مگر افغانها انسان نيستند؟

چرا برای کودکانی که اینگونه در بیابانهای افغانستان آواره می شوند و بی صدا می میرند  کسی کاری نمی کند؟ چرا کسی حرفی نمی زند؟

 

ناخدای  پير

03.05.07

 

 

تقریبا همه موافقان و مخالفان دولت آقای احمدی نژاد این حقیقت تلخ را تایید می کنند که مسئولین و برنامه ریزان اقتصاد کشور ما هم از درک مشکلات زیر بنایی اقتصادی کشورمان

عاجزند و هم از حل نابسامانی های روبنایی آن. علیرغم حراج بی سابقه نفت یامفت خوزستان و درآمد هنگفت بی زحمت و بی درد سر هفتاد میلیاردی آن برای دولت فعلی ـ چرخ تولید و اقتصاد مولد در کشور مان بطور کامل از کار افتاده و  جای آن را اقتصاد دلالی و مشاغل انگلی مانند واردات بی حساب و کتاب و خرده فروشی کالاهای ارزان و بنجل خارجی گرفته است.دولت نه توان سرمایه گذاری جدید و تولید کار جدید در کشور را دارد و نه قادر به اتمام طرح های تولیدی و عمرانی بجای مانده از دوران رفسنجانی و خاتمی است.جالب این جاست که درآمدش نسبت به زمان رفسنجانی هشت برابر و نسبت به دوران خاتمی چهار برابر شده است.بیشترین بخش از گنج باد آورده نفت خوزستان صرف هزینه های جاری و طرح های غیر تولیدی و هزینه های انسانی وزارت خانه ها و سازمانهای وابسته به دولت شده است.

چنین سوء مدیریتی البته اثرات فوری خودش را نشان می دهد. تورم بالای بیست در صد از یک سو و ایجاد نشدن شغل های جدید در کشور از سویی دیگر باعث رشد نرخ فقر و از آن بدتر نرخ بیکاری در کشور شده است.به آمارهای رسمی نمی توان اعتماد کر د اما کارشناسان مستقل تخمین می زنند که بین سه تا شش میلیون نفر بالای ۲۵ سال در ایران بیکار هستند. یعنی مطلقا منبع درآمدی ندارند. تازه این رقم شامل زنان خانه دار و دانشجویان نمی شود.

دولت فعلی و مقامات اقتصادی اش که خود را در بن بستی هولناک گرفتار می بینند برای خلاص شدن موقت از شر بحران بیکاری یا لااقل کاهش نرخ آن در کشور هم که شده دست به عملی زده اند که با معیار های فرهنگی و اخلاقی ما ایرانیان چیزی جز یک کار زشت نیست.برنامه آقایان اخراج یک میلیون نفر از افغانی های مقیم ایران است. دلیلی هم که برای این کار ذکر کرده اند این است که این افغانی ها کار غیر مجاز می کنند و بازار کار را از دست کارگران ایرانی ربوده اند.یکی از مسئولین این برنامه صراحتا می گفت با اخراج افغانی ها یک میلیون فرصت شغلی ایجاد خواهد شد.همه می دانند که در علم اقتصاد به چنین کاری ایجاد شغل جدید نمی گویند.

گفته می شود که بیش از یک میلیون افغانی در ایران به عنوان آواره جنگی زندگی می کنند.دولتی که از حل مشکلات و بدبختی هایی که خودش برای مردمش ایجاد کرده است ناتوان است ـ برای گریز از جوابگویی به افکار عمومی در به در دنبال کسی می گردد تا به عنوان مقصر به مردم معرفی کند. زمانی رسم بود که همه گرفتاری ها را به گردن آمریکای جنایتکار و صدام یزید کافر و منافقین کوردل می انداختند. حالا دیواری از دیوار افغانی ها کوتاه تر نیافته اند.مردمی مظلوم و بی کس.

