سالار عزیزپور

13.05.07

 

تجدید کابینه یا تهاجم قبیله ؟

 

امروزها ما شاهد اوجی از بحران دستگاهِ دولتی می باشیم که پایه های آن هیچگاه لرزان تر از امروز نبوده است؛ هر چند بنیاد پوشالی این حاکیمت از همان آغاز پیدا بود که در تحلیل بسیاری از پژوهشگران و آگاهان تبارز خود را داشت.

از نگاهی شاید صواب نباشد که در فرارسیدن چنین روزی دقیقه شماری کنیم و چشم انتظارآن باشیم؛ چرا که نه در هوای کرسی و مقامی پای می کوبیم  ونه در رقابت گروهی ویا سازمانی دست می افشانیم. میماند سخن از مردم و منافع ملی که برای حاکمیت بازیی بیش نبوده و نیست  برای تثبیت ادعای ها ما در جایگاهِ  یگانه مدعی حق وحقیقت. از سوی دیگرروا نخواهد بود که زبانزد های عام پسند را در راستای اهداف شخصی و گروهی خود وسیله یی بسازیم تا عطش تمامیت خواهانه مارا آب بدهد.

 برای من که با دید و تجربهء دیگر به این رویداد ها می نگرم وهم خواهان بازنگری جامعه و جهان موجود می باشم؛ جهانی که بن بست و بحران محوری ترین  شاخصهء آن را می سازد؛  بن بست وبحرانی که اندیشه و تیوری های سیاسی موجود را از اعتبار می اندازد و به حاشیه می راند. اما این بحران در کشور ما ابعاد دیگری را نیز  در بر دارد که شاخصه  و حالت برزخی آن در  میان سنت ومدرنیته برجسته می نماید.

با دریغ باید گفت: به حاشیه راندن این بحران حتا بر دوش  بزرگان ما سنگینی می کند.

تاآن جا که می دانیم، عامل اصلی بحران موجود کشور ما ابعاد جهانی دارد ودست اندازی کشور ها در راستای منافع شان باز تابندهء چنین بحران در سطح جهانی آن می باشد. این امر به آن مفهوم نیست که از عوامل ملی و کشوری آن چشم بپوشیم.

در این نوشتار به گونهء بسیار فشرده به دستگاهی اشاره می دارم که خود هم بخشی از علت و معلول بحران است و هم بحران زا؛  که هسته مرکزی آن، همان باند تمامیت خواهِ قبیله یی می  باشد که میخ های اصلی خیمهء برافراشتهء دستگاه است. این دیگران هستند که قربانی مانور ها و ترفند های این دستگاه بحران زا و تمامیت خواه قبیله یی می گردند.  از سویی اگر  این دستگاه در راستای تمرکز گرایی، تمامیت خواهی و فرهنگ ستیزی می کوشد، تکثر گریزی و فرار از مسؤولیت شاخصه ی دیگر این دولت را می سازد که از آغاز تا امروز ما شاهد آن بوده ایم. هنوز از یاد نبرده ایم که چه گونه این دولت با سر و صدا انداختن سه وزیر از یک شهرستان( ولسوالی) و حاکمیت پنجشیری ها بخشی از رقبای سیاسی خودرا از میدان بدر کرد و بعدها با طرح جنگ سالاران بخش دیگری را.  پیشتراین برنامه در برکناری وزرای اطلاعات وفرهنگ وخارجه به گونهء دیگر عملی شد. به تعبیرمردم، سر های مار را به دست دشمنان شان کوبیدند. و بعد ها تهاجم فر هنگی و آموزشی و دادستانی را سازمان دادند که رسوایی آن کران تا کران جامعهء فرهنگی ما را در نوردید. تجدید کابینه هم یکی از پیامد های آن می باشد.

 متولیان دولت، اگر حداقل انصاف می داشتند، بایستی در سر خط این لست نام وزرای چند وزرات خانهء دیگر را همراه  با دادستان کل کشور ازجمله وزرای مالیه، اطلاعات وفرهنگ و معارف از یاد نمی بردند؛ چراکه اینان در واقع عاملان اصلی بحران در رویداد هایی پسین کشور می باشند.  این در حالی است که قرعه فال به نام های دیگران می افتد، تا باز هم یکبار دیگر بتوانند سر های مار را به دست دشمنان شان کوبیده باشند و محور های اصلی بحران  را از نظر دور کرده باشند و گروهی از قدرت طلبان آزموده را به آزمون دیگر و جدل دیگر برای کسب کرسی های دستگاهی که آخرین باد بانش بر ا فتاده ، فراخوانده باشند.