عبدالقدیر علم

15.12.06

مکث کوتاهی بر سخنان شکریه بارکزی

 

کانفرانس تحت عنوان  استقرار ثبات  در افغانستان به اشتراک عدۀ از افغانان مقیم اروپا وآمریکا بتاریخ نهم ودهم دیسمبر در یکی از شهر های کشور شاهی هالند دائر گردید که پیش در آمد های نسبتا شگفت انگیز را بخورد حاضرین مجلس داد. درین کانفرانس باید روی صلح ، استقرارثبات ،امنیت وراه حل ها در افغانستان بحث میشد، اما  شخصیت های اشتراک کننده در کانفرانس به سم پاشی پرداختند وبی پرده مسائل سمتی ونژادی وگروهی را دامن زدند ودور نمائی بسیار تاریک و مأیوس کنندۀ نسبت به آیندۀ افغانستان به نمایش گذاشتند. کانفرانس با روحیه آشتی نا پذیری با اکثریت واقعیت موجود وحا کم در کشورادامه پیداکرد. متخصصین و تئوری پردازان درین کانفرانس تمام عناصر راکه طی سه دهه أخیر در افغانستان به نوع اثر داشتند مانع بزرگ درراه استقرار ثبات وتأمین امنیت در کشور خواندند .حکومت فعلی را نا مشروع ونیروهای حافظ صلح را نیروهای اشغالگروشورش های داخلی را رستاخیز ملی وجهاد بر حق علیه نیروهای اشغالگر إعلام نمودند.

طوریکه دیده میشودافغانها خود قادر به تشکیل یک نظام سیاسی نیستند، پس باید یک فرم والگوی نظام سازی وحکومت داری را از جهان معاصر کاپی کنند. اگر نظام اسلامی را پیاده میکنند یکی از کشور های اسلامی را من حیث الگو و نمونه انتخاب نمایند. واگر نظام سوسیالستی میخواهند فکر کنند نظیر آن در کدام گوشۀ دنیاست واگر به تیپ سرمایه داری علاقمند اند درانصورت هم به یک نمونه نیاز مند اند و اگر افغانستان با سائر کشور ها قابل مقایسه نباشد پس  باید مطابق واقعیت های موجود در جامعه یک قاعده را درجهت تشکیل یک نظام بپذیرند خواه این فرم بر بنائی آحزاب باشد و ویا اقوام ولا اقل برای هر یک از واقعیت ها به تناسب موجودیت آن در جامعه حق قائل شوند. متآسفانه هر کس برمنبر وستیژ راه میابد خودرا واقعیت همه جهان هستی وسزاوار همه شایستگی ها وامتیازات روی زمین می پندارد. وهمیشه بر رویا ها وتصورات که دربیرون واقعیت ندارد تکیه میکند.

ظاهر طنین که تا دیروز من حیث تحلیلگری امور سیاسی وزبان مطبوعات جهان در رادیو بین المللی بی بی سی  ایفائی وظیفه میکرد هیچ یک ازین آقایون بر وظیفه وموقعیتش بنام نا قض حقوق بشر انتقاد نکرد، اما وقتی از طرف دولت بحیث نماینده در ملل متحد مقرر شد سخنرانان مانند داکتر آصف وردک دولت را بجرم تقرر ظاهر طنین تکفیر کرد وخواستار حذف کلیمه اسلامی ازدولت افغانستان شد! وخودرا مبارز ملی و مسلمان نشان داد،{ فردیکه میتواند سرباز خوب برای پرویز مشرف باشد هم احساسات قومی دارد وهم از نام اسلام وارزش های آن خوب استفاده میکند.}ویا حملات وانتقاد های خانم جویا علیه سپنتا وی سپنتارا وابسته به جمعیت اسلامی ودر رکاب سیاف وهضم شده در شرائط افغانستان دانست وگفت نمیشود به این شحصیت ضعیف امید بست که خود مایه تعجب است هر متخصص وپروفیسورخارج از کشور کار آئی آن درداخل ضرب صفر میشود.

