اسلام و حقوق بشر

"محمد فهیم نعیمی"

09.02.07

 

 لسانسۀ حقوق و علوم سیاسی

 

 

چرا باید نسبت بین حقوق بشر و اسلام را مورد بررسی و موشگافی قرار داد؟

      دادن پاسخ به سوال فوق درجه اهمیت پرداختن ما را به گفتمان حقوق بشر و اسلام روشن خواهد ساخت. و ذهن ما را بیشتر تحریک خواهد کرد تا به گره گشایی های عاقلانه تری در زمینه بپردازد.    

     ما در قرن 21 زندگی میکنیم، قرن تکنالوژی الکترونکی، قرن اطلاعات، قرن رفتن انسانها به بیرون از فضای زمین شان، قرن آگاهی از عمق ابحار و بلآخره قرن آگاهی انسان از خودش و چهار اطرافش. ما امروز بعنوان انسانهای معاصرمهمترین دستآورد های بشری را در اختیار خود داریم و از آنها برای زندگی بهتر و انسانیتر سود میجوییم. این دستآورد ها که نتیجه انباشت قرنها معارف انسانی اند و در واقع بیانگر سیرتکاملی و رشد نوع انسان دانسته میشوند، تنها در دستآورد های مادی خلاصه نمیشوند از لحاظ معنوی نیز دستآورد های فروانی وجود دارند که مهمترین آنها را میتوان شکل گیری هنجارهای اخلاقی در سطح جهان که همانا حقوق بشر است دانست.

     حقوق بشر هنجارهای اخلاقیی مبتنی بر عقلانیت عملی اند که امروز در سطح جهان برای اکثریت انسانها قابل پذیرش اند. و استدلال عقلایی برای اثبات آنها بعنوان هنجارهای اخلاقی ممکن و متصور است. در دنیای امروز اهمیت فراوانی به حقوق بشر قایل میشوند، همانطوریکه برای پیشرفت های مادی بشر نیز اهمیت قایل اند.

     ما انسانها درپهلوی پیشرفت ها و دستآورد های جدید ما، میراثهای گرانبهای از گذشتگان خود نیز داریم که حفاظت و استفاده از آنها برای ما امری حیاتی بشمار میرود. دین فربه ترین میراثی ازگذشتگان ما است، میراثی که زندگی ما را معنی میبخشد، میراثی که زندگی بدون آن مفهوم خود را ازدست میدهد. یعنی دین بزرگترین میراثی است حاوی عالیترین ارزشهای اخلاقی که زندگی در پرتو آنها معنی میابد.

 

   ما بعنوان انسانهای مدرن از یک طرف با ارزشهای دنیای مدرن از جمله حقوق بشر مواجه هستیم . و از جانب دیگر دین را که میراث گرانبهایست با خود داریم . سر بریدن یکی در پای دیگری و یا فروگذاشتن یکی و پذیرفتن دیگری برخورد عاقلانه نخواهد بود. زیرا انسان امروز بدون داشتن دین و یا در صورت نپذیرفتن حقوق بشر زندگی خوبی نخواهد داشت. لذا یگانه راهی که عاقلانه بنظر میرسد، پذیرفتن حقوق بشر و دین تواٌمان  است.

     پرداختن به رابطه حقوق بشر و اسلام درعصر حاضر مهمترین گفتمان جهان اسلام را میسازد، امروز ده ها اندیشمند و روشنفکر مسلمان در این وادی قلم میرانند. جدیت روشنفکران مسلمان در رابطه به مساله حقوق بشر و اسلام  برای اینست که این مساله مستقیما با زندگی مسلمانان ارتباط دارد. حل آن شایداز بزرگترین مؤفقیت های مسلمانان در دوران مدرنیته باشد.

 

      حقوق بشر :

حقوق بشر چیست؟

آیا حقوق بشر، حقوق طبیعی یا ذاتی است؟ آیا حقوق بشر، حقوق الهی است؟ آیا حقوق بشر، حقوق موضوعه است؟ حقوق بشر بر کدام تهداب های فکری استوار است؟   اگر حقوق بشر مراعات نشود و نادیده انگاشته شود، چه نتایجی ببار خواهد آمد؟

     زمانی که در مورد حقوق بشر به تفکر و تأمل و یا گفتگو میپردازیم. و زمانیکه با گفتمان حقوق بشر مواجه هستیم، بصورت کاملاً طبیعی با سؤالات بالا مواجه میگردیم. پاسخ دادن به سؤالات بالا، در واقع اولین گام پرداختن به گفتمان حقوق بشر است. تا زمانیکه به این سؤالات پاسخ داده نشود، تلاش برای روشن کردن رابطه حقوق بشر و اسلام بی هوده خواهد بود.

