قسیم اخگر     

 

            24.07.2007     

 

            کشته ها به دادخواهي بر خاسته اند      

 

            وسر انجام زمين تشنه ، سينه اش ترکيد و نتوانست اسناد جنايت اهريمن خويان آدم نمارا مخفي دارد.قتلگاه ديگري در دشت چمتله از زير خاک نمايان شد واستخوان هاي پوسيده و لباس هاي خونين وجمجمه هاي مشبک انسانهاي مظلوم وبي پناهي که سالها پيش در زيرخاک مدفون بودند هرکدام برگه ي شهادت وورقه گواهي اي شد که بايد در دادگاه تاريخ عرضه شوند      

 

            وبه نفع آناني که هيچ گواهي و شاهدي نداشتند شهادت بدهند.اما حيف که اين بار نيز قاضيان و مفتيان و مجريان ،هيچکدامي به دادخواهي و دادستاني از آنان بر نخواهد خواست و کوشش براي شنيدن فرياد هاي در خون خفته و در گلو شکسته آنان نخواهند کرد.هنوز معلوم نيست اين گور هاي دسته جمعي که اجساد هزاران انسان بي دفاع افغا نستان را در خود دارد ،متعلق به کي ها وچه کساني هستند و در چه زماني به قتل رسيده اند وچگونه و چرا قبل از اين کشف نشدند و مورد علاقه قرار نگرفتند.چند ماه قبل رسانه ها از کشف بقاياي اجساد سردار محمد داوود واعضاي خانواده و يارانش خبر دادند اما آن خبر دنباله اي نيافت. در حالي که هم زمان قتل معين بود و هم هويت مقتولين وهم نام و نشان قاتلان .  پيشتر ازآن نيز گورهايي در حوالي پل چرخي وپوليگون هاي حوالي زندان معروف آن وخيلي قبل تر ازآن درولسوالي گذره ولايت هرات کشف گرديدند اما فقط اين بار اول يا دوم است که علاقمندي وهياهو وتبليغات پيرامون گور هاي جمعي ،بالا گرفته است وقرار است بصورت جدي مورد پيگيري باشد.جمعي را گمان بر اين است که اين کشف جديد و آوازه ها پيرامون آن ،بخاطر آنست که انتقادات و نکوهش ها وحساسيتهاي مردم افغانستان و حتي جامعه بين المللي و نهادهاي جهاني را از کشتار غير نظاميان ومردم عادي ،توسط بمب افشاني و گلوله ريزي هاي نظاميان نيرو هاي ائتلاف در شرق و جنوب کشوربسوي ديگري معطوف ومنحرف سازند .  زيرا آوازه کشتار غير نظاميان توسط بسياري از نهاد هاي بين المللي واعتراضات مردم افغانستان ذهنيت ها وافکار همه محافل ملي و بين المللي را متوجه آنچه بر افغانستان ميگذردساخته بود. برخي ديگر نيز معتقدند آقاي کرزي و همراهانش براي کوبيدن وايزوله کردن جناحهاي رقيبش متوسل به کشف اين قربانگاه شده اند . آنچه اين حدس و گمان راقريب به يقين مي سازد کشف گور جمعي در فيض آباد بدخشان و رفتن آقاي کرزي به آنجا واساس گذاري يک مينار يادگاري وسپس فراموش کردن آن بود.  کشف اين گور دسته جمعي همزمان با تولد يک حزب جديد بنام حزب جمهوري افغانستان ، اگر نه به رهبري ايشان ،دست کم به تشويق و حمايت آقاي کرزي صورت مي گيرد . بسياري براين عقيده اند که تشکيل اين حزب فقط محصول عکس العمل شتابزده آقاي کرزي در برابر جبهه ملي است . شايد از همين سبب است که در ترکيب آن بي دقتي زيادي را مي توان مشاهده کرد.در هر حال اظهار اين نگراني توسط نهاد هاي جامعه مدني و نيز روشنفکران و احزاب سياسي ،اظهار مي شود که کشف اين گورمي تواند وسيله اي براي ارعاب حريفان سياسي وامتياز گيري از رقباي جناحي گردد . چنانچه قبل براين پروژه عدالت انتقالي وبرنامه اجرايي آن زيرعنوان "حقيقت يابي ،مصالحه و عدالت " مورد بهره بر داري قرار گرفت.اين نگراني در محفلي که " اجتماع جا معه مدني"به رياست عزيز رفيعي براي بحث پيرامون کشف گور هاي دسته جمعي داير کرده توسط اکثر سخنرانان اظهار مي شد.يکي از سخنرانان اين محفل گفت:"هيچ بعيد نيست که پس از بهره برداري سياسي از اين کشف اعلام شود که اين گور دسته جمعي آن گونه که تصور ميرفت متعلق به سي سال اخير نبوده ،بلکه متعلق به دوره طوفان نوح ميباشد. "فعلاً دولت کميسيوني را به رياست آقاي فضل هادي شينواري و لوي سارنوال سابق و عضويت افراد ديگري که از معتمدين خود وي هستند تعيين نموده است تا در همکاري با متخصصين خارجي به کشف حقيقت بپردازند .در اين کميسيون ازنهاد هاي مدني ،احزاب سياسي ،مجامع روشنفکري وحتي کميسيون مستقل حقوق بشر نماينده اي وجود ندارد واين يکي از موجبات ترديد و بدگما ني و عدم حسن نيت مي باشد. گمان غالب اينست که اين قتلگاه درآغاز يکي از پايگاههاي نظاميان شوروي و سپس قرار گاه خلقيها بوده و در آخر کار در اختيار برخي از قوماندانهاي جهادي دردوران جنگهاي تنظيمي قرار گرفته است. بنا براين اجساد مدفون در آن متعلق به يک دوره نمي باشند.در هر حال اگر گروهي محقق بيطرف ،مستقل از جناح هاي در گير سياسي در اين سي سال اخيرموظف به جستجوي حقيقت گردند ،سرنخ هاي زيادي بدست مي آورند. نتيجه کار اينها نيز بايد توسط يک نهاد قضايي ويژه پيگيري شودودر نهايت توسط يک محکمه ويژه مورد بازرسي و دادخواهي قرار گيرد که هيچکدام از اينها در افغانستان موجود نيست وبراي ايجاد آنها يک ربع قرن ديگر صبر بايد کرد.در اين يک ربع قرن يا متهم مي ميرد يا گواهان از بين ميروند و يا قاضيان.