صحبت های پروفیسور های إحساساتی چون هاشمیان که گفت چشمان ملا عمر از بوسیدن است،رستا تره کی، داکترآصف وردک وغلام محی الدین زرمل وال که گنده باد نژاد پرستی وبرتری جوئی قومی را در فضای مجلس پخش کرد قابل تبصره نیست وشاید هیچ عطش ونیاز را در کشور ما مرفوع نسازد لذا بهتر است ازان صرف نظر شود.آنجه قابل مکث وتبصره است سخنان محترمه شکریه بارکزی عضو ولسی جرگه ومدیر مسئول نشریه آئنۀ زن میباشد که من حیث شخصیت نسبتا حقیقت بین وبا تحلیل ودانش درین کانفرانس شرکت کرده بود.

دونقطه از سخنان شکریه بارکزی:

1_ موافقت نامۀ بن اشتباه بزرگ تاریخی:

2_ نیروهای حافظ صلح در شمال تعمیر های پخته میسازند واما در جنوب خانه های گلی مردم را بالای شان چپیه مینمایند.

  خانم بارکزی در سخنانش کوشید تا جهت إعتدال را حفظ نماید، اما باز هم بخاطر راضی نگهداشتن برخی حاضرین تلویحا آنچه درضمیر داشت بیرون ریخت او موافقتنامه نامه بن راکه که در نتیجه آن اکثریت شاملین جلسه خودرا وزیر وعضو کابینه ساختند وورود مجدد اتحاد شمال را به کابل درپی داشت یک اشتباه بزرگ تاریخی خواند .هرچند این نظر از واقعیت دور نیست اما دران زمان به ایماء واشاره ابر قدرت ها هم آهنگ با پیشرفت های بن درامه وپلان غیر رسمی دیگری  در حال آبستن بود  که آنرا میتوان صفحۀ عملی موافقت نامه نامید، که در خط وتحریر نمی آمد. اگر گستاخی نشود به گوشه ازین واقعیت اشاره مینمایم.هر چند از بحث مسائل سمتی ونژادی بسیار نفرت دارم اما متأسفانه در افغانستان قوم گرائی وزبان پرستی بیشتر از میهن دوستی ووطن پرستی در فکر واندیشه روشنفکران تاریک دل خارج از کشور ریشه دوانده  وانسان گاهی ناگزیر با دل نا خواسته وارد چنین مباحث میشود.. وامید این بحث دور از تبعیض بوده خالی از خیر نباشد.

صاحب نظران وتئوری پردازان سیاست افغانستان درین اواخر با تقلید از اظهارات آخیر نماینده ملل متحد در افغانستان که گفته بود{ عدم مشوره با طالبان در جلسۀ بن یک اشتباه بزرگ بود} به نواقص وکمبودات جلسۀ بن اشاره میکنند، که گویا حین بر گذاری جلسۀ بن با طالب ها مشوره صورت نگرفت* وچرا جبهه شمال دوباره با همان قوت وارد کابل شد وغیره.واقعیت این است که قبل از امضاء موافقت نامه بن، هم با طالبان مشوره صورت گرفت .هم طرح عدم دخول جبهه متحد به کابل طور درست ودقیق سنجیده شده بود وهم مشارکت طالبان ردۀ پائین من حیث نیروی نظامی در حکومت قبول شده بود وحتی مقامات نظامی پنتاگون به جبهه شمال اخطار دادند تا وارد کابل نشوند واما این طرح در نیمه راه ناکام شد.تا فراموش نشده بهتر است به چگونگی این طرح وشکست آن طور مستند بحث صورت گیرد.

اگر امروز مسئله مشوره با طالبان میانه رو ومعتدل مطرح بحث است! این بحث حین بر گذاری جلسۀ بن بخاطر تشکیل حکومت انتقالی نیز مطرح بود . در همان وقت هم پروسه مذاکره با طالبان جریان داشت .مسئولیت این مشوره را به نماینده گی از آمریکا وانگلیس محترم حامد کرزی در مرزهای ارزگان وقندهارو مرحوم قوماندان عبدالحق در شرق به عهده داشتند اما اشتباه در این بود که انگلیس ها وآمریکای ها به پاکستان إعتماد کردند و جلسات بجای بن در حیات آباد پشاور وولسوالی ارز ولایت لوگر ودر ارزگان وحاشیه های قندهار با طالبان میانه رو صورت گرفت ، وهدف اصلی این بود چگونه میشود از ورود مجدد جبهه شمال به کابل جلوگیری به عمل آید همه هموطنان ما اطلاع دارند که نه حامد کرزی شخص نظامی بود که به سنگر جنگ علیه طالبان رفته باشد ونه قوماندان عبدالحق وی که سالها قبل از جنگ وجهاد دست کشیده بود تنها به پروسۀ سیاسی عقیده مند بود ووجود فزیکی آن نیز به حنگ وسنگر مساعد نبود..