     راستی حقوق بشر چیست؟ بعضی ها و شاید بیشترینه افراد معتقد اند که حقوق بشر، حقوق ذاتی و طبیعی انسانهاست. بدین معنا که انسانها از بدو پیدایش بصورت کاملاً طبیعی ازیک رشته حقوقی که حقوق بشر نامیده میشوند برخوردار میگردند. این حقوق مبتنی بر نیازهای ذاتی انسانهاست. چون انسانها در درون طبیعت زندگی میکنند، برای ادامه حیات شان باید یک سلسله حقوقی را برای شان برسمیت شناخت، که بنام حقوق بشر یاد میشوند.

    اما نباید فراموش کرد که حقوق بشر کلاً حقوق طبیعی نیست. زیرا حقوق طبیعی بسیار محدود اند، اما حقوق بشر طوریکه همه میدانیم بسیار مفصل اند. حق محرمیت را نمیتوان حق طبیعی دانست، اما عملاً در اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد. حق دسترسی به محاکم صالحه، حق برابری و... حقوق طبیعی نیستند.

     به همین ترتیب حقوق بشر حقوق ذاتی انسانها هم نیست، زیرا تعداد زیادی از مفاهیم حقوق بشر بنا بر یک سلسله مصلحت های برسمیت شناخته شده اند، که اگر همان مصلحت ها برداشته شوند، دیگر حقی هم بجا نخواهد ماند. طور مثال حق محرمیت، معنایش اینست که دولت نمیتواند مراسلات مردم را زیر نظر بگیرد ویا آنها را مورد مطالعه قرار بدهد و ببیند که در میان شان چه میگذرد. فرض کنید روزی برسد که همه مردم جهان بجای استفاده از کاغذ و رنگ، از شبکه جهانی ( انترنیت) برای رساندن پیام های شان استفاده کنند. آیا جای برای حق محرمیت در مفهوم قبلی-  اش باقی میماند؟ مدلول حق محرمیت برداشته میشود. و زمانیکه مدلولش رفع شود، یقیناً که نیازی برای حق محرمیت نیز باقی نخواهد ماند. به همین ترتیب هستند حق های زیادی که یک زمانی از لست حقوق بشر خارج ویا به آن افزوده  خواهند شد. لذا طبیعی و ذاتی دانستن حقوق بشر از پایه های محکمی برخوردار نیست.

     کسانی حقوق بشر را حقوق الهی، و کسانی هم حقوق بشر را حقوق موضوعه میدانند.

     دسته اول همیشه در تعریف حقوق بشرمیگویند، حقوق بشر مجموعهء از حقوقی هستند که از جانب خداوند برای بندگان اعطاء شده اند.

     دسته دوم معتقد اند که حقوق بشر مجموعه ای از حقوقی اند که از طرف جامعه برای افراد برسمیت شناخته شده اند.

     در حالیکه این هردو استدلال بهرهء کوچکی از حقیقت ندارند. حقوق بشر حقوق الهی نیست. بدلیل اینکه اولاً تنها یکتعداد انسانها معتقد به ادیان ابراهیمی هستند نه تمام انسانها، ثانیاً آنهایکه لایک یا ملحد هستند نیز به حقوق بشر به عنوان ارزشهای بسیار مهم جهانی باورمند هستند. آنها این ارزشها را از هیچ دینی نگرفته اند، چون به ادیان باور ندارند. لذا این باور که حقوق بشر حقوق الهی است. یک باور همگانی در سطح جهان بوده نمیتواند.

  از جانب دیگرحقوق بشر مانند حقوق موضوعه از قبیل حقوق تجارت، حقوق کار و... هم نیست. زیرا این حقوق معمولاً از طرف نماینگان مردم در شورای ملی به تصویب میرسد، که در صورت عدم تصویب آن،این نوع حقوق برای شهروندان جامعه اصلاً قابل تصور هم نیست. در حالیکه حقوق بشر فراتر از تصویب شورای ملی قرار دارد. که هر فرد میتواند برمبنای آن در برابر دولت به تخلف مدنی بپردازد.

