معراج امیری

المان 21.5.2007

 

 

 

پناهندگان وسیله فشار سیاسی

 

پناهندهگی، مهاجرت و ترک اجباری وطن وزادگاه، خود دردیست بیدرمان. پناهنده گی درهرحالتی چه زندگی در فقر و چه در رفاه با مشکلات ویژه ای توام است. آنهایی که در دنیا هجرت در رفاه نسبی اقتصادی در کشور های غرب زندگی میکنند، خود شان و فرزندان شان سرگردان دنیای دوگانگی فرهنگی اند که عمری انها را بدرقه کرده، در حالت   بی ریشگی و بحران هویتی با موجی از اختلالات روانی حیات بسر میبرند. این دوگانگی فرهنگی در بسیاری موارد تا سرحدی میرسد که باعث ایجاد منازعات میان فرزندان و والدین گردیده و شیرازه زندگی فامیل هارا برهم میزند. در دنیای پناهندگی توام با غربت مشکلات پناهندگان مضاعف میگردد زیرا برعلاوه مشکلات ذکر شده ای بالا مشکل فقر اقتصادی به آن اضافه گردیده و آنها را آسیب پذیرتر ازآنهایی میسازد که در شرایط نسبی بهتر اقتصادی، حیات بسر میبرند. اما تراژیدی زندگی درمهاجرت و پناهندگی زمانی به فاجعه تبدیل میگردد که این جمع سرگردان و بی خانمان مورد سو استفاده زورمندان بخصوص دولتمداران و اهداف سیاسی آنها قرار میگیرند. چنین است سرنوشت  صدها هزار پناهنده افغانی در کشور های همجوار بخصوص پاکستان و ایران.

با آغاز فاجعه هفت ثور ملیونها هموطن ما آواره این دو کشور همسایه شده و از همان آغاز تا امروز در مراحل مشخص از تحولات سیاسی، منطقوی و ملی این جمع انسانها به اشکال مختلف مورد سوء استفاده سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی قرار گرفته اند.

در جریان جنگ مقاومت ضد روسی دولت پاکستان از حضور پناهندگان افغانی در پاکستان در ابعاد مختلف استفاده سیاسی، اقتصادی و استراتیژیک نمود. اما آنچه که عواقب ناگوار آن در حال حاضر برای ما به معضله بس بزرگ تبدیل شده و ممکن دیرزمانی صلح و استقرار کشور ما را بخطر اندازد، همانا موجودیت یک حرکت سیاسی بنیادگراست که نتنها در حرکت طالبان خلاصه میشود بلکه شامل ان گروه های سیاسی میشود که بعد از سقوط دولت نجیب بقدرت رسیدند و در جنگهای قدرت با همدیگر عملاٌ زمینه افزایش پناهندگان را در کشور های همسایه آماده ساختند. بخش اعظم نخبگان اداری و سیاسی این گروه ها در حال حاضر هم در دستگاه دولت موجود از اقتدار چشمگیری برخوردار بوده و مسئول فساد اداری در این دستگاه اند. یک تعداد از افراد سرشناس انها با هزاران رشته در پیوند دستگاه های جاسوسی پاکستان قرار دارند. اما حرکت طالبان بصورت مشخص نتیجه سواستفاده سیاسی –نظامی دولت پاکستان از حضور اطفال خورد سال و مظلوم پناهندگان افغانی در آن کشور است. سازمان جاسوسی نظامی آن کشور  آ- اس- آی در جریان سالهای جنگ بکمک مالی کشور های عربی در نوار سرحد صدها مدرسه دینی را ایجاد کردند که اطفال خورد سال فامیل های بی بضاعت افغان را از کمپهای پناهندگان جمع آوری کرده و شامل این مدارس نمودند. از این اطفال در جریان سالهای متمادی با شستشوی مغزی، نوجوانانی متعصبی ساختند که بعدها در خدمت حرکت طالبان و القاعده وارد افغانستان شدند، که تا امروز با "برادران" پاکستانی، عربی و.... عاملین بمب گذاری ها، عملیات انتحاری و جنگهای موجود در افغانستان میباشند. یعنی افغانستان سال متمادی به تحریک کشور های همسایه و به همکاری تنظیم های مهاجرکه خود را مجاهد مینامند، تخریب و چپاول شد و به تعقیب آن فرزندان صدها هزار پناهنده افغان، سوخته در آتش بی هویتی در حرکت طالبان مورد سوء استفاده قرار گرفته به عاملین قتل هموطنان و غارت و تخریب وطن آبایی خود تبدیل شدند. در همین راستا بخاطر دامن زدن هرچه بیشتر تفرقه میان اقوام مسکون در افغانستان بار مسئولیت تمام جنایات را که زیر نظر کارشناسان آی- اس- آی پاکستان و "روشنفکران" بنیادگرای عرب مربوط به حرکت القاعده بوقوع پیوست همه را بدوش یک قوم مسکون در افغانستان انداختند.  با تاسف که یک عده از " روشنفکران " وطنی ما که سخت در آتش قوم پرستی میسوزند آگاهانه و یا نا آگاهانه بنام این و یا آن قوم، قلم شان را در خدمت دشمنان مردم افغانستان قرار داده و با وارونه ساختن حقایق بخاطر روابط قومی، روی دستان آلوده بخون جنایتکاران جنگی و تاراجگران داشته های ملی که به قوم خود شان منسوب است آب تطهیر ریخته و میریزند.  این حقایق بیانگر آنست که حضور تعداد کثیر پناهندگان در یک کشور تا کدام پیمانه مورد استفاده سیاسی و استراتیژیک کشور مهماندار قرار گرفته میتواند.  