 دران روز ها که پاکستان از تهدید مقامات آمریکائی وبخصوص رئیس جمهور بوش که گفت یا با ما باش ویا با طالبان سخت تر سیده بود چون خدمتگار صادق زمینه تفاهم ونشست طالبان را با حامد کرزی در کویته  و با قوماندان عبدالحق در پشاور مساعد ساختند.  وفیصله بر این شده بود تا قوماندان عبدالحق با حمایت وپشتبانی نیروها معتدل طالب ها وارد کابل شده من حیث شخصیت مورد حمایت انگلیس وآمریکا واتحاد شمال ادارۀ وزارت دفاع را عملا به عهده بگیرد.واز نفوذ مجدد نیروها شمال به کابل جلوگیری شود .این پروسه را آمریکا در عمل حمایت میکرد .چنانچه بر خلاف نتیجۀ رأئی گیری حامد کرزی بحیث رئیس جمهور إعلان شد.

اما پاکستان قلبا  ازین پروسه راضی نبود او به قوماندان عبدالحق إعتماد نداشت، پاکستان فکر میکرد با عملی شدن این پلان وابستگی طالبان از پاکستان قطع و حکومت جدید من حیث نیروی اثر گذار در قالب یک حکومت مشروع با حمایت جامعه جهانی اثر متقابل را بالای پشتونهای ساکن در اجنسی های هشت گانه پاکستان خواهد گذاشت، پاکستان هر گز راضی نیست در افغانستان حکومت مستقل و مقتدریکه مستقیما حمایت جامعه جهانی را با خود داشته باشد بوجود آید. پاکستان حکومت به نوع حکومت طالبی را در افغانستان میخواهد که کاملا متکی به پاکستان  و روابط آن از تمام جهان قطع وبریده باشد باشد.. همان بود که در شرائط بسیار حساس ، سر نوشت عبدالحق ونجیب را به هم گره زد وحامد کرزی به کمک دوستان شخصی خود ازین توطئه پاکستان نجات یافت.

 شما میدانید اگر حمایت امریکا وانگلیس وتوافق پاکستان و طالب ها نمیبود جناب حامد کرزی و قوماندان عبدالحق هرگز با دست خالی وارد خاک افغانستان نمیشدند. ایشان به کدام اطمینان وارد مناطق شدند که عملا تحت کنترول کامل طالبان بود؟  اگر حدس زده شود که عدۀ از طالبان به ایشان وعدۀ همکاری داده بودند شاید قابل قبول باشد ، اما این اقدام طور آنی وفوری صورت نگرفت بلکه بعد از حادثه یازده سیپتمبر قوماندان عبدالحق که فامیلش در پشاور از طرف طالبان به قتل رسیده بود وخودش از پاکستان فرار کرده بود، دوباره به منظور همین پلان وحمایت پاکستان به همان خانه خود در حیات پشاور بر گشت ومشوره را با مقامات پاکستانی وبرخی طالبان آغاز کرد تا به هر شکل ممکن در تحول جدید از ورود مجدد جبهه شمال به کابل جلو گیری بعمل آید امادیدیم در نیمه راه قوماندان عبدالحق قربانی طرح های خام آمریکا وانگلیس وتوطئه پاکستان شد.

ازطرف دیگر جبهه متحد هم در جریان قضایا بود درست میدیدند که بدون مشوره ایشان توطئۀ در حال شکل گیری است، همان بود که بدون توجه وإعتناء به مواد فیصله نامه بن وهوشدار های مکرر مقامات آمریکائی با همان قوت وارد کابل شدند، چون بر نامه انتخاب عبدالحق من حیث جانشین نظامی طالبان به شکست مواجه شده بود وبا فرار طالبان از کابل دیگر میدان برای ورود نیروهای شمال باز بود.گزینه دیگری هم وجود نداشت. وشما این مطلب را طی مصاحبه ها از زبان داکتر عبدالله شنیدید که گفت ما هیچ چاره جز داخل شدن به کابل نداشتیم، چون کابل خالی بود آمریکائیها هم پولیس ویا نیروئیکه بعد از فرار طالبان کابل را اداره کنند تدارک ندیده بودند. تنها بالای قوماندان عبدالحق سر مایه گذاری کردند آنهم به مشورۀ پاکستان. !؟

