خانه ای زنبور درکاخ بلند

 

بصیربیگزاد.

17.09.07

جامعه افغانستان تا آنجا پاره پاره وبندبندش از هم گسیخته است که به سختی میتوان نام ملت را برآن نهاد، زیرا آنجا که ملتی هست وهستی ملی به معنی واقعی شکل گرفته باشد، دولتها به این آسانی نمی توانند اراده عمومی وهستی ملی را پایمال کنند. دولتهای گذشته تنها خون وجنایت گواه حقیقت آنها بوده و ماهیتا با اراده عمومی بی ارتباط  بوده اند.و فرهنگ سیاست در دولتهای گذشته ، فرهنگ استبداد وحکومت برسلطه،خشونت وفریب استوار بود. به راحتی دروغ میگفتند ومردم را فریب میدادند ،دولت کنونی نیز با فقدان نهادهای مدنی  به یک نوع خودفریبی،باندضد مردمی ویا  به یک باشگاه قومی وقبیله ای تبدیل  شده است .

هیجدهم میزان روزی بود که مردم افغانستان(زن ومرد) سرا پا قیام کردند تا پیروزی شان را بر استبداد تاریخی جشن بگرند و دیو آدم خوار استبداد را آن قدر زیر پا  لگد کوب نمودند وبر گور آن رقص سماعی بر پا کردند.  در نتیجه حامدکرزی پیروز را به کاخ ریاست جمهوری  فرستادند تا به استبداد وسلطه تاریخی  نقطه ای پایان گذارند وبه گسست تاریخی یعنی گسست از سنت استبداد قومی وحکومت ایلی وقبیله ای دست یابند وبه ساختار شکنی حکومتهای فرسوده تک قومی وتوازن ساختاری درهمه ابعاد زندگی مادی ومعنوی، دست پیدا کنند.اما آن همه شوروشوق،آن همه امیدوآرزو، همچون تابش رویای بامدادی پرزد به نامرادی وناکامی وشکست اراده عمومی تبدیل شد باز هم همان نگون بختی بزرگ این بار درقالب دیگر"حکومت دموکراتیک" حکایت کهنه، همان نیستی ها ونیست کردنها در پوشش دموکراسی، بر جان انسان افغانستانی خسته، مسلط گشت( تکرار همان پارادوکس هستی ونیستی وحرکت به سوی نابودی مطلق). وزارت خانه ها به باشگاهای قومی وقبیله ای تبدیل شد.

فضاء سیاسی، مه آلود وتیره وتار گشت.دولت اسیر همان فرهنگ انسان ستیزی تبلور یافته از فرهنگ قومی وقبیله ای شد. حکومت میان گرگان گرسنه ای تقسیم شد، که سالهای سال بلکه قرنها ، خون وجان مردم را بلعیده اند .

 هرچند که جامعه جهانی به حمایت دولت منتخب وارد میدان شدند، اما حضور کشورها وقدرتهای خارجی نیز نتوانیست، این زخم تاریخی را مرحم گذاشته التیام بخشند.کابل یک بار دیگر به شهر جنگهای سیاسی میان طیف های قومی وتنظمیهای وابسته به بیگانگان تبدیل شد.

هرروز جان ده ها افغنستانی بی گناه تحت عناوین جنگ علیه تروریزم و ریشه کن کردن شالوده های مواد مخدر گرفته میشود، خانه های مردم بی دفاع به خاک یک سان میگردد و هیولای هراس افگن آدم ربایی وکشتار بر سر زندگی مردم، سایه وحشت وخوف افگنده است.  باز هم ویرانه ای دیگر وهیولای دیگر بر زندگی مردم حاکم گشت. هم اکنون سایه غم،خوف ورعب ووحشت فضاء افغانستان را فرا گرفته است فقر وتنگدستی همراه با خوف از نیستی بر سر مردم سایه ای شوم وتباهی افکنده است.

