معشوق رحیم  

09.01.07

 

 

آیا ملالی جویا راست میگوید؟

 

 

در جامعهً که قرن هاست ابر تیره و تاریک استبداد و زن ستیزی بیداد میکند و با زن نه به عنوان یک انسان بلکه مانند یک کالای مصرفی و قابل تبادله با پول بر خورد میشده است و میشود، وجود زنی و یا زنان آزاده و قهرمانی چون ملالی جویا افتخاریست که تاریخ آزادی خواهی و استبداد زدائی نامش را برای همیشه در سینهً خود حفظ خواهد کرد و سر مشق هزاران هزار انسان آزادی خواه د یگر قرار خواهد گرفت. ملالی جویا زنیست که نه تنها در برابر جنایت کاران و زورگویان زمان و مکان خود قیام نموده است بلکه صدای آزای خواهانه ایست که قرن ها و هزاره ها در گلو ها خفه شده و حق و جراًت بیرون شدن را نه در جامعه و نه هم  در خانه ها داشته اند.  بناً بر هر فرد آزادی خواه است تا از او و افرای همچون او با تمام نیرو وامکانات حمایت وپشتیبانی نماید، و من هم این را وظیفه خود میدانم.

 اما این حمایت و پشتیبانی ازیک شخصیت بزرگ و یا یک قهرمان ملی نباید مانع ازآن شود تا ما دربرابر هر آنچه ازاو میشنویم و یا میخوانیم بدون هیچ گونه مکث ودرنگی در برابرش کف بزنیم و یا هم سکوت اختیار نمائیم. که این سکوت اختیارکردن به ذات خود نه حمایت بلکه دشمنی با او میباشد.  به همین سبب خواستم تا سخنان خانم جویا را که در کنفرانس " استقرار ثبات در افغانستان، مشکلات و راه های حل" ابراز داشته اند به بررسی بگیرم تا ببینیم  چه اندازه این گفته ها واقعیت دارند و تا چه حد از روی احساسات بیان شده است و چقدر هم صداقت در این سخنان وجود دارد.

  

خانم جویا در آغاز سخنرانی خود از واکنش نشان دادن  درمورد سخنان نمایندهً دولتی  که خود نماینده پارلمان آن میباشد ابا ً ورزیده و نمیخواهد با نماینده ً دولتی طرف باشد که ازنظر ایشان با زبان کاخ سفید سخن میگوید و اراده ای از خود ندارد و...

برای من بسیار جای تعجب است از اینکه این چنین الفاظی را از زبان کسی میشنوم که خود افتخار نماینده گی مردم را در پارلمان، که یکی از ارکان اساسی قدرت در کشور میباشد میشنوم. از نظرمن بی اراده خواندن یک دولت در واقعیت همان اصطلاح عام دولت دست نشانده میباشد، که خانم جویا آنرا در اینجا به کار نبرده است، زیرا فقط دولت های دست نشانده هستند که از خود اراده و استقلال ندارند.

البته من نمیخواهم در اینجا موضوع خود ارادیت و دست نشانده بودن دولت افغانستان را به بحث بگیرم، بلکه میخواستم بفهمم که چگونه یک فرد آزاده و قهرمان کشور ما میتواند نماینده گی پارلمان یک دولتی را بپذیرد که به گفته ً ایشان از خود اراده ندارد، از جمله ً فاسد ترین و مردود ترین دولت های دنیا میباشد، کرزی مورد حمایت امریکا و روشنفکران غرب گرای اطرافش با بنیاد گرایان طرح دوستی ریخته  ویک سیستم مافیایی را بر مردم ما تحمیل نموده است، و سیاست گذاران اصلی هم همان جنایت کاران معلوم الحال چون سیاف ، ربانی ، گلابزوی و .... میباشند و هیچ بویی از دموکراسی را هم در خود ندارد.

