انجنير هادي پويان

07.12.06

 

بسم الله الرحمن الر حيم

سياست بازي با كلمات در نيم قرن اخير افغانستان

 

اگرچه اهل قلم نيستم وادعايي هم ندارم اما مسئوليت اخلا قي كه نسبت به همسنگران وآرمان شهيدان گمنام وسرافراز احساس مي نمودم مرا برآن داشت تابا توجه به شرايط حساس كنوني  بعد  از چهارده سال كناره گيري از سياست كشور و انزوا درغربت جهت روشن نمودن نسل جوان به بيان پاره اي اموركه در محافل داغ سياسي امروز عمداً ويا سهواً كمتر مورد توجه  قرار مي گيرد بپردازم.از خوانندگان محترم خواهشمندم كه چنانجه قصوري درشيوه ي نگارش  ملاحظه مي فرمايند بنده را عفونموده كه ما بيشتر مرد عمل بوده ايم تا قلم ودر دوران پر نشيب وفرازجهاد فرصت پرداختن به رفع اين نقيصه نبود كه انشاء الله  طي مقالات آتي خواننده ي دلسوز خود متوجه اين توجيه بجاخواهدشد كه چگونه روشنفكران ملي مذهبي  دركوران حوادث سياسي مجال تفكر به امور شخصي رانيافته وبا قرباني نمودن فرصت هاي   تحصيلي  شغلي وغيره ي دوران جواني درنيل به اهداف جهاد مقدس مردم افغانستان كمك نموده  كه در غيراينصورت موقعيت كنوني ناگوارترازآنچه به چشم مي خورد مي بود.   

 در ميان مردم وملل مختلف كلماتي هستند كه جايگاهي خاص در فرهنگ كاربردي سياسي  دارند مانند: انقلاب ،كودتا،جمهوري ، ملي، اسلامي،مشروطه،استقلال ، حزب ، گروه ، شورا،جهاد، جبهه، اتحاد ، خلق ، مردم ، كارگر ، مجاهد ، برادر ، رفيق ،چريك ، قهرمان، امير ، آمر ، مهاجر ، آواره وغيره  كه هركدام  از آنها در ادوار مختلف توسط گروه هاي سياسي تعبيروتفسيرگرديده ومي گردد. اما متأسفانه در افغانستان خصوصاً در نيم قرن اخيراز مفاهيم  مذكورسوء استفاده شده ومي شود.  مختصراً به بررسي برخي واژگان فوق در تاريخ معاصر افغانستان خواهم پرداخت.

 ابتدا حكومت نادر و خانواده اش ويا بعبارتي برادران وبرادرزاده اش(هاشم ،شاه محمود و داود )كه باخدعه ونيرنگ توسط بيگانگان بر مردم ما تحميل گرديده بود.   نادر بعنوان(برادر كلا ني) درمقابل ساير مليت هاي ساكن افغانستان پايه هاي قدرتش را استوارنمود اما بلا فاصله پس از احساس قوام حكومتش در صدد حذف باصطلاح (برادران خرد )خوديا بعبارتي تاجيك ،هزاره و ازبك برآمده ،  اين نيًت شوم را بانقض امان نامه ي حبيب الله كلكاني آشكارنموده وبا طرح  نقشه زيركانه در نشستي از فتح محمد بهسودي خواست تا رياست محكمه نظامي حبيب الله را به عهده گيرد  (كه شرح اين واقعه را شخصاًسال 1359 از زبان مرحوم طالب قندهاري شنيده ام ، زمانيكه  باجمعي ازدوستان درشهرقم ايران به محضر ايشان رسيده بوديم .تبين اين جريان تاريخي وبررسي تأثيرآن بر روند ارتباط بين اقوام تلا ش بي غرض و مسئولانه را مي طلبد.)  ولي فرقه مشر  فتح محمد  كه تا آن زمان ازمخالفين حبيب الله به شمار مي رفت ودر دوران حكومتش جبهه اوني  از جبهات اصلي عليه وي را رهبري مي كرد با اين پيشنهاد نادر متوجه نيات خائنانه وي گرديده ونه تنهاازقبول اين مسئوليت سر باز زد بلكه خود را در مقابل امان نامه ي حبيب الله بعنوان يك (برادر) مسئول اخلاقي  و شرعي احساس مي كرد . نادر كه مترصد اين فرصت بود با  دسيسه اي ناجوانمردانه فتح محمد وهمراهانش رابه زندان انداخت .     