با شهادت قوماندان عبدالحق باری دیگر ابتکار عمل از دست آمریکائیها ربوده شد وموازنه به نفع جبهه شمال شیبی کرد، آمریکائیها که از پروسه عبدالحق نا امید شدند دربرابر جبهه شمال سکوت کردند چون ایشان به نیروزمینی نیاز داشتند تا ایشان را همراهی کند اگر پیاده نظام جبهه شمال نمی بود امریکا هر گز قادر به شکستن خط زمینی طالب ها نبود.طبعا هر کس میخواهد از شرائط استفاده کند.منظور ازین نوشته این است که بخاطر جلوگیری از نفوذ مجدد جبهه شمال به کابل کوشش های زیاد به عمل آمد اما نا کام شد.دوستان فکر نکنند که سکوت در برابر این تلاش ها به معنی بی خبری ونا آگاهی است.

2_نقطۀ دیگر یکه خانم بارکزای بخاطر تأئید سخنان پروفیسوران نژاد پرست گفت.این بود که نیروهای ناتو در شمال تعمیر های پخته إعمار مینمایند واما در جنیوب خانه های گلی مردم را بخاک یکسان میسازند.

خانم بارکزی در قسمت از صحبت های خود گفت حقیقت این است که نیروهای حافظ صلح در شمال افغانستان سرک ها وتعمیر های پخته إعمار مینماید واما در جنوب خانه های گلی مردم را بخاک یکسان میسازند.هر چند بارکزی به یک واقعیت اشاره کرده است وما باید عملا این درد را دردل وجان مان إحساس کنیم ،اما این مطلب از طرف خانم بارکزی طور بخورد حاضرین داده شد که گویا دست عناصر فعال وسردمداران شمال درین جنایت نیروهای خارجی دخیل است واین توطئه هست بخاطر سر کوبی و پاکسازی قومی؟ باید یاد آور شوم که مردم شمال درین ماجرا تقصیر ندارند در شمال هم پشتونهای زیاد وجود دارند، محترمه بارکزی با دید ودانش که دارد عوامل نا گواری ها جنوب را در جنوب جستجو کند نه در شمال! جواب این فاجعه را باید پاکستان وآمریکا بدهند نه مردمان شمال کشور. اگر کسی از هر سمت ونژاد که هست به ویرانی خانه هم وطنش توسط نیروهای بیگانه راضی باشد یقینا از نعمت ایمان، وجدان، عاطفه وإحساس انسانی بی بهره است این صحبت ها به گونه که طرح میشود انتباه منفی میدهد ودربین اقوام واقشار مختلف کشور در داخل وخارج فاصله ایجاد میکند، باید این حقیقت بگونه مطرح میشد که کشور را به جنوب وشمال متمایز نمی ساخت.اگر در جنوب کشور جنگ وکشتار ادامه دارد شاید انگیزه ها وعوامل آن در جنوب ویا مرز های جنوب کشور وجود داشته باشد. از شخصیت چون شکریه بارکزی چنین انتظار هم نمی رفت.

جنوب وشمال کشور دو جزء یک پیکر ودو عضو یک بدن اند، ضمیر بیدار وقلب پاک در یک بدن هر گز با چکیدن خون از یک بخش وجودش إحساس راحتی نمیکند. امید وارم هدف شکریه بارکزی که بهترین سخنران کانفرانس بود این نبوده باشد که عوامل وانگیزه های تداوم بحران در جنوب را در شمال کشور جستجو کند حقیقتا این اشتباه ناشی از عدم درک امریکا از اهداف پاکستان است ویا به عبارت دیگر عجز آمریکا دربرابر پاکستان باشد..

 پاکستان دشمن اصلی مردم جنوب کشور ماست.

پاکستان میخواهد پشتونها دارای نظام باشند که ارتباط شان با تمام جهان قطع وتنها از طریق استخبارات نظامی پاکستان حمایت ورهنمائی شوند مانند نظام طالبان. پاکستان آنعده پشتونهائی را که دارائی پایگاه ملی باشند وبا جهان خارج ارتباط داشته باشند نابود میسازد. قتل قوماندان عبدالحق، حاجی قدیر وزهر افگنی بالای حامد کرزی وترور علماء ودانشمندان وسیاستمداران جنوب وشرق کشور نمونۀ بارز این ادعاست.

