سیدهاشم سدید

7.3.2007

 

 

 

"پاسداری از حقوق زن در قدم اول وظیفه خود زن است"

 

یک عقیدهء  بسیار کهن در بارهء خلقت انسان می گوید که انسان از خون آدم  مقتولی آفریده شده است؛  اما نه همه ی انسان ها،  بلکه  فقظ انسان های نجیب، دلیر و هوشیار. زنان، اشخاص ترسو، کم عقل و بی عقل از این امر مستثنأ هستند. این گروه از افراد از گوشت دو پای آن مقتول ساخته شده اند.

اگر این استدلال و چون و چرا را که آدمی که انسان از خون او آفریده می شود، آیا با وجود آدم بودن انسان نبوده؟  اگرانسان نبوده، چرا آدم خوانده شده است؟  و اگر انسان بوده، پس پیش ازخلقت آن انسان های که ازخون او آفریده میشوند انسان، یعنی همین آدم مقتول وجود داشته و انسان هائیکه ازخون وی بوجود میآیند نمیتوانند اولین انسان باشند.  و این که خودش چگونه و ازچه چیزی بوجود آمده است ؟ و چرا گفته میشود که انسان از خون آدم مقتولی آفریده شده است، در حالیکه آدم  مقتول که خودش انسان است و قبل از آفرینش انسان های دیگر از خون وی،  وجود داشته و  ...  را فعلاً سر جایش بگذاریم، مشاهده خواهیم نمود که زن نه تنها امروز در بسیاری جوامع،  از آن جمله در کشور ما تا حدود زیادی،  در ردیف انسان های عاقل  به شمار نمییآید،  و عقیده کلی بر آن است که زنان دارای  وجدان ضعیف تری نسبت به مردان اند، یا مردان نسبت به زنان واقع بین ترند و... که از ازمنه های بسیار کهن و دور انسان، منظورجامعه مرد است، زن را با خصوصیت های روانی و خصلت های اخلاقی و استعداد های ذهنی مانند ترسو، ضعیف، بی عقل و نا توان و ...  میشناختند.

غالباً تصورما ها این است که افراد نا آگاه و کم تحصیل، افرادی با تفکرات بدوی یا عقب مانده دارای چنین تصورات و برداشت های هستند، اما  واقعیت ها نشـانگر آنست که تنها افراد کم مایه و کم پایه دارای چنین افکاری نیستند، بلکه امکان تشخیص افرادی  تحصیلکرده،  متخصص،  متفکر و به اصطلاح دانشمندان نیز در این میان چندان بعید و دشوار نیست. ازمیان این افراد تحصیل کرده و دانشمند میتوان، به طور مثال، از زیگموند فروید ، پدر روانشناسی نوین، نام برد که عقیده داشت : "زنان دارای وجدان ضعیف تری نسبت به مردان میباشد."

نگاه کوتاه به یک سری از کتاب های  دینی نیز که نویسندگان ان ها همه مردان اند نمایانگر آن است که برخورد پیشوایان دین نیز با زن  متناسب با بر خورد  آن ها با مردان نبوده است. بطورمثال درکتابهای اصول کافی، تهذیب، استبصار، جامع الصغیر، البیان والتبیین و کتب اربعه و... درباره زن، در کنارصد ها نظر و عقیده، میخوانیم که:

بهترین سرگرمی مرد شناست و بهترین سرگرمی زن نخ ریسی،

فتنه سخت را دیدید و صبر کردید، و من از فتنه ای سخت تر برشما بیم دارم که از طرف زنان مییآید،

بهترین مسجد زنان کنج خانه آن هاست،

پس از من برای مردان فتنه ای زیان بار تر از زنان نخواهد بود،

اگر زن نبود مرد به بهشت میرفت،

در جهنم نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن زنانند،

محکم ترین سلاح شیطان زنانند،

اطاعت زنان مایه پشیمانیست،

مجالست با اراذل و گفت و شنود با زن ها دل را بمیراند،

اگر زنان نمیبودند خدا چنانکه شایسته پرستش اوست پرستیده میشد،

زن بصورت شیطان مییآید و بصورت شیطان میرود،

از زنان بد به خدا پناه ببرید و از نیکان شان نیز بپرهیزید،

زن از قبرغه ای خلق شده که راستی پذیر نیست.

