« باغبانا زخزان بیخبرت می بینم     وای ازآن روزکه بادت گل رعناببرد»

                                          نویسنده وپژوهشگر دوکتور احد وفا معصومی   

03.01.07                                     

اهداف اخبار، اهمیتِ شناسایی رسانه های خبرگزاری وسابقه سیاسی خبرگزاران را درین بازار مکاره وفریبندهِ جهان چور وچپاولِ امروز به هیچ وجه نبایددست کم گرفت.از اخبارورسانه های خبری باید درس عبرت گرفت این رسانه هاراباید شناخت وسپس باعهد وپیمان بلند وشایسته وبااحساس مسؤلیت دربرابروطن به حیث یک انسان آگاه ومردم دوست با غیرت وشهامتِ تمام باید تصمیم گرفت ، دهن وقلم این تفرقه اندازان مزدور را بست وشکست، ورنه دراین دوران سراسرناملایمات وامکان هرلحظه وقوع خطرات شوم وپرآشوب جهانی بادرنظرداشت زمینه های مساعد رقت بارِمیراثهای تأسفبار به جا گذاشته از سوی شاهان تبعیضگرو وابسته به قدرتهای سودجو واستعمارگر و عده کثیری اززمامداران عاطل وباطل که وحدتِ بین الاقوامی کشورعزیز مارا به دستوربیگانگان به اندازه ًمحسوس متزلزل نموده اندودارند که هم آهنگی مردمان شریف کشورعزیز و زیبای مارابه تباهی بکشند تبلیغ وتفرقه اندازی بعضی از رسانه های نوپاوعمدأبه جریان گذاشته ازجانب محافل نفاق اندازبرای هموطنان بیرون ازوطن دیگرغیرقابل تحمل گردیده که برای همیش ناکام ونابود باد.

از اواسط سال 1960ترسایی به بعد یعنی درست ازآن زمانیکه خبررسانیهاواطلاعات آغازگردوران جدیدی فرامودرنیته در صحنه جهان گردیدندوجهان رابه تصمیم بدکاران واهریمنان دچارچالشها و دگرگونیهای شگرف وحیرت برانگیزی تبلیغاتی نمودند،باآنکه اگراین پدیده ازیکسو بادرنظرداشت جوانب مثبت ومضامین عالی انسانی آن درسوق وجهت دادن مردمان جهان به سوی درک حقایق وبهره مندیهای بیشمار قابل تمجید وتاءید است ، ولی از سوی دیگرو با تأسف فراوان که درعین زمان به ابزارتبلیغات فریبکارانه ، دروغ پراگنی وبه بیراهه کشانیدن اجتماعاتِ شگوفای بشری از جانب استکبارهمچنان مورد سؤاستفاده های پیهم وناگسستنی همیشگی قرار گرفت وبرخلاف آرزوهای نیک بشریت وصلح گیتی به سلاح مدهشی مبدل گردید که بدون هیچ شک وتردیدی جوامع را به سوی تباهی های فضایل عالی انسانی وانحراف مردم از مسیر سجایای نیک کشانیدواذهان مردمان گیتی را به سوی دهشت، جنایت وبربریت سوق داد وبه اصطلاح آب گل آلودکردند وماهی گرفتند.تصادفی نبوداگروزیر خارجه پیشین ایالات متحده امریکا مادام البرایت باری به خرسندی تمام نقش رسانه های پیشرفته ودردست داشتن دستگاههای خبری وطنش رابه منزله یک سلاح جدید وموثر برای کشورامریکا درکنار دیگرموسسات دهشت افگن امریکایی« ستون ششم» حفظ منافع آن کشورخوانده بود، وازهمین سبب هم هست که دیگر وطنخواهان وعدالت پسندان ممالک واجتماعات دنیانقش اخبار وموسسات خبرگزاری ، شخصیت هاوسوابق سیاسی اجتماعی خبرگزاران را درارتباط با مسایل اوطان وجهان ایشان مخصوصا درین گردابیکه هزاران خطرِ خارهای مغیلان اشغال وبیگانه پرستیهادرسرراه پیشرفت قرار دارد بایداین منابع را دقیقا مورد پرس وپال ودقت قراربدهند وبدون شرط خودرا از مرام درپیش گرفته شدهِ همه روزه این تلویزیونهاوانگیزهِ ایجاد این مجموعه های خبری وبازهم مخصوصاتلویزیون مخرب جدیدالاحداث بیست وچارساعته افغانی (ازعرصه چندین ماه)آگاه سازندو سررشته هدایت دهنده این مهم را درهر گوشه ی ازین دنیاکه قرار داشته باشد دریابند ، چه کشور ما ازجمله نه تنها گرفتار ضرروخطر هزاران لیل ونهاراستعمارگران منطقه وجهان است بل ازآن بدترکه مادرداخل خاک خود هنوز با دشمنان وحدت اقوام کشور گرفتاریهای زیادی داریم وبه قول غنی کشمیری:

