و ان يكاد  بخوانيد…..

نوشته:مهساطایع

 10.05.07

 

آنچه در تاريخ چند ساله اخير بسيار جلب توجه مي کند، ائتلاف هاي متعدديست كه همواره در جهت كمايي هدف هاي مقطعي، تشكيل وبلا فاصله هريك از اعضاي اين ائتلاف ها چون دانه هاي گسيخته رشته اي پاره، راه خويش را در پيش گرفتند.

شباهت وافر تكاپوي گروه هاي مختلف براي كسب قدرت بيشتر، امر غير قابل انكاريست كه تنها تفاوت آن را ميان الفاظ مي توان جستجو كرد. وعملاً اين الفاظ مردم مارا فقيرتر، فرهنگ مارا ضعيف  تر، جامعه مارا منحط تر وامنيت مارا نا بسامانتر وبحراني تر ساخت.

تاكنون علي رغم مصائب وسرنوشت هاي پر فراز وفرودي كه مردم ما داشته اند ودر  واقع زندگي آنان هميشه در ابهام بوده، چنان كه اگرهم امروز را زندگي كرده اند، به فردايي دل نبستند، بازهم هربار با تشكيل ائتلاف ها واحزابي كه دم از مردمي بودن خويش مي زدند، اين پندار در مردم شكل مي گرفت كه بلآخره، دستي از غيب بيرون خواهد آمد و كاري خواهد كرد. اما عاقبت  تمام آن آسمان وريسمان بافي ها اين شد كه امروز تيغ بي اعتمادي از گوشت و پوست مردم عبور كرده وبه استخوان شان  رسيده است.

در شرايط فعلي كه چالش هاي سخت سياسي واجتماعي واقتصادي، همه جارا احاطه  كرده وكفتارهاي نگونبختي، بازهم برفراز كشور به پرواز در آمده اند، به نظر مي رسد، سران مجاهدين كه در اوايل دوران جديد، به اوج اعتلاي  خويش دست يافته ولي كم كم به حاشيه راندگاني خانه نشين مبدل شدند، براي كسب يك هويت جمعي وتعريفي واحد به تشكيل جبهه گسترده اي به نام جبهه ملي مبادرت ورزيدند، هر چند عده اي از مؤسسين اين جبهه كماكان در صحنه هاي نمايشي قدرت حضور دارند، اما بعيد نيست كه در پيش بيني سرنوشت شان، ذكاوت به خرج داده وقبل از آن كه خيلي دير بشود خودرا در قالب يك جريان سياسي، تنظيم نمودند.

طبيعي است كه تمام نيروها  در همه جاي دنيا براي حفظ موقعيت خويش به هر قيمتي مي كوشند اما سوال اين جاست كه يكجا شدن سياستمداراني مجدد با سياستمداراني جديد، چه سمت وسويي رادر پيش خواهد گرفت، آيا اين يك ائتلاف دایمی است يا براي از سر گذراندن طوفاني كه پيش روست، پناهگاهي مقطعي را ايجاد كرده است؟

و آيا باعث خواهد شد كه آماتورهاي حاشيه نشين را دوباره وارد متن سياست و قدرت افغانستان نمايد؟

آمدن مهره هاي متعدد كه هركدام نمايندگي جرياني را در جامعه مي نمايند، توانسته است فضايي نسبتاً متفاوتي را نسبت به گذشته نمايان سازد، چه اگر صرف حضور سران جبهه متحد، در قالبي نو شكل مي گرفت، چيز چنداني براي اميدواري ودل بستن به آينده وجود نداشت. زيرا شكستن پيمان، پيماني كه آنان رادر برابر مردم شان پايبند مي ساخت، گويي يك امر معمول شده است. زيرا تازماني كه هماي قدرت بر شانه اين بزرگواران نشسته بود، تنها خويشان ودوستان شان بود كه رفعت مقام مي يافتند وهركدام خود را در هاله هاي قدسي وممنوع الانتقاد بودن وخود مطلق بين پيچيدند. كه البته كيفرش را هم ديدند كه نمي توانست چيزي سخت تر از اين باشد كه رفته رفته در افكار عمومي از مقبوليت واحترام آنان كاسته گرديد.

اگرچه هر گروهي بالغزش ها، آزمون وخطاهاي متعددي روبروست، اما اكنون از جبهه ملي توقع اين مي رود كه با درك واقعيت هاي موجود به تصحيح حركت وخود ترميمي بپردازند. كسان زيادي، بضاعت خويش را به اين عرصه نو نهاد آورده اند تا اعتبار ومحتواي عميق تر وگسترده تري به جبهه ملي واگذار شود.

امروز نه تنها نا امني كه مسأله فرهنگ، اقتصاد، تعليم وتربيه ، بحران هاي اداري و مواد مخدر مسايلي هستند كه هر كدام بسان يك قطعه از آیينه اي است كه منعكس كننده كل وضعيت اجتماعي ماست. وشكي نيست كه دولت با ضعف وعدم توانايي مديريت خويش نه توانسته ونه مي تواند از پس حل آن ها بر آيد با اين كه حمايت گسترده جهاني را هم با خود همراه دارد اما از روي آوردن به نيروهاي ملي، ناگزير است. در غير آن همه راه هايش به بن بست منتهي خواهد شد. از آن جايي كه دولت سعي كرد خودرا به كانون انباشت قدرت سياسي واقتصادي، تبديل كند، باعث شد كه از همان نقطه كل سيستم دچار انحطاط شود. ودر حال حاضر جامعه ما در بدترين شرايط از نظر وضعيت  داخلي قرار دارد.

وهمه جارا خطر انفجار و خشونت هاي كور فرا گرفته است، وناپايداري ونا امني به يك فاجعه سرتاسري مبدل شده است. به گفتة سران جبهه ملي، آنان ديگر نمي توانند نسبت به آينده بي تفاوت باشند وخواستار سنجش راهي براي اقدامات ناصواب دولت هستند كه همه را با بحران مواجه كرده است.

براي اين همه احساس مسؤوليت به مردم وجامعه وبه كشور از جانب اين بزرگواران بايد احترام قايل شد وبراي چشم زخم نرسيدن به چنين همگرايي ومشاركتي بايد ان يكاد خواند و انتظار كشيد تا باشد كه ببينيم آيا گروهي كه تجربه هاي گرانبهاي سال هاي قبل را باخود دارند مي توانند يك نوع احساس امنيت ومشاركت رادر جامعه ايجاد كنند  ودرپي فداکاری براي مردم وكاستن از خود وافزودن بر مردم، عملاً كاري خواهند كرد و باعث خواهند شد كه هرچه سريع تر نهادهاي استبدادي كه نه فقط از آسمان سياست كه در كل بدنه اجتماعي ماهست فرو ريزد؟ ویا اين كه اين جبهه تنها و ثيقه پيروزي  سران خود در دوره بعدي انتخابات خواهد شد وتمام غوغاهايش بر گردهمين محور خواهد چرخيد؟

به هر حال آنچه كه آشكار است فقط همين اصل است كه اگر سران جبهه ملي تنها همين قدر انصاف داشته وعقلاني عمل نمايند كه براي بقاي خود، راه هاي انفرادي را در پيش نگيرند، شكي نيست كه آنان برخلاف ائتلاف هاي سابق ورجعت به گذشته ها قطعاً خواهند توانست به دوران برگشت ناپذير خويش قدم بگذارند.