 شاعری هم در این باره مینویسد:

زن از پهـلـوی چـپ شــد آفریده

کس از چپ راستی هرگز ندیده

بگذر از این  مادر  فرزند  کش

آن چه پـدر گفت بدان  دار هش

در پدر خود نگر ای ســاده مرد

سنت او گیر و نگر تا چه کــرد

در سایر منابع اسلامی همچنان، بر خلاف ادعا های چند، به طورمثال، می خوانیم که: اعتبار شهادت دو زن برابر است به اعتبار شهادت یک مرد.  در بعضی موارد حتی گواهی دو زن و یک مرد هم برای تثبیت جرم کافی نیست؛ بطورمثال در یکی از احکام قصاص و دیات  در مورد قصاص می خوانیم که: ...  و هر گاه دو مرد عادل گواهی دهند که شخصی دیگری را کشته قصاص ثابت میشود و به گواهی زنان یا دو زن و یک مرد ثابت نمیشود.  

زن حق پیش نماز شدن یا وعظ را ندارد.  زن حق قضاوت ندارد.  زن  حق رهبری یک جامعه را ندارد. میراث زن برابر است با نصف میراث مرد.  با گمان غالب در اسلام زن حق تفسیر قران را نداشته است، درغیرآن حد اقل یک تفسیرقران از یک زن مسلمان وجود میداشت. روسای تمام مدارس و نهاد دینی مردان هستند. بـه

استثنای یک زن عارف، در اسلام زن عارف دیگری دیده نشده است.  در اسلام زن حق طلاق دادن را ندارد، جزدر موارد بسیار استثنائی. و ...

درقوانین جزائی جمهوری اسلامی ایران برخورد جانب دارانه ی احکام جزائی را که به سود مردها صورت گرفته است بخوبی مشاهده میکنیم. در ماده 209 قصاص نفس آمده است که: "هرگاه مرد مسلمانی، زن مسلمانی را بکشد، محکوم به قصاص است لیکن، ولی زن قبل ازقصاص باید نصف دیه مرد رابه او بپردازد." دلیل آن این است که ارزش مرد مسلمان دوبرابرارزش زن مسلمان است. اگرمرد مسلمان قصاص میشود چون زن نصف ارزش مرد را داراست باید نصف ارزش دیگر وی  با دیه جبران شود.  در ماده 199 در رابطه  به اثبات سرقت،  شهادت زنان بی اعتبار است،  و شهادت دو مرد جرم را اثبات میکند.  مطابق بند 1 مـاده 1210 قانون مدنی سن بلوغ را برای دختر 9 سال و برای پسر 15 سال تعیین نموده اند. بر این اساس دختر 6 سال پیشتر از پسر در صورت ارتکاب جرم مجازات میشود.   و... ( بر گرفته از نشریه مسلمانان سوسیالیت.)

در ادیان دیگر، از جمله مسحیت نیز زن نه تنها  دارای حقوق، حیثیت و مقام  برابر با مرد  نیست، بلکه وجود وی سبب شر و معصیت، و در بسیاری موارد موجب گناه نیز پنداشته میشود. 

دربند 4 آیه 14 ریویلاشن کتاب مقدس نوشته شده است که: " به نظرعیسی زن آلودگیی ( موجود کثیفی) است که سبب آلوده شدن مرد میگردد."

در بند 30ـ 15 آیه 19 لویتیکوس همان کتاب آمده است که : " زن نه تنها آلودگی روحی برای مرد است، که آلودگی جسمی نیز برای مرد میباشد."

در بند 3  آیه 22   اسلسیاستیکوس همانجا نوشته شده است که: " تولد هر دختر زیان و ضرر است."

در بند 5 ـ2  آیه 12  لویتیکوس همان کتاب میخوانیم که: " اگر زنی طفل پسر بدنیا مییآورد، بعد از هفت روز طاهر و پاکیزه می گردد. اما اگر دختری بدنیا مییآورد، بعد از چهارده روز پاکیزه میشود." و ... در مذاهب دیگر هم با چنین تلقینات در باره زن بر میخوریم که ذکر آن به تطویل کلام مییافزاید.

