ميرزايی

20.01.07

 

                           حمید گل ، قاتل فرزند آدم !

                    حقوق دیدبان بشر میزند فند !

 

وای برحال د ل بی خبران ! به گفتهء مناسب وبا حقیقت نزدیک فریدون مشری، زما نیکه حابیل وقابیل دوبرادر خواستند که یکدیگرشان را از بین ببرند ویکی توانست که دیگر را محو کند، انسانیت را با کشتن آن هم بخاک سپرد. انسانیت از آنروز مرده بود. شما را به وجدان خداگونه وخرد پاکتان قسم است که انسانیت وشگردهای انسانی درجوامع امروزی نمیرده است؟ ما توان گفتن راستی وحق را نداریم واگر بخواهیم باید که پنهانتر آنرا بیان بداریم، در صورتیکه نابسامانیها ونا هنجاریها وحتا نابودی انسان وانسانیت را بدون کدام وهم وترسی میتوانیم به افتخار بیان بداریم وبه عملکردمان هم ببالیم. این انسان از ایام تولدش تا زمان امروز، درچه مصیبتها گرفتار نبوده وخود چه مصیبتهای را نیافریده است. امپراتوریها، حاکمیتهای مشروع ونا مشروع، دیکتاتوریهای کشنده ودرنده، برتری جوییهای بی خردانه ونا معقول، جهالت نگریهای تباه کننده وقبیله سازیهای ویرانگر، ایدیولوژی افرینیهای یک دنده ای وخود ستاییهای بی مورد، قلمدادنیهای خدایگونه ونماینده گی از خداوند ساخته ای خویش، نه خداوند پرعظمت وآفریننده ای کاینات، بشر امروزی را به کجا رهنما شده است؟

 این همه تلاش وخود خواهی برای چه؟ این همه مرز وقیودات روی کدام منظور؟ واین همه خود زی حق دانستن ودیگرانرا ملامت کردن، به کدام مفهوم؟

           از خویش بپرسیدونسازیدمقصر کس!

اگردوستان اهل خبروانترنیت بیاد داشته باشند، در همین روزهای نزدیک سخنگوی طالبان کرام والقاعده مهمان را شنیده باشند که در جوار جلال آباد گرفتار قوتهای حق بجانب دیگر این تبار حابیل وقابیل گردیده است، یک سلسله اقرار بر زبان وتصدیق بر قلب ویا بر ضرب را به میدیا بیان داشته است که اگر گواه بر بیان حقایق باشد وضرب وشتم دران بی تصدیق بماند، انسان در خاک سپرده را به این وادار میسازد که، بی تفاوت نباشد وآن چهره های کشنده خوی ودرنده مجاز را به جهانیان بی خبر از حق وحقوق بشرکه دم از دفاع آن دارند به معرفی بگیرد. این سازمانهای بین الملل ومدافعان حقوق بشرچگونه در موارد سازنده وآنهایکه خود ، درزمینه سازیهای جنایات وغضب حق انسانی وحتا حق حیات ، بازیگری ماهرند، بی تفاوت وبی خبراز احوالند! وهمیشه متوجه کسانی اند که یا از خود دفاع کرده اند ویا زیربار منت بیگانگان فرو نرفته اند ویابه استقلال وتمامیت ارضی ایمان داشته اند.

        این حمید گل خان را کس نیست حتا اتهامش گر کند. این اقای پر روی ودیده درا در هرزمان وبخصوص از ایام ایجاد پاکستان با شک در پاکی، تا امروز در صدد انتقام ووویرانسازی خراسان کبیر بوده است ومانند تبار انگریزیش هیچگاه دست از انتقام انسان کشنده دراین خاک بر نورداشته است. اما تا هنوز کسی وکدام سازمان پر دادو واویلای دفاع از حقوق بشر را ندیده ونشنیده ایم که « یک روز حد اقل این مرد کشنده جان انسان را در یک محفل ویک رایزنی غضب حقوق بشر به بشر زنده امروزی معرفی ویا انرا متهم به درنده خویی کرده باشد. نمیدانم که این دید بان ویا مدافعین حقوق بشر تحت هدایت کار مینمایند ویا اینکه سازمانهای مستقل هستند؟