ازدشمن همخانه ضررهاست نهانی     زان خار بیاندیش که درپیرهن افتد. این دیگر در زمان حاضر بیخود وبی جهت وتنها به خاطر پخش چند خبرعادی وچند نوارموسیقی نیست که ازین گوشه وآن گوشه دنیامردم ما آماج تبلیغات نادرست ووحدت شکن بعضی ازین رسانه ها وخبرگزاریها قرارگرفته است. امروزکیست وکدام خانه است که در اروپا وامریکا وغیره ممالک غربی و بیرون ازمرزهای کشوراازداشتن انواع امکانات موزیکهای ملی میهنی برخوردار نباشد ولی بی خبرازینکه این صحنه های چند موزیک ورقص پخش شده ازین رسانه هادرپس پرده ودرادامه، تبلیغات زهرآلودی در پی دارند و پخش میکنند که بنیان وحدت اقوام برادر را به سود دشمنان تفرقه انداز ودشمنان خود ارادیت این سرزمین ازبیخ واز ریشه میکشند. گویا میخواهند مردم خوش قلب مارابا مصروف نگهداشتن بابرنامه خودوبا لذت بردن فریبکارانه ازچند صحنه رقص وموسیقی درکنار رویاهای لطیف وخمارآلود موزیک آماده تلقین وپذیرفتن تبلیغات زهرآگین خود نمایند.پرواضح است که این دیگر از خاطر گل روی من وشمانیست که رسانه های خبرگزاری وآنهم به سویه جهان باقبول مصارف هنگفت بی هدف وبی جهت به نمایش گذاشته شود، تعداد کثیری ازاشخاص برای در گردش آوردن این چرخ به کار گماشته شوند و تحت برنامه خاص واهداف خاصی تربیت داده شوندوبه فعالیت های مشخص وطبق برنامه مشخص تشویق گردند وبه تبلیغات زهرآلود وناجایز بپردازند وهنوزهم دستهای اهریمنی در فراپرده اسرار آن دخیل نباشد.که انشاالله باآنهم به هیچ وجه به این مرام سؤخود نخواهند رسید وروزی پشیمانی وقضاوت مردمان وحدت طلب گریبانگیر این تودهخواهدشد. برسبیل مثال چنانچه گفته آمد این تلویزیون بیست وچار ساعته ایکه به سویه جهان ازامریکا وازطرف عده ی ازافغانستانیهای معلوم الحال شروع به کارنموده است که نه کسی راازمنبع تمویل خود خبر میدهند ونه کسی میداند که کارکنان این دستگاه توسط کدام دستهای مرموزی شناسایی شده تربیت دیده وبرای این کارلازم دیده شده اند، ولی باآنکه برای همچو تبلیغات وحدت براندازاشخاص درخورِحال ومرام خودرا انتخاب نموده اند،از سر صبح تا نهایت شب بدون اینکه اندکترین نیت خیری غیراز چند ساعت برنامه دینی دریک هفته داشته باشند دست به تخریب شخصیتهای بزرگ ونامی کشورعزیزما میزنند، قهرمانان را در پیش چشم وگوش هموطنان وجهانیان خلاف حقیقت خاین معرفی میکنند وخاینین شناخته شده و مزدوران تاریخی استعمارودشمنان تاریخی اقوام نجیب کشوررا قهرمان وبابامیگویندومعرفی میکنند ویک قلم بر نقشهای خوب وبد این دو گروه متضاد مطابق آزروهای تفرقه افگنانه خودبرعلیه وطن ومردم خود ومطابق به مرام باداران خاین ودشمنان کشورآبایی خود به  یاوه گوییهای ناجایز وبدون اندکترین احساس هم وطنی می پردازند.

