برجستگی علایم برباد رفتن دست آوردها

 

وآرایش مجّدد برباد رفته ها

 

 

ن:‌ ضیا رحمان

27.03.07

 

 

بعد از حملات 2001  امریکا در افغانستان وشکست طالبان، انتظار چنین بود که افغانستان دیگرآهسته آهسته از کام هیولای جنگ بیرون شده به طرف صلح و امنیت دایمی گام بر می دارد و ملت ما هم سر انجام با توجه و حضور مستقیم جامعه جهانی مي‌تواند  سازندهء سرنوشت خود شده و با قبول مسئوليت و مشاركت همه ء ملیت های ساکن کشور در عرصه‌هاي گوناگون سعادت و بقاي ملي خویش را تضمين کند. حدس چنین بود که روزگار خيزش و سرداري خود مردم دیگر فرا رسیده است. دوراني آمده  است كه ملت ما بايد زندگاني و وطن خويش را بسازد و خود، آن را اداره كند.  از دموکراسی توقع چنین بود که خواست  ديرينه مردم با استقرار سیستم نوین، براي دستيابي به آزادي‌ ها و حقوق مسلم شان و براي ازسرگرفتن راه پيشرفت و آرامش  وطن بر آورده شده است. چون مردم کشورما اين واقعيت را درک نموده اند که هر روش ديگر و هر نظامي، جز يك نظام آزاد و مردم‌ سالار، ما را مانند سالهای قبل در چنبرهء آسيب‌ها و مصيبت‌ها نگاه خواهد داشت. توقع مردم از دولت و جامعه جهانی از همين باورها سرچشمه مي‌گرفت.

اما برغم تصوربا گذشت بیشتر از 5 سال با حضور بیشتر از 35 هزار نيروهاي غربي با هدف تامين امنيت ازپر قدرت ترین کشور های جهان بامصارف ملیونها دالر روز به روز سایه سیاه جنگ بر کشور ما گسترش یافته ، عوامل نا امنی همچون سالهای قبل از ورود دموکراسی «؟!» بر زنده گی مردم سنگینی  می کند. 

بعد از سقوط ،  سران گروه طالبان در مناطق قبايلي پاكستان فرار كرده، ميان همنژادان خود پناه گرفتند. طي بیشتراز پنج سال گذشته، آنها با همکاری  مقامات استخباراتی  پاکستان براي جلب حمايت مردم در مناطق جنوبي - كه از پايگاه اجتماعي و نفوذ معنوي آن گروه به شمار میرود -  زمينه جذب ، سازماندهي ، آموزش و اعزام نيروهاي خود را به افغانستان فراهم كرده اند، که در این مدت  طالبان هم ازطریق  منابع سربازگيري کافي اي را که  حامیان پاکستانی شان تامين نموده است و هم جذب آنعده مردان خانه بردوشي که زندگي شان را ازراه سرباز اجيرشدن تامین مي کنند، نیرو های خود رابیشتر بسیج نموده از قالب گروه‌ هاي كوچك و جنگ‌هاي نامنظم و حملات پنهانی و چریکی  خارج کرده و به تدریج خودرا مطابق شرایط جدید سازماندهى کرده اند. اصلى ترین قسمت این سازماندهى تلاش براى تغییر راهبرد از جنگ هاى کوهستانى به جنگ هاى چریکى شهرى است که تاکنون توانسته اند چندین ولسوالی ها را در کنترول داشته حتی در بسیاری از مناطق و نواحی جنوب و جنوب غرب، ابتکار عمل را در دست بگیرند و در هر جا که بخواهند شبیخون بزنند.  برعکس خوشبینی های قبلی به نیروهای خارجی ، روزبه روز شعاع دایره عملیاتى طالبان  در افغانستان وسعی تر شده از یک منطقه به مناطق دیگر گسترش می یابد. آنها با آگاهى از این موضوع که هنوز در برابر تجهیزات و امکانات بسیار پیشرفته ارتش آمریکا و ائتلاف ضعیف هستند، از رویارویى دامنه دار پرهیز کرده و صرفاً به عملیات پراگنده و در حجم کم در قالب اقدامات انتحارى، حمله به کاروان های نظامی ، پرتاب راکت برروى پایگاه هاى نیرو های  ائتلاف و دولت و بمب گذارى مبادرت کرده اند، که برخلاف جنگ هاى کوهستانى، براى طالبان این تغییر استراتژى و روى آوردن به عملیات چریکى درون شهرى  منتج به نتایج مثبت نظامی و خصوصا سیاسی  شده است. عملیات انتحارى به عنوان شیوه جدید در مبارزه مسلحانه تاکنون در بین افغان ها ناشناخته و فاقد کاربرد بوده است. اما از دوسال پیش به این سو این ابزارجدید و بسیار مخرب در افغانستان نیز به کار افتاده و در سال 2006 درحدود 140 عملیات انتحارى علیه نیروهاى خارجى و داخلی صورت گرفته است، که این امر خود نشان دهنده تغییر در تاکتیک هاى جنگى گروه هاى مخالف دولت در افغانستان می باشد.

