میرزایی

28.12.06

 

 سازمان دید بان حقوق بشر درخدمت شخص و وسیلـــــهء سوء استفاده، در جهان امروز

 

حقوق را چگونه تعریف باید کرد؟ و حقوق بشر را ازکدام روزنه بایست، نگریست؟ کدام منافع را درنظر باید داشت،تا حقوق بشر،بشری شود؟ به تجاوزگران تسلیم باید شد، تا حقوق بشرمورد تخطی قرارنگیرد؟ دفاع ازکشور و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، که منافع بیگانگان درآن جای نداشته باشد و سرکشی از طرزمزدورمنشی، نقض حقوق بشرنامیده خواهد شد؟

     فکرمیکنم، سیاست بازان جیره خوارمزدبگیر سازمانهای جهنمی سیا وسفید وانتلجن سرویسها وک-ج-ب ها درجهان وخدای خدمتگاران کشورهای نسبتآ مرفه، این خوش خدمتی را نسبت به بشربخاطر بدست آوردن یک مشت پول طور تصانعی دارند انجام میدهند، و کشور و شخصیتهای با اعتبارجامعه خودی رادر بدل بیگانه پرستی ، بفروش میرسانند تا عطش نفسانی وخواص شیطانیشان قرار گیرد.این قماش آدمها از پی ارزیابی و تحلیل ریشه ای مسایل نرفته هرچه در عقده دارند بروی صفحه نیرنگ وفریب میریزند و پای سازمانهای که آنها نیز اجیر و وابسته خوار و بار و جیب خرچی اند، دراین جا کشانیده میشود واین سازمانهای جهان شمول وطرفدارظاهرا حقوق بشر! از خردمندی کار نگرفته هرچه که فرد عقده مند بیان میکند،مورد قبول این سازمانها قرار میگیرد.من یک مورد مسایل را دراین خصوص خدمت خواننده گان گرامی پیشکش میدارم، امید است خالی از دلچسپی نباشد.

      میگویند دراین دنیای مادیات ومحومعنویات، دستها را کشودن جهت خفه سازی انسانها ومغزها را بسته کردن، جهت اندیشیدن خوب وبد کارآنهایست که دارای نظریات وعقاید شیطانی اند.این قسم اشخاص وافراد به منطق بدیده حقارتبارنگاه کرده وسلیقه ها و ذوقها را حاکم بر شیوه های درک بی اساسشان مینمایند.

     تیغ استدلال را از برنده گی برانداخته،و دم خنجر را با سوهان برنده تر میسازند، تا گلوی انسانهای آزاده وآزادی پسند رازودتر ببرند.این کار بخاطر دارد صورت می پذیرد که بین حق وباطل وبین راستی ودروغ، روشنی وتاریکی فرق پیدا نشود.اینجاست که جای راستی رادروغ وحق را باطل خواهد گرفت.به همین ملحوظ است که صدای راستی را کسی نمیشنود وانسانهای راستگو وحق بجانب دراین ایام یا دیوانه نامیده میشوند و یا نابکار! البته این شگردها راه دور ودرازی را نخواهند پیمود، ولی درمدت کوتاه کار درازمدت دلخراشانه وتاریک اندیشانه را مرتکب خواهند گردید که جامعه ومردم بی تاثیر باقی نخواهند ماند. خرد و تفکر خردمندی در جامعه بی اعتبار جلوه کرده، تا زمانیکه مردم هوشیارمیشوند،عقل در معرض مسخره گی قرار میگیرد. زمانیکه خردورزی نادیده گرفته شود، شیوه های تملق در برابرجباران رایج میگردد وجامعه دچارنا بسامانی و انقراض خود یابی شده ، همه بسوی یک نوع بیگانه پرستی و اتکا به غیر رو میآورند و موجودیت خویش را بدون غیرنا ممکین میدانند. وبه هر قوی ظاهرنمای که ضعیف را بکشد ،حق قایل میشوند و قضاوتها در راه دفع حریفان سرکش وازاد اندیش صورت روشنتر بخود میگیرد، تا زمانیکه تابع امرسردمداران قدرتمند قراربگیرند.اینجاست که این کار به عادت نا سالم تبدیل شده،افراد واشخاص جامعه را در یک نوع رکود نوآوری و رشد عقلانیت و ابتکار در خلاقیت، سر دچار میگرداند. هرکس فکر میکند که من ویا ما هیچ هستیم و هرچه است، آنهای هستند که بر سرنوشت ما حاکمند.