بیش از سی سال است که صد ها هزار و بلکه میلیونها افغانی برای عمران و آبادی کشور ما زحمت کشیده اند و عرق ریخته اند.سخت ترین کار ها را در بد ترین شرایط و با حد اقل مزد انجام داده اند.کارهایی که هیچ ایرانی رغبتی به انجامش نداشت را با کمال میل انجام می دادند.کارفرمایانی که از شرافت انسانی بهره ای نبرده بودند( وتعدادشان هم کم نیست) از موقعیت کارگران افغانی شان نهایت سوءاستفاده را کردند و می کنند.چون افغانی ها  اجازه کار نداشتند حق اعتراض به هیچ ظلمی را هم نداشتند.حق بیمه و خدمات درمانی ندارند.در حین کار دشنام می خورند.کتک می خورند و هر گاه که کارفرما اراده کند اخراج می شوند.

از این یک میلیون افغانی که گفته می شود در ایران زندگی می کنند صدها هزار نفرشان بچه هایی هستند که در ایران به دنیا آمده اند.آنها در ایران بزرگ شده اند و اخلاقا و وجدانا ایرانی هستند.زادگاه آنها و وطن آنها ایران است اما از همه حقوقی که بچه های ایرانی دارند محروم هستند فقط به این جرم که بدرشان افغانی است.حتی اگر مادرشان هم ایرانی باشد باز طبق قوانین ظالمانه ایران بیگانه محسوب می شوند.بچه های افغانی حق رفتن به مدرسه و سوادآموزی را ندارند.اگر بیمار شوند حق استفاده از امکانات درمانی را ندارند و بیشترشان می میرند.

بچه های افغانی در ایران از همان سنین خردسالی مجبور هستند که در کوره های آجربزی یا مزارع سبزی جات مثل آدمهای بزرگ کار کنند و اگر بخت یارشان باشد در خیابانها کفش رهگذران را واکس بزنند. زنهای افغانی در بسیاری از شهرهای ایرانی جرات بیرون آمدن از خانه های محقرشان را ندارند چون در چنین وضعیتی  ربودن و حتی زورگیری علنی یک دختر افغانی چندان خطری را متوجه متجاوزین نمی کند.

مقامات کشور ما به صراحت گفته اند که برای مجبور کردن افغانی به خروج از ایران آنها را تحت فشار های گوناگون قرار داده اند.اینها فشار نیستند.آنچه که بیان شد یک شکنجه دسته جمعی است.اسم طرح جدید بر ضد افغانی های نگون بخت  را گذاشته اند ( جمع آوری و طرد افاغنه). واژه جمع آوری را برای زباله ها بکار می برند نه انسانها .  کلمه طرد هم برای دور کردن موجودات منفور و کثیف استفاده می شود و نه بیچارگانی که از جور زمانه به امیدی به در خانهء ما  آمده اند.

بعد از ویرانگری های مجاهدین و حکومت طالبان تا کنون کشور افغانستان نه آبادی به خود دیده است و نه امنیت.حتی کابل و هرات هم امنیت ندارند چه رسد به دیگر نقاط دور افتاده آن کشور.خانواده های افغانی که در ایران زندگی می کنند بیشتر از اهالی همین دهستانهای دور افتاده افغانستان هستند.کسانی که از ایران رانده می شوند مجبورند به روستاهایی برگردند که در آنها نه آب هست و نه برق و نه دارو و نه کار ونه امنیت و نه هیچ!

دختران افغانی که در ایران به دنیا آمده یا بزرگ شده اند دیگر نمی توانند در دهستانهایشان مثل بقیه دخترهای افغانی زندگی کنند چون اخلاقشان و روحیه شان و طرز تفکرشان ایرانی شده است.جامعه افغانستان چنین دختر هایی را عموما طرد می کند. بسیاری از این دختر ها بعد از چندی خودسوزی می کنند و غریبانه می میرند.