      پس حقوق بشر چیست؟

     حقیقت اینست که ما نمیتوانیم تعریفی کامل، جامع و قابل قبول برای همه انسانهای دنیا از حقوق بشر ارایه کنیم. اما این امکان قابل کتمان نیست که میتوان بر مفهوم روشن و مشخصی از حقوق بشر توافق نسبتاً کلی را حاصل کرد لذا، تمام کوشش ها برای اینست که جوانب مختلف و متعدد حقوق بشر بعنوان یک گفتمان جهانی روشنترو واضحتر شود. تا درک همسوی از حقوق بشر حاصل گردد.

    ( آنچه را به خودت نمپسندی، برای دیگران هم مپسند.)  حقوق بشر مجموعهء از حقوق و آزادی های اساسی و حد اقلی مبتنی بر عقلانیت عملی اند که نخستین ریشه شان در اخلاق شکل گرفته جهانی است. اخلاقی که تا حدی ریشه در فرهنگ های مختلف دنیا و تا جایی هم ریشه در توافقات جهانی بر یک سلسله ارزشها بعنوان ارزشهای اخلاقیی جهانی دارد. همچنین حقوق بشر ریشه در گفتمان حقوق طبیعی و الهی، فرهنگ های  مختلف و ادیان الهی دارد. ریشهء بس قدرتمند و ارزنده.

     حقوق بشر در گام نخست مکلفیت های را بر دولت ها وضع میکند تا با شهروندان خودشان و شهروندان سایر دولت ها مطابق ارزشهای حقوق بشر رفتار کنند. و در گام دوم باز هم دولت ها را مکلف میسازد تا ارزشهای حقوق بشر را در جامعه رواج دهند و از نقض آنها توسط افراد و اشخاص جلوگیری کنند.

    در کل حقوق بشرطبق باور خاصی، مجموعهء ازارزشهای اخلاقی انسانی هستند برای بهتر زیستن انسانها.

    (من میاندیشم، پس هستم.) دکارت.  حقوق بشر بعنوان یکی از گفتمانهای مطرح در دوران مدرن مبتنی است بر یک سری مبانی فکری و فلسفی که شالودهء فکری و فلسفی دوران مدرن را با تمام عظمت اش میسازد.

     (عقلانیت مدرن، انسانگرایی، علم مدرن) سه پایه مستحکم تمدن جدید را میسازند، تمدنی که یکی از میوه های شیرین آن آموزه های حقوق بشری است. بنا بر این حقوق بشر مبتی است بر مبانی بسیار مستحکم و عالی که خلل در آنها باعث تزلزل در تمدن جدید بشری پنداشته خواهد شد.

     گفته شد که حقوق بشر ارزشهای اخلاقی جهانی مبتنی بر تهداب های مستحکم و تمدن ساز است. همچنین میدانیم که یکی از منابع مشروعیت بخش برای حکومت ها حقوق بشر است. اینکه کارکرد حکومت تا چه اندازه موافق با ارزشهای حقوق بشر است. و تا چه حدی حکومت برای گسترش این ارزش ها تلاش میکند. خود از ارزش بسیار مهمی برخوردار است. چون دولت های حامی حقوق بشر نه تنها اینکه از پشتیبانی شهروندان خودش بهرمند میگردند، بلکه حمایت و پشتیبانی جهانی را نیز حاصل میکنند. برعکس دولت های ناقض حقوق بشر در پهلوی اینکه مقهور جامعه جهانی قرار میگیرند، احترام شان در قلب های شهروندان شان نیز کاهش میآبد.

     نقض حقوق بشر چه از طرف دولت ها و یا افراد یقیناً از بدترین اعمال درعصر کنونی پنداشته میشود. و بتبع ناقضین حقوق بشر هم از بدترین انسانها خواهند بود.

 

     اسلام :

     اسلام چیست؟

همانطوریکه ارایه تعریف کامل و جامع از حقوق بشر ناممکن بود. تعریف اسلام به عنوان یک دین و سایر ادیان نیزکار ساده ای به نظر نمیرسد. اما به هر حال طوریکه

قبلاً هم گفتم ارایه مفهومی، نه تعریفی از آن ناممکن نخواهد بود.