    بعد از كشته شدن نادر پسرش ظاهر كه نوجواني بيش نبود اعلان پادشاهي نمود، اما درواقع برادرانش هاشم، شاه محمودو بعداً داود حاكمان اصلي افغانستان بودند. ظلم وستم خاندان شاهي موجب بروز نارضايتي در ميان توده مردم گرديده وجباران باهمكاري جمعي از روشنفكرمآبان فرنگ ديده كه هريك سري در آخور دربار داشتند ناچار  به اعلان حكومت پاذشاهي مشروطه درسال 1343 هجري شمسي شده كه آن هم لعابي  بيش نبود .    دورة سلطنت پنج ساله داود هم تحت نام جمهوري همان آش بود و همان كاسه . با كودتاي ننگين به اصطلاح حزب دموكراتيك خلق! صفحه سياه ديگري در تاريخ سياسي كشورمان گشوده مي شود كه مفاهيم سياسي جديد را نيز با خود يدك مي كشد واز اين زمان است كه كلماتي چون. خلق ، كارگر ، زحمتكش ، پرولتاريا ، بورژوا ، مرتجع و همانندآن در فرهنگ سياسي افغانستان به كار برده مي شود.درمقابل  مردم نيز از اصطلاحاتي چون  مجاهد ، چريك ، جبهه ، گروه ، وازاين دست استفاده مي كردند . موضع بحق مردم ما دراين جنگ نابرابر موجب شد تا كاربردكلماتي چون جهاد و مجاهد ، شهادت وشهيد ،هجرت ومهاجر نه تنها در بين ملت افغانستان بلكه در فرهنگ سياسي بين المللي اجتناب نا پذيرگرديد بطوريكه در نشريات وجرايد غرب اين كلمات عيناً تنها با الفباي لا تين آورده مي شد و به پشتوانه مبارزه با سردمدار دول كمونيستي آنروز جايگاهي مقدس را نيزبين ملل مختلف با اعتقادات متفاوت بخود اختصاص داده بود.  خلقي ها كودتايشان را انقلاب نام نهاده بعلاوه راديو تلوزيون وجرايد درو ديوار اماكن عمومي را از شعار هاي چپ گرايانه خويش پر نموده كه درتمامي آنها كلمات خلق وانقلاب بچشم ميخورد ، كدام  خلق؟ كدام انقلاب ؟  خلقي كه دسته دسته زنده زير خاك مي شد ويا انقلابي كه به جان باختن بيش از يك مليون انسان و آواره شدن 5 مليون ازجمعيت 15 مليوني كشور منجرشد (كه تا به  امروز بالا ترين رقم آوارگي يك ملت را دردنيا به خود اختصاص داده است) و ناگزيرند تا بار سنگين اثرات شوم آن از نظر فرهنگي ، تاريخي ورواني رابه دوش كشيده  وبه نسل بعدي بسپارند كه .به عنوان مثال مي توان به بحران هويت نسل جوان مهاجر اشاره نمود. مقاومت وپايمردي مردم افغانستان در برابر اشغالگران كمونيست ونوكران داخليشان سبب شد كه واژه هاي جديد در فرهنگ سياسي اجتماعي ملل جهان خصوصاً ملل اسلامي تبارزكند از عمده ترين آنها واژه مقدس جهاد با تمام ابعاد آن مي باشد كه تا اندازه اي آشناي اذهان مسلمان بوده وكار برد عملي  آن توسط دليرمردان افعانستان در سنگر مقاومت به ثبوت رسيد. ويژگي تهاجم روسها ، عريان بودن تجاوز آنان ، نقش رسانه هاي جهاني در انعكاس اخبار مربوطه ،نوع و انگيزه حمايت بلوك غرب به رهبري آمريكا از تنظيم هاي جهادي و نقش  پاكستان بعنوان واسطه ،جايگاه ايران و عربستان سعودي ، و پشتباني ملل اسلا مي از مقاومت مردم افغانستان موجب گرديد تادو واژة جهاد ومجاهد - كه در غرب بيشتر بصورت جمع يعني  مجاهدين استفاده مي شد- در اذهان جهانيان جاي پيدا نمايد. انشاألله در مقالات بعدي به ابعاد ديگر اين موضوع و ارتباط آن با كلماتي چون طالب ، جنگ سالار، حقوق بشر ، حقوق زن ،وسرانجام دموكراسي  پرداخته خواهد شد... 

 

   انجنير هادي پويان  مورخه پنجم جدي 1385      

  جرمني شهر مونيخ