در جریان سالهای جنگ همسایه غربی ما ایران هم در مراحل مختلف حضور پناهندگان را بعنوان اهرم فشارسیاسی بمنظور دستیابی به اهداف مشخص سیاسی- استراتیژیک برعلیه دولتهای افغانستان مورد استفاده قرار داده است. در گذشته دولت آخند ها بیشتر از یک بار هزاران پناهنده افغان را مورد ضرب و شتم قرار داده و به بدترین شکل غیر انسانی حتی با ضبط دستمزد کار و دار ندار شان، آنها را به اصطلاح خود شان رد مرز کرده اند. کجا بودند آقایان عبدالله و قانونی که خود در اریکه قدرت تکیه زده بودند تا از حقوق این انسانها دفاع نمایند.

اگراقدامات اخیر دولت ایران مبنی بر اخراج پناهندگان افغانی را از آغاز تا امروز به ارزیابی بگیریم، تومار سرنوشت رقتبار این دوزخیان روی زمین درازتر از آنست که در نوشته کوتاهی گنجانیده شود.

اما قبل از آنکه به انگیزه های واکنش غیر انسانی روز های اخیر مقامات ایرانی در برابر پناهندگان افغان و قضیه وابسته به آن یعنی توطئه سلب اعتماد از دو وزیر کابینه توسط وکلای پارلمان بپردازم، یک نکته را قابل تذکر میدانم که  بجای پرده پوشی ماهیت اصلی توطئه و توطئه گران و  " تحلیل هاِی " ساده و سرسری که تمام مسایل روز افغانستان را از دریچه تنگ قوم پرستانه و به اصطلاح خود شان " تهاجم قومی" به ارزیابی میگیرند، بهتر است با در نظرداشت واقعیتها انگشت انتقاد را حد اقل در یک مساله متوجه بی توجهی و بی مسئولیتی مقامات مسئول دولت افغانستان نماییم. که نه تنها به دو وزیر بلکه شامل حوضه کاری حد اقل دو ارگان اجرایی و تقنینی دستگاه دولت میگردد. 

