6 جدی و سنگک شده گان تاریخ

به مناسبت بیست وهفتمین سالگرد تجاوز روس ها در افغانستان

 

نوشته: اشرف  

27 د سامبر 2006   

 

 روز 6 جدی 1358 خورشیدی (27 دسامبر 1979) اردوی سرخ  اتحاد شوروی در خاک وطن عزیز ما افغانستان تجاوز نمود . با ورود قطعات نظامی آنها رژیم بر سر اقتدار امین سقوط نموده و همزمان با آن رژیم ببرک کارمل و شرکایش بر مسند قدرت نشانده شدند . این کار ادامه یک رویداد سیاه و دردناک در تاریخ وطن ما است و همیشه خواهد بود . با ورود لشکر اتحاد شوروی ونصب رژیم  کارمل- نجیب، قتل مردم و ویرانی افغانستان شدت بیشتر گرفت . لشکر بیگانه ده سال تمام جنگید و بیش از یک ونیم میلیون هموطن شهید و بیشتر از آن معیوب و بیشتر از ان مهاجر و  کشور به ویرانه ای مبدل گردید.

 

آنچه واقع شد اکنون جز تاریخ ماست: چهارمین جنگ استقلال با تمام حماسه هاو پی امد های دل ازارش در حافظه تاریخی مردم جا دارد و هیچکس توانایی تغیر آن را ندارد. ناگفته پیداست و اصل سخن مردم وطن اینجاست که از آن رویداد سیاه و خونین  نتیجه درست گرفته می شد ،  جنایتکاران فاجعه به دادگاه مردم سپرده میشدند و یک بنیاد درست گذاشته میشد  تا حوادثی خونینی از آن دست دوباره تکرار نمی شد.

 

درست 16 سال پیش از امروز متجاوزین روس  به بهای خون یکنیم ملیون شهید گرانقدر ما از خاک وطن اخراج گردید.  چگونگی حادثه طی این سالها از زاویای مختلفه ارزیابی گردیده است.  با گذشت هر سال اسناد و گزارشات تازه ای نشر شده و بر ارزیابی دقیقتراین تراژدی" افغان – شوروی"  نزدیکتر می شویم با تاکید اینکه این روند همانند جنگ افغان - انگلیس چند نسل ادامه خواهد یافت.

 

 یکی از نکات جالب توجه در تاریخ معاصر ما درس نیاندوزی بقایای حزب خلق/ پرچم و بویژه رهبری آن از تراژدی مزکور است . دیده می شود که عده چشمگیری از نظامیان روس طی سالهای مذکور با نشر تجربیات خود به نتیجه گیری های رسیده اند که وابستگان منگ شان از آن فاصله بسیار دارند . بیایید به قسمتی از نوشته های خود روس ها نظر اندازی کنیم: 

 

" در ژوین 1980 چند ماه پس از گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان ، در پلینوم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ، مساله ارایه کمک نظامی انترناسیونالیستی اتحاد جماهیر شوروی به این کشور مورد ارزشیایی سیاسی قرار گرفت. در مصوبه کمیته مرکزی حزب خاطر نشان گردیده بود : " پلینوم کمیته مرکزی تدبیر های اتخاذ شده در زمینه ارایه کمک های همه جانبه به افغانستان در امر دفع حملات مسلحانه و مداخله خارج ( که مقصد آن خفه کردن " انقلاب افغانستان " و ایجاد تخته خیز تجاوز نظامی در مرز های جنوبی اتحاد شوروی برای امپریالیسم است) را کاملآ تاکید مینماید .

پس از سپری شدن 9 سال واندی ، در کنگره دوم نمایند گان خلق اتحاد شوروی تاریخی 27 دسامبر 1989 ارزیابی دیگری ارایه گردید . در پیام کمیته شورای عالی در مسایل بین المللی خاطر نشان شده بود : " در نتیجه تجزیه و تحلیل های همه جانبه مدارک دست داشته ، کمیته به این نتیجه رسید که تصمیم گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان سزاوار نکوهش اخلاقی و سیاسی است." ( "جنگ در افغانستان"  نوشته گروهی از پژوهشگران از انستیتوت تاریخ نظامی فداراسیون روسیه ، ص 36،  ترجمه عزیز آریا نفر، چاپ دوم بنگاه انتشارات میوند کابل 2003)(تاکید از ماست)

 

رهبران خلقی / پرچمی از آغاز تا امروز مداخله لشکر اشغالگر شوروی را به مقصد دفاع از انقلاب ثور و مرحله تکاملی آن قلمداد کرده اند و فقط همین .  به اولین اعلامیه حکومت کارمل - نجیب توجه کنیم:

 

" حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان با نظر داشت ادامه و گسترش مداخلات و تحریکات دشمنان خارجی افغانستان و به مقصد دفاع از انقلاب ثور ( اپریل) تمامیت ارضی و اسقلال ملی ... به اتحاد شوروی با درخواست مجدانه مبنی بر ادامه کمک های عاجل سیاسی و اقتصادی به شمول کمک نظامی مراجعه کرد... حکومت شوروی به این تقاضای جانب افغانی پاسخ مثبت داد."