حال پرسشی که باقی میماند این است که کدام نقطه ً مثبتی در این دولت وجود دارد تا مانع از آن میشود که خا نم جویا صادقانه پارلمان را ترک گفته و در صف کسانی قرار بگیرد که کمررا برای بر اندازی این دولت بسته اند. خانم جویا که هیچ بویی از دموکرسی در دولت افغانستان به مشام شان نمی رسد، و به نظرشان در افغانستان چیزی به نام دموکراسی وجود ندارد، و ارزش هایی چون حقوق بشر و دموکراسی هم در جهت خیانت به مردم مورد سوً استفاده قرار میگیرد، این شک  را برای من به وجود می آورد که که پس خانم جویا هم نه از طریق یک پروسه ً دموکراتیک و آراً مردم به نماینده گی مردم انتخاب شده بلکه  توسط فردی و یا گروهی ممکن به این مقام نصب شده باشد، چرا که این موضوع راخود اقرار میکنند که چیزی بنام دموکراسی وجود ندارد.

خانم جویا فراموش میکند که دموکراسی ترین دولت های د نیا هم نمیتواند دربرابرسخنان یکی از نماینده گان پارلمان خویش که دولت خود را بی اراده، فاسد، مافیایی وازجمله مردود ترین دولت های دنیا خطاب نماید سکوت اختیار نماید، حال اینکه چرا همان دولت فاسد و مردود و بی اراده این سخنان خانم جویا را تحمل میکند، پرسش ایست که خانم جویا باید به آن پاسخ بدهند. اما  به  نظرمن این یا از دموکراتیک بودن و باز بودن دولت در برابر هر نوع انتقاد میباشد و یا هم این که ایشان کدام رابطه ً خاصی با این دولت و یا هم حامیا نش دارند. در غیرآن در حالیکه هر روز ده ها انسان جان خود را در افغانستان در اثرجنگ از دست میدهند و کرگسان و بوم های لاش خور در خارج و داخل کشور همه در کمین نشسته اند  تا همان دولت نیمه جان را هم که با پول خیرات و گدایی  بوجود آمده است نا بود ساخته و یک بار دیگر کشور را به میدان سگ جنگی تبد یل نمایند، ابراز چنین سخنان چیزی دیگری نیست مگرنا خود آگاه آب انداختن به آسیاب ملا عمر، گلبدین و ربانی و یا هم آنهای که بر غندیً  خیر نشسته و سقوط دولت را روز شماری میکنند.

 

انتقاد کردن از دولت و هر نهاد دیگرامریست ضروری که از پوسیده گی و سقوط آن نهاد جلو گیری نموده و با عث اصلاح و بهبود آن میشود. انتقاد از دولت حق ایست که تمام افراد یک جامعه باید از آن برخوردار باشد، اما سخنان خانم جویا بسیار فراترمیرود از یک انتقاد سازنده واصلاح کننده. این که پروفیسورهای معلوم الحال وقبیله پرست شورش های طالبان و حکمتیار را رستاخیز ملی و جهاد بر حق علیه نیرو های اشغال گر اعلام مینمایند هیچ گونه جای بحث و گفتگو ندارد چرا که برای آنها انسان نه بخاطر انسانیت اش بلکه به لحاظ  پیوند های قومی وقبیلوی و خون و ریم اش هست که اهمیت دارد، اما اینکه خانم جویا از هیچ کسی  در دولت افغانستان دل خوش ندارد جای تا ًسف و تعمق میباشد.

 