 آنچه از مدتها میان دولتهای افغانستان، ایران و کمیساریات عالی امور پناهندگان سازمان ملل بعنوان یک مشکل، مورد بحث است، مساله بازگشت پناهندگان افغان از ایران است. دولت ایران از سال 2002 به اینطرف طی مذاکرات سه جانبه متعدد افغانستان، ایران وملل متحد، بارها در زمینه اخراج پناه گزینان افغان در آن کشور اخطار داده است.  بنا به گزارش سایت انترنیتی بی بی سی درآخرین مذاکرات در ماه مارچ سال گذشته یعنی قریب یک سال پیش احمد حسینی رئیس اداره اتباع بیگانه ایران در مذاکرات مشهد با معین وزارت امور مهاجرین افغانستان و حضور نماینده سازمان ملل اخطار کرده بود که : " با آن دسته از مهاجران افغان که نخواهند بصورت دعوا طلبانه به کشور شان بازگردند، برخورد قانونی خواهد شد." در مقابل آقای قیاسی معین وزارت امور مهاجرین در دولت افغانستان درهمین کنفرانس اظهار داشت که: " دولت افغانستان برنامه های مختلف از جمله اهدای زمین برای تشویق پناهندگان روی دست دارد و کار احداث 24 شهرک بزودی روی دست گرفته میشود." در این زمینه با وجود همه مشکلات موجود، مقامات وزارت امور مهاجرین باید در همسویی با مقامات ایرانی و کمیساریات عالی امور پناهندگان ملل متحد در زمینه  بازگشت پناهندگان حد اقل اقدامات عملی را روی دست گرفته و به مقامات ایرانی این اطمینان را میدادند که آنها در قبال سرنوشت هموطنان مهاجر خود بی تفاوت نیستند. اما شواهد و وضع نا هنجار افغانهای رد مرز شده بیانگر آنست که وزارت امور مهاجرین در طول یک سال گذشته دست به هیچ اقدام موثریکه بیانگر آماده گی آنها برای بازگشت دوباره پناهندگان باشد، نزده اند. اگر از بی کفایتی، ارتش و فساد اداری که تمام ارگانهای دولت را احتوا نموده، بگذریم، عامل عمده و درونی این بی تفاوتی در قدم اول تنش هاییست که در دستگاه دولت افغانستان میان حکومت کرزی و جانبدارانش از یک طرف و تنظیم های جهادی و وابستگان شان از جانب دیگر جریان دارد، یعنی مناقشه بر سر تقسیم قدرت واشغال کرسی های حکومت.  همین کشمکش قدرت است که منافع ملی و مردم به باد فراموشی سپرده شده و هر دو طرف بخصوص طرفیکه بیرق "جهاد " را حمل میکند و در حال حاضراکثریت شان بر کرسی های پارلمان لم داده اند، امتیاز داشتن قدرت حکومت و اشغال چوکی های وزارت را نیز منحصر بخود و یا وابستگان خود دانسته و با استفاده از وسایل مختلف، بخصوص اهرم " نمایندگی از مردم" و توطئه های گوناگون در تلاش اند تا مانند دوره انتقالی کرسی های وزارت های کلیدی را در اختیار خود داشته باشند. در این زمینه آنها حاضرند به هر خفتی تن داده و بخاطر وارد کردن فشار به رئیس جمهور، در پوشش شعار " تامین صلح برای افغانستان و آشتی ملی " حتی اتحاد و ائتلاف با رهبران خلق و پرچم را نیز برای خود مشروعیت بدهند. آنها فراموش کرده اند که در چهار سال دوره حکومتداری، خود هزاران هزار خانواده افغان را مجبور به ترک وطن نموده، منازل شان را چور کردند و حتی تجاوز به ناموس هم در دستور روز شان قرار داشت. در آن زمان هم برخورد حکومت ایران در قبال پناهندگان افغان چیز بهتری از امروز نبود.   

 به راه انداختن این همه سروصداها و سلب اعتماد ها از وزرا در واقعیت امر نه بخاطر جور و ستمیست که حکومت ایران به پناهگزینان هموطن ما روا میدارند، زیرا این برخورد وحشیانه دولت آخوند ها در تمام جریان سالهای جنگ مقاومت وجود داشته و در مقاطع خاصی نظر به ضرورت شدت و حدت بیشتر پیدا میکند. بلکه جنگ موجود بر سر لحاف ملا نصرالدین است که بعد از عزل وزیر خارجه و وزیر امور مهاجرین چه کسانی نامزد کرسی این دو وزارت شوند. رئیس جمهور از ماهها به اینطرف دربرابر خواسته های جنگسالاران که اکنون " افتخار نمایندگی مردم" را در پارلمان با خود حمل میکنند، عقب نشینی کرده و امتیازات گذشته شان را دوباره به این امید که آنها را آرام بسازد قسماٌ دوباره به آنها اهدا نمود، اما اشتهای آنها سیری ناپذیر است. بعید نیست که بازهم آقای کرزی در این بازی قدرت عقب نشینی کرده و با بازگشت دوباره عبدالله عبدالله یا کسی دیگری از وابستگان " جبهه متحد" به کرسی وزارت خارجه موافقت نماید. کرزی با راجع ساختن مشکل سلب اعتماد وزیر خارجه از جانب پارلمان به ستره محکمه، میخواهد به آنچه که در قانون اساسی در موردش صراحت وجود ندارد، یعنی صلاحیت سلب اعتماد وکلا از اعضای کابینه "فیصله" ستره محکمه را بدست آورد تا در مورد وضاحت حاصل گردد. اگر ستره محکمه روی این صلاحیت وکلا صحه بگذارد با اطمینان میتوان گفت که تا یک ماه آینده باید اضافتر از نصف کابینه آقای کرزی توسط افراد دیگری اشغال گردد. و لست منتظرین افراد شامل "جبهه متحد" کوتاه نیست. از جمله کسانیکه میتواند شامل این لست و کاندید وزارت خارجه باشد،مصطفی ظاهر همکار جدید "جبهه متحد" خواهد بود، که در آنصورت شاید زمینه ای برای مخالفت رئیس جمهور کرزی هم باقی نماند که در برابر خواست "نمایندگان مردم" تسلیم نشود. اینهم از امکان بعید نیست که در این زمینه توافق های قبلی صورت گرفته باشد؟؟؟؟ سوال در اینجاست که "تهاجم قومی" از کدام جناح آغاز شده و آقای قانونی خود را "نماینده قانونی" کدام قوم جا میزند و با سوءاستفاده از وابستگی به کدام قوم دست به تهاجم و توطئه زده است؟

 

 اما در مورد برخورد غیر انسانی حکومت ایران در برابر پناهندگان افغانی باید متذکر شد که " کشور ها دوست نه بلکه منافع دارند "، همسایگان ما هم با همه لاف های دوستی، همسایگی، هم کیشی و هم زبانی منافع داشته و در پرتو منافع سیاست خود را در قبال کشور بحران زده ای ما عیار میسازند و جاییکه منافع سیاسی، استراتیژیک و اقتصادی شان ایجاب کند معیار های یاد شده بالا هیچ اعتباری ندارند.  سیاستمداریکه در روبط دیپلوماتیک این اصل را در نظر نگیرد و یا در تعاملات سیاسی- دیپلوماتیک به آن کمتر بها دهد، بازنده میدان سیاست است.

همانطوریکه در بالا تذکر داده شد، حضور یک کتله بزرگ انسانهای یک کشور بعنوان پناهنده در یک کشور همسایه هر زمانی میتواند بعنوان اهرم فشار سیاسی، مورد استفاده کشور مهماندار قرار بگیرد. شواهدی بسیاری وجود دارد که ایران و پاکستان دو کشوری اند که همه جانبه در مسایل داخلی افغانستان مداخله میکنند. دولت ایران زمانی با طرح "دفاع از تشیع " و زمانی هم با " استراتیژی حوضه فرهنگی" که یک تعداد از "روشنفکران" هموطن هم در این زمینه دستیار شان است، در امور داخلی افغانستان مداخله کرده و امروز هم با داشتن نفوذ بسیار قوی در درون گروه های سیاسی و دستگاه دولت افغانستان درتلاش بدست آوردن امتیازات بیشتر اقتصادی و سیاسی از دولت افغانستان است. طرح مذاکره در زمینه تجدید نظر در قسمت تقسیم آب هیرمند و هریرود تازه ترین خواسته های ایران به دولت افغانستان و بخصوص وزیر خارجه بود. که با مخالفت او مواجه شدند. برعلاوه ادعای امریکایی ها و انگلیس ها در زمینه حمایت ایران از طالبان آنقدر ها بی پایه هم به نظر نمیخورد. با وجودیکه ایران از نگاه سیاسی ایدیدلوژیک با طالبان مخالف است اما دوستی و دشمنی مفاهیم نسبی اند در سیاست این شعار هنوز از اعتبار نسبی برخوردار است که " دشمن دشمنم دوست منست". ایران میتواند ازجنگ طالب علیه امریکا و شدت بخشیدن آن با در نظرداشت خطرات احتمالی، به نفع خود استفاده نماید.

آنچه مسلم است اینست که در شرایط بحرانی که دولت افغانستان قرار دارد، در تعاملات سیاسی به تناسب دو کشور همسایه از امکانات بسیار محدودتر دیپلوماتیک برخوردار است. اظهارات احساساتی و غیر واقعبینانه قطع روابط دیپلوماتیک هم، نتنها که حلال مشکلات روابط تیره میان افغانستان و کشور های همسایه و همچنان مشکلات پناهندگان نیست بلکه مشکلات تازه ای را برای افغانستان ایجاد خواهد کرد. هردو کشور همسایه با داشتن همین برتری های نسبی با در نظرداشت منافع سیاسی، افتصادی و استراتیژیک تلاش دارند تا با استفاده از ضعف های موجود در افغانستان به اهداف معینی رسیده و موانع احتمالی را از سر راه خود دور نمایند. موجودیت داکتر سپنتا بحیث وزیر خارجه موانعی برای رسیدن به این اهداف ایجاد کرده بود. نه خوش و بش های دیپلوماتیک و نه سیاست تطمیع، هیچ کدام نتوانست در موقف سپنتا در زمینه دفاع از منافع ملی کشورش، تغییری بوجود آورد. تا اینکه با براه انداختن توطئه ای پناهندگان خواستند او را از صحنه سیاست افغانستان خارج کنند. آنچه که سوال بر انگیز است، اینست که یک روز بعد از سلب اعتماد شورا از داکتر سپنتا دولت ایران اعلام کرد که در سیاست خود در قبال پناهگزینان افغان تجدید نظر خواهد نمود. آیا واقعاٌ انگیزه این اقدام تازه که در عمل پیاده کردن آن سخت مورد سوال است، احساس انسانی آقای احمدی نژاد نقش داشته است و یا اینکه با رسیدن به هدف، استفاده از این وسیله را کنار گذاشتند تا به وابستگان خود دروازه امکانات

 تازه ای را باز نماید؟؟؟