پاکستان با بقدرت رساندن طالب ها میخواست پشتونهارا در افغانستان وجهان بد نام  وایشان را مشت ترورست، تنگ نظر ، بیگانه از معارف بشری وموازین جامعه جهانی و ووابسته به حلقات ترورستی  در آسیای میانه معرفی نماید تا در آینده جامعه جهانی با ملاحظۀ پیشینۀ تاریخی حکومت طالب ها به داعیۀ آزادی خواهی پشتونهای آنطرف مرز توجه نکند.وپاکستان پیوسته میکوشد داعیه ملی پشتونخواه را به داعیه بنیاد گرائی مذهبی تبدیل کند تا از طرف جامعه جهانی حمایت نشودو به همین منظور در طول بيست سال اخير با حمايت از گروه های مذهبی در افغانستان پرداخت تا گروه های ملی گرای پشتونخواه را به حاشيه براند و از طريق حمايت از گروه هايی چون طالبان از کابوس جدايی طلبی پشتونها نجات يابد و افغانستان را خانه ای امن برای خود بسازد ٬ 

پاکستان بخصوص پرویز مشرف گاه وزمانی زیر نام اکثریت واقلیت قومی در امور افغانستان مداخله مینماید و این شعار را در نقش حمایت از یک قوم سر میدهد. اما هیچگاهی این حمایت منطقی وتجربی ودلسوزانه نیست. من یک مثال را یاد آور میشوم وآن اینکه، اگر دولت تر کیه در مسائل عراق مداخله میکند صرف هدفش این است تا به کرت ها امتیازات در سطح خود مختاری وتشکیل ادارۀ مستقل داده نشود تا مبادا این امتیاز خواهی اثر خودرا بالای کرت های مقیم تر کیه نیز بگذارد. لذا پاکستان بر خلاف آنچه شعار میدهد به اقتدار واستقلال قوم پشتون در افغانستان راضی نیست.

  پاکستان هر گز مائل نیست پشتونهای آنطرف مرز از قالب عنعنات قبائلی بیرون شوند وبه سیستم دولت داری ونحوۀ تأمین ارتباط با جهان خارج آشنائی پیداکنند. چگونه راضی است تا پشتونهای ساکن افغانستان  دارای قوت ونظام باشند که در آینده نمونه والگوی برای پشتونهای ساکن اجنسی های آنطرف خط دیورند گردند؟ هرگز نه، مداخله پاکستان به منظور تضعیف قوم پشتون است ومیخواهد با پاشیدن دانه نفاق ودشمنی بحران افغانستان را دوامدار بسازد وپشتونهای ساکن افغانستان رادر مقابل سائر اقوام ساکن در افغانستان قرار دهد، تا پشتونهای آنطرف مرز بجای اینکه به سر نوشت خود فکر کنند با جمع آوری چنده تا زیورات فامیل ها مصروف همدردی وپشتبانی با اقوام ساکن افغانستان باشند پاکستان هم در همین چوکات با پشتونها همدردی مینماید نه خارج ازآن. بناء ادامۀ آشوب ودشمنی اقوام در افغانستان قطعا به نفع پاکستان است که حالا هم به این مسئله دامن میزند.

 افغانستان می بايست  مانند امیر عبدالرحمن خان،  شاه امان الله خان وامیر حبیبالله خان که سلاطین مشروع افغانستان بودند وبرضا ورغبت بدون فشار غیر در خانه خود معاهدۀ دیورند را بر سمیت شناختند خط ديورند را بملاحظۀ اسناد تاریخی برسمیت بشناسد وبه شعار بی بنیاد یکعده  تکیه نکند وافغانستان را بیش ازین قربانی شعار های بی بنیاد نسازد و هياهوی ساليان متمادی بر سر پشتونستان را از اين طريق به تاريخ بسپارد .یقینا شعار های غیر عملی داپشتونستان زمونژ به خير و صلاح دو ملت همسايه نمی باشد و از سوی ديگر ٬ طرح اينگونه مسايل  و زنده سازی حس اتحاد پشتون ها در دو سوی مرز جنوب و شرق ٬ ممکن است ٬  باعث بوجود آمدن حس اتحاد ميان اقوام تاجيک ٬ ازبيگ و ترکمن در دو سوی  مرزهای شمال شود و نا آرامی در منطقه تشديد گردد  وافغانستان به سرنوشت غیر منتظره مواجه گردد.