با گسترش ناامني‌ها ، عدم توانايي غربي‌ها به رهبري آمريكا در كنترل اوضاع و افزايش نارضايتي مردم از عملكرد  و بمباران های غیر مسوولانه نيروهاي خارجي باعث شده تا غرب به ويژه آمريكا درصدد تغيير تدريجي شيوه عملكرد خود در افغانستان برآيند. اين تغيير شيوه به سمت طرح مشاركت سياسي گروه طالبان در اداره امور افغانستان از سوي كارشناسان سياسي غربي با هدايت آمريكا درحال شكل‌گيري است. ولی بنابر پیچیدگی اوضاع در منطقه و شرايط اجتماعي افغانستان ، مشخص نيست که تا چه اندازه موفق خوهد شد.

اخیرا" يك گروه از كارشناسان كانادايي تاكيد كردند كه دولت‌هاي غرب بايد براي خاتمه جنگهاي چريكي عليه نيروهاي ناتو در افغانستان و برقراري آرامش در اين كشور با طالبان مذاكره كنند . به عقیده این کارشناسان ، کانادا به نوعي راه حل سياسي نياز دارد ، چون این کشور۲۵۰۰ تن از نيروهايش را در منطقه متشنج قندهار مستقر و مامور تعقيب ترورستان طالبان كرده است . از سال ۲۰۰۲ تاکنون  چهل و پنج سرباز و يك ديپلمات ارشد كانادايي در جريان حملات يا انفجارهاي كنار جاده در افغانستان كشته شده اند.

درهرحال ايده مشاركت طالبان در قدرت به عنوان يك راهكار سياسي مطرح است كه عده‌اي با آن مخالف و گروهي هم موافق شركت اين گروه در ساختار دولت افغانستان هستند تا حلقه قومی خود را تکمیل نمایند. در صورت تحقق اين امر انديشه طالباني بار ديگر در كشور حاكم  شده و افغانستان را مجددا" در حکومت  تک قومی و خودکامگی فرو خواهد برد.

وخامت وضعيت امنيتی، فقر فزاينده در بسیاری از مناطق کشور، عدم موفقيت استراتژی دولت در راستای مبارزه با مواد مخدر و عدم موثريت فعاليت های جامعه جهانی برای تامين امنيت تحقق نيافتن وعده‌ هاي داده شده از سوي اين نيروها، و خصوصا" گسترش وسیع  نارضايتي مردم با گذشت هرروز باعث تقویت روحیه و فعالیت های روز افزون طالبان شده و این گمانه های را تقویت می کند که گویا دولت  و نیروهای ائتلاف بین المللی از مقابله با مخالفین عاجز آمده و ابتکار عمل را بدست طالبان و عناصر القاعده می سپارند.