     بنابرین ما چگونه شاهدیم که این اشخاص با نیرنگهای فردی میتوانند یک سازمان شناخته شده ای دیدبان حقوق بشر را در چوکات مرام شخصی خویش قرار دهند و آنرا وادار نمایند که بدون تحلیل وبرهان از قضایای کشورافغانستان،حاضر به بیان اعلامیه شوند و یک عده مردم که تنها ازخاک و تمامیت ارضی شان دفاع کرده اند به شکل یک جانبه متهم به نقض حقوق بشرنمایند و از آنهای که تاهنوز دراین رواج نقض عملا گرفتارند، نام برده نشود واعمال تروریستی ان نقض کننده گان حقوق انسانی را مانند اقای روستار ترکی واصف وردک جنبش مردمی بخوانند و یا مانند سردمداران و بنیانگذاران طالبان در جهت رکلام قدرتمداری آنها برایند تا دراینده شریک بیشتر از نصف قدرت حاکمه افغانستان شوند.این سوی قضیه باید از نظر دیده بان حقوق بشرمتهم شوند، زیرا که مانند استاد عطامحمد نور در جهت احیای فرهنگ پربارخراسان زمین تلاش دارد وهمین دیروز از دارایی خویش دیوار آبدات و یاد بود شخصیتهای فرهنگی بلخ نامی را با ابتکار فراموش نا شدنی اعمار کرد و درود بر ایشان که دراین باره می اندیشد وراه رشد وسازنده گی رابا همه مشکیلات روزافزون یافته است وبه آن ارج میگذارد.

   به نظرمن ارتباط آقای نبیل مسکینیاربا دیدبان حقوق بشر، از یک ریشه ویک مکان بخصوص منشه میگیرد وهردو دستورشانرا از یک جای میگیرند.اگرچنین نمی بود سازمان با نام ونشان، چگونه اله ای دست یک فرد قرار میگرفت؟ بادار زمان یکی وراهش اینست...... دستور پذیرد امتحانش زینست...

     همین امروز از طریق رسانه های درون مرزی طور مشخص ما دیدیم که قبر دسته جمعی درمنطقه پلچرخی، مکان ساخته شده بدست اقای داود خان، حامی دا پشتونستان زمونژ،پیدا گردید که حدود چندین هزار انسان نخبه وفرهیخته آن دیاربا ولچک وزولانه ولباس درتن وکلوش در پای طور زنده، زیر خاک شده بودند، اما این سازمانهای دفاع از حقوق این جانمرگیهای بیگناه و بدون تحقیق به زیر خاک شده،چرا یک مطلب نا چیزهم به زبانشان، نمیآورند؟ قاتلین این آدمها کیها اند؟ برای همه مبرهن است وحتی برای روستار ترکی، فاشیستهای زورگو و قلدرزمان دستهای ناپاکشان دراین قتلها دخیل است ولی هیچ سازمانی جهنمی ای پیدا نشد که از حقوق روح وروان این نخبگان یک روز وچند ساعت بدفاع برمیامد.از اقای پروفسورترکی بانوی گرامی فرشته حضرتی میپرسد که با این قضاوت یک جانبه ای شما وتمامیت خواهی قدرت به یک قوم ایا ستم ملی را باز متوجه ودر تحرک نمی آورید؟ ایشان با سفاهت کلام واندیشه برتری جویی قبیلوی وعقبمانده بیان میدارد که ستمیها امروز از قدرت نه چندان برخوردار نیستند وآنها پراگنده شده اند و قابل تشویش نمی باشند. این مرد پروفسورخرد گمکرده، تاهنوز نگران است که ستمیها مبادا بازیک اتحاد را بر ضدفاشیزم براه اندازند وتمام تلاش مزبوحانه وکنفرانسهای فاشیستانه ویک جانبه ایشان نقش براب شود. بی خبرازاینکه سنگ وچوب این سرزمین امروز مشحون از اندیشه های برابری طلب وتفکربرتری حق بر باطل است. تمام جامعه امروز از نظر شما اقای ترکی ستمی شده اند وهمه با شگرد ناب خود یابی و وصل اصلیت رسیده اند. زیرا که از حرکات شما آموخته ایم که شما تنها با یکه تازی سیستم پوسیده قبیله گرایی دارید همه را فریب میدهید وامروز به شما دیگر اندیشان روشن بین باورمند نیستند.از بانوی گرامی فرشته حضرتی خواهشمندم که دراینده ابراز نظریات فاشیستانه داکتر اصف وردک را نیز ازاین تبارپرسان کنید و جایش بود که از اقای پروفسور ترکی اینرا می پرسیدید، که نپرسیدید.

