ناتور رحمانی

27.01.07

 

 

سنگسار ؟!

 

درمراسم سنگسار مردی که اوليِن سنگ را برفرق زن زد من بودم  ....

خباثت روح مرد سيه دل اين نماينده برناحق دين چه را ميخواهد سنگسار نمايد ؟  آلودگی اخلاق را يا مظلوميت موجود بخت برگشته ای را ؟؟

سيه دستار تردامن که به يقين خود بارها عامل فجور بوده و برای هموارکردن دام فريب رنگين ترين شيادی ها را بکاربسته است تا زنی را طعمه هوس حيوانی خويش بسازد و تپش دل هوسباز را روی پيکر درمانده وتشنه ای  او آرام نمايد .

اين عفريت خون آشام با جواز مردی ( اگرمردی يی درکاربوده باشد ) هرتجاوز و تعدی را درمورد زن حق خود دانسته بدون خجالت و شرم تا مرز گنديدگی پيش ميرود . او آله ای مردانگی اش را دليل بزرگ مباهات و افتخار ميداند !!

جامعه بشری ازين قماش دد منشان مسند نشين که دستور مجازات و کشتن انسان را با سنگ صادر مينمايند در طول تاريخ زياد بخود ديده است . همان های که " چون به خلوت ميروند آن کار دگرمی کنند ... " زيرا بزعم خودشان مرد اند وحق هر خلافی را دارند . معلوم نيست اين حق را کی به آنها داده است ؟ درحاليکه خود يک پای قضيه اند و عامل فساد در جامعه .

اين تبه کاران دوران به هرمناسبتی و درهرزمانی بنا برنفع شخصی و خدمت به آنجای خود بزرگترين سنگ های آسياب ستم را با خون مظلوم ترين کسان گردانيده اند ... اين ها زياد زرنگ وچموش اند ظاهر بسيار مهربان و فريبنده دارند . افعی های اند که زهر کشنده خود را بجان بيچاره ترين روزگار زده ها و توده های از خرد دورمانده می ريزند

ودرد بزرگ اينکه بازهم با قبای کذايی فريب پارسايانه از فراز منبر برای تاراج شده گان ستم حديث صبر وشکيبايی ميخوانند وآنها را به وعده دنيای بهتر دعوت به سکوت و پزيرش انواع بيداد ميکنند تا خموشانه در روغن بدبختی های تحميل شده بريان شوند ؟!

فراتر ازين در ذهن ديگران و مصيبت زده ها فرو می برند که جزای عمل حق است يعنی زنی که هوس بدلش راه پيدا نمايد وبا مردی غيرسخنی ازعشق گويد وتشنگی های عاطفی را با نوازش محبت غير مرفوع نمايد بايد سنگسار شود

زنده بگور گردد تا عبرتی باشد برای ديگران و دليلی باشد برای حفظ اخلاق درجامعه .

اين قهرمانان جنايت از آن مرد و يا ( نامردی ) که طرف دگر مسله بوده و چنين مصيبتی را بخاطر فرونشاندن هوس خوش بوجود آورده است نامی نمی برند چه که اصلاً در قانون اخلاق جامعه ساخته ذهن شان برای وی مجازاتی در نظر گرفته نشده است . زيرا او يک مرد است و اجازه دارد بازهم باهمان مردانگی قابل افتخارش زنی ديگری را تا سنگسار بکشاند و سنگ های شرميده از ستم را با خون آن مظلوم که هيچ حقی در جامعه سنتی و مردسالار ندارد رنگين بسازد .

با دريغ و درد ! اين ارواح خبيثه و سيه انديش را درهمه زمانه ها عده ای روشن نمايان دانش کش و مريض ياری رسانيده اند . آنها با افزار دست داشته يعنی حنجره و قلم برای آزادی ، حق وانسانيت هميشه گودال کنده اند تا تيکه داران دين خدا همه را درآن مدفون بسازند .

اين عاملان شکنجه و ظلم فرصت و مجالی برای انديشه نداده اند "  که آيا خطای در کار بوده يا زن از روی استحاله روحاً در وضع قرار داشته که تن به چنين کاری داده است ... "  بخت برگشتگی ما چنين است که واپسگراترين ناکسان آنانيکه ضمير شان منبع خباثت و رذالت است حکم سنگسار و زنده بگور کردن انسان را زير انبار ازسنگ ميدهند ؟!

درکتاب قانون شان " آن نامردی که زنی را در بدل سگ ميفروشد  ، زنی را به خود کشی واميدارد ، دختری را مجبور به خود سوزی مينمايد ، دختر يازده ساله را اسير و بفروش ميرساند ... " يا صد ها جنايت شرم آور دگری ازين قبيل را مرتکب ميگردد حرفی ندارد . او سالار مردی است که برای ارتکاب رذالتش هيچ مانع درکار نيست ؟؟

اين پشمينه چهره گان بيگانه باور درهر فرصتی به سيه کارترين جلادان شمايل قدسی داده اند وبا سحرکلام و زبان بيگانه توده های درمانده و بی خبر از دنيا را فريفته اند که گويا دنيا بدرد مُومن نميخورد و از برای ميزان حق بايد منتظر دنيای دگربود ... مگرخود برای بدست آوردن مزايا و لذات دنيا دست به هرجنايتی زده از اجرای هر خيانت و رذالتی آبأ ندارند . اين دين فروشان دنيا نگر ،  چاکران سياست زور و سرمايه و توبه فرمايان  که " خود توبه کمترميکنند ... "

نشانی فقيرترين معامله گران دين ، ملای مسکين ، مولوی نادار ، پيربی چيز و طالب بينوا را درين دوران ازهم پاشيدگی سياسی و سياستبازی از کی و در کجا جويا شويم ؟

با شگفت می بنيم اين دکانداران دين فروش ،  دلالان مذهب ، عقيده و ايمان آخرت و عقبا را به مال و منال ، جا و مقام

و تخت و تاج دنيا ترجيع داده يا فروخته اند . اينها هرچه در تصور نگنجد در دنيا دارند . قطرشکم ، ضخامت گردن ، حساب بانکی و تعداد زن های شان هرروز افزون تر ميگردد . مگر برای مردم چپاول شده ، تحت تجاوز و ظلم قرار گرفته ، گرسنه ، ژوليده و برباد رفته حکايت صبر و برده باری ميخوانند : غم مخوريد آن دنيا ، بهشت برين با تمام امتيازات آن مال شماست . صبرپيشه نماييد که وعده يک برصدهزار در دنيای دگر برای صابرين داده شده است .

اگراحياناً بيچاره تاراج شده آنکه  نان ، عفت و آرامش زندگی اش را خود اين ناکسان ربوده اند لب به شکوه بگشايد که

چرا شما از جمع صابرين و قناعت پيشه گان نيستيد متهم به کفرگويی ، الحاد ، دين ستيزی ، دزدی و جنايت گرديده و بسيار ممکن است که تنها ترين داشته خود يعنی نيم نفسش را هم از دست بدهد . بنابراين با ترس سنگی بزرگی را برميدارد و بخاطر داشتن امتياز و بخشايش در دنيای دگر و پاک شدن گناه ناکرده برفرق زنی ميکوبد که در حصار سنگ ها و مرد ها بيدفاع مانده است ... او وقتی برميگردد به خانه ( اگر خانه ای درکار باشد ) قصه سنگسار را برای زن مظلوم ديگری که زن خودش است بيان ميکند : امروز در مراسم سنگسار مردی که اولين سنگ را برفرق زنی زد من بودم ؟!