       این حمید گل خان، نه خواب ، بلکه با بیداری اینرا ، آرزو میکرد که « دود سوختن کابل را » در اسمان پشاور بیننده باشد وبابرش که حیف بر نام بابر دست اوردش را به رژیم وقت پاکستان در همریختن وگسستن اردوی خراسان( افغانستان) گزارش داد واین کار مایه افتخارش قلمداد گردید. امروز حمید گل خان با افتخار مدرسه ای آدمکشی تآسیس کرده است ودران تروریستانرا بر ملا وهویدا تعلیم وتربیه میدهد، نه جهان ازان ونه مدافعین حقوق بشر خاکشده، نام این هیولای درنده خوی را بزبان میآورد. این موجود وابسته به انتلجن سرویس انگریزویار مدافع دموکراسی جهان امروزی را هیچکس نیست که ملامت نماید وخون هزاران فرزند انتحاری و کشته شده ای انتحاریانرا ، ازاین اهریمن دست پرورده جانیان جهانی طلب نماید. این پاکستان از جان ما چه میخواهد؟ خط دیورند؟ رژیم وابسته به آن ؟ قدرت یکه تاز پشتونهای هردو سرحد؟ ویا دشمنی با هندوستان؟ به گفته ای اقای استاد بزرگوار سیف الدین سیحون، آیا با شناختن این خط مرزی پاکستان ، استراتیژی خود را بسنده خواهد دانست؟ یا اینکه بیشترازاین میخواهد؟ اگر بیشتر بخواهد ، باورمندی من اینست که دراین رژیم اشاره گری را خواهد داشت واین کشور کاملآ مطمین است که چراغ سبز به نفعش مبدل به سرخ نخواهد گردید، اما ای بیخبر زکوچه ودامان این وطن! این چراغ سبز را تاریک خواهی یافتن!ما دراصل طرفدار حق ومساوات حق پرستانیم. به نظر من اینخط دلگیر کننده ای دیورند، نظر به اسناد ومدارکیکه موجود است، ما را فاصله میدهد وبی دستا ویز نمایان میگرداند. تا جای که من به تاریخ کشور ونص قرارداد دیورند خود را حالی ساخته ام، میرساند که ما دراین زمینه از همچو سندیکه در برگبرنده زمان باشد بر خوردار نیستیم. دریک جای تاریخ ومتن قرارداد آمده است که جناب شاه شجاع ابراز کرده است که« ما از نسل النسل واز بطن لبطن دراین حدود وثغوریکه از طرف شاه شجاع ورنجت سنگه ونماینده انگلیس تعیین گردیده است، حق دعوی را نداریم وشما فقط دربرابر این تعهد چند روپیه معاش برای ما بپردازید واین متن را جانبین پذیرفته اند وکدام ادعای حقیقی ای وجود ندارد» البته این محتئوای متن است واگر کدام واژه بالا ویا پاین شده باشد مرا ببخشید.

        نا گفته نباید گذاشت که این قرارداد تا زمان مرحوم داود خان به چنین منوال پیشرفت ودر زمان اوشان هم ناگذیرتوسط نماینده ای تعیین گردیده آن به روال گذشته مورد تاید قرار گرفت.

      البته این پاکستان را دولت وقت انگریز طور جعلی وبخاطر استفاده امروزیش ایجاد کرد وتا میتواند دراین راستا از آن سود سیاسی میبرد وانتلجن سرویس آن با آی ایس ای پاکستان یکجای کار میکنند ویکجای پلان یا شوم ویا نا شومشانرا می سنجند ودر عمل پیاده میسازند وانسانیت را به خاک ونا بودی سوق میدهند.

        این بر ماست که ما چگونه می یندیشیم ودراین راستا منافع کشورمانرا درکدام جهت جستجو میداریم وحق تعیین سرنوشت به مردمان انسوی سرحد هم قایل میشویم ویا اینکه به گفته ای یکی از روشنفمران همصحبت من اگر پشتونهای ان طرف سرحد میل زنده گی را با ما نداشته باشند ، بازهم از این خاک بیرون وباالاخره خاکمانرا صاحب میشویم. قلدری میکنیم وپروای کس نخواهیم کرد.