برخی از انسان ها، بدون تردید به این اعتقادات ارج میگذارند و آن ها را ( چه آن افسانه ای کهن غیر دینی و غیر علمی را،  چه گفته فروید را و چه گفته های دینی ولی غیر علمی رهبران ادیان و مذاهب را ) بی چون و چرا قبول دارند و برمبنای همین اعتقادات و برداشت ها با جرأت و غرور و سربلندی با جنس زن ماننـد یک فرمانروا یا یک موجود  قوی تر، برتر و دارای حقوق بیشتر برخورد میکنند. درجامعه خود ما، خصوصاً در روستا ها و مناطق دور ازمراکز ولایات و شـهرها زنان کشور ما بر مبنای همین باورهـا و بینش های مرد سالارانه و سایرسنت های کهنه و ارتجاعی بعنوان موجودات فاقد حقوق برابربا مرد، موجودات فاقد عقل، فراست، کیاست و بینش سالم، و توانائی های فکری سازنده  از انواع متعدد ستم ها رنج میبرند.

آیا واقعاً زن فاقد استعداد های خلاق و سازنده است؟  آیا واقعاً زن به عنوان یک موجود  درجه دوم آفریده شده است؟ آیا واقعاً زن فاقد هوش و عقل برابر با عقل مـرد است؟ آیا واقعاً زن سبب مصیبت و معصیت و آلودگی است؟  آیا واقعاً زن برای زن بودنش محکوم  به خدمت به مرد و ناگزیر از پیروی ازمرد است؟  آیا واقعـاً زن دارای وجدان ضعیف تر از مرد است؟و صد ها آیای دیگر!؟

من نمیتوانم چنین تصوری را قبول کنم؛  زیرا:

اگر از دید یک انسانی که دارای عقاید دینی است به موضوع نگاه کنیم، از آنجائی که خدا عادل است، چنین امری نمی تواند از یک  موجود عادل سـر بزند.  بودن و نبودن یک امریا پدیده یا خصلت درعین زمان نمیتواند در یک موجود درست باشد.  اگر خداوند عادل است، پس از یک  موجود عادل کارغیرعادلانـه سرزدن و یک موجود یا مخلوق خود را به یک نظر دیدن و موجود یا مخلوق دیگر خود را به نظر دیگر دیدن، امریست غیر ممکن.

از جانب دیگرعلم ومنطق قوانین تکامل و تجربه های عینی و ملموس نشان داده است که خلاقیت و توانمندی های زنان درتمام عرصه ها کمترازخلاقیت و توانمنـدی های مرد ها نیست. امروز ما در جهان، و هم درکشور خود ما، زنان معلم، نرس، داکتر، پیلوت، راننده، ماشینکار، لابراتواریست، نویسنده، شاعر، محقق، اندیشـمند،

سیاستمدار، مهنـدس، آرکتیکت، نقاش، رسام، گرافیکر، ممثل، فوتوگراف، ژورنالیست، استاد( پروفیسور)، حسابدار، کارمند و... داریم که خود نمایانگر نیروی خلاق فکری و توانمندی های ذهنی این موجود است. چیزی که دربرابر نظریات و باورهای مردسالارانه جامعهء سنتی ما با سند و عمل قد علم نموده اسـت که سبب ارزش گذاری ما برای این موجود و موجب استهزای تفکرات فرسوده و خرافی که هنوز هم تلاش دارد تا حقوق حقه این بخش از جامعه  را نادیده بگیرد، میگردد.

زن موجود ناتوان نیست، جامعهء مردسالار، سنت ها، تفکرات و باورهای سخیف وغیرانسانی، با طرح این مسایل و منسوب ساختن زن به اینهمه خصلت های منفی در  طول  تاریخ چنین  تصور را  برای در زنجیر نگه داشتن زن برای استثمار بیشتر و بیشتر و بهتر زن، رایج ساخته است. اگر زن نتوانست همپا با مرد در طول تاریخ بشریت حرکت کند، دلیل آن این بود که به زن موقع داده نشد تا خود را تبارز دهد. بنام موجود پست تر، بنام موجود کم عقل، بنام موجود ناتوان، بنام ننگ، بنام ناموس، بنام دختر بودن و به صد ها دلیل غیر مؤجه دیگر حق و آزادی زن سلب شد، و زمینه رشد و تکامل او محدود گردید. به جای تشویق زن، بجای فراهم نمودن امکانات و زمینه برای زن برای بالا کشیدن خود از نکبت کده ای که برای وی ساخته شده بود و او درآن نکبت کده به اسارت گرفته شده بود، به تحقیر و تمسخر وی

