سیدهاشم سدید

17.3.2007

 

" امیدوارم صبح آوازش بلند تر باشد"

 

بهترین محک برای شناخت هر حرکت سیاسی اجتماعی تاریخ است.  خلق و پرچم با کودتای هفت ثور قدرت سیاسی را بدست گرفتند،. قبل از پیـروزی و قبل از نشستن برمسند قدرت نمایندگان این دو حزب در جریان بحث های نظری یا تئوریک خویش آینده کشور و مردم را در صورت پیروزی شان با چنان رنگهای روشن و زیبا و امیدوارکننده ترسیم  مینمودند که گوئی در صدد ساختن بهشت برین برروی زمین اند. آسمان و ریسمان را به هم میبافتند و خود را فرشتگان روی زمین معرفی میساخنتد. ولی با رسیدن این گروه به قدرت نه ازبهشت خبری بود و نه از فرشته های خلد برین. تنها چیزی که این ها با خود آوردند عبارت بود از دود باروت، صدای تفنگ، سوزش مرمی های داغ، غرش زنجیر های تانکها، غرش دلخراش بم افگن ها، پشته های از کشته ها، خانه های ویران و مردم آواره؛ و کابوس شکنجه و زندان و چهره کریه وهولناک مرگ. چهره های ددمنشانه ی این حیوانات درنده که درپشت روبند های خوش رنگ انسان گرائی و عدالت اجتماعی  و برابری مخفی بود  با محک عمل و محک زمان  بر ملا شد. از یک  طرف عیاشی و فسـاد و غارتگری شروع شد و اخلاق جامعه مورد  استهزا قرار گرفت، از جانب دیگر  دین را که هم  اعتبار جامعه بود و هم عامل وحدت کشور زیر ضربات بیرحمانه خدا نا باوری واستبداد ایدئولوژیک گرفتند. وبا کشیدن پای خارجیان به کشوربالاترین حد افت سیاسی ـاخلاقی ـ ملی شان را به نمایش گذاشتند.

احزاب اسلامی ـ جهادی نیز که میراث اعمال شان طی این سه دهه کمتر از میراث سه دهه احزاب خلق و پرچم نیست، وغایله های کنونی نتیجه و امتداد آن دو میراث می باشد، از آنجا که هدف هر دو گروه یا طیف رسیدن به قدرت بود، نه اعتلا و سر بلندی ملت و کشور، گذشته از فساد چندین برابر فساد خلق و پرچم و ایجاد وحشت و جنگ و خودکامگی به  دامان بیگانگان  افتادند و به موجودات ضد ملی تبدیل شده تا حلق به لجن زار بیگانه پرستی غرق شدند. این احزاب که پرچم دار امید های  والای اکثریت مردم کشور بودند، بعد از رسیدن به قدرت چنان شیشه  آرمان های رنگین و شرین مردم مسلمان و خوش باور و شریف کشور را به به سنگ بی اعتنای کوبیدن که به یقین نمونه ء از چنین بی اعتنائی به آرمان و خواست های مردم درتاریخ دیده نشده است.

طالب که دین را بد بینانه به استباد  تبدیل نمود و در شقاوت و سخت گیری و فرهنگ ستیزی سر هر دو را خارید، در صدد احسان به مردم و خدمـت به کشوروانجام وظایف ملی خویش نبودند. زد و بند و رابطه عریان و ضد ملی طالب با امریکا وانگلیس، خصوصاً با پاکستان وعربستان سعودی و کویت قوی ترازوابستگی های احزاب اسلامی به این کشورها بود. اگر درزمان خلق و پرچم عساکرشوروی برای حمایت خلق و پرچم درکشورحضور داشتند، در زمان ربانی، در اوایل پاکستانی ها و اعراب و در اواخر زمامداری اش ایرانیان، هندی ها و روس ها، و در زمان طالب به هزار ها صاحب منصب و عسکر خارجی خصوصاً پاکستانی برای حمایت طالب در کشور موجود بودند و در کنار طالب می جنگیدند و در برنامه ها و پلان های شان آن ها را رهنمائی و کمک مینمودند.

