کابل- 16 جون 2007

  جنایت طالبان جهل در لوگر

  محمداکرام اندیشمند

روز دوازدهم جون 2007 (22جوزا 1386) علمبرداران جهل و ظلمت در ولایت لوگر جنایت ننگینی را مرتکب شدند. آنها بروی دختران مکتب نسوان قلعۀ سیدها در حومۀ پل علم مرکز لوگر آتش کشودند. بسیاری از این دختران در صنوف دوران ابتدایی مکتب قرار داشتند که هنگام ظهر زمانیکه مکتب را ترک میکردند در فاصلۀ چهل متری ساختمان مکتب به رگبار کلاشینکوف دو مرد مسلح روبرو شدند. مردان مسلح سرو صورت خود را با دستمال بسته بودند و از بالای موترسایکل بروی دختران آتش کشودند. دوتن از شاگردان جابجا کشته شدند وچهار تن دیگر به شمول یک معلم جراحات برداشتند. کشته شدگان عبارت بودند از شکریه بنت شاه آقا متعلمۀ صنف ششم و سعدیه بنت سیدواسع متعلمۀ صنف دوازدهم . لطیفه بنت سید حمیدالله معلم مکتب، احدیه بنت سید ایوب شاه متعلم صنف نهم، عزیزه بنت سید عزیز متعلم صنف پنجم و شگوفه بنت لعل محمد متعلم صنف چهارم از مجروحین این حملۀ جنایتکارانه بودند.  

لیسۀ نسوان قلعۀ سیدها در شش سال اخیر پس از فروپاشی حکومت طالبان دوبار از سوی نیروهای جهل و وحشت ویران گردید. این مکتب در سال 1381 پس از بازسازی ساختمان آن به فعالیت آغاز کرد اما سپس ساختمان مکتب یکبار در سال 1383 و بار دوم در سال 1385 به آتش کشیده شد.  مکتب پس از هر بار تخریب دوباره اعمار شد. جالب این است که در بازسازی دوبارۀ مکتب و فعالیت مجدد آن قبل ازهمه مردم محل علاقه و اشتیاق نشان دادند. مدیرۀ لیسه میگوید که اگر تقاضا و علاقۀ اهالی قریه های اطراف مکتب و اصرار آنها در بازسازی مجدد مکتب وجود نمیداشت، هیچگاه لیسۀ نسوان قلعۀ سیدها باز سازی و فعال نمی شد. دراین لیسه 1600 دختر از صنف اول تا ودوازدهم مشغول تعلیم و آموزش اند.    

 برخی از اهالی منطقه میگویند که ملا امام مسجد در قلعۀ سیدها، مکتب نسوان را دراین محل بارها یک امر خلاف شریعت اسلامی خواند و از مردم خواسته بود تا دروازۀ مکتب را ببندند واز فرستادن  دختران خود به مکتب صرف نظر نمایند. ملا امام متذکره سپس با دوتن دیگر به عنوان متهمین در حادثۀ حمله به شاگردان مکتب نسوان قلعۀ سیدها از سوی پولیس و نیروهای امنیتی دستگیرشد. فرد دومی مالک موترسایکلی بود که از بالای آن بروی دختران شلیک گردید. موترسایکل در صحنۀ حادثه باقی ماند و حمله کنندگان دست به فرار زدند؛ اما گفته می شود که موتر سایکل مدت ها قبل دزدی شده بود.

در حالیکه تا کنون ده ها تن از معلمین و کارمندان مکتب در مناطق مختلف کشور به خصوص در ولایات جنوب کشته شده اند و دروازۀ صدها مکتب بروی دختران و پسران مسدود شده است، به گلوله بستن دختران مکتب در ولایت لوگر، شیوۀ جدید جنایت جاهلان را علیه علم و معنویت در افغانستان به نمایش گذاشت. این اولین بار است که طالبان و یا هر نیرو و گروه ظالم، تاریک اندیش و سیاه د ل دست به قتل شاگردان مکتب میزنند. آنچه را که آنها از این جنایت میخواهند بدست بیاورند، همانا بستن دروازه های مکاتب و محرومیت فرزندان افغانستان از تعلیم و تحصیل است. قتل شاگردان و معلمان  برای بستن دروازه های مکاتب درافغانستان بیانگر آن است که دشمنان افغانستان درصدد آن هستند که حتی ازپیشرفت وتره قی این کشور در سالیان بسیار طولانی آتیه هم جلوگیری کنند. کسانیکه میخواهند دروازۀ علم و معرفت را بروی اولاد ها و فرزندان این خاک در هر جایی از کشور ببندند، ارادۀ نا پاک خود را در دشمنی با نسل های آینده به نمایش میگذارند.