ولی ناخبر از اینکه مردمان زحمت دیده ،آزاردیده این وطن، دوستان ودشمنان تاریخی خودراحق شناسانه وبیطرفانه بهترازین یاوه سرایان میشناسند واقلأ چهل ودوسال عمرعزیز خودرا درکوره های آدم سوزی فقر وغربت بابای ملت سپری نموده اند دیگرزیر بارتبلیغات این وطن دشمنان که خودرا صریحأ هم تبارآنهامعرفی میکنند، نمیروند وهرسنگ جفایی را که مانند گذشته به دستور دشمنان خاک ومردم بلند میکنند دیده میشودکه درست بر روی پاهای کثیف خودشان می افتد.واگر از سویی به این آرزو باشندکه توجه مردم شریف وطن رافریبکارانه ازحادثات وخیانات روزمره و موجود وگذشته  درداخل کشور سالوسانه به دوره های پیش تر از امروزمانند دوران مجاهدین ویا گروههای دموکراتیک خلق وپرچم ببرند وبی موردسخن از زمانی بزنند که مردمان شریف وستمدیده ما ازآن بخوبی آگهی دارندتا دست اندرکاران برسراقتدارموجود را در تبانی با دشمنان رنگارنگ وهزاران زد وبند سیاسی اجتماعی ایکه هر روز صورت میگیرد مشروعیت بدهند. گاهی هم برای ایجاد باورمندی در شنوندگان به اصطلاح عام هم به میخ میزنند وهم به نعل وبعضأازسردمداران کارفرمای خود هم بد میگویند. یک روز از موضوعاتی مانند جنگسالارو جنگسالاران حرف میزنند یا اینکه فلان سیاست مدار چه گفت وچند موی درخمیرگفتارش موجود بود کارمیگیرند ، فردا ازسیاست تحریک فرمایشی دست اندرکاران وهمکاران حقوق بشرخودبرله ویابرعلیه این ویاآن شخص برای ایجاد ترس وکنار زدن اشخاص آگاه ازمداخله وجبهه گیری درمیدان مسایل برحق ملی استفاده می برندتا درمقابله باافشای زدوبندهای اراکین با دشمنان دور ونزدیک این کشوراشغال شده برای خودگوش وبینی آرامی کمایی کنند. امروز با این همه ترفند های غرض آلود وتبلیغات خانمان براندازیکه دورازحقیقت برای منظور خاصی وبرای رضاءیت خاطردشمنان آزادی وخود ارادیت ما وبه سود کشورهای جهان ذیدخل مخصوصادر ممالک تحت الامر بیگانگان پخش وتبلیغ میگردد ودرحقیقت به کارهای درخور حال ومرام بیگانگان ودشمنان وحدت دست می یازند. امروزاین فریبکاریهای رسانه های تشنج افزارابرحق ودرست بنام آلودگان اطلاعات یا(انفارمیشن پولوشن) نامیده اند که واقعا اصطلاحیست مقبول ،به جا ودرخوراحوال این سیه کاران.

