزارت خارجه روسیه در يک مصاحبه با يک روزنامه در ماه جولای گفت:" اين به نفع ما نيست که طالبان دوباره کنترول شان را بر کشور برقرارکنند، زيرا آنها دیگر کشورها را به بی ثباتی تهدید می کنند".

 

روسیه نگرانی اش را در شکل دفاع از خود بازتاب می دهد. اما در اصل روسیه می خواهد نقشی در افغانستان داشته باشد. مطمئناً روسیه نمی خواهد باز به افغانستان سربازانش را بفرستد. اما چنانکه پریماکوف می گوید: روسیه می خواهد که ایالات متحده امریکا ( وغرب ) " از تجربه ماسکو در افغانستان " استفاده بکند.

 

چین وهند نظاره می کنند

در مقايسه با موقف پیچیده  روسها که شامل نقش جهانی ناتو نیز می شود، چين ظاهراً  يک موقف متمرکز، محدود اما مشخص دارد.اخیراً "روزنامه مردم" ، تبصره ای را به قلم فو ژیاوکنگ عضو موسسه روابط معاصر چین ،زیر عنوان " پدیده طالبان یک نگرانی بزرگ " انتشار داده است .در این تبصره تاکید می شود که قوی شدن طالبان در افغانستان مایه نگرانی بزرگی در منطقه است . وی هشدارمی دهد که  " خطر آن وجود دارد که افغانستان یک عراق دیگر گردد" .

 

جالب اين است که مبصر تصديق می کند که "هيچ نيروی سياسی ديگری بدون پشتيبانی امريکا نمی تواند حريف طالبان شود" وچالشی که از جانب طالبان به وجود می آید باید با ترکیبی از طرق نظامی و پیشرفت در بازسازی سیاسی و اقتصادی مصممانه پاسخ گفته شود.

 

 موقف هند بسیار زیاد  به چين و روسيه نزديک است. ولی آنچه بیشتر مواضع هند را در بسیاری از مسائل منطقوی متمایزمی سازد آن اضطرابی است که دهلی جدید می خواهد مواضع خود را با سیاستهای منطقوی ایالات متحده امریکا همآهنگ بسازد. به نظر چنین می رسد که متاسفانه سخنگویان هند هنگامی که می خواهند در مورد انکشافات پاکستان چیزی بگویند، از واشنگتن دنباله روی می کنند یعنی هرگاه واشنگتن بگوید که بدترین حالات برای مشرف سپری شده است ، باید حق داشته باشد . جورج بوش باید همه چیز را بهتر بداند؛ زیرا در60 سال پس از استقلال هند ، وی " دوست ترین " رئیس جمهور امریکا است که تا کنون هند به خاطردارد.

 

با این حال، هند به صورت عنعنوی یک موضع قاطع وآشتی ناپذیر در برابر طالبان دارد. رهبری هند مکرراً اصطلاح " طالبان معتدل " را یک ترکیب نا هنجارخوانده است. در اعلامیه های هند؛ طالبان به مثابه نیروهای ظلمت و تاریک اندیشی توصیف می گردند. چنین چیزی اخیراً در مذاکرات سران گروه هشت که در ماه جولای در آلمان برگزار گردید، مشاهده شد.

 

مشکل عمده در حلقه اول مجمع ستراتژيستهای هند وجود دارد و آن عبارت ازاین است که درآنجا یک تمایل طبیعی وجود دارد تا با یک بدگمانی و اینکه از کوتاه مدت هند بردهای محدودی دارد به بحرانات پاکستان نظر انداخته شود. واقعیت آنست که روی کارآمدن مشرف چیزخوبی بوده است. وی نخستین کسی است که از حاکمیت ایوب خان در سالهای 1950بدینسو ، مضمون مذاکرات میان هند و پاکستان را واقعاً تغییر داده است . تقریباً یک امکان واقعی در چشمرس قراردارد که به یک راه حل در مورد مناقشه کشمیر، بدون اینکه کدام موافقتنامه رسمی بین هند و پاکستان امضا گردد، نایل شد.

 

علاوه بر این، پاکستان هنگامی دچار بحران گردیده است که هند نیز به سوی  تشنجات  سیاسی داخلی سیرمی کند. به نظرمی رسد که حکومت اقلیت در هند برایش اولویت تعیین نموده است که دست کم تا ماه اپریل آینده و اگر ممکن باشد تا اخیرسال 2008 به هرترتیبی که می شود برقدرت بماند و پس از آن مجوزش را تجدید نماید.

 

اختلافات روی معامله هسته ای میان هند و ایالات متحده امریکا بیش از هر وقت دیگر در هند جدال برانگیخته است. متاسفانه تلاشهای ترس انگیز حکومت برای جلب موافقت جهت انجام دادن این معامله؛ با مخالفت اپوزسیون پارلمانی که اکثریت را دارد مواجه شده و کشور را دچار تفرقه ساخته است .