 

خلقی ها / پرچمی ها چنا ن مینماید که تا هنوز از نشهٌ این اعلامیه بیرون نیامده و تا هم اکنون شاه فرد شان همان است و فکر میکنند که جنگ دهساله روس ها در افغانستان کار سزاوار ستایش اخلاقی و سیاسی بوده و انقلاب شان هم برگشت نا پذیز است . آنها هیچ درسی از این همه فجایع نگرفته و این بینی بریدگی شان تا حال ادامه دارد . از دید خلقی ها / پرچمی ها تمام مردم اینگونه فکر میکنند ولی بی خبر از اینکه بیرون از حلقه گمراه خود شان دیگران  همچو اینها منگ نیستند . از فرماند هان ارشد شوروی بشنویم :

 

"در آن شب در کابل تنها یک کودتای دیگر دولت که در آن قدرت از دست " خلقی ها " به " پرچمی ها " با حمایت شوروی انتقال می یافت  به وقوع نپیوست ، بلکه سنگ زیربنای آغاز در گرفتن جنگ سهمگین داخلی در افغانستان گذاشته شد و صفحه  غم انگیز تازه یی هم در تاریخ افغانستان و هم در تاریخ اتحاد شوروی گشوده شد ."( "توفان در افغانستان" جلد یکم ص  195 نوشته لیاخغسکی ، ترجمه آریانفر، چاپ دوم مرکز نشراتی میوند سال 1999).

 

عده ای از روس ها هم حضور اردوی سرخ را در افغانستان سزاوار نکوهش می بینند و هم نقش  نوکران وابسته خلقی/پرچمی شانرا.  آیا رژیم کارمل – نجیب  تفاوتی با رژیم خونریز قبلی خود داشت ، با زهم به آمرین انها توجه کنیم :

 

"پس از یورش به کاخ امین ، رادیو کابل سخنرانی ببرک کارمل را خطاب به خلق افغانستان که روی نوار ضبط شده بود ، پخش کرد . در این سخنرانی ، سخنانی بودند که در تایید حقانیت آن حتی پس از گذار سالیان دراز نمی توان درنگ کرد :"... دستگاه شکنجه امین و باند مرتکبین کشتار های وحشیانه ، قاتلان دها هزار هم میهنان ، پدران ، مادران ، خواهران ، پسران ، دختران و پیر مردان ما د رهم شکسته شد ..." مگر اینها همه حرف بود . اعمال که در پی این سخنان آمدند ، نشان دادند که رژیم نو از رژیم پیشین تفاوتی چندان ندارد. " ( همانجا ص 198) ( تاکید از ماست)

 

با وجود اینکه تعدادی از روس ها حضور نظامی خویش  را سزاوار نکوهش سیاسی و اخلاقی میدانند  و رژیم کودتا راتاوان گردن ولی بیان قصه از نظر رهبران خلقی / پرچمی  چگونه است : به این سند توجه کنید:

 

" ببرک کارمل در پلینوم XV کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان اعلام نمود : " انقلاب ما برگشت ناپذیر است ، این یک واقعیت است زیرا تکیه گاه ما ، دوست کبیر اتحاد شوروی است ! " این گونه از بالا تا پایین به جای تکیه بر مردم به یاری اتحاد شوروی تکیه زده می شد ( همانجا ص 289)

 

از نجیب ریس خاد وبعد جانشین کارمل بشنویم:

 

" ما سرهای خود را در برابر شورویهای که زندگی خود را به انجام رسالت خویش از دست داده اند ، سربازان ، نظامیان وکارشناسان غیر نظامی ، دیپلوماتها و روزنامه نگاران و خبر نگاران  فرود میاوریم ... برای بسیاری از افغانها مهربانی و مردانگی شورویها ، انسانیت و بی آلایش آنها فراموش نخواهد شد "  (همانجا ص 329)

 

نظر گذرای بر دیدگاه یک عده روسها و مقایسه آن با نگرش  رهبری خلق / پرچم نشان میدهد که تعدادی از روس ها حضور نظامی عساکر شان را که موجب خونریزی و تباهی افغانستان شد یک عمل زشت و سزاوار نکوهش اخلاقی و سیاسی میدانند و ونوکران شانرا عناصر بیمقدار. ولی مضحک اینکه ببرک کارمل حقانیت و شکست ناپذیری و برگشت نا پذیری رژیم خود را متکی به این عمل زشت اخلاقی و سیاسی میدانست و نجیب برای آنهایی که با این عمل زشت اخلاقی و سیاسی خود خون مردم ما را ریختانده اند سرهای خود را به ادای احترام فرود میاورد و مردانگی و انسانیت روسها را به رخ افغانها می کشد! !! چه رسوای خلقٌ پر ازچم!!!

 

رهبران حزب منحله خلق و پرچم که با کودتای خونین 7 ثور و بعد تجاوز روس ها مروج فرهنگ خشونت و عقب گرایی شدند  هیج درسی از اعمال شان نگرفته اند. عده شان با بدنامی رهسپار عدم شدند و باقیمانده آنها پس از گذشت 16 سال هنوزهم که هنوز است همان گفته ها ی رفتگان بد نام خود را تکرار می کنند .

 رهبران خلقی و پرچمی با کودتای سیاه و خونین 7  ثور، با زمینه سازی شان به اشغال نظامی وطن توسط روس ها و  با همچو عنادی با تعقل، قلت استعداد در فهم حقایق و وفور استعداد درتبرهه جویی و درس نیاندوزی شان از جملهٌ موجودات خنگ و منگ وسنگک جامعه ما اند  که سر چشمه ای   بد اموزی ، نوکر منشی، ترویچ فرهنگ ملیشه ای، تفرقه های قومی زبانی. .. و خشونت سه دهه اخیر شده اند. بر دانشمندان ماست که برای معرفی  این نسل منگ و سنگ دل و دل ازار مردم  در کناررشته های مثل جامعه شناسی ، زمین شناسی ومکروب شناسی، رشته منگ شناسی وسنگک شناسی را نیز علاوه کنند که فکر میشود رشته های دلچسپی برای وقایه  نسل آینده باشد .

 

                                                                                                 پایان