اگر درخت بميرد ، ستاده ميميرد !
سليمان تابش
116.07.07


اگر درخت بميرد ، ستاده ميميرد
به پای بسته و دست گشاده ، می ميرد
درخت ميرود وريشه هاش می ماند
گمان مبر که بلا استفاده ، می ميرد!
تو مرگ سرو نديدی ، به بستر باران
چه عاشقانه چه زيبا چه ساده ميميرد
وزير کشته نگرديد وشاه مات نشد
فقط به بازی اينجا ، پياده ميميرد
  ( استاد ناظمی)

استاد ارجمند لطيف ناظمی آدم با استعدادی است ، البته در قلمرو ادب نه ميدان سياست ! ايشان سالها قبل ، نثر داستانی افغانستان را به پژوهش گرفت که برآيندی داشت جالب و پذيرفتنی . چيزهای هم به اسم نقد ادبی نگاشت که شايد از نکات ابتکاری و قابل اعتنا ، برخوردار باشد.
اما درين سالها که گرد غربت بر سيمای او نشسته است ، توانايی و قابليت های آفرينشی ايشان ، افول کرده است . ايشان د ر سطح يک مرثيه نويس و رپرت نويس ، تنزل پيدا کرده و حتا واپسين سروه هايش ، چندان چنگی ، به دل نميزند!
درهمانحال که برای نسل نو فرهنگيان و قلمزنان ، گفته شده است ، استاد ناظمی واستاد واصف باختری، هردو ملک الشعرای وطن اند و از هرگونه نقدی ، مبرا و مصون!
سايتی که گاه مطالب ، اعضای برجسته « اتحاديه نويسندگان» سابق را نشر ميکند وتوسط يک هموطن هندو ، اداره ميشود ، بسيار اغلاط طباعتی و شکلی دارد، ايشان ، ازين نويسندگان « کرشنا » درست کرده و تابو ساخته وانتقادات فزاينده بر مطالب سايت را به سطل زباله مياندازد!
بد آموزی برخی از سايت های ديگر اين است که به « دوستان » خويش ، القاب وعناوين دانشگاهی ميدهند ، مثلا از هرکه خوش شان آمد ، اورا ( پوهاند ) ميگويند !
حتا دوتا از نشريات انتر نتی ، برای رفقای شان ، درجه علمی داکتری را، بذل وبخشش فرموده اند!
از مطلب دور رفتم . در ساحه نقد ادبی مقوله ايست که « هر که اول بار زلف يار را به شب ، تشبيه کرد ، شاعر بود وآن که بار دوم اين کار را کرد ، احمق بود !»
استاد ناظمی ، در شعر تازه شان« مرگ سبز» در دوباره سازی مرگ درخت  بصورت ايستاده چيزی از خود نيفزوده بل ، حرف های ديگران را « تکرار» فرموده اند . ارونقی کرمانی ، رمان نويس ايرانی، کتابی دارد به اسم « درخت ها ، ايستاده ، می ميرند!
استاد گرامی واصف باختری قبلا گفته بودند:
که نخل های بلند ، ايستاده می ميرند !
ازان که بگذريم ، کاربرد ترکيب تازی و دلخراش ( بلا استفاده ) در سخن است که  با روح زبان فارسی ، انس والفت ندارد. بيم آن ميرود که نو آموزان ، وقتی اين ترکيب را بنگرند ، بی پروا از استعمال مماثل آن چون ( بلا استثنا ) (بلا مانع) و ... دريغ نورزند!
بلا استفاده = بی فايده بکار گرفته شده ، که مسامحه عريان است.
در بيت « وزير کشته نگرديد و..» در هيچ يک از متون قديم وجديد پارسی ، ترکيب يا بقول پيشينيان (مصدر) کشته گرديدن ، نيامده است ، البته هلاک گرديدن ، درمواردی وجود دارد. استاد بخاطر رعايت وزن عروضی ، دچار اينگونه لغزشی شده اند .
اين که شاعر استاد فرموده اند :
تو مرگ سرو نديدی به بستر باران
چه عاشقانه چه زيبا چه ساده می ميرد
باز هم ابتکار عمل ازآن شاعر ايرانی ، بهادر يگانه ، است ، يگانه گفته است:
عقاب پير که آن سوی جاده می ميرد
چه بيگلايه وزيبا وساده ميميرد !

در آرزوی توانمنديهای بيشتر استاد بزرگوار ناظمی .