      امدیم براصل موضوع سازمان دیدبان حقوق بشر! این سازمان واقای نبیل مسکینیار، ازایامیکه کشورهای اروپای وامریکا وکانادا واسترلیا بداخل کشورما قدم رنجه کرده اند، وزارتی را بنام مبارزه با مواد مخدرایجاد و یک شخص مجهول الهویه را در رءس آن قرارداده اند، نه تنها کشت این مواد زهری وکشنده ای تدریجی انسانها کم نگردیده، بلکه زیاد شده است وتمام کشور را دربرگرفته است،آیا یک روزشما دراین باره اعتراضی کرده اید؟ وبازهم مانند این اعمالتان کسانی را متهم به رواج این کشت نموده اید که روزانه صدها کیلوگرام این مواد زهری را گرفتارمیکند وبه اتش میکشاند و نفر اصیل وفاعل شناخته شده را کسی نیست که متهم نماید.آخیر راه تقلب ودروغ کوتاه خواهد بود. و رسوای ابدی دراین راه همرای کسانی خواهد بود که اجیردروغ راست کن خواهند بود. دلیل بلند رفتن کشت کوکنار درچه است واگر سازمان دیدبان وجود دارد دراین باره ابراز نظر نماید؟ این تشکیل وزارت مبارزه با مواد مخدریک تشکیل بیهوده ومصرف بی جای دراین سرزمین گرسنه پرور وعقبمانده پسند نخواهد بود؟ ایا شما در مورد اینکه ملیاردها پول کمک برای مردم افغانستان وهزاران افغانستانی گرسنه وبی جای ومکان درحال دربدری، از مسولین پرسان به عمل آورده اید؟ این پولها در کجا و برای چه به مصرف میرسند؟ این غنی خان احمدزی روی چه دلیل مزد ماهانه اش را بیشتر از بیست وهفت هزار دالر امریکایی اخذ میدارد وآن هم از بودجه مردم گرسنه افغانستان،شما ازاین اقا پرسیده ایدکه چه نواوری دراین سرزمین انجام داده است؟ این کشور با این قدامتش ایا یک نفر مانند احمدزی ندارد که بجای آن دربدل چند هزار افغانی خدمت خوبتر وصادقانه تر بکند؟ یا اینکه دست نشانده گان بایست که پول را از دریچه داخل واز دروازه بیرون کنند. و این مردم عقب مانده وبیسواد را با فریب ونیرنگ مانند طفل در گهواره یا بترسانند و یا با نشان دادن سرخ وسبز تسکین بدارند.