نکتۀ بسیار دردناک و شگفت آور این است که این نیروهای جهل و ظلمت از آدرس اسلام و شریعت اسلامی دست به مکتب سوزی و کشتار معلمان و طالبان علم میزنند. ازآدرس دینی که اولین پیام آسمانی اش با کلمۀ خواندن(اِقراء) آغاز می شود. از آدرس دینی که پیغمبر عظیمش حضرت محمد مصطفی(ص) میگوید:"من معلم مبعوث شده ام."

اما پرسش اساسی این است که چرا انسانهایی بنام دین خداوند، خون کسانی را می ریزانند که بر مبنای اولین پیام آسمانی این دین، می خوانند و می آموزند؟ چرا افراد و آدم هایی با سرو وصورت پوشیده گلوله های تفنگ خود را به قلب آدم هایی شلیک می کنند که وراثت رسالت  پیغمبر این دین را در انجام وجیبۀ معلمی و تدریس بدوش می کشند؟

 آنهاییکه از آدرس این دین و قرآن ، کتاب مقدس و رهنمای آن ، قلب معلمان و متعلمان را می شگافند تا دیگر هیچ کسی در میان پیروان اسلام به تعّلم و تعلیم نپردازد،  به این دستور آسمانی در قرآن کریم ایمان ندارند که از پیروان خود می پرسد:آیا عالمان و جاهلان با هم برابر هستند؟

آنهاییکه مکتب ها را میسوزانند، اولاد های معصوم مردم را به جرم خواندن و آموختن به قتل میرسانند، آنها نه تنها که دشمنان بی مروت و سیاه دل  افغانستان و مردمش هستند، بلکه دشمنان خداوند و دشمنان دین خداوند نیز محسوب میشوند.

آنهاییکه متعلم را در وطن ما می کشند، آنها رهروان راه پیغمبر اسلام را به قتل میرسانند. و آنها ییکه ساختمان مکتب  و جایگاه تدریس و تحصیل علم و معنویت را ویران می کنند و میسوزانند، آنها به مدرسه و مسجد پیغمبر و دین او آتش میزنند.

یکی از پرسش های قابل پاسخ و بحث در مورد جاهلان مکتب سوز و آدم کش این است که چگونه در برابر آنها ایستاد و چگونه جلو علم ستیزی آنها را گرفت؟

روشن ترین پاسخ به این پرسش در انجام جهاد و مبارزۀ مشترک ملی نهفته است. تمام افراد، گروه ها و نهاد های مختلف دولتی و غیر دولتی که به ارزش های دینی و انسانی در این سرزمین باور و اعتنا دارند، مکلفیت اسلامی و انسانی دارند که در این جهاد و مبارزۀ مشترک ملی سهیم شوند و مشارکت ورزند. مؤثرترین شیوه در این مبارزه، بسیج افکار عمومی مردم علیه طالبان جاهل و حمایت از طالبان علم است. کسانیکه به ثبات افغانستان می اندیشند، افرادیکه به پیشرفت و اقتدار این سرزمین فکر میکنند، عناصر و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی که خواستار عدالت و رفاه در کشور اند، حتماً به این واقعیت توجه کرده اند که راه دسترسی به این اهداف از مسیر علم و معارف میگذرد. از همین رو است که طالبان جهل در صدد بستن این راه بروی افغانستان و مردمش هستند. اما این رسالت و وجیبۀ دینی و وطنی هر فرد با احساس این وطن است که در برابر ارادۀ ناپاک طالبان تاریکی و ظلمت مقاومت کند و نگذارد که دستان ناپاک آنها با خون طالبان علم در کشورما آلوده گردد.