 در این حال قدرت طلبان مست از شراب کهنه ای قومیت گرایی وبه منظور احیای"خاطرات ظلمت" به اراده مردم یورش می برند.جنگهاو نزاعهای تنظیمی؛قومی وقبیله ای در کاخ ریاست جمهوری برای تقسیم قدرت به اوج خود رسده است . ودامنه این  نزاعهای پوشالی خانه ملت"مجلس ملی" را نیز فرا  گرفته است.

جنگ قدرت بر اساس تفاضلات قومی وقبیله ای دامن گیر نمایندگان مردم نیز گردیده است. خانه ملت  که به یک نحوی افسار گسیخته دولت را به صورت صوری وظاهری ، در دست گرفته نیز حکومت را به دورتسلسل باطل تاریخی دیگر ، هدایت میکند. هم اینک نیمرخ استبداد قومی ورفتار سیاسی معطوف به قومیت در قالب شعارهای مخالفت با دولت نیز در مجلس نمایندگان افغانستان قابل روییت است. گویی تقدیر بر این است که زندگی فلاکت بار انسان افغانستانی به این زودی ویا هرگیز پایان نیابد." وباز هم تکرار همان تقدیر شوم تاریخی "کتمان کردنها به هدف هست کردنها ونیست کردنها ".

 

افغانستان مانند خانه زنبور میماند. کاخ ریاست جمهوری لانه آن. کشورهای منطقه (همسایه ها)مانند زنبور زهر دار  به جان انسان افغانستانی افتاده نیش کین می زنند تا بر اثر زهر آن ، بدن بیمار مردم افغانستان فرسوده مطلق گردد (اختطاف،ترور وکشتارهای سازمان یافته) از بیرون  مرزها هدایت میشوند. دولت قا در نیست از مرزهای کشور دفاع کند هر روز دحشت افکنان گرسنه به فضاء کشور  سم کین می پاشند. وپاکستان در پیش برد این اهداف  ناپاک، کد خدا ی منطقه به شمار می آید. این کشور از یکسو ترورستها را برای نابودی هستی مردم زجر کشیده افغانستان پرورش میدهد واز طرف دیگر زمینه ساز فعالیتهای سیاسی به منظور ایجاد صلح دروغین در افغانستان  به شمار می آید.   هفته پیش پاکستان میزبان مزاکره مستقیم میان گروه طالبان( گروه مسلح مخالف دولت حامدکرزی) و یک مقام ارشد وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا ( دولت حامی استرا تژیکی  رییس حمهور) بود که گفته میشود" آی اس آی"(سازمان جاسوسی پاکستان) زمینه ساز این گفتگو بوده است. هرچند ظاهرا هدف از این گفتگو  تقویت بنیاد دولت بیمار حامدکرزی اعلام شده است اما بی گمان  پاکستان هدف دیگری را دنبال می کند. این کشور میخواهد افغانستان یک بار دیگر به سمت جنگهای خانمان سوز داخلی سوق داد شود وحکومت دلخواه  وتحت سلطه اش(مانند حکومت طالبان) در این کشور  تولد مرگبار دوباره یابد. امری که سبب خشم دوباره اکثر مردم افغانستان خواهد شد.  

سناریوی دهه هفتاد(جنگهای تنظمهای قومی به منظور رسیدن به قدرت) شکل دوباره بخود گرفته است. کابل هنوز شهر جنگ های قومی است؛ شهر پر از تبعیض وناآرامی. فساد وابتذال پس از سقوط هیولای هول انگیز طالبان ، هنوز درکابل و اکثر ولایات ، جادوی مرگ را در فضاء  پراکنده میکند  پایتخت مانند شهر تبای میماند .گردش حکومت و نظام سیاسی در این کشور همیش با خون وکشتار همرا بوده است .مردم به جرم حاکمان فاسد وجبار  مورد نفرین وخشم  خدا قرار می گیرند. فقر،طاعون وانواع بلایای زمینی وآسمانی چرخ حیات اجتماعی را در ا فغانستان متوقف کرده اند. وحاکمان هرگیز به مصلحت شهروندان ومقابله با وضع کنونی نمی اندیشند.