یکی از آموزگاران صدیق مردم گاهی گفته بود: « به نماز وروزه وحرفهای بلند بالای مردم گول نخورید زیرابسا مردم به نماز وروزه وسخنان دروغین بعضی ازاشخاص تا آنجاشیفته وسحر میشوند که اگر ترک شیفتگی ودلبستگی از آنها کنند به هراس می افتند، اما بیایید وباری آنهارا به راستگویی وادای امانت به تجربه بنشینید وبه درستی بیازمایید». خیانت ، تبعیض ، دروغ وفریب خلقها اگرچه برای انسانهای سطحی کم خرچ وجزءی جلوه میکند، ولی هیچ انسان با درک واحساسی را سراغ نداریم که ازین اعمال ناشایسته نفرت نکند وآنراآمیخته با درد ونارضایتی تمام درگوشه قلب خود نگه ندارند. ولی برخلاف آنهایی را که راست کردار وراست گفتارباشند، هیچ کسی نیست که باسرور وکرامت استقبال نکند وازعمل ونظرایشان لذت نبرند. دروغگویی ریشه درروح وروان دروغگویان و فریبکاران چه سیاستمداران وچه غیرآن دارد وچیزی دیگری جزنمایشگر وجدانهای خفته به مثابه قسمتی از دستگاههای ناپاک سیاسی اجتماعی نمیباشند. امروز زمانیست که کاسه های خالی وبی مغز خاینان بشریت ومبلغین دروغگوواز جمله خاینانیکه ازصبح تاشام ازطریق رسانه هاچانه میزنند ، تهمت میکنند، زهر می پاشند ،دهن بیهوده پاره میکنند، تفرقه می اندازند وآب در آسیای دشمنان وحدت مردمان خراسان کبیر با تمام داشته های پرافتخار تاریخی اش می ریزندباید بدانند که جز سیه رویی دیگر سودی ازین کشت وبذر آرزوهای ناپاک تخریب افکارشنودگان درایجاد نفرت در قلوب مردمان وطن وشرم تبعیض طلبی وفاشیزم شکست خورده دیگرثمر، اثروسودی  نمی برند، وخوش بختانه که بدبینی وعدم اعتماد به این ناطقان فتنه انگیز وتفرقه بیانداز به سرعت عجیبی در سراسر جهان تعمیم یافته است و همین حالا به وجود آمده شنویده میشود ، باتمام معنی احساس میگردد و«بارکج به منزل نمیرسد» وانسانهای بادرد وایمان حتی از دیدن غیرضروری این رسانه شرافتمندانه صرف نظر نموده اند. امروز دیگربا زمینه های مساعد هرچه بیشتر وبهترموزیک های وطنی وموزیک دیگر مردمان جهان ،کسی ضرورت به ضیاع وقت وگوش فرادادن به یاوه سراییهای این تلویزیون جهانی نوخاسته ندارند ورابطه همچو رسانه هارابا موسسات جاسوسی تباه کننده به خوبی درک  نموده اند ودیگر تبلیغ های رهبری شده وقبلا هدایت داده شده چند سوال کننده ی هم کاسه وهم ریشه ازطرف خودشان واز قماش خوداین دستگاه فاش گردیده است. اگرچه برای دوام شر وفساد قرار گفته حسین هیکل نامه نگار مشهور مصری«چون رابطه میان مردم ودولت حیاتی میباشد....» این اشخاص واین رسانه مانند دیگر رسانه ها درجهان تلاش میورزند تاخودرا محیلانه به علایق وذوق مردم آشناسازند تااگرازین طریق بتوانندکه تبلیغات ناروای سیاسی خودرا وبه این وآن بهانه تأثیر ببخشانند،جهت بدهند به امید اینکه اگراثر گزاری بیشتری دریافت نمایند تاکمک وتلاش این رسانه هادولتهای ضدمردمی اهداف ناجایز وتباه کننده خودرا زودتربه کرسی بنشانند. به قول یکی از دانشمندان، این زمان ، زمان« نگفتن »نیست بلکه زمان «گفتن» و« چگونه گفتن است» امروز برای هرگونه نیت نیکو و منظورپاک زمان جدی گفتن وراست گفتن است وهم برای هرگونه تبلیغات ترقیخواهانه وعدالت پسندانه زمان تشویق ، تبلیغ وگفتن هرچه بهتر، وزودتر. ولی برای اظهارات و اعمال نا پاکِ زودرس ویادیررس تفرقه اندازانه، دیگر حوصله وطاقت فروگذاشت، شنیدن وعفواین خاینین سیهکاروجود ندارد وبه اصطلاح چلوصاف این اکاذیب از آب برآمده است.  به یقین که با درنظرداشت وضع رقت بار وطن عزیز زمان گفتنهای وحدت طلبانه وچون آب حیات ضروری همیشه موجود وهمچنان زمان برای تبلیغات ضدتفرقه اندازان بی آزرم وفروخته شده  وشکست آورنده هر زمانی وجود دارد ومهیا میباشد. دیگر تهمت وناسزاگویی وروی اهداف پلیدوطنفروشانه سخن گفتن وتبلیغ کردن قابل تحمل نمیباشد. از همین جهت است که در شنویدن اخبارخوش باوری جایی ندارد ، اخبار باید تحلیل وتجزیه گردد ، خبرگزارها ورسانه هابایداز تمامی جهات شناخته شوند، در وطن ماجهات قومی وجهات سیاسی درارتباط با دستگاههای شیطانی وجاسوسی جهانی هم امروز وهم در گذشته برای همیش موضوع روز وضروری ودرخورِ تأمل بوده است.

