به نام خدا             

   انجنير هادي پويان 

12.01.07

 

 

  دولت آقاي كرزي يا لحاف چهل تكه سياسي 

  

          زماني مي توان يـك مجمـوعه را موفق و كار آمد يافت كه از انسجام  وهمـاهنگي لازم  بــر خـوردار باشد و حال حـكـومت كه يك نهاد متشكل ازچنـدين زيرمجموعه است مي بايست  كه  تا بع شرايط وظوابط خاصي باشد تا بتوان از آن بعنوان يك نظام نام برد.          درافغانستان كه موانع عمده اي درنيل به اين هدف از جمله چندگونگي قومـي ، پائيـن بودنسطح دانش عمومي ازهم پاشيدگي شالوده هاي اداري درطول سه دهه جنگهـاي پياپي ،ديـدگاه ها ي متفاوت تنظيم هاي جهادي، توقع عمومي ازدولت روي كارآمده كه بعدازانتخـابات رياست جمهوريانتظار مي رفت تا با در نظر داشت شرايط  فوق الذكر حاكم  بركشور ابتدا همـفكـري همـاهنگي  وهمدلي بين اعضاء رادرالويت قرارداده وسپس به برنامه ريزي هاي آتي بپردازد. متـاَ سفانه خـلافانتظارمردم عموماً وناقدان سياسي امور خصوصاً اين اصل مهم  كاربردي به بوته  فراموشي سپردهشد ودر نتيجـه منجربه ايجـاد دولتي گرديد كه متوليان اُمـور آن از نا متجـانس ترين دولت هاي اخيرافغانستان مي باشند كه ذيلاً بطوراختصار دلايلي درتبيـن ايـن نظريه و درآخـر پشنهادات نيز درايـن   زمينه ارئه خواهد گرديد.           درنظام هاي سياسي جهان به حكومت هاي مختلفي چون سلطنتي ازنوع مطلقه يا مشروطه،  ديكتاتوري تك حزبي و يا حكومت هاي احزاب ليبرال دموكرات غربي برمي خوريم  و ازآنچـه كـه بعنوان وجـه مشترك همه آنها نام مي توان  برد انتخاب اعضاي  دولت براساس ظوابط تأ مين كنندهمنافع البته بادر نظرداشت نگرش آن مي باشد .          بانگاهي گذرا به حكومت هاي پيشين كشورما درمي يابيم كه آنها نيزازاين خصيصه مستثني نبوده اند .بـعـنوان  مثال  افغانستان اززمان  روي  كار آمدن نادر تا سقـوط  داود طبق  سياست هايتعيـيـن شده ازسوي خانواده محمد زايي ها اداره مي گرديد كه منصوبين دولت بدون چون چرامجري آن بوده اند.          بعد ازكودتاي هفت ثور1357 نوع  حكومت و حاكمان آن هم  معلوم بود از وزرا گرفته  تـا   روئسا و مـديـران كـل ادارات دولتي همگي ازقمـاش خلق  يا پرچم  بودند  كه حتي ازگـروهك هـاي  انشعابي همين حزب به اصطلاح  دمـوكراتيك خلق مانند ستمي ها يعني گروه طاهـربـدخشي نيز درميانشان ديده نمي شد چه رسد به ساير احزاب چپ مائويستي.           بررسي حكومت تنظيم ها واحزابي كه پس ازسقوط نجيب از پاكستان وايران  به كابل آمده  بودند خود مجال ديگري مي طلبد كه انشاالله در فرصت هاي بعدي بدان پرداخته خواهد شد.          دردوران امارت طالبان پاكستاني و نـازپرورده هاي عـرب هـم نيزكـه بـه گفتـه خـودشان در      مدارس ديني عمري را گذرانده و درامور سياسي و اداري  تجربه اي نداشتند ،باوجود آنكه ازحمايت     وپشتيباني بقاياي خلق وپرچم وافغان ملت ها برخوردار بودند كه اين امر برمردم ما اظهرمن الشمس  است اما تمامي مسؤلين دولتي ازبالا تا پائين به ظاهر هم كه شده ازانديشه مشترك  يعني همان تحجرطالباني پيروي مي كردند اگرچه درواقع رهبران سياسي همان افراد افغان ملت ،خلق و پرچم  بودند كه يكي ازنمونه هاي آن خبرگزاري افغان  وابسته به افغان ملت است  كه  دردوران حكومت طالبان    كاملاً در اختيار آنها قرار داشت .           پس از نشست بـن نيز حكـومت ائتلافي از جبهه متحد شمال ، اطرافيان  ظاهر شاه و مهره  هاي  مورد نظرو اعتماد غربي ها روي كار آمد، اگرچه  در آن از بقاياي  خلق  و پرچم اثري  نبود  اماچپـي هـاي مائـوئيستي از سهميه اطرافيان ظاهر شاه وارد حكومت گرديـدنـد.           