امروز حتی کودکان هم میدانند که وجود زشت و پلید جنایت کاران رنگارنگ در افغانستان و در دولت یکی از دلایل بسیارعمده ً نا آرامی ها، فساد اداری، و کشت خشخاش و قاچاق تریاک میباشد. بنا ً توقع مردم از شرکت کننده گان این کنفرانس بسیار  بیشتراز تکراریک سلسله موضوعات و راه حل های عام فهم وسطحی که دراین کنفرانس اعلام شده است میباشد. خانم جویا هم که مانند اکثریت مردم افغانستان و یک تعداد از روشنفکران وجود بنیاد گرایان در دولت را یگانه مشکل افغانستان و آقای کرزی و حامیان خارجی و متحدین غرب گرایش را مقصر اشترک دادن آنها در دولت میداند، و راه حل همه مشکلات را هم در دست کشیدن آقای کرزی و حامیانش(امریکا واروپا) از حمایت از بنیاد گرایان و بجای آن پشتیبانی و میدان دادن به گفته ً ایشان به نیرو های دموکرات میدانند. نمیدانم منظورشان از این نیرو های دموکراتیک کدام نیرو ها میباشد و اینها  واقعا ً چقدردموکرات هستند. در حالیکه ما یکی را غرب گرا و دیگری را جمعیتی و در رکاب سیاف و یکی را هم نوکر و چاکر این و آن خطاب میکنم و دولت را هم دولت بی اراده و کرزی را هم در پس پرده مساوی با کارمل و شاه شجاع میدانیم، پس نمیدانم صحبت کردن از دموکراسی و نیرو های دموکرات چه مفهومی میتواند داشته باشد. و آیا در صورت حمایت غربی ها از نیرو های دموکرات بازهم آنها را دموکرات های غرب گرا خطاب میکردیم و یا خیر؟

 

خانم جویا هم مانند یک تعداد از روشنفکران دیگر ما مسائل و مشکلات افغانستان را بسیار سطحی و ساده میبینند، مبتکر و خلاق همه مشکلات را در وجود بنیاد گرایان و دولت امریکا میجویند. البته که هیچ جای شک وجود ندارد که این دو به علاوه ً دست نشانده گان شوروی سابق دست با لا تر از همه عوامل دیگر را در در تخریب و بربادی افغانستان و مرم اش داشته اند. اما این  را هم نباید فراموش کنیم  که ریشه های اصلی مشکلات دیروز و امروز ما در جامعه و فرهنگ حاکم بر آن، در تاریخ و جغرافیای کشور و منطقه  جستجو باید گردد  نه اینکه فقط یک دشمن از پیش شناخته شده برای خود  انتخاب و یا تراشیده و بر آن نشانه بگیریم و تمام عوامل دیگر را فراموش کنیم. تا زمانیکه ما این مشکلات داخلی خود را ریشه یابی و معالجه ننمائیم ، با آ نکه خود را یک ملت سلحشور، آزادی خواه و تسلیم نا پذیر میدانیم، باید مطمئن باشیم که شاهد  ده ها شاه شجاع و سیاف و گلابزوی وملا عمر دیگر و ده ها بار دیگرهم شاهد حضور نیرو های خارجی در افغانستان خواهیم بود. و این موضوع را حد اقل در تاریخ صد سال اخیر افغانستان به روشنی میتوان دید. ما تا زمانیکه  این فرهنگ گلبدین پرور، ببرک پرور، و ملا عمر پرور را زیر و رو نکنیم ، این جرسومه های فساد را به آتش نکشیم و یک فرهنگ انسانی را جای گزین آن ننمائیم، هیچگاه از این دور باطل خارج نخواهیم شد.  در غیر آن برای همیشه یک ملت سلحشور باقی خواهیم ماند، اما همیشه از عقب خنجر خواهیم خورد.

و ضعیت کشورما در حال حاضربه فردی میماند که در یک باتلاق بسیار عمیقی گیر کرده باشد  که هرعمل نا سنجیده وهر حرکت هیجانی ما با عث فرو رفتن بیشتر و بیشتر و یک باردیگربه غرق شدن آن خواهد انجامید. فقط حوصله مندی، دقت، حرکت آرام اما دوام دار و هدفمند ماهست که میتواند کشور را از این لجن زار برای یک بار و همیشه نجات بدهد. فقط یک پروسه داومدار دموکراتیک، برده باری و اعتقاد راسخ به دموکراسی است که میتواند مانند غربال این اشغال ها را از دور خارج نما ید نه یک کشور خارجی و نه هم خشم مردم، بلکه این ترحم مردم هست که این نیرو های شب پرست را، که مانند خفاشان  شکار خود را در تاریکی و دود و غبار جستجو میکنند و از نور و روشنی ترس و ننگ دارند، میتواند به گورستان تاریخ بسپارد.