 

در چنين حالت سياسی سیال، طبیعی است هرگاه هند از اینکه مشرف در اسلام آباد بر سر قدرت باشد، احساس آرامش بکند.اما گفته می شود که علی رغم این خود مهارکردنها دهلی در جهت گیری سیاست خارجی اش دایر بر اینکه در انطباق با به اصطلاح " همیاری ستراتژیک " با واشنگتن باشد، در پایین ،دربین مردم اندیشمند در دهلی جدید یک احساس اضطراب در مورد اقدام امریکا و پاکستان در مورد توافق سیاسی با طالبان راه می یابد.به عین ترتیب به درجات مختلفی ناراحتی از این ناحیه وجود دارد که ؛ مادامی که پاکستان دوباره در کابل نفوذ پیدا بکند، هند بتواند آن فضای سیاسی را که در جریان پنج شش سال گذشته برایش ایجاد نموده است حفظ بکند.

 

در فرجام ،در هسته اصلی کارشناسان امنیتی هند این اعتقاد ریشه دارد که طالبان کاملاً یک ساخته دستگاه استخبارات پاکستان است وایالات متحده امریکا بسیار خام دست خواهد بود تا از طریق توافق با طالبان در دست اسلام آباد به بازی گرفته شود. آنها بنابر سابقه ای که ازغرایز اساسی حرفوی شان ناشی می شود، بر این نظر اند که دیر یا زود، پاکستان سعی بلیغ به خرج خواهد داد تا طالبان را در ساختار قدرت افغانستان، موقعیت مسلطی بدهد.آنها آگاه اند که اين امکان خيلی بعيد يا تقریباً مستحیل است که هرگاه طالبان بکوشند قدرت را در دست گیرند، یک اتحاد مقاومت ضد طالبان دیگر بتواند در افغانستان تشکیل گردد. سیاستها و اولویتهای منطقوی، حامیان اصلی اتحاد شمال پیشن؛ یعنی روسیه، ایران وهند دیگرهمانها نیستند که در اواخر سالهای 1990 بودند.عدم همآهنگی بین این سه قدرت در موارد امنیت منطقوی رو به افزایش اند و همچنان کدام تلاشی برای   جلوگیری و از میان بردن آن صورت نمی گیرد.

 

با صلح با طالبان، بار سنگینی بر بنیاد های پاکستان تحمیل می شود. به روز دو شنبه، احمد رشید نویسنده پاکستانی ضمن مقاله ای در روزنامه "لندن تلگراف" تصویرترس آوری ارائه کرده است . وی نوشته است که پاکستان دولت ناکامی است که برگودال عمیقی آویزان می باشد و"بندها بسیارسست ترازآنند که بتوان گره زد...روحیه ارتش در حال زایل شدن است...سربازان در اراضی نامساعدی که توسط طالبان و القاعده کنترول می شوند، دست به فرارمی زنند ویا ازشلیک کردن خود داری می کنند...بدین ترتیب دولت پاکستان یکی پی دیگری مشروعیت حقوقی، قانونی، اسلامی، دموکراتیک و ملی خود را از دست می دهد."

 

واضحا ً تداوم ازهم گسیختگی دولت پاکستان پایگاه حمایت از القاعده را در بین طالبان گسترش می دهد.هرگاه تشنجات در روابط ایران وامریکا وخیم ترگردند، جنگ عراق و جنگ افغانستان با هم تقاطع می کنند. این بدان معنااست که شاید جنگ افغانستان بیشتر از آنکه به صلح منجر شود، شکل جدیدی به خود بگیرد.

 

 در موقعیت کنونی همه چیز علیه معامله سیاسی واشنگتن با طالبان گواهی می دهند. اما به نظرمی رسد که واشنگتن در پیشبرد این امر جدی می باشد.به نظرمی رسد که آن نماینده واشنگتن که در این هفته به پایتخت پاکستان مواصلت نموده است حامل نامه ای برای حل مسئله افغانستان به هرطریقی که ممکن است باشد. شاید قدرت وجلال ایالات متحده امریکا چنین چیزی را اقتضا بکند.

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------

*به نه نه ریپبلک ( جمهوری کیله ) طنزی است که بیشترمتوجه هاندوراس بوده اما آن جمهوریهای کوچک امریکای لاتین را نیز در نظردارد که با تولیدات تک محصولی کیله، زیرساختهای ناقص، فقر و بی عدالتی گسترده، دارای دیکتاتوریهای نظامی اند که به سهولت در برابر اوامر امریکا تمکین می کنند.