آقاي  كرزي  كـه پشتيباني جامعه ي  جهاني و اُميدواري عمومي  مردم را نيز با خود يـدك     مـي كشيد باپيشنهاد هيئت دولـتـش به شـوراي ملي و جريان نمايشي  كسب راي اعتماد يكا يك  وزرا  موجبات يأس وآزردگي تمامي اقشارمردم از نخبگان سياسي تا توده ها ي عوام را فراهم  واين سوال رادراذهان عمومي جامعه خلق نمود كه چطورممكن است كساني كه سالهاي متمادي مردم رابه عناوين  مختاف سياسي در مقابل يكديگر قرارداده اند، امروزدركنارهم گرد يك ميزبراي بازسازي اموركشور    كه خود مقدمات تخريب آن رافراهم آورده بودند جمع شوند، چگونه بپذيريم كه افغان ملتي پشتون بـا   هزاره ي شعله اي كه در خفا دم ازهزارستان مي زند، ضرب المثلي هزارگي  در اين  باب خالي ازلطف نيست كه : تورَ  كس ده خيشيني قبول  ندَره تو قصد  دَري  پيش  بيري (عروس) سوار شوي.          مؤيًد بر اين ادعا  گفتار آصف وردك   در سمينار هلند مورخه ي  9و10 \  12\  2006 م  است كه : افغانستان متعلق به پشتونها است تاجيك ها بايد به تاجيكستان، ازبكها به ازبكستان، تركمن ها به تركمنستان، قزلباش ها به ايران و( هزاره ها هم لابد به قعر زمين ؟) بروند.          يا چطورمي شود كسي كه نيمي ازعمرش را درمدارس ديوبندي يا حوزه قم  گذرانده  دركنار كسي بنشيند كه نه تنها درعمرش سجاده اي  پهن كرده بلكه ازاستشمام بوي شرابش سرگيج مي شود.      اگرچه درظاهرامرآقاي كرزي چنين بافت ناهمگوني رادركنارخود تحت عنوان هيئت دولت            دارد اما متـأسفانه گردانندگان اصلي نظام  فعلي ما باز هـم همان افغان ملتي هاي افراطي هستند  كه  رئيس دولت نيز خواسته ويا ناخواسته ناگزيربه تبعيت ازآنان مي باشد.          در جهـاني كه  سرمايه حرف اول را زده ودر كشورهاي پيشرفته ي صنعتي  وزارت  ماليه بعـد از رياست دولت ازجايگاهي  ويژه  برخوردار است ، چه رسد  به كشو رما كه  دران هنوز اززمينه هاي لازم حاكميت قانون وحسابدهي به  مردم  اثري  به چشم  نمي خورد و امروز كه  دوران   بازسازي  را تحـت حمـايت  كمك  هاي خارجي  سپري  مي كـند همـه ي  اعـانات  بين المللي  بـه   علاوه ي  درآمد  داخلي  دولت ، نخست  به  صندوق  وزارت ماليه  واريزمي شود با كمال  تأسف  سرپرستي  اين وزارتخانه  كه  با حربه ي  دراختيا ر داشتن  كل  بودجه  مملكت  در تمامي  تصميم گيـري هاي  خرد و كلان جامـعـه  تأـثير گـذار بوده و بي محابا اعمال  نفوذ  مي نمايد  ، به عهده ي  انورالحق احدي است كه خود رهبر افغان ملتي ها مي با شد.          ذيلاً­ چنانچه اخلاق سياسي حكم مي كند كه هر انتقادي  پيشنهادي را نيز در پي داشته  باشد ، به راهبردي دراين باب اشاره خواهد شد : اگرچه افغانستان كشوري است كثيرالاقواام  اما خوشبخـتانه ساكنين آن با پايبندي كامل به اصل دين محوري  باصبغه ي اسلامي آن و البته نه تحجٌرو سؤاستفاده ازدين ،به استقلال وحفظ تماميٌت ارضي اعتقاد راسخ داشته واز عنعنات مشتركي پيروي مي كنند .به تبع اين اصول دولتمردان مي توانند كه با در نظرداشت بافت قومي و منطقوي از نخبگان  متعهد مجرٌب باحسن سابقه بعنوان همكاران صادق ونه شركاي سياسي ويا مهره ها ي تحميلي تنظيم هاي به اصطلاح جهادي و كشورهاي ذينفع استفاده نمايند. كه اين  ضابطه درانتخاب  متصدٌيان  كليٌه ي اُرگان هاي دولتي حتي در پايين ترين سطوح رعايت گردد. به اَميد آنروز...    

 

    

       انجنير هادي پويان 

  بيستم  جدي  1385  جرمني