      منظور کلی من جناب اقای حمید گل ومدافعین حقوق بشر است که چرا دراین زمان این مدافعین یا بیخبرند ویا دستور خبر شدن از این جنایتکار شناخته شده را ندارند. نه صدای است ونه آگاهی ای . اینجاست که انسانیت را بی معنا میسازند وزور وزر را بیشتر وبهتر ارج میدهند.انسان یکجا با عدالت وصداقت براستی دفن گردید. دراین دنیای کنونی بازار دروغ وخود فریبی از همه بازارها رونق بیشتر دارد.تملق چیره گری زمان است وچاپلوسی دارد جای راستی را میگیرد، انتقاد را همه دشمنی فکر میکنند وتعارف بی جا وجاه طلبانه را با مورد. هرکسیکه گل بدست دارد وخار بدل آنرا مدار اعتبار میدانند وآنیراکه با صداقت بدل صداقت وبه زبان راستی جاری دارد، مورد مسخره گی نا بینایان روزگار قرار میگیرد.وبرای چنین شخص میگویند که توبا ما یکسان نمی یندیشی واز تفکر ما دوری واگر صادق هم باشی با ما نمیخوانی . نه از ما خود را بدان ونه به جستجوی ما برآ  !

        قساوت است که دیوار چین تیار کند..... به ظلم بی حدو حصرمصر را نگارکند..

        اگرشنیده ویا دیده اید مسکو را...........  هزار مترچو میتروز ظلم اعتبار کند....

        چگونه هیتلراز دست خویش مینازید؟.... ستالینش به دم تیغ نامدار کند........

       هوای بالهوسیهای هر سکندر دانی.......... به سغدوکوه بلندش فلک چه کار کند؟

       کسیکه خواب ظلم را روا بما داند.......... به چاه ظلم خودش ترک این بهار کند.

راه نا درست وکژ همیشه به منزل نمیرسد. وظالمان چند روز خودرا خوش نگاه دارندو بس. بازی با سرنوشت مردم بازی با خود است وهر سردمداریکه با چنین شگردی دلبسته است، خودازاین کوره ذوب شده بیرون گردیده وبی نام ونشان تا امروز در جهان ما رقمش با ظلم وبا خونخواری مانند امیر نام نهاد عبدالرحمان ویا باباهای کذاب ساخته شده از سوی یک گره ویا شخص، نشانی گردیده است واگر نادر شیاد وستمگررا بیاد بیاوریم وشخصیت والای یکی از مردان خوب ودانشمند زمانرا خواهیم دید که چگونه راستی را به چوبه ای دار میکشند وگجستگان قرن چگونه خود راسردمدار وقت به مردم معرفی میدارند؟ داستان بدار کشیدن ولیخان دروازی را هرکس که بخواند، خواهد فهمید که انسانرا تبار معاصرقابیل وحابیل در پیشگاه مردم وهزاران انسانیکه توان وپروانه بیان راستی را نداشتند، بیرحمانه به نابودی سوق میدهندواین درنده خویان سفاک در تاریخ جعل وساختگی خویش بنام غازی، یعنی آدمکش وقاتل معرفی میشوند.آخیر این دنیا به کجا سر خواهد کشید؟ پیروزی خداوند توانا ودانا بر اهریمن ویا راه دیگری؟ همه دراین عالم دارند بسوی انسانی شدن در تلاش ورغبت اند وکشور ما در جهت نابودی تفکر انسانی وخود انسان. دلیل وراهکرد این خواص وشیوه را از شما یاران قلم بدست ودانشمندان زبده ای این زمان خواهانم. واز همه قلم بدستان واقعنگر میخواهم که حنایتکاری را مانند حمید گل، به همه معرفی کرده ودیدبان حقوق بشر وسایر سازمانهای بین المللی را وادار سازند تا این هیولای بد کنش واهریمن پرور تروریست زا را به نقض صریح حقوق بشر متهم وامر گرفتاریش را در همه جا بیان بدارند. در غیرآن سازمان واعتبار مدافعین حقوق بشری را دراین دنیای ظلم پرورباور وقابل اعتبار نخواهیم دانست.