دولت فعلی افغانستان نیز گذشته از کم و کاست هایش در زمینه های مختلف و متعدد، تا زمانی که عساکر کشورهای بیگانه در این کشورحضور دارند و زد و بند های غیر ملی، یا ضد ملی مجموعه ء از سیاست مداران درون دولت یا سارمان های سیاسی بیرون دولت ادامه مییابد،  نمیتواند  یک دولت ملی باشد.

خلاصه کلام این که هیچ یک از این حرکت ها یا احزاب، چنان چه بار ها قبلاً گفته و نوشته شد، صبغه یا رنگ ملی نداشتند. و با آنکه  ضرورت وجود یک حرکت ملی سرتا سری در جریان این همه سال برای پیش برد و حفظ مناقع ملی کشوروقطع دست اندازی های بیگانه ها و سرکوب نیروهای بیگانه پرست که زمینه دست اندازی نیروهای خارجی را فراهم مینمودند و فراهم میکنند،  شدیداً دیده میشد، چنین حرکتی با تأسف بوجود نیآمد.

فراخوان سایت انترنتی آزمون ملی، با وجود این که اغلب این چهره ها از منسوبین همان احزاب اسلامیی هستند که  در طول  تاریخ  موجودیت شان، به استثنای قرارگرفتن دربرابررژیم کمونستی خلق و پرچم و اشغالگران شوروی، موضع منفی درقبال خاک و مردم داشتند، وهمواره با زد و بند های غیـر اصولی وغیر مردمی شان با سایر احزاب افغانی، و در خارج با بیگانه ها، و تعبیرات بسیار سخت گیرانه شان از دین، سبب ایجاد و امتداد مشکلات در کشور شــده اند، از آن جائی که، بر وفق نوشته شان در این فراخوان ( این ابتکار از طرف عده ای ازهموطنان با احساس و دلسوز، بدون درنظر داشت تعلقات و علایق گذشته سیاسی شان، فقط بخاطر خدمت به وطن و هم وطنان مظلوم شان، به عنوان اشخاص مستقل و غیروابسته، براه افتیده است.)  به عنوان یک حرکت ملی، گر چه دیر آمد، کاریست در خور تائید. اما تذکر چند نکته برای انسجام و قوام این حرکت لازم است که ذیلاً توضیح میگردد:

ـ  قدرت نباید به هدف تبدیل شود. هدف باید همانطوری که نوشته اند خدمت به خدا و به وطن و به مردم و به آزادی باشد؛ وقدرت وسیله ی برای رسیدن به این هدف باشد. اگر قدرت هدف قرار گرفت همان اعمال از آزمون ملی هم سر خواهد زد که از حزب اسلامی و جمعیت و اتحاد اسلامی و... سـر زده است.

ـ  بازگشت هیچ انسانی را که درطول حیات سیاسی اش بارباربا مخالفینش بریده و پیوسته، حتی با مخالفین غیرعقیدتی اش، نباید مبارک گفت. ائتلاف با دوستم، ائتلاف با تنی،  ائتلاف با مومن، ائتلاف با نورالحق، ائتلاف با گلاب زوی و ... امری قابل بخشش نیست. آزمون باید نشان بدهد که آزمون است و درطوفان آزمون ها بوجود آمده است.

ـ  دین رابه استبداد تبدیل نکنند، آنگونه که طالب با خشونت دینی آن را به استبداد بدل نمود. خدارا درهرجا وبا همه احوال میتوان سراغ گرفت. در درون

خود و در بیرون خود. در خانه و در مسجد. در راه و دربازار. درتنهائی و درجماعت و درهمه جا؛ خدائی که عطوف و رئوف است؛ و رحیم و رحمان و خود مراقب و ناظر و هادی بنده خود میباشد نباید به یک موجود انتقام جو و خشن تبدیل گردد. رابطه ای انسان و خدا باید به یک رابطه ی تبدیل شود که یک دیگر را حس میکنند، درک میکنند ومشناسند و میفهمند؛ و همه جا و همیشه به همدیگر نظر دارند.   

