سايت آتی بان ( www.atiban.com ) - گروه یادداشت
ادبیات عجیب در طنز چارخونه
هیچ گاه روز 13 ماه رمضان 1380
را فراموش نمیكنم، یعنی ما افغانها فراموش نمیكنیم.
در آن روز با ابتكار و طرح
هوشمندانه، هنرمند پرآوازهی ایران آقای "عزتالله انتظامی"
گام بلندی به سوی فتح
دلهای هزاران انسان بیوطن افغان برداشتند. آن روز، روز
همبستگی مردم ایران با
مردم افغانستان نام گرفت.
آقای انتظامی به جمعآوری كمك پرداخت و با جملاتی
بغضآلود از آوارگی و گرسنگی كودكان افغان سخن گفت و
بیان هنرمندانهاش در
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران دریایی از عواطف و احساسات
میلیونها انسان
آزاداندیش و نوعدوست را به موجآفرینی واداشت. حمایت همهجانبهی كمیتهء امام
خمینی(ره) و سازمان صداوسیما از این طرح ماندگار،
همبستگی دو ملت ایران و افغانستان
را طراوت دیگری بخشید. در گذر زمان مردم افغانستان مهربانیهای
زیادی دیدهاند كه
برجستهترین و به یادماندنیترینش همین حمایت آقای انتظامی بود. اما
نامهربانیهایی نیز
بوده است. این نامهربانیها به مردم كشوری كه بیش از هر كشوری با ایران پیوند
مشترك دینی، مذهبی، تاریخی و زبانی دارد و هنوز استواری
و اصالت زبان و كلام
مولانای بزرگ، خواجه عبدالله
انصاری و سنایی غزنوی را با خود دارد، از كسانی كه
لباس هنر را بر تن دارد پذیرفته نیست و حتی نمیتوان به
دیدهء اغماض به آن
نگریست. مردم ما هنوز از مجموعهی تلویزیونی «مهمان از بهشت» كه در سال 1379
پخش شد و در آن از
زن و مرد افغان تصویر مناسبی ارایه نشده بود، اعتراض دارند. در سریال
«كتابفروشی هدهد»،
خانم برومند به یك كشف تازه میرسد كه همان چهارشنبه است.
سمیعالله عطایی،
بازیگر افغان نقش چهارشنبه میگفت:« قرار بود من یك اسم كاملا
افغانی داشته باشم و این نام «بریالی» بود. عطایی
نمیدانست كه این اسم مربوط به
برادران پشتون ماست. حتی او درست تلفظ این نام را نمیدانست.
قطعا گروه كارگردانی
كه مشاور هنری افغان نداشته با آن نام مشكل داشته است كه از
میان هزاران نام نیكو و
پسندیده به این كشف مهم میرسند و «بریالی» میشود «چهارشنبه!»در
این شبها نیز شاهد
پخش پرماجرای طنز «چهارخونه» هستیم كه همگان منتظر ورود آقای رضویان
بودند و
تواناییهای او در عرصهی بازیگری. اما ورود رضویان با حرف و حدیثهایی
همراه بود. من
احترام زیادی برای هنرمندان این مجموعه قایل هستم. از بازیگران گرفته تا نویسندگان
و گروه كارگردانی. بر همین اساس نكات چندی را كه دوستان
یا غافل ماندهاند یا با
نگاه از بالا به پایین به شعور مخاطبانشان نگریستهاند، یادآور
میشود. اگرچه بر
این باورم، كه نوشتن دربارهی چارخونه اسباب بزرگیاش را فراهم میآورد. اما
بهتر است قضاوت را
به عهدهی اهالی فرهنگ و هنر بگذاریم. از قسمتهای پخش شدهی این
مجموعه، چنین به نظر میرسد كه نظیرشنبه و
چهارشنبه اصالتا افغان نیستند و شاید
برای بامزهتر شدن و غافلگیری بینندگان در قسمتهای
بعدی در این نقش درآمدهاند.
كاری كه غلامرضا خوشروی قوچانی چند سال پیش انجام داده
بود. اما تا هویت واقعی او
روشن شود چهها كه بر مردم ما نرفت. بسیاری از دوستان ایرانیام
از من میپرسند كه
این گویش در كجای افغانستان رایج است؟
حالا میگویم كه گویش رضویان و
شفیعیجم _نه افغانی است
و نه فكر میكنم فارسی و ایرانی باشد. باید از آنها پرسید
كه منبع الهام به این گویش كه چای را چوی
، دانشگاه را مكتبخانه عالی و شستن را
شوشته كردن میگویند،
كجای این كرهی خاكی است كه همه فارسی زبانان را درگیر كرده
است. با توجه به همزبانی و همدلی دو ملت هم فرهنگ ایران
و افغانستان مجموعههای زیاد
تلویزیونی ایران در این سالهای اخیر در افغانستان روی آنتن
رفته كه البته مخاطبان
زیادی نیز داشتهاند. در بین این مجموعهها، مجموعهی طنز هم
دیده میشود. حتی
پوسترهایی از همین هنرمندان امروز در شهرهای افغانستان به فروش میرسند. طنز
چارخونه با این ادبیات
اكتشافی، خود را ناخواسته از داشتن چند میلیون بیننده
علاقهمند محروم كرد. مطمئن باشید با این نگاه بازار
افغانستان را ازدست داده است،
حتی مجموعههای بعدی آنها در سالهای بعدی برای پخش در
افغانستان بیاقبال خواهد
بود. چرا كه منزلت فرهنگی و اجتماعی جوان افغان این نیست كه
آنها به تصویر
كشیدهاند.
تذكر.
با عرض سلام وادب .من این مطلب را برای روز
نامه سرمایه نوشته بودم كه در آنجا چاپ شده است و با
توجه به اعتراض های زیاد هنوز
این سریال راه خودرا می رود .اگر صلاح می دانید در سایت (اهالی
فارسی ) آتی بان
بگذارید .
پايان پيام