بسیاری از بچه های افغانی که در ایران به دنیا آمده یا بزرگ شده اند نیز وقتی به روستاهای جنگ زده خود در افغانستان باز می گردند چون جنگ را تجربه نکرده اند توان مواظبت از خود در مواقع خطر را ندارند.خدا می داند که چه تعداد ازاین بچه ها که اخلاقا و و جدانا ایرانی هستند روی مین می روند و کشته می شوند.یکی از مسئولین افغانی به کنسول ایران در هرات گفته بود اگر می خواهید از شر این بچه ها راحت شوید آنها را در همان ایران بکشید دیگر چرا به افغانستان می فرستید تا روی مین ها بروند و تکه تکه شوند؟

عموم مردم ایران به افغانی ها بدبین هستند بی آنکه برایش دلیل منطقی داشته باشند.نرخ جرائم در بین افغانی های مقیم ایران نسبت به خود ایرانی ها هشت برابر کمتر است . حتی کهنسالهای آنها  کار می کنند اما هیچگاه گدایی نمی کنند.این مطلب را چهار سال قبل فرماندار کرج به روزنامه ها گفت.او گفت که چقدر خانواده های افغانی که مقیم ایران هستند شریف و نجیبند ولی حرفهایش انعکاسی نداشت.

یک مرد افغانی که مثلا در اصفهان یا زابل یا شیراز یا مشهد چاه مستراح تخلیه می کند و نان آور شش سر عائله است بعد از ۲۵ سال زندگی در ایران به کجا برگردد؟ دست بچه های کوچولویش را بگیرد به کجا ببرد؟ در ایران با هر زجر و بدبختی که هست و با تحمل هر توهینی و هر تحقیری هم که شده شب که می شود لااقل یک لقمه نانی هست که با هم بخورند اما در افغانستان  این لقمه خالی هم یافت نمی شود.ایران البته بهشت افغانی ها نیست. نام بیجه را به خاطر دارید که چندین بچه را بعد از تجاوز به آنها کشته بود.در جریان محاکمه بیجه چهار گروهبان و افسر نیروی انتظامی را هم به دادگاه احضار کردند تا جواب بدهند که چرا گم شدن این بچه ها را به مرکز گزارش نکرده بودند.جوابشان باعث شرم همه کسانی شد که آن را شنیدند: گزارش نکردیم چون خود خانواده هایشان دنبال کار را نگرفتند..چون افغانی بودند.. خانواده هایشان اجازه اقامت نداشتند ..ترجیح دادند یک بچه شان را از دست بدهند ولی حضورشان در کوره های آجربزی لو نرود و همه خانواده از ایران اخراج نگردند..

من با دولت اسلامی ایران حرفی ندارم.من اصلا با هیچ حکومتی حرفی ندارم.صحبت من با خودمان است.میلیون ها ایرانی که به  اروبا و آمریکا و استرالیا مهاجرت کردند بعد از چند سال تابعیت آنجا راگرفتند و در حال حاضر با حقوقی برابر با دیگران در کشور جدیدشان زندگی می کنند.اما افغانی ها بعد از سی سال زندگی در ایران و خدمت به ایران و جان کندن برای عمران و آبادی ایران حالا باید ( جمع آوری و طرد)  بشوند.چرا کسی حرفی نمی زند؟ مگر ما ادعا نمی کنیم که بنیانگزار حقوق بشر و مهد انسانیت بوده ایم؟ رفتاری که با افغانی ها می کنیم چه چیزی را نشان می دهد؟ وقتی که حکومت ما با این بیچارگان اینچنین رفتار می کند سکوت ما نشانه چه چیزی است؟  برخورد ما با کودکان معصوم افغانی مصداق عینی نژادبرستی و بی رحمی است. مگر افغانی ها انسان نیستند؟ مگر بچه هایشان و دختر هایشان و زنهایشان انسان نیستند؟ مگر اینها در کشور ما بدنیا نیامده اند؟ مگر اینجا بزرگ نشده اند؟ برای ایرانی بودن مگر چه شرط اخلاقی و انسانی هست که این کودکان معصوم و محروم و مظلوم ندارند؟

 چرا برای کودکانی که اینگونه در بیابانهای افغانستان آواره می شوند و بی صدا می میرند  کسی کاری نمی کند؟ چرا کسی حرفی نمی زند؟