پرداخته شد. کار زن محدود شد به شستن، روفتن، پختن، خانه داری، بچه آوردن، خدمت مرد و ماندن درچهارچوکات خانه. اگر حقوق زن نا دیده گرفته شود و آزادی های لازم برای وی مهیا نشود و توانائی های وی زیر سوال برود و همیشه مورد انتقاد قرار بگیرد و سرزنش شود و خواسته ها و امیال و آرزو هایش نا دیده گرفتـه شود و برای برادرش ده ها نوع  امتیاز قایل شوند،  و به او بعنوان یک موجود درجه دوم برخورد شود و همواره مال مردم یا حیوان موی دراز خوانده شود،  از کدام

راه، با چه امکانات و وسایل، و با کدام مشوق، زن میتواند استعداد هایش را به نمایش بگذارد؟  رشد زن در زنجیر اسارت سنت ها و باورهای نادرست وغیرعادلانه فقط دریک جامعه انسان سالارکه به برابری حقوقی وآزادی همه ی اتباع اش نه تنها باورداشته باشند، که آنرا بمانند مردمک چشمان شان حفظ، وبمانند یک وظیفه ی مقدس احترام و رعایت کنند، میسر است و بس. و جامعه افغانستان با تأسف هنوز به چنین جامعه ی تبدیل نشده است. این جامعه هنوزهم با یک پا، آنهم لنگ لنگان، و گاه گاه با کشیدن خویش بروی سینه، با کندی  به پیش میرودد.

 تقسیم غیرمنطقی انسان از لحاظ حقوقی به زن و مرد، یا زن و مرد بودن انسان ها را معیارارزش انسان قرار دادن  نه تنها خلاف کرامت انسانی  زن است،  نه تنها یک عمل غیر اجتماعی است، نه تنها سبب مشکلات عدیده ای در یک کشورمیگردد،  که مانع رشد و ارتقای آن کشور نیز میشود.   

پس بهتر است که:

همه انواع ستم و مردسالاری بر زن محو گردد.

در قوانین موجود کشوردر رابطه با حقوق زن تجدید نظر شود؛ و بر اساس ان عملاً امکانات برابر به مقیاس تمام کشور برای زنان،  مانند مردان میسر گردد تا زنان هم بتوانند استعداد ها و توانمندی های شان را بروز بدهند .

به حقوق زنان کشور به مثابه انسان های صاحب حقوق برابر با مردان ارج گذاشته شود.

زمینه حضور فعال و برابر زن در عرصه های اجتماعی مهیا شود.

از آنجائیکه همه زنان خانه دار توان کار دو برابر ( کار در خانه و کار در بیرون )  را ندارند و براساس انتخاب خود شان ترجیح میدهند تنها کار خانه را پیش ببرند بناءً باید برای آن ها راه های دسترسی به رشد شخصیت اجتماعی و فکری در درون خانه و در محیط و اجتماع فراهم شود.

این کاریست که دولت و جامعه باید به آن بپردازد، اما تشدید و تسریع این کار تنها از راه  اشتراک مستقیم و دخیل بودن زنان ما درفعالیت های اجتماعی و بلند کـردن آواز خود شان ممکن و میسر است.  تردیدی نیست که این آوازاز چندین دهه بلند است، اما با تأسف هنوز نه سرتاسری شده و نه عمومیت یافته و نه آنقدر قوی است که سبب تشویش نظام مردسالار در کشورشود. جامعه مرد سالار ما یقیناً با طیب خاطر حاضر به تمکین در برابرزنان نمیشوند، بناءً زنان ما باید تا جای مقاومت کنند که برای مردان راه  دیگری جز تمکین در برابر رهائی زنان و شـناخت حقوق آن ها به مثابه موجودات برابربا مردان باقی نماند و این همه پیشداوری ها و اعتقادات سنتی و معیارهای دوگانه از بین نرود. در این تصورکه زنان با مردان برابر نیستند و در نتیجه نمیتوانند از حقوق برابر با مردان بهره مند شوند منطقی وجود ندارد.

این ذهینیت ناقص را باید تا زمانی زیر سوال برد که احترام متقابل به هویت زن و به حقوق زن بمیان نیاید. و این کار در قدم اول وظیفه خود زن است.

و صحبت از یک جامعه دموکراتیک تنها در صورت رفع این تبعیض میتواند به وجود آید. در غیرآن همه حرف ها افسانه است!