قرار یک تحقیقی که موسسسه گوگله انجام داده است ، هرساعت در یک شبانه روز روی هفتهزار خبر که از آنجمله4500 خبران مربوط به امریکا وهفتصد خبرآن مربوط به المان است گوشه ی ازین سایت انترنتی را تشکیل میدهد.

مقام خبر، عبرت گرفتن از واقعات ،غیرت وهمتِ تصمیم و

مبارزه علیه این ناسزاییها ازنظر مربیان فرهنگ جهان آوازه فارسی:

1_ راجع به خبر :

یا وفا باخبروصل تو یامرگ رقیب        بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند

                                    ********

آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد    تا جان فشانمش چو زر وسیم در قدم

                                      *****

ای پیک راستان خبر یار ما بگو      احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

                                   *******

ای بی خبر بکوش که صاحب خبرشوی     تا رهرو نباشی کجاراهبر شوی

                 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حافظ

اشکم از خواب سکون بیدار ومردم بی خبر    سیل اگر اید چنین صدخانه ویران میشود

                                               *******

نمیدانم زخودافتادگان داری خبر یانه       زدور این ناله ما در دلت دارد اثر یانه

                                        ********

             ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محتشم کاشانی

صاحب خبران دارم آنجا که توهستی      یک دم زدن ازحال توغافل نی ام ایدوست

                                      *********

افسوس که کس باخبر از دردم نیست      آگاه زحال وچهرهِ زردم نیست

            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابوسعید ابوالخیر

 خبرزحال دل شهریار میشوی اما      درآن زمان که زخاکش هزار لاله د میده

                                    ********

خبراز حاصل عمرم نشد آوخ که گذشت     این همه عمر به بیحاصلی وبی خبری

                                    *******

زین خوشترت کجا خبری درزند که دوست     سربی خبر به مازد وازما خبر گرفت

         ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهریار

می کاهدت سپهر چنین بی خبرمخسپ     می سوزدت زمانه بدینسان مباش خام

                                        *******

فرشته زان سبب از کید دیوبی خبر است     که اقتضای دل پاک ،پاک انگاریست

                                        ******

           نه سزد زنده گی وبی خبری       مرده است انکه چوتو بی خبر است

                                        ******

ترا همیشه ازین گفته باخبرکردم         ولیک گوش ترا طاقت شنیدن نیست

                                     ********

      مرامفتون ومست وبیخبر کرد        شمارا قصه دیگر نوشتند

                                     *******

        نه باخبر زبهاری نه آگهی زحریف     چو مرده ی به زمستان وفصل تابستان

          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  پروین اعتصامی

خبر آدم سرگشته به رضوان برسان          قصهِ بلبل شوریده به گلزار بگو

                                        *******

اورا چه خبر ازمن واز حال دل من       کو دیده پرخون ودل ریش ندارد

                                       *******

          از بی خبری ، خبرنداریم          پس بیهوده چه می خروشیم

                                       ******

         کی خبر باشد ترا ازحال من       من چنین در رنج وتو آسوده ی

                ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  سیف فرغانی

        بس گوهر تابناک نهان گشت زیر خاک     ما بی خبر بماندیم وکس زان خبر نیافت

                                    *******

       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  هاتف

عالم بی خبری بود بهشت آبادم      تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم

                                  *******

خبر ازخود ندارم چون سپند از بیقراریها      نمیدانم کجا خیزم نمیدانم کجا افتم

                                          ********

نه ازمنزل نه ازره  نه زهمراهان خبر دارم       من آن کورم که رهبر کرده در صحرا فراموشم

                                         ********

ازماخبر کعبه ی مقصود مپرسید          مابی خبران قافله ریگ روانیم

                                      *********

           ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صاءب تبریزی

تو خفته ی خبرت کی بود که من هرشب     به گِرد کوی تو چون پاسبان همی گردم

                                        *******

ای باد صبحدم خبر ما بپرس نیک      کاین نامه به نیک نویسد دبیر ما

                                     ********

توبه ناز خفته هرشب زمنت خبرنباشد      که زخون دیده گیریم زغمت به رهگذارها

                   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اوحدی مراغه ی

من عاشق واو بی خبر، او ماه نومن شیفته     اوازمن ومن زو جدا این حال بوقمون نگر

                                              *******

از سر بی خبری داده زعشرت خبری    تن وجان را که زهم بی خبر آمیخته اند

                                       *******

                   سایهِ من خبر ندارد ازآنک     اه من چرخ سوز وکوه دراست

           ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  خاقانی

خبرنداشت مگراز جراحت دل ما      که زلف مشک فشان برکف صبا دادست

                                   ******

گر مرد رهی باخبر از ناله دل باش     زیراکه به هر قافله بانگ جرسی هست

                                   *******

چنین ساقی زخویشم بی خبرساخت        که آگه نیستم از خود کی هستم

                                     ******

هرتن که شود باخبر از فیض شهادت     خواهد که سرش برسر میدان تو افتد

                                      *******

           ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  فروغی بسطامی

باغبان را اگر ازغیرت بلبل خبر است    گو دگر باد صبا را به گلستان مگذار

                                      *******

ایکه از سرِ انالحق خبری یافته ی       چه شوی منکر منصورکه بر داربسوخت

                                     *******

جم را چو گشت بی خبر ازجام مملکت      خاتم زدست رفت وزخاتم خبرنداشت

                                      *******

هیچ دارید خبر کان دل شوریدهِ من      مدتی شدکه وطن برسرِ کوهی دارد

                                      *******

کی میرود که زیاران مهربان خبری       بدین غریب ِ پریشانِ دل فگار آرد

                                       ******

        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  خواجوی کرمانی

 کسی دارد خبراز اشک وآه گرم من وحشی      که آتش در دل وداغ ندامت در جگر دارد

                                        *******

کدام سنگ دل از درد من خبر دارد       که با وجود دل سخت گریه ها نکند

                                      *******

آن شمع گر زسوز دل من خبر نداشت       بهرچه برفروخت چو بشنید نام من

 جان من معذور فرما من نبودم باخبر       زنده گی را ورنه من میساختم بروی تباه

                                          *******

          ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وحشی بافقی

کسی کز راز این دولاب پیروزه خبر دارد      به خواب وخور چو خرعمرعزیز خویش نگذارد

                                          *******

نه عجب گر نبودشان خبر ازچرخ واز کارش     کز حریصی وجهالت همه در خواب وخمارند

                                          *******

خفته چه خبر دارد از چرخ وکواکب       دادار چه راندست به این گوی مغبر

                    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ناصرخسرو

عاشق نباشد آنکه مر اورا خبر بود     از سردی زمستان وازگرمی تموز

                     ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  سنایی

                از ورطه ما خبر ندارد      آسوده که در کنار دریاست

                                         *****

     خبرما برسانید به مرغان چمن       که هم آواز شما در قفسی افتادست

                                       *****

اگر حدیث کنم تندرست را چه خبر      که اندرون جراحت رسید گان چون است

                                      ******

ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا       خبراز دشمن واندیشه بد گویان نیست