   اسلام پیام مقدسیست حاوی گوهرایمان و یک سلسله ارزشها، از جمله، ارزشهای  عالی اخلاقی  که در بحبوحه دوران سنتی در عربستان به پیامبر گرامی از طرف خداج نازل گردید. بدین حساب خاستگاه اسلام به عنوان یک دین آسمانی عربستان سنتی است. جامعهء سنتی عرب در آن زمان نه اینکه خدا را نمیشناخت، بلکه چندین خدا را پرستش میکرد، در واقع پیامبر اکرم برای ترویج خدا پرستی نیآمده بود، بلکه برای رفع شرک به خدای یگانه مبعوث شده بود.

    زمانیکه دین مقدس اسلام ظهور کرد، نه تنها جامعهء عرب بلکه اکثریت نقاط جهان در دوران سنت بمعنای جامعهء شناسانهء آن بسر میبرد. بدین ترتیب زمانی اسلام به عنوان پیام مقدس از جانب خدا به پیامبرش نازل شد، در لباس سنتی به مردم عرضه شد. انسان ها نمیتوانستند و اکنون هم نمیتوانند پیام آسمانی را بصورت عریان و مستقیم دریابند، بلکه همیشه باید در لباس مفاهیم قابل درک برای انسانها عرضه شود. این مفاهیم قابل درکی که پیام را به انسانها میرسانند، در تمام زمانها نمیتوانند یکسان باشند، گذشت زمان ایجاب میکند تا بر پیام مقدس لباس های نو پوشانده شود تا شناخت آن و درک آن برای انسانهای همان زمان که با گذشته ها متفاوت هستند ممکن گردد.  به همین دلیل است که روشنفکران اسلامی معتقد به ذات و عرض در دین هستند. میگویند، ذاتیات دین همیشگی اند، اما عرضیات که همانا قشر دین اند، نظر به ایجابات زمان رنگهای تازه ای را به خود میپذیرند. مثالیکه سروش روشنفکر اسلامی در کتاب خود تحت عنوان بسط تجربه نبوی در عرضیات میآورد اینست که زبان عربی از ذاتیات دین اسلام نیست، بلکه زبان عربی از جمله عرضیات دین اسلام است. بناءً امروز یک چینایی حق دارد، اسلام را به زبان چینایی خودش دریابد. مجبور نیست به اینکه حتما زبان عربی را بفهمد، تا اسلام را بفهمد.

     به همین ترتیب نمونه های زیادی از عرضیات در دین اسلام هستند که میتوان آنها را یاد آور شد. عرضیاتیکه در واقع وسایلی برای فهم و درک دین و پوششی برای   محافظت از گوهر دین هستند. و ارزش بیشتر از این ندارند. این را هم نباید فراموش کرد که پیام مقدس همیشه به لباسی ضرورت دارد تا به مردم عرضه شده بتواند، و از جانب دیگر لباس یا قشریکه بر پیام مقدس پوشانده میشود،برای حفظ و نگهداری پیام از اهمیت حیاتی برخوردار است. بناءً لباس باید زیبا و مناسب باشد، تا از یک طرف از ضایع شدن یا تحریف شدن پیام جلوگیری کند، و از جانب دیگر با زیبایی اش دل ها را برباید.

     ازجانب دیگر دین اسلام دارای گوهری است در درونش، که ذات دین خوانده میشود. ذات دین یعنی آنچه که بدون آن مفهوم دین از بین میرود، یعنی اگر از دینی ذاتیاتش را بردارید. دینی باقی نخواهد ماند.

  حال مساله اینست که آیا دین اسلام وارزشهای حقوق بشر با معانیی که در بالا

پرداخته شدند، در موارد مختلف با همدیگر در تناقض قرار دارند؟ اینکه آیا واقعا چنین است ویا اشتباها ما چنین تصور نادرستی از موضوع داریم ؟ به این مساله ضمن نوشتار پایین مفصلاً خواهم پرداخت.

     تناقض یا تلاءم اسلام با حقوق بشر بر می گردد، به شناخت ما از حقوق بشر، و دین اسلام. اینکه حقوق بشر چیست؟  اسلام چیست؟ و چگونه این دو با هم ارتباط برقرار میکنند؟

    در پاسخ به سؤال اول و دوم در قسمت بالاترتا حدی پرداخته شد، اما اینکه اسلام با حقوق بشر چگونه رابطه برقرار میکند ذیلاً بدان میپردازم.