 اما اینکه با گذشت هرروز، چرا وضعیت چنین آشفته می شود و به رغم حضور گسترده ء جامعه بین المللی در افغانستان، چرا هنوز این کشور از تامين امنيت اجتماعي - که یکی از شروط لازم يك جامعه باثبات است-برخوردار نیست؟  برعکس جنگ، فقر، بيكاري، قتل، سرقت‌هاي مسلحانه، راهزني، اختفاي اطفال، باجگيري و ساير ناهنجاري هاي اجتماعي روز به ‌روز درحال افزايش است و باگذشت پنج و نیم سال پس از کنار گذاشته شدن طالبان از صحنه قدرت در افغانستان، اين گروه عملا" بر بخشهای زيادی از کشور تسلط یافته و يا از نظر روانی، بر نيمی از افغانستان حکومت می کنند، علت را در قدم نخست  باید به  بی کفایتی و بی ابتکاری و عدم مدیریت سالم در دولت رییس صاحب  کرزی  جستجو کرد که  با وجود حمایت گسترده ء نظامی، اقتصادی و سیاسی ای مجامع بین المللی ، نتوانست با ایجاد یک دولت فراگیر قوی آرامش را در کشور تامین نماید. برعکس سیاست و برخورد تیم  رئیس جمهور کشور در برابر دشمنان همنژاد از همان روز های نخست‌(چپن ) پوشی ، فاقد منطق و قواعد قبول شده ای دولتداری بوده است که حتی بسیاری از مشاوران آقای کرزی در این زمینه، نظر به علایق قومی و منافع قبیلوی شان، عملا  بصورت مستقیم و غیر مستقیم در تقویت طالبان سهیم بوده وبجای برخورد قاطع با عوامل نا امنی ، زمینه ي رشد و پرورش  طالبان را در ولایات جنوب کشور فراهم کرده اند.

در قدم ثانی ، با وجود سوداگريها و سودپرستي‌هاي رايج در جهان، شرايط بين‌المللي و اوضاع واحوال منطقه‌اي نيز از جنبه‌هاي مساعد براي پيشبرد خواستهاي جدی دولت افغانستان خالي نبود. افغانستان میتوانست افکار جهانيان را بيشتر به عدم همکاری های صادقانهء دولت پاکستان بر علیه مبارزه با تروریزم معطوف کند و سیاست ‌های دو گانهء پاکستان  را بیشتر تحت فشار قرار دهد ودولت افغانستان با اتخاذ سیاست های دقیق و مدبرانه خویش خطوط انحرافی امریکایی ها را به نفع استقرار هر چه سریعتر صلح تغییر دهد. چون امریکایها میدانند که طالبان از کجا تمویل میشوند و در کجا مهارتهای رزمی را فرا می گیرند. اما اینکه چرا تلاشهای امریکا برای تامین امنیت در افغانستان، فقط جنبه تبلیغاتی داشته ؟ سوالی است که حتی برای بسیاری از متحدان اروپایی شان،پاسخ آن گنگ می باشد واین روش برای متحدان  قابل قبول نمی باشد.چون تمامی این کشورهایی که در افغانستان نیروی  نظامی دارند، علاوه بر اینکه هزینه های سنگینی را متحمل می شوند، در داخل کشور شان، در برابر افکار عمومی نیز قراردارند. چیزی که برای آن پاسخ روشن و توجیه قناعت بخش باید ارائه کرد.

ولی هنوزبا وجود ناامنی ها وبد امنی ها نمیتوان ازموفقیت کامل طالبان وشکست ائتلاف بین المللی در افغانستان سخن گفت. اما از روند سیاسی جاری در کشور چنین بر می آید که اگر دولت آقای کرزی و امریکا ئیها ، به شرایط کنونی دقت نورزند، چندان دور نخواهد بود که دست آورد ها همه برباد بروند وبرباد شده گان دوباره برگردنند.