                                     ******

خبر که میدهد امشب رقیب مسکین را     که سگ به زاویه ی غارِ در نمی گنجد

                                     *******

            تا حال منت خبر نباشد      در کار منت نظر نباشد

            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  شیخ اجل سعدی

ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب    گر سوخته ی از دل افگار بنالد

            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیرخسرو دهلوی

2 ــ درس عبرت :

بهر دشمن دارِعبرت خواهم اندر شهر زد     دوست را هم کرسی ی از زیر پا خواهم کشید

              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محتشم کاشانی

هان تو بکشا چشم عبرت گیر خود !     ساز عبرت رهنمای سیر خود

                                       *******

ای خوشا نفسی که عبرت گیر شد      در علاج نفس باتدبیرشد

               ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شیخ بهایی

دنیا خود از دریچه عبرت عزیزماست      زین خاک وشیشه آیینه ی هوش می کنی

          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  شهریار

           از پردهی عنکبوت عبرت گیر       بر بام ودرِ وجود تاری تن

                                           *******

                   زگرفتاری من عبرت گیر    که سر انجام هوی وهوس است

                                           *******

      ره وجود به جز سنگلاخ عبرت نیست       فتادگان خجل ورفتگان پشیمانند

                                             ******

                 بیند این بستر وعبرت گیرد      هرکراچشم حقیقت بین است

               ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پروین اعتصامی

مطلب اش از دیدهِ بینا شکار عبرت است     ورنه صاءب را چه پروای تماشا مانده است

                                            ******                               صائب تبریزی

به مردگان نظر عبرتی کن ای زنده       که معتبر شمرند این دقیقه مردم راه 

                                       ******                        اوحدی مراغه ی

                          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     به عبرت نظرکن که گردون چه کرد       فریدون کجا رفت وقارون چه کرد  (جامی)

                 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند مثل در مورد خبر :       خبر بد پنهان نمی ماند .

                                           ـــــــ

            خبرهرگز نه مانند عیان است    یقین دل نه مانند گما است

                                           ـــــــ

         مراآن گوی که آنر دیده باشی     نه آن کز دیگری بشنیده باشی

                                          ــــــــ

     گفته اند از حق تا ناحق چارانگشت فاصله است. ( مراد ازفاصلهِ بین چشم وگوش است)

                                         ـــــــــ

               بلبلا مژدهِ بهار بیار       خبربد به بوم ، بازگذار

                                       ـــــــ

در خاکدان عبرت غیرازنفس چه داریم    پر روشن است( بیدل) شمع مزارعنقا

                                          ******

شعله راخاکسترخود کمتر ازشمشیرنیست   به که گیرد عبرت ازما دشمن نامرد ما

                                           ******

دامن رستم تکاندبرسراین هفت خوان    دست عرت تا غبار ازدل کشاید مرد را

                                        ******

نداردعبرت احوال دنیا فرصت اندیشی   گرت چشمیست ازمژگان کشودن بیشتربکشا

                                         *****

بساط عبرت این انجمن آیینه ی دارد   که تا مژگان بهم آورده ی زنگار می بندد

                                        ******

گر آگهی به سیر فنا وبقا بخند      عبرت بهانه جوست برین خنده هابخند

                                    ******

عبرت من چاشنی گیر ازشکست عالمست    هرچه گردد طوطیا چشم مرابیناکند

                                      *****

عبرت نظران درچمن هستی موهوم     چون شبنم صبح از نفس سوخته آیند

                                        *****

زعبرت چشم نکشایی به رنگ وبوی این گلشن   که میترسم نگاه عبرت آلودی زپی باشد

                                        ******

گردن نفرازی که درین سرای عبرت    چون دانه سری نیست که پامال نباشد

                                         ****

عبرت آفات دهر از خواب بیدارت نکرد   بی خبر در سایه ی این کهنه دیواری هنوز

                                          ****

بیاض آرزو بیدل سواد حیرتی دارد     که روشن میکند عبرت به چشم پیر کنعانش

                                         ****

زپیش آهنگی قانون عبرتها مشو غافل   به هر سازی که در پایی شکست آیدصدایی کن

                                         *****

به عبرت آب ده چشم هوس از سیر این محفل  که اشکی چند بر مژگان تر بسته ست آیینی

                                               ******

عبرت خبری میدهدازفرصت اقبال    این وصل نه آنهاست که ارزد به پیامی

 