 ریشه اصلی این جنگ ها(چه سیاسی چه نظامی) ، فقر و فلاکت در بی توجهی حاکمان حریص و قدرت طلبان مست از شراب کهنه قومییت گرای نهفته است که  غفلت وجهالت وتنازعات قومی را پیشه خود قرار داده اند. این شاهان وحاکمان دست در آخور دیگران داشته وفرمان از بیگانگان می گیرند تا انسان افغانستانی را یک بار دیگر به سمت نابودی مطلق ، هدایت نمایند.

 باز هم تکرار همان پرادوکس هستی ونیستی دهه هفتاد، نزاعهای قومی وقبیلیه ای در چهارچوب تنظیمها، این بار از آستین شخصیتهای" نکتایی" داربا موهای چربناگ بیرون آمده است . گویا دهه هفتاد تکرار شده است. جنگهای دهه هفتاد" بگواه تاریخ نوین وخونین کشور" بی گمان از سوی کشورهای بیگانه سازمان یافته بود .گروهای وتنظیمهای قومی مانند زنابیر از شمال،جنوب، شرق وشمالغرب کشور، با هدایت کشورهای همسایه به جان انسان افغانستانی هجوم بردند وزهر نفاق ونزاعهای قومی وقبیله ای را در بدن مردم افغانستان فرو نمودند که هنوز زخمهای آن در بدن مردم وجود دارد. اما در حال نیز این جنجالهای سازمان یافته توسط کشورهای همسایه به رهبری برخی کشورهای منطقه، جریان دوباره یافته است  .گویا همان سناریو(نزاعهای قومی) دهه هفتاد تکرار شده است.

مزاکره باطالبان در شرایط فعلی آخرین تیر زهر آلودیست که در بدن زخمدار مردم شلیک میشود تا باز هم ، افغا نستان بدام مرگ فراعینه و ابوالهول استبدادقرار بگیرد . دامی که  توسط کشورهای همسایه  گسترانده شده است. تا باز هم شهرهای افغانستان، مرگ آفرین شوند وکوچه ها از مردگان بویناک.باز هم کودکان جان بسپارند تا فرعونها جام شراب قومییت بر سرکشند  ورنج مردم را به هیج گرند.

 حاکمان نه تنها که به مردم جنایت روا داشته بلکه توسط عالمان درباری آن را توجه دینی وانسانی نیز می کنند. خودمداری، دیگرستیزی وقساوت بصورت یک روح فراگیر وجود همه حاکمان را فرا گرفته است.ایتلافهای قومی وقبیله ای،  ساخت وساز احزاب انجوی در راستای اهداف پلید انتقام جوی آیدالوژیکی وبالآخره مزاکره با طالبان ، دقیقا از همین روحیه ضد انسانی سر چشمه می گیرد. حلقات بیمار در ماحول حاکمییت ،گردانندگی این سناریوی وهم انگیز را به دست گرفته اند گویا تلاش می کنند تا با جذب صوری طالبان در چهارچوب حکومت، باند ضد مردمی خودرا گسترش کاذب بخشند.  تا درانتخابات یک بار دیگر با فریب ونیرنگ بر گرده مردم سوار شوند.  اینجا درگ از انسانییت  وخدمت به خلق ، درک وارونه است.

طیی بیش از پنج سال ملیاردها دالر کمک کشورهای جهانی ، حیف ومیلی شیادان کهنه پرست شده است .فقر وطاعون در خانه های مردم بیداد می کند اما فراعنه وحاکمان شب پرست، کیی وکجا خودرا به رنج مردم شریک ساخته اند ؟ این روزها  رایزنیها برای بدست آوردن قدرت به منظور احیاء خاطرات ظلمت(نزاعهای قومی)  در کاخ ریاست جمهوری هم در پارلمان (مجلس نمایندگان) تولد مرگبار یافته است واین جادوی مرگ توسط کشورهای همسایه در فضاء افغانستان پراکنده میشود. یعنی تکرار همان نگون بختی بزرک تاریخی؛ خانه زنبور در کاخ بلند.

بصیربیگزاد.