     حقیقت اینست که اسلام بعنوان دین آسمانی حدود چهارده صد سال قبل از امروز در عربستان ظهور کرد، و تا امروز معرفت دینی مسلمین  قبض و بسط های فراوانی را عملاً ، خواهی نخواهی تجربه کرده است. اما اصل بحث اینست که یکتعداد، البته تعداد کثیری از مسلمین خصوصاً یک تعداد زیاد علمای دینی به قبض وبسط در معرفت دینی بی باور اند. معرفت دینی را امری فرآتاریخی میپندارند و قبض یا بسط را در اندام معرفت دینی دلیلی بر نا حق بودن میگیرند. به این باور اند که برداشت از دین همچو خود دین دایمی، کامل و جامع است. و گذشت زمان هیچ گردی را بر سر و صورتش نمی نشاند. لذا هر نوع تحول یا نوآوری را در معرفت دینی راهی به بیراهه و باطل میدانند، و مسلمین را از آن جداً برحذر می کنند. قایلین این باور خاص اگر چه ارزش معرفت دینی را هم ردیف خود دین قرار داده اند، اما با سؤالات مردافگنی رو در رو هستند که یقیناً از عهده پاسخ به آنها بر نخواهند آمد. مهم ترین سؤال در برابر شان اینست که، چگونه میتوان معرفت سنتی دینی اسلامی را با جهان مدرن که کاملاً متفاوت از جهان سنتی است، وفق داد؟ یگانه پاسخ شان به این سؤال رد جهان مدرن با تمام ارزشهای آن ، و گرایش به بنیادگرایی دینی خواهد بود و بس. آنچه که تا کنون واقعیت های عینی جهان اسلام نشان میدهد دقیقاً همین است، نه بیش نه کم.

     اما ادعای تعدادی از روشنفکران دینی اینست که اسلام میتواند از چالش های که بعد از ورود به دنیای مدرن برایش پیش شده است،(ازجمله تناقضی که ظاهراً میان اسلام و حقوق بشر به مشاهده میرسد) مؤفق و سر بلند بدر آید، بدون هیچ گونه دست درآزی به آنچه که ذاتیات دین و خود دین پنداشته میشود.

     در این باور میان اسلام و معرفت انسان ها از اسلام تفکیک بسیار مهمی را قایل میشوند. همچنین باورمند به ذاتیات و عرضیات در اسلام هستند. این باورها ناشی میشود از شناخت جدیدی که از اسلام ارایه میکنند. میگویند اسلام از جانب خداست، اما زمانی که وارد طبیعت میشود، ناگزیر عرضیاتی را برایش میپذیرد، از قبیل زبان خاص، فرهنگ خاص و... بناءً اگر یک زمانی انسانها بخواهند، و یا اینکه نیاز داشته باشند، میتوانند از طریق فرهنگ و زبان خودشان دین را تجربه کنند. همچنین معتقد هستند که، معرفت های متعددی از اسلام میتوانند ارایه شوند. چنانچه تاریخ اسلام نیز گواه بر این حقیقت است. اسلام فقها و اسلام عارفان، دو تیپ معرفت دینی از اسلام اند که در طول تاریخ دوشادوش هم شکل گرفته اند.

     حال اگر باور ما نسبت به اسلام و معرفت ما از اسلام، سنتی و تاریخی باشد، واعتقاد ما عرضیات و ذاتیات در دین و گونه گونی معرفت دینی را برنتابد، در آنصورت یقیناً که با جهان مدرن درکل و با حقوق بشر بصورت خاص موافق نخواهیم بود. یعنی معرفت دینی ما با حقوق بشر در تناقض قرار خواهد داشت. چون خاستگاه باور سنتی- اسلامی دوران سنت است. لذا آن باور تنها متناسب است با ارزشهای دوران سنت نه دوران مدرن و دنیای مدرن، ازجمله با حقوق بشر.

     اما اگر معرفت دینی- اسلامی را فرآتاریخی ندانیم، باورمند به عرضیات و ذاتیات در دین باشیم وگونه گونی برداشت ها از دین اسلام را ممکن بدانیم، در آنصورت نه تنها اینکه با جهان مدرن هیچ مشکلی نخواهیم داشت، بلکه معرفت دینی ما یکی از زمینه های فراخ و امن برای تحقق هرچه بیشتر ارزش های حقوق بشری خواهد بود.   چون در اینصورت معرفت دینی- اسلامی ما کاملاً متناسب با ارزش های جهان مدرن خواهد بود، نه دوران سنت که گذشته است.

 

                                                          پایان