      آیا دیده بان حقوق بشر از کارکردهای پاکستان وسازمان برادرهمقطارتان ای ایس ای در قبال این کشور بی خبر هست؟ اگر نی چرا یک روز به کمک همین آقای مسکینیار اینقدر جفاهای سازمان جهنمی استخبارات پاکستان را مورد حمله نقض حقوق بشرقرار نداده اید؟ بخاطریکه سازمان سیا وسرویس دهن پاره انگلیس نا راحت میشود؟ اگر دستوراز این سازمانها میگیرید باورمندی مردم افغانستان نسبت به این سازمانهای ساخته وبافته ای  سیا وسفید کم شده وکمتر خواهد گردید. ما در حقوق یکی حق الله داریم ودیگر حق العبد. آیا کسانیکه مکروب می افرینند و در گیتی پخش مینمایند، تازمانیکه ضرر این مکروب هابه آنها سرایت نکند،حاضربه نشان دادن عکس العمل نمیشوند، از نظر شما چه نامیده خواهند شد؟ القاعده، این مکروب قرن بیست ویک ازطرف کیها کاشته گردید ومانند کشت مواد مخدر درافغانستان با تشویق کیها قد برافراشت وریشه در زمین مردمان آزاداندیش وازادی خواه دواند؟ عاملین اصلی واساسی این پیوند گذاری کیها اند؟ ایا اینها شریک جنایات، نا بخشودنی اعمال انتحاری وهزاران جنایت دیگر نیستند؟ حق انسان وحق افریده گار انسانرا کیها جواب خواهند داد؟ این سازمان دیده بان حقوق بشردراین باره ایا تفکر نموده است؟ از حق العبد وحق الله باخبراست ویا تحت دستورقدرت دارد در تشخیص حق تلاش مینماید؟

      قضاوت بیطرفانه دارای چه اهمیت است وآنهای که بدون درک واطمنان کامل بر قضاوت می پردازند، حق بجانبند؟ دراین باره امید وارم که هر انسان خوب ونیک اندیش بر قضاوت وجدان بر خیزد وهرآنچه را که راست بود پذیرد وهر انچه را که دروغ و باطل بود، رد نماید و به هرکس وناکس  که خودشانرابه این مردمان با تاریخ وبنمایه های ناب فرهنگی وانسانی نزدیک میدانند باور کورکورانه نداشته باشند! به این آدمکان پوشالی وتحت دستور دیگران باور نداشته باشید وهرانچه خردشما حکم نماید برآن تکیه کنیدوراه معقول را از نا معقول با خردخویش تشخیص بدارید و درا نتخابتان از خوشباوری وفریب کار نگیرید. تا باشد که به سرمنزل مقصودبرسید.به تاریخ باورداشته باشید زیراکه گذشته را چراغ راه آینده گفته اند. اگر چه اقای سروش دراین باره با تاریخ وگذشته پرباربی باوراست.

           با مهملات نسازید.از راستی رو مگردانید. تاریخ را درس فراگیر تجربه بدانید.با برابری انسان باورمند باشید.همه انسانها برابرودارای ارزشمندی ذاتی یکسانندواین خرد است که در پذیرش راستی که را از دیگری فرق میدهد.اکثریت واقلیت سازیهای برتری جویی، مغایرت با ذات انسانی را داراست.این برابری اصل تساوی حقوق بشر را تضمین کننده است. وشما یکی ازتضمین کننده گان باشید.

     اگر کدام سهو دراملا وانشاء به نظر اید مرا بخشیده، رهنما یی نماید.توهین به هیچکس مورد نظرم نبوده واگر دربرملاسازی حقایق کدام کژی دیده شود، قصدی نیست وبا اندیشیدن مشکیل حل خواهد گردید.

       جاوید و بر قرار باد تساوی حقوق شهروندی!

 

  رویکردها:

 

    فرهنگ عمید.

    مجله وزین چستا

    ایدیولوژی شیطانی، عبدالکریم سروش.

 

      میرزایی