   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیدل

3ــ ـ غیرت :

غیرت بی دست وپاییهای شخص همتم    هرکراسوزدنفس می بایدم گردید داغ

                                             ****

غیرت مهرنتابد اثرهستی انجم     حرفه ماست که در آیینه ما ننمایی

                                    *****

حرف غیرت راه میزد ازوجود ما ومن    بر در دل تانهادم گوش دانستم تویی

                                     *****

                     ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  بیدل

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید    کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

                                        ******

منی رمیده زغیرت زپا فتادم دوش     نگار خویشچودیدم بدست بیگانه

                                       *****

هزار جان مقدس بسوخت ازین غیرت    که هر صباح ومسا شمع مجلس دیگری

                 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  حافظ

اشکی که میدارم نهان ازغیرت اندر چشم تر   گربرکشایم یک زمان روی زمین جیحون

                                           ******

منم مرغی که چون برآشیانم سنگ زد غیرت  به بال سعی پرواز اززمین تا آسمان کردم

                                            *****

  ای دل آتش پاره ی بودی تو درغیرت چرا   برسر خود بیختی خاکستر بی غیرتی

                                             ******

محتشم درغیرت این سستی که من دیدم زتو  بی تکلف میتوان کشتن به جرم آن ترا

                                             ******                    (محتشم کاشانی)

       بزن شمشیر غیرت زان میندیش     که همت های مردان جوشن تست

                                            *****

نمود عشق تواز آستین غیرت دست      فشاند لعل تو در دامن جهان گوهر

                    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سیف فرغانی

برخود ودیده خود غیرتم آمد رفتم     تانبیند رخ زیبای تو هر مختصری

                                    ******

کم زند تا لاف توحید توهرکس غیرتت    برسر دار ملامت ریسمان انداخته

                                    ******

                ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فخرالدین عراقی

چه کند کوهکن دل شده با غیرت عشق    گرنه برفرق زند تیشه زرشک خسرو

                       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هاتف

به تازیانه ی غیرت سری برار ازخاک    که خانه سبز شد وخوشه کرد وخرمن شد

    چون دست برآرم به گرفتن که زغیرت    باراست به من عبرتاز ایام گرفتن          

   تابکی بردل زغیرت زخم پنهانی خورم    باتو یاران می خورندومن پشیمانی خورم

         ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صاءب تبریزی

هرکه غیرت نداشت دینش نیست    آن ندارد کسی که اینش نیست

          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اوحدی مراغه ی

یا زغیرت هدر کنم خونت     یا به طوفان تلف شود خونم (انوری )

4ــ عهد وپیمان

     نه ام من بداندیش وپیمان شکن     که پیمان شکن خاک دارد کفن (فردوسی)

                                        ـــــــــ

         بیا که ساقی عشق شرابخواره رسید    خبر برید به بیچارگان که چاره رسید ( مولوی)

                                        ــــــ

عهد کردم گر رهایی یابم از کنج قفس    جز به دام زلف دیگر دل نمی بندم به کس( پارساتوسرکانی)

                                      ــــــــ

عهد همه بشکستم در بستن پیمانت    دامن مکش از دستم دست من ودامانت ( فروغ بسطامی)

                                     ــــــــ

عهد هایت به سر چشم من ای عهد شکن  هرچه آری به زبان شاید وامای دیگر(معینی کرمانشاهی)

                                     ــــــــ

       عهد مارا شکسته چون دل ما      دل مارا شکسته چون سرزلف ( ولی دشت بیاض)