ـ  دین را وسیله و ابراز برای رسیدن به قدرت قرار ندهند. مردم ما در طول این همه سال با تعبیرهای گوناگون و برخورد های متنوع احزاب اسلامی با اسلام آشنا شده اند. اسلام  طالب. اسلام حکمتیار. اسلام ربانی. اسلام سیاف. اسلام دوستم واسلام کرزی. هریک تعبیرخاص خود شان را ازاسلام دارند. علت این همه تعبیر ها فقط دراستفاده ابزاری دین برای کسب قدرت است. مسند قدرت یکی و متقاضی قدرت ده ها تا. باید ده ها حزب بوجود بییآید و ده ها تعبیر از اسلام شود.  

 ـ امارت و سلطنت و نظام های استبدادی چپ و راست، دینی و غیر دینی به طور قظعی مرده است و ما به دوره جمهوری پا گذاشته ائیم. فکر باز گشت به دوره های گذشته استبدادی باید ازسرها بیرون شود. در عرصه دین باید خودکامگی و استبداد رهبران دینی و رهبران احزاب دینی پایان یابد و جریان های سالم و روشنگرانه دینی بوجود آید تا چهره اخلاقی ومنش سازنده دین رامعرفی کنند. درجریان این همه سال دین بزرگ ترین عامل برای بی اعتبار ساختن خود، با کار نامه های غیر دینی متولیان دین و رهبران به اصطلاح احزاب اسلامی، تبدیل شد. برای رفع شبهات دینی اندیشه های سالم دینی باید ابشخور افکار و جریانات دینی مردم قرار گیرند.  دین باید از خرافاتی که در طول سالیان دراز صبغه دینی ندارند و دلسوزان سادح لوح آن ها را کشف و بنام  دین  بیان داشته اند و چهره دین را مکدر میسازد پاک گردد. سنت ها و اعتقادات غیر دینی که بنام دین معرفی شده اند باید بدور ریخته شوند.  در یک کلام کار دین گسترده و وسیع و سالم و متفکرانه و روشنگرانه و روشنفکرانه است.   جوهر دین عبادت  و هدایت  و تهذیب اخلاق  و تعالی و کمال انسان است. دین باید ازسیاست جدا شود. سیاست دین را لطمه میزند و بی اعتبارمی سازد.  وظیفه دین هدایت است. رهبران دین باید  نمونه ی از اخلاق و درستکاری باشند؛ و همانگونه که نزده سال پیش دریکی از مقالات خویش در هفته نامه " الصبح"، آن زمانی که هنوز احزاب اسلامی بر توسن مست موفقیت سوار بودند، نوشتم، باید از دوگانگی در گفتار و کردار بپرهزند، و میان گفتار و کردار همآهنگی بوجود آورند. (حرکات وعمل کرد های این ها حتی در همان زمان نیز مورد انتقاد بوده است.) و وظیفه دولت  باید حفظ امنیت و آزادی و عدالت باشد. جدائی دین و دولت اما به معنی آن نیست که این دو نهاد در امر اداره و سازندگی و هدایت کشور و مردم با هــم همکاری نداشته باشند. یک جامعه وقتی آباد، قوی وسالم است که میان این دو نهاد تعاون وهمکاری هماهنگ و صادقانه و مفید بوجود بیاید. اگراز یک طرف آیاتی " لا اکراه فی دین ... و لکم دین کم ... "  خوانده می شود، باید از طرف دیگر دعوت به دین و اصل امر به معروف نادیده انگاشته نشده و فراموش نشود.

ـ میان سنت و مدرنیته باید یک خط مشترک ترسیم نمود. سخنان بیهوده و خرافات آن و حرفهای غیر ضروری و آشغال های این را زدود. سنت را نباید برای مدرینته نفی نمود و مدرینته را نباید برای سنت منتفی شمرد. کاری باید نمود که هر دو را داشت، اما در حد قابل پذیرش و سودمند آن برای جامـعه و انسان. 

در اخیر یک بار دیگر ضمن تائید از این حرکت امیدواریم که این حرکت به یک حرکت قوی ملی در سطح کشور و در تمام لایه های جامعه تبدیل شـود

و در برابر تمام حرکت های غیرملی ـ غیراسلامی ـ اسلام نما ها ـ با پشتوانه واتکای قوی مردم، همچون درختی تنومند و استواری استوار و سبز گردد.