قسيم اخگر

 27.07.2007 

 

 عزا داري سياسي 

 

 از مدتي بدينسو شايعه مرگ ظاهرشاه ،پادشاه سابق افغانستان برسر زبانها بود،برخي ها دليل عدم اعلام آن را فقدان آمادگيهاي لازم وبعضي ديگر نيزفقدان شرايط مناسب سياسي مي پنداشتند .  

 

 دولت هم در اين مورد سکوت را تر جيح داده سخني در اين مورد بر زبان نمي آورد. در طي اين مدت تصوير يا صدايي از ظاهر شاه در رسانه ها ديده و شنيده نشد و همين گوياي آن بود که شاه سابق ديده از جهان پوشيده است . اعلام مرگ ظاهر شاه آنهم دقيقاً درروزي که پارلمان دور ديگري از دوره کاري اش را آغازمي کرد ،با عطف توجه به شايعات قبلي ،اين ترديد را که تعلل در اعلام خبرفوت شاه سابق ،حساب شده بوده واهداف معيني را پشت سر داشته است قوت بخشيد.

 

 به هر تقدير ظاهر شاه بالاخره در گذشت وطي مراسمي کاملاً رسمي و تشريفاتي وبا رعايت دقيق مسايل امنيتي به خاک سپرده شد و مراسم فاتحه گيري اش نيز با شکوه تمام بر گزار شد.

 

اعضاي کابينه ،رهبران جهادي ،علماي ديني ،مأمورين دولتي ،اعضاي پارلمان،شخصيت هاي متنفذ قومي واجتماعي يکصدا و متحد مرگ اورا ضايعه المناک و غير قابل جبران دانسته و نقش او را در بوجود آوردن دموکراسي وسپس آوردن صلح و وحدت ملي ستودند. رسانه هاي صوتي و تصويري نيز با پخش يکجانبه مصاحبه ها و تفاسير سياسي موافق وستايشگرانه وقطع بر نامه هاي عادي شان ،از کاروان عقب نماندند.برخي از مصاحبه کنندگان ادعا کردند که در زمان شاه سابق صلح و امنيت و آزادي و ترقي وتعليم هيچ کم و کسري نداشت ومردم افغانستان در کمال آرامش و فارغ از هر دغدغه اي روز گار ميگذرانيدند.

 

 جمعيت اسلامي ،حزب وحدت اسلامي ،سخنگويان جبهه ملي در سوگواري سهيم بودند و ديگران نيز با سکوت شان توافق شانرا اعلام داشتند. به اين ترتيب چهل سال سلطنت ظاهرشاه به عنوان دوره اي طلايي ورويايي مورد توافق همه اکابرواعاظم قرار گرفت وکسي به يک نقد ملايم نيز رضا نداد.

 

در واقعيت امر آنچه را مردم طي اين سي سال خون افشاني و نا امني وجنايت وجنگ وبي قانوني با ابعاد وحشتناک آن تجربه کرده بودند ،تنها محک و معياري بودکه آن دوره را با آن مي سنجيدند .نسل جواني که در ميانه دود و آتش و باروت متولدشده اند و هم اکنون نيز مشاهده مي کنند که با وجود نظام جمهوري و دموکراسي و حضور قدرت هاي نيرومند جهاني

 

نه از امنيت خبري هست و نه از عدالت وقانون واز آن دوره هم جز روا يات شفاهي پير مردان و پير زنان چيزي نشنيده اند حق دارند از آرامش وامنيت و رفاه آن دوره به وجد آيند.

 

زيرا هم اکنون مجبوراند بخاطر يافتن کار ،از صبح تا شام پياده گردي نمايند و به دري ودروازه اي دق الباب نمايند و آخر کار نيز چيزي دستگير شان نشود .

 

پير مردان وآناني که يا در دوره رژيم خلقي و يا در دوره حاکميت مجاهدين و سپس دردوره  طالبان يکي از اعضاي خانواده شان را از دست دادند و يا مجبور به آوارگي در کشور هاي همسايه شدند وخاطرات تلخ و درد آوري از اين دوره سي سال دارند، از ترس تکرارآن ، دوره ظاهر شاه را بهترين دوران عمر خويش مي دانند و حق نيز دارند.

 

در اين ميان آقاي کرزي نيز با استفاده از فرصت مناسب و مساعدي که بدست آمده است ،به عنوان شايسته ترين وارث ظاهرشاه ، محور سوگواري و ماتمداري قرار مي گيرد ومشروعيت آن دوره را به عنوان وسيله اي برا ي مشروعيت خود مورد بهره بر داري قرار مي دهد . حقيقت آنست که تجليل از ظاهر شاه ،هم محکوميت رهبران احزاب جهادي را که مخالف وي بودند در بر دارد و هم محکوميت خلقي هارا .  در حا لي که آقاي کرزي در دوران جهاد نيز متعلق به حزبي بود که هوا دار ظاهر شاه به حساب مي آمد و بر اساس قانون اساسي اساسي وارث تمامي آن امتنيازاتي است که متعلق به پادشاه سابق بود . برعلاوه اين که ظاهر شاه اورا پسر گفته و مورد تقدير قرار مي داد. تجليل از ظاهر شاه و ستايش از او ،در اصل قضيه تجليل از شخص آقاي کرزي است و از همين سبب وي با تمام قوا کوشيد در اين تجليل و بزگداشت هيچ چيزي کم و کسري نداشته باشد .در بسياري از ولايات کشور مراسم فاتحه گيري بر گذار گردد؛ تلويزيونها برنامه هاي عادي شانرا تعطيل نمايند و مصروف عزاداري شوند وپرچم کشور نيمه افراخته گردد وسه روز عزاي ملي و رخصتي اعلام گردد.      

 

 

 

 Deutsche Welle