م . فرهو د
20.07.07
چمتله ! ایکاش زبانی داشتی
یک جامعه ، با جُمجُمه فرهنـگ میسازد
یک جامعه ، با چمتـله فرهنـــگ میسازد
یک عاطله ، با جاهله فرهنـــگ میسازد
یک قاتـله ، با مقتـله فرهنــگ میسازد
کــــابول
به تنهایی
جنایات را ، باعجایب ِهفتگانه فرهنـــــــــگ میسازد
شکنجه ،
تکه تکه کردن مرگ است
به هزاران مرگِ کوچکتر
قتل،
انتشار بندابندِ اندیشه ست در سوراخ های سر
کاشکی گورهای جمعی هم زبانی داشتی
تا زپُشتِ چمتـله این بار ها برداشتی
کاشکی نیم قطره غیرت در سرت میداشتی
بادبان ِ مزدوری بر خون ِ گمنامان نمی افراشتی
چه خونهایی که برای استحکام بردگی در زیر پای انقیادِ خرد ریختـند
چه گردن های سرفراز و چشمان خورشید انه را با تیغ بر سبد بیختـند
نمک حلال با بالشت ...
نمک حرام با زهر ....
یک جامعه را در زیر خاکهای نامکشوف خواباندند
قمچین های مقدس طالبی به شما تعظیم می کنند تا دوزخ
غلام بچه با شیرپتـیاره ...
گاو با قطع کُـنجاره .....
چمتـله نی که چمتـله های پاشان را بجای راز های انگوری ، تاکیدند
راکت های متبرکِ تنظیمی به شما تکریم می کنند تا بازخواست
عزیز یک دربند محبس زنانه را PRT
در وادی ِ ذبح و زیتون
یا قند و قانون
اعمار می کند
در قـله های واخان
ارتشی از مؤنثان
بالنفسه تریاک می زنند
قتل های دسته جمعی
با ولع ریاضی انجام می گرفت ؟
نجات دهندگان ِ بهاری بی فیصله در کنار هم بزیر خاک می رفتند ؟
کشفِ گور های کلان
مانندۀ کشفِ حوت های خونین
محبوس ِ محبوس در جیب های کاشفین ؟
اسکلیت !
دستان تکیده ات را می بوسم
به چمتله میگویم که خاطرۀ چشمانت را از ستارگان پس گیرد
به شهروندان گور برسان که زندگان شرافتِ شان را از دست داده اند
شهید ِ بالغه اگر دستش نباشد گُم = به 200 $ دو سیر گندُم قدی که از نازکی بگردد خَم = به یک واسکت یک یاسین یک سیر بَم
بجای تانک و تازیانه و تفنگ
دی دی آر می گردد نان و کراچی و تبنگ
دی دی آر می گردد قلم و زمزمه و فرهنگ
جیب ها میگردد گشاد خشتک ها میگردد تنگ
عقل پارو میگردد تا از زمین آزاد گردد بنگ
اخلاق در طویله می خوابد تا نشرمد ننگ
پُشک ها دایرة المعارف می خوانند از مقامه ی پلنگ
سوته های خجل
بر غوزه های خنده دار خشخاش کوکناریست
کشیشان لاس انجلس
به جرم مقاربت با صغیره
آبروی توتمی شان بروی ششصد میلیون دار چنواریست
چمتله ! ایکاش زبانی داشتی
بر سکوتِ ما دهانی